راه تقویّت اراده در کلام امام راستین
آنچه میخوانید گزیدهای است از سخنرانی استاد جوادی آملی پیش از خطبههای نماز جمعه تهران که در سالهای میانی جنگ تحمیلی، طی بیانی مبسوط در شرح احوال افعال سیاسی _ عبادی امام ششم و توصیههای ایشان به امت اسلامی، ایراد گردیده است.
در همه حال صادق باشید.
امام صادق سلام الله علیه گذشته از مزایای عامّه امامت و ولایت، ویژگی خاصی دارد که همانند هر یک از ائمه علیهم السّلام مظهر نامی مخصوص از اسماء حسنای حقاند. حضرتش که به صادق ملقّب شد، انسانها را به فراگیری صدق دعوت میکند و چنین میگوید: تعلّموا الصّدق قبل الحدیث (1). قبل از سخن گفتن، ادب صداقت را بیاموزید. خواه سخن مربوط به امور نظری باشد، حقّ بگوئید؛ خواه مربوط به امور عملی باشد، صادق باشید. تا انسان میزان صدق نشد، به صداقت آگاه نیست. وقتی به صداقت آگاه نشد، معیار سخن در اختیار او نیست. نه میتواند سخن بگوید، نه میتواند سخن سخنوران را بسنجد. زیرا معیار سخن، صدق است و این صدق با جان انسان صادق عجین است و تا روح صادق نبود، هرگز انسان میزان سخن نخواهد داشت، و این صدق چون همان حق است و تنها محور تشخیص حق، عقل است، حضرتش ما را به تعیین محور صدق که عقل است فرا خواند؛ فرمود: دعامة الانسان العقل (2) یعنی زیر بنای حیات انسان، اندیشه است. اگر در مسائل نظر گفتهاند: ای برادر! تو همان اندیشه ای، در مسائل عمل نیز گفتهاند که ای برادر! تو همان اراده و نیتی. یک انسان باید خوب بفهمد و فهمیدهها را خوب عمل کند. لذا امام ششم هم ستون اندیشه را عقل میداند و هم ستون عمل را عقل میداند که عقل چیزی است؛ به یعبد الرّحمن و یکتسب الجنان (3). و این امامان، عقل منفصل امت اسلامیاند که در زیارت جامعه به پیشگاهشان عرض میکنیم: بکم یعبد الرّحمن (4). اگر عقل هر انسانی معیار عبادت اوست، امامان معصوم علیهم السّلام عقل امّت اسلامیاند، و اگر امّت اسلامی توفیق عبادت دارند، در پرتو ارتباط با امامان است که به هم یعبد الرّحمن.
اینها را امام ششم به ما آموخت و راه تقویّت اراده را که همان اصالت عقل است در میدان عبادت خلاصه کرد. به ما فرمود: تنها راه قدرت اراده عبادت است. راهی برای نیرومند کردن نیت جز عبادت نیست
قدرت اراده یا قوت جسم؟
آنگاه برای اینکه انسان هم در بُعد نظر، عاقلی نیرومند و هم در بُعد عمل، صاحب اراده ای قوی باشد، به همه ما آموخت: اصل المرء لبّه (5). یعنی انسان مرکب از دو حقیقت همسان به نام جسم و روح نیست. انسان یک حقیقت دارد که اصلش را روح و فرعش را بدن میسازد.
اگر در بلندای سخن امیر سخن، علیّ بن أبیطالب علیه أفضل صلوات المصلّین میخوانید که ما قلعت باب خیبر به قوّه جسدانیّه و لا قوّه غذائیه و لکن به قوّه ملکوتیه و نفس به نور ربّها مضیئه (6)؛ روی قدرت اراده است. اگر حضرت فرمود: من در خیبر را با نیروی بدن نکندم، با قدرت اراده این در را از جای کندم؛ یعنی اگر اراده نیرومند شد، بدن توانمند میشود. قدرت روح است که بدن را نیرومند میکند، چه اینکه ضعف روح است که در بدن پیدا میشود.
این بیان امام صادق سلام الله علیه به هر انسانی دستور تقویّت اراده میدهد که به چیزی جز خدا نیندیشد.
قدرت اراده در مسائل کمّی او نیست. آنکه در مسائل مادّی نیرومند است، این گرفتار ضعف اراده و قدرت بدن است. اینکه در گناه نیرومند است، چون اسیر است و انسان اسیر، ذلیل. آنکه ستم میکند، خواه ستم به خود، خواه ستم به غیر، او فرومایه است و انسان فرومایه از قدرت اراده محروم! فرمود: الظال مذلیل؛ ستمکار فرومایه است. ذلّت در ظلم ظهور میکند و عزت در اطاعت جلوه میکند. فرمود: ظلم را جز انسان فرومایه، احدی نمیپذیرد. اگر ستم میکند، ذلیل است و اگر ستم میپذیرد، ذلیل. و قدرت اراده انسان را به عدل میخواند که نه سلطه گر باشد و نه سلطه پذیر؛ و اگر انسان توانست هر ستمی را در پرتو اتکای به قدرت حق حل کند، چرا از میدان وسیع اراده مدد نگیرد و بالا نیاید و دست ستم را از آستین ستمکار قطع نکند؟! که امام ششم فرمود:
دعوة المظلوم تصعد الی السّماء.(7) آه مظلوم و دعای ستم دیده به آسمان صعود میکند. این کلمه طیّبه است؛ اگر خدا فرمود: الیه یصعد الکلم الطیّب (فاطر/10)، امام ششم مبیّن قرآن است، میگوید: دعای انسان ستم دیده به آسمان میرود. این آسمان نه یعنی فضای بالا! آن آسمانی که رزق ما آنجاست. و فی السّماء رزقکم )ذاریات/22). آن آسمانی که این آسمانها در آنجاست. آن آسمانی که درهایش به روی مؤمنین باز است و هرگز به چهره کفار گشوده نمیشود. لا تفتّح لهم ابواب السّماء (اعراف/40). آن آسمانی که فرشتگان خاصّ صاحبان آنهایند، گیرندگان وحی آسمانیاند، و اوحی فی کلّ سماء امرها (فصّلت/12). آن آسمان جای صعود دعای ستم دیدگان است. یعنی اگر یک کسی بداند دعای او به درون آسمانها راه پیدا میکند، او هرگز ستم نمیپذیرد، چه اینکه حاضر نیست ستم بکند.
اگر عقل هر انسانی معیار عبادت اوست، امامان معصوم علیهم السّلام عقل امّت اسلامیاند، و اگر امّت اسلامی توفیق عبادت دارند، در پرتو ارتباط با امامان است که به هم یعبد الرّحمن؛ اینها را امام ششم به ما آموخت و راه تقویّت اراده را که همان اصالت عقل است در میدان عبادت خلاصه کرد. به ما فرمود: تنها راه قدرت اراده عبادت است. راهی برای نیرومند کردن نیت جز عبادت نیست.
وقتی ابن أبی العوجاء در آن مناظره به امام ششم عرض کرد تو ما را به غائب حواله میدهی، ذکرت فأحلت علی غائب.(8) تو ما را به یک امر غائب دعوت میکنی. ما تا چیزی را نبینیم و حس نکنیم، نمیپذیریم؛ زیرا او اندیشهاش مادّی بود و طرفدار اصالت حس بود. حضرت فرمود: کیف یکون غائباً من هو خلقه شاهد (15)، لا یخلوا منه مکان. فرمود: من تو را به یک شاهد و حاضر دعوت کردهام. خدا که غائب نیست! خدائی که با شماست، جائی از خدا خالی نیست، در هر حال در محضر خدائی! و هو اقرب الیه من حبل الورید (16)، چگونه غائب است؟
این سخن کسی است که خدا را با جان میبیند و نه با چشم؛ که لا تدر که الأبصار و هو یدر ک الأبصار (انعام/103). امام ششم که به این پایگاه رسیده است، همانند امیر المؤمنین (سلام الله علیه) که میگوید: ما کنت أعبد ربّاً لم أره (18)، خود میبیند و دیگران را به بینش دعوت میکند. میگوید: میتوانید به جائی برسید که گویا خدا را ببینید. این مقام فقط از راه عبادت میسر است و لا غیر.
پینوشت:
1_ کافی، ج 2، ص 104؛ باب الصدق و اداء الامانه
2_ همان، ج 1، ص 25؛ کتاب العقل والجهل
3_ همان، ص 11
4_ مفاتیح الجنان. زیارت جامعه کبیره
5_ امالی شیخ صدوق، ص 240
6_ بحار الأنوار، ج 40، ص 318
7_ کافی، ج 2، ص 509؛ وسائل الشیعه، ج 7، ص 128
8_ کافی، ج 1، ص 125
9_ همان، ص 126؛ بحار الأنوار، ج 3، ص 33
10_همان ـ با استناد آیه 16 سوره مبارکه قاف
11_ بحار الأنوار، ج 4، ص 44
منبع: پایگاه اطلاع رسانی باشگاه اندیشه