متن و صوت کامل مناظره میان:
دکتر سید محمد حسینی قزوینی و مولوی عبدالمجید مرادزهی
مناظره زیبایی بین عالم بزرگ اهل سنت (مولوی مرادزهی) و عالم شیعه (علامه قزوینی) که به طور مستقیم در شبکه سلام پخش گردید. مشاهده این فیلم برای همه دوستان پیشهاد می گردد.
مجری برنامه حجت الاسلام هدایتی مدیر مسئول شبکه جهانی سلام می باشند.
بخش اوّل صوتی حدود یک ساعت (7 مگابایت)
بخش دوم صوتی حدود یک ساعت و بیست دقیقه (9 مگابایت)
بخش سوم صوتی حدود یک ساعت (7 مگابایت)
متن مناظره:
نکته: مواردی که قابل شنیدن نبوده، با؟؟؟ نشان داده شده است.
هدایتی (مدیر شبکه جهانی سلام)
خدمت شما دوستان بیننده سلام و درود تقدیم میکنیم، ان شاء الله که با موفقیت و سربلندی کامل در پناه خداوند سبحان روز گار را سپری کرده باشید.
برنامهای که امروز شروع میکنیم، گفتگویی است بین دو بزرگوار، جناب آقای حسینی قزوینی و جناب آقای مراد زهی. یک گفتگوی دوستان و یک مناظره برای روشن شدن نقاط مبهم و نقاط نا مشخص تاریخ ….
موضوع مناظره حضرت زهرا سلام الله علیها است. از ماهها قبل قرار بود که مناظرهای را برگزار کنیم، متأسفانه این امکان فراهم نشد به دلائل مختلفی.
دلیل انتخاب این موضوع این است که مشکلاتی برای برخی از دوستان و هموطنان ما رخ داده است که اختلافاتی را به وجود آورده است، شب نامههایی را چاپ کردهاند، سخنرانیهایی را کردهاند و … این مسائل باعث شد که متأسفانه برخوردهای فیزیکی نیز صورت گیرد.
من یک توضیحات اولیه را بدهم: اولاً این گفتگوها دوستانه است و هر دو طرف از شخصیتهای اسلامی هستند و بنایمان بر این است که این گفتگو دوستانه و سالم برگزار شود و ان شاء الله به دنبال این هستیم که حقایق روشن بشود و دانشمان بارورتر بشود.
هیچ یک از دو طرف مناظره قطعاً به دنبال این نیستند که طرف دیگر را شکست بدهند … هر دو بزرگوار نیز توضیح خواهند داد. ان شاء الله این برنامه الگویی خواهد شد برای برخی از رسانهها و تلویزیونهایی که مناظره برگزار میکنند و خودشان به قضاوت مینشینند و بهرهبرداری میکنند که ما پیروز شدیم و فلانی شکست خورد …. ما دلمان میخواهد که خود مردم قضاوت کنند و دربارهاش صحبت کنند.
نکته دوم این است که هر دو طرف از موضوع مناظره دور نشود و درباره حضرت زهرا سلام الله علیها باشد.
برنامه به این شکل خواهد بود که دو تا ده دقیقه آغازگر برنامه خواهد بود برای هر دو بزرگوار. هر دو طرف صحبت خواهند کرد، بعد یک دقیقه طرف مقابل سؤال خود را مطرح خواهد کرد، طرف دیگر چهار دقیقه وقت دارد که درباره این یک دقیقه و سؤال وی صحبت کند. وقتی چهار دقیقهاش تمام شد، یک دقیقه به ایشان وقت میدهیم سؤالی مطرح کنند تا طرف مقابل چهار دقیقه وقت داشته باشد که جواب دهد.
برای شروع دو راه است، یا این که از آقای مرادزهی خواهش کنیم که چون مهمان هستند شروع کنند و یا به عهده قرعه میگذاریم .نظر جناب مراد زهی را میپرسیم که ایشان شروع کنند و یا قرعهکشی کنیم.
مرادزهی: هر چه نظر جناب آقای قزوینی باشد ما حرفی نداریم.
استاد قزوینی: اگر ایشان تمایل دارند برای شروع کردن و چون مهمان ما هستند و ما وابستگیمان به شبکه سلام، بیشتر است، ما این حق اولویت را به ایشان واگذار میکنیم.
جناب آقای مرادزهی! من از الآن وقت میگیرم، وقتی گفتم، شروع کنید.
- مولوی مرادزهی از اساتید برجسته حوزه علمیه زاهدان:
بسم الله الرحمن الرحیم و به نسعین، نحمده و نصلی علی رسوله الکریم و نصلی و نسلم علی آله و اصحابه الکرام. قال الله تبارک و تعالی:
فَبَشِّرْ عِبَاد. الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئکَ الَّذِینَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئکَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب. (الزمر /۱۷ و ۱۸)
ضمن عرض تشکر و قدردارنی از مسؤولین شبکه سلام و حاج آقای قزوینی که؟؟؟ با هم در ارتباط بودیم و قرار بود که یک گفتگوی دوستانهای در این شبکه داشته باشیم که بحمد الله این زمینه مطرح شد و بنده لازم میدانم که هم از دستاندرکاران تقدیر و تشکر داشته باشم.
لازم میدانم مقدمهای که بسیار مرتبط با بحثمان است عرض کنم به صورت؟؟؟ تا بعدها ما وارد بحث اصلی بشویم.
همه میدانیم که؟؟؟ اسلام در وضعیت فعلی وضعیت خاصی دارد که در طول چهارده قرن فکر نمیکنم که چنین وضعیتی را داشته باشد. بسیار متفرق، پراکنده و؟؟؟ دشمنان اسلام و مسلمین. بنابراین مسؤولیت اندیشمندان، علما، مطبوعات، شبکههای ماهوارهای و متولیان امور فرهنگی در جهان اسلام بسیار سنگین است.
ما چهارده قرن، سیزده قرن از راه تفرقه و کوبیدن همدیگر دستآورد و نتیجهای نداشتهایم، مسلّما در حال حاضر و در قرون آینده از این خط مشی هم دست آوردی نخواهیم داشت.
در حال حاضر نیاز شدید به وحدت داریم و آن فرمانی که خداوند متعال فرموده است:
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا. (آل عمران۱۰۳)
نیاز شدید به اعتصام به حبل الله و چنگ زدن به ریسمان الهی که همان قرآن است و عمل کردن به آن داریم. و اینکه از تعصبات کورکورانه و از هر گونه فرقهگرائی و تقویت فرقهگرایی کنار بیاییم.
هدف اصلی از این بحث همان طور که آقای هدایتی فرموده، یک مناظره و کشتی گرفتن نیست که به دنبال این باشیم که به هر حال یک طرف، طرف دیگر را مغلوب کند، خیر! اصل گفتگو، اصل حوار و مخصوصاً در کشور ما در کشور اسلامی ایران که پیشتاز طرح گفتگوی تمدنها بوده و هست، شایسته است که ما این گفتگوی دوستانه و گفتمان را در میان خود مان هم داشته باشیم.
بنابراین این گفتمان را به فال نیک میگیریم … [قطع شدن موقت صدا]. تمام شنوندگان گرامی، از تمام اهل نظر و آنهایی که صدای ما را میشنوند؛ چه از برادران شیعه و چه از برادران اهل سنت، که این یکی دو ساعت را بحث شیعه و یا بحث سنی را از مغزشان بیرون بریزند، به عنوان یک مسلمان، پای صحبت برادر مسلمان خودشان بنشینند و بر اساس آیهای که تلاوت کردیم، که قرآن میفرماید:
بشارت به آن انسانهایی که گفتمان و گفتارها را گوش میدهند و از مستندترین و مستدلترین و بهترین گفتمان، آن را اتباع میکنند، آنها صاحبان اندیشه هستند پیروی میکنند.
شبکه سلام، فرصتی است که به هر حال برای دوستان ما پیش آمده و میتوانند که در این مکان دوری که قرار دارند به عنوان فرصت استثنائی در جهت وحدت مسلمین و در جهت دعوت به اسلام و در جهت تبلیغ اسلام، تلاش و کوشش کنند.
بنابراین ما از همین الآن مجدداً از مسؤولین و متولیان شبکه سلام با رویکرد جدیدی به سمت اتحاد و انسجام اسلامی، به سمت وحدت و به سمت تقریب دلها و نزدیک کردن دلهای جامعه اسلامی گام بردارند.
بنابراین آنچه که احساس کردیم که انگیزه شد تا در این بحث شرکت کنیم، بحثهایی است که در این یکی دو سال اخیر، مطرح شده و در شبکههای خبری، در روزنامهها، در مطبوعات، در شبکههای اینترنتی بسیار به صورت گسترده روی آن بحث میشود و آن همان طرح اتهاماتی که به بهترین انسانها بعد از رسول خدا صلی الله علیه و سلم؛ یعنی حضرت ابوبکر صدیق و حضرت عمر فاروق رضی الله عنهما زده شده این اتهامات و بعد از آن هم مستنداتی که آورده شده برای آن مواردی از کتب اهل سنت است. میخواهیم بررسی کنیم که واقعاً انسانهایی که بعد از پیامبر پایهگذار دین اسلام و پایهگذار فتوحات اسلامی بودند و ما ایرانیان هم به ویژه مرهون خدمامت و زحمات و تلاشها و مجاهدتهای آنها هستیم که اسلام به ما رسید و الآن ما مسلمان هستیم. آیا واقعاً چنین برنامههایی بوده، چنین چیزی صورت گرفته و یا اینکه اینها بر اثر دسیسه مخالفین اسلام و دشمنان اسلام در طول تاریخ که خواستهاند تفرقهگرایی را تشویق بفرمایند بین فرقههای اسلامی از سوی آنها صورت گرفته و در بعضی از کتابها روایات جعلی و ساختگی در این خصوص وضع شده .است
ما الآن به وظیفه بزرگی نسبت به آل و اصحاب پیامبر بر عهده داریم. آل و اصحاب پیامبر همانند دو بازوی یک پرندهای میمانند که هر کدام از این پر و بازو اگر نباشد پرنده نمیتواند پرواز کند.
بنابراین ما از همه شنوندگان عزیز استدعا داریم که به دور از تعصب و به دور از این که پیرو چه مذهبی هستند به عرائض مختصر بنده ان شاء الله در بحثهای آینده گوش دهند و همه در نهایت دنبال این چیزی که کشف حقیقت هست، باشیم. ان شاء الله.
در رابطه با شخصیت حضرت فاطمه زهرا و این که دیدگاه اهل سنت و بالاتر از آن در رابطه با دیدگاه اهل سنت نسبت به؟؟؟ پیامبر عرائضی است ان شاء الله در بحثهای آینده در بحثهای بعدی خواهیم داشت و الآن چون وقت در این ده دقیقه تمام شد، من سعی میکنم که در فرصتهای بعدی در خدمت دوستان باشیم.
- استاد حسینی قزوینی عضو هیأت علمی و رئیس بخش حدیث دانشگاه بین المللی آل البیت علیهم السلام، استاد حوزه علمیه قم در سطوح عالی و مسئول مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر علیهالسلام:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، و به نستعین و هو خیر ناصر و معین، الحمد لله والصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله، لا سیما علی مولانا بقیه الله، والعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله الی یوم لقاء الله. افوض امری الی الله إن الله بصیر بالعباد.
ما هم ضمن سلام به همه دستاندرکاران شبکه سلام، جناب حاج آقای هدایتی و بینندگان عزیز در سراسر دنیا؛ تشکر میکنیم اولاً از شبکه سلام که این بستر را فراهم کردند که یکی از عزیزان اهل سنت که از اساتید برجسته حوزه علمیه دارالعلوم مکی زاهدان هست، حضور پیدا کند و مطالبشان را شفاف در این جلسهِ دوستانه و گفتگوی صمیمی بیان کند.
و از مقدمهای هم که برادر عزیزم جناب مراد زهی بیان کردند، من باز تشکر میکنم. بنده هم تأکید میکنم بر این که ما مسلمانها امروز در برابر دشمنان مشترک قرار گرفتهایم که دشمنان برایشان نه شیعه و نه سنی هیچ کدام فرق نمیکند، با همان سلاحهایی که در افغانستان و در کابل، سنی را میکشند، در مزار شریف، شیعه را میکشند. در عراق اگر در فلوجه برادران اهل سنت ما را میکشند، در شهید صدر، شیعیان را میکشند و ما چه شیعه و چه سنی، برادر هستیم، کتابمان یکی است، قبلهمان یکی است، پیامبرانمان یکی است، مشترکات زیادی داریم و در کنار، هم اختلافاتی داریم و برای اختلافات به جای اینکه متوسل بشویم به خشونت و یا اهانت و یا جسارت، چه بهتر که بسترهای این چنینی فراهم شود که از شیعه و سنی در یک جلسه خیلی دوستانه مطالبشان را مطرح کنند.
و اما اینکه موضوع ما حضرت زهرا سلام الله علیها است، روی چند محور این موضوع انتخاب شد و جناب مرادزهی هم این پشنهاد را پذیرفتند.
نکته اوّل این که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها در میان فرزندان نبی مکرم صلی الله علیه و آله و سلم جایگاه کاملاً ویژهای داشت و هم از دیگر فرزندانش و هم از دیگر صحابه، امتیاز ویژهای داشت.
صدیقه طاهره تنها کسی که است که رسول اکرم به صراحت درباره او فرمود، سیدة نساء اهل الجنه؛ خانم و بانوی زنان بهشتیان است.
صحیح بخاری، ج ۴، ص۱۸۳
همچنین روایتی را هیثمی از عائشه ام المؤمنین نقل میکند که:
مارأیت افضل من فاطمه غیر أبیها؛ جز رسول اکرم، کسی در فضیلت به حضرت صدیقه طاهره نمیرسد.
یا: ما رأیت احدا اصدق من فاطمه؛ راستگوتر از فاطمه در کره زمین نبود.
هیثمی در مجمع الزوائد میآورد و رجالش هم تصیحح میکند.
مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۲۰۱٫
ابن حجر هم در کتاب الإصابه، ج ۸، ص ۲۶۴ میگوید این روایت سندش به شرط شیخین صحیح است.
همچنین روایات متعددی که محبوبترین زنها در نزد پیامبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بوده.
مسند احمد، ج ۴، ص ۲۷۵ و باز هیثمی در مجمع الزوائد، ج ۹، ۲۰۲ میگوید روایت صحیح است.
حتی ابن حجر عسقلانی نقل میکند از سبکی از استوانههای علمی اهل سنت، که حضرت صدیقه طاهره از خدیجه و از عائشه، فضیلتش بالاتر بوده است.
فتح الباری، ج ۷، ص۱۰۵ .
و همچنین مناوی نقل میکند که فاطمه زهرا از خلفای اربعه، به اتفاق علمای اهل سنت افضل بوده است.
فیض القدیر، ج ۴، ص ۵۵۶.
نکته دیگر ما میبینیم که در کتابهای معتبر اهل سنت، غضب فاطمه زهرا و رضای فاطمه زهرا، معادل با رضای خدای عالم و غضب خدای عالم قرار گرفته است.
سند صحیح مستدرک، با سند صحیح، ج ۳، ص ۱۵۳:
ان الله یغضب لغضبک یا فاطمه و یرضی لرضاک.
همچنین خود بخاری در صحیحش آورده:
فاطمه بَضعه منی، فمن اغضبها اغضبنی.
فاطمه پاره تن من است، هرکس او را به غضب بیاورد، مرا به غضب آورده.
یا مسلم دارد:
فاطمه بضعةٌ منی، یؤذینی ما آذاها؛ هر آن چه که زهرا را اذیت کند، مرا اذیت کرده است.
اینها نشان میدهد که فاطمه زهرا سلام الله علیها جایگاه ویژهای در نزد رسول اکرم و خدای عالم داشته و ما بر این عقیده هستیم که نبی مکرم صلی الله علیه و آله و سلم، از بیان این روایات و احادیث این بود که الگویی برای امت اسلامی معین کند، یعنی اگر بعد از نبی مکرم جامعه اسلامی دچار تلاطم شد دچار فتنه شد، دچار اختلاف شد، تنها یادگار نبی مکرم، فاطمه زهرا سلام الله علیها به هر سو، رو کرد حق هست و رضای خداوند در آن سو است و اگر نسبت به هر طرفی و هر فردی غضب کرد، ناخشنود شد، قطعاً خدا و پیامبر هم از او غضبناک و ناخشنود است.
و لذا قضیه فاطمه زهرا سلام الله، یک قضیه طبیعی نیست و این روایات متعدد، روایاتی نیست که نبی مکرم فقط به خاطر این که فاطمه زهرا دختر او هست و نسل او هست و از نطفه او هست بیان کرده باشد؛ چون پیامبر اکرم فرزندان دیگری هم داشتهاند، چه پسر و چه دختر.
و لذا ما بر این عقیده هستیم که قضیه حضرت زهرا سند حقانیت عقیده شیعه است و اینکه جناب مراد زهی اشاره فرمودند نسبت به صحابه به ویژه جناب خلیفه اول و دوم این مسائل مطرح است، این مسائل قبل از این که در کتابهای شیعه مطرح شده باشد، در کتابهای اهل سنت مطرح است. به قول معروف میگویند: احترام امامزاده را باید متولی نگه دارد. آنچه در کتابهای اهل سنت مطالبی در مطاعن خلفاء آمده، در کتابهای شیعه شاید آن قدر نیامده باشد.
- هدایتی:
الآن از جناب آقای قزوینی میخواهیم که یک دقیقه سؤال بکنند و جناب مرادزهی در چهار دقیقه، پاسخ بدهند. بعد از آنکه جناب مرادزهی چهار دقیقه پاسخ دادند، یک دقیقه به ایشان فرصت میدهیم که سؤالشان را مطرح کنند.
- سؤال استاد قزوینی:
سؤال اوّل من از مراد زهی این است که روایات صحیحی که عرض کردم، از عائشه که میگوید: «ما رأیت احداً قد اصدق من فاطمه»؛ راستگوتر از فاطمه نبوده؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها بعد از رحلت نبی مکرم، مطالباتی از خلیفه اوّل داشتند؛ ولی خلیفه اوّل پاسخ منفی دادند، آیا این، خود نشانگر تکذیب سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیست؟
- جواب مولوی مراد زهی:
من با توجه به روایاتی که در رابطه با فضیلت و منقبت فاطمه زهرا قرائت شد، خٌب این قبول؛فضیلت و منقبت فاطمه زهرا از دیدگاه اهل سنت یک امری مستند و قطعی است و جا دارد ما این را در سه چهار قطعه شعری علامه اقبال لاهوری سروده توضیح دهیم.
مریم از یک نسبت عیسی عزیز از سه نسبت حضرت زهرا عزیز
نور چشم رحمه للعالمین آن امام اوّلین و آخرین
آن که جان در پیکر گیتی دمید روزگار تازه آئین آفرید
بانوی آن تاجدار هل اتی مرتضی مشکل گشا شیر خدا
در رابطه با حضرت فاطمه زهرا و اهلبیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم، به طور کلی عقیده اهل سنت این است که محبت اهل بیت و محبت صحابه پیامبر جزء معتقدات مسلم و جزء ایمانیات ما است. یعنی به همان نسبتی که ما نسبت به خلیفه اوّل و نسبت به خلیفه دوم و سایر صحابه، محبت داریم، به همان نسبت، نسبت به حضرت علی رضی الله عنه، فاطمه زهرا رضی الله عنها، حضرت حسن، حضرت حسین و دیگر اهل بیت، محبت داریم.
در بعد محبت اگر یک ترازویی جلوی ما گذاشته بشود و محبت اهل بیت و محبت اصحاب پیامبر در دو کفه ترازو قرار بگیرد، هیچ کفهای بر کفه دیگر شاید سنگینتر نباشد و دلیلش هم این است که ما در خطبههای نماز جمعه در هر جمعه و در تمام خطبه در روزهای جمعه دعای مغفرت برای اهل بیت و به ویژه حضرت فاطمه زهرا و اهل بیت صورت میگیردمن قطعهای از آن خطبه را قرائت بکنم.
این خطبه دومی است که در تمام مساجد اهل سنت قرائت میشود؛ مخصوصاً در کشورهای آسیایی ایران و پاکستان و هندوستان که خطبههای اصلی به زبان فارسی و بعضی به زبان عربی قرائت میشود.
قال النبی صلی الله علیه و سلم: ارحم امتی بأمتی ابوبکر و أشدهم فی امر الله عمر و اصدقهم حیاء عثمان و اقواهم علی و فاطمه سیده نساء اهل الجنه و حمزه اسد الله و اسد رسوله رضوان الله تعالی علیهم اجمعین. اللهم اغفر للعباس و ولده مغفره ظاهرة و باطنة لاتغادر ذنبا.
این عقیده ما است. هیچ فرقی در این راستا وجود ندارد. یک قطعه شعری هم از ملأ عبدالرحمن جامی قرائت کنم:
جز به آل کرام و صحب عزام فلک دین نبی نیافته عظام
نامشان جز به احترام نبر جز به تعظیم سویشان منگر
همه را اعتقاد نیکو کن دل ز انکارشان یک سو کن
هر خصومت که بودشان باهم به تعصب مزن در آن جا دم
حکم آن قصه با خدای بود زندگی کن تو را به حکم چه کار
اما سؤالی که …
- هدایتی:
وقتتان تمام است، الآن لطف کنید سؤال خودتان را مطرح کنید، جناب آقای قزوینی پاسخ دهند.
- سؤال مولوی مراد زهی:
سؤال من این است که جناب آقای قزوینی که سؤال فرمودند خارج از موضوع بحث ما بود، موضوع بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا و سوزاندن خانه و ضرب و لطم حضرت فاطمه و اسقاط جنین است که طبق ادعای ایشان و در سایت اینترنتی ایشان این مسأله را که گفتهاند به دستور ابوبکر صدیق و خلیفه دوم و بعضی دیگه بودند، ما سؤال من این است که با توجه به گذشت چهارده قرن از آن قضایا چه مستنداتی برای طرح این قضیه جناب آقای قزوینی دارند که الآن وجود دارد، نه مدعی علیه وجود، نه شهود وجود دارد و با توجه به اینکه چنین ادعایی هم … لطف بفرمایند پاسخ دهند.
- پاسخ استاد قزوینی:
در رابطه با قضیه هجوم به خانه فاطمه زهرا سلام الله علیها، اگر بناست ما آن چه که در کتابهای روائی و رجالی و تاریخی آمده، ارزش قائل نشویم، هیچ یک از موضوعات حتی در اثبات رکعات نماز ما نمیتوانیم بگوییم چیزی برای ما ثابت شده و یا ثابت نشده .است
ولی آنچه در رابطه با هجوم به خانه حضرت زهراء سلام الله علیها است، ما چهار تا روایت صحیح با بررسی سندی در شبکه المستقله مطرح کردیم، در شبکه سلام هم آوردیم که یکی از آنها قضیه ندامت خود جناب خلیفه اوّل است که میگوید: من برای سه چیز که انجام دادهام، تأسف میخورم و پشیمان هستم:
یکی از آنها:
وددت أنی لم اکشف بیت فاطمه و إن اغلق علی الحرب؛ ای کاش من خانه فاطمه زهرا را مورد هجوم قرار نمیدادم، خانه فاطمه زهراء سلام الله علیها را کشف نمیکردم.
در این قضیه روایت کاملاً صحیح است، هیچ شبههای در صحت روایت نیست، بلکه بعضی از بزرگان اهل سنت، نسبت به این قضیه صراحت بر این دارند که روایت صحیح است.
جناب سیوطی در مسند فاطمه، ص ۳۴، و ۳۵ صراحت دارد که این روایت صحیح است.
جناب ضياء الدين مقدسی از شخصیتهای برجسته اهل سنت است که ذهبی از او به عنوان: الإمام، العالم، الحافظ، الحجه، نام میبرد، میگوید:
هذا حدیث حسن عن أبی بکر.
الأحادیث المختاره، ج ۱۰، ص۸۸ .
و همچنین از شخصیتهای برجسته اهل سنت؛ مثل جناب فرحان مالکی صراحت دارد بر این که این روایت صحیح است و شبههای در این زمینه نیست. ایشان در کتاب قرائة فی کتب العقائد، ص ۵۲ میگوید:
من اوّل تصور میکردم که این روایات سند ندارد؛ ولی پس از بررسی، برایم ثابت شد: و هی ثابته بأسانیدَ صحیحه و ذکری مؤلمه.
این به اسانید صحیح، ثبت شده و اين قضيه، يك يادواره دردناك و دردآور است..
و همچنین روایت دیگری که ابن أبی شیبه دارد، استاد بخاری است، صراحت بر این که این جناب خلیفه دوم آمد، گفت با این که احترام حضرت زهرا برای من محرز است، ولی قسم به خدای عالم، این احترام حضرت زهراء، مانع آن نمیشود که من دستور بدهم:
إن امرتهم أن یحرق علیهم البیت؛ خانه را با ساکنانش به آتش بکشند.
المصنف، ج ۸، ص ۷۵۲٫
همین روایت را بلاذری در کتاب الأنساب الأشراف، ج ۱، ص ۵۸۶، قضیه احراق را یعنی تهدید به سوزاندن را مطرح میکند و همچنین خود طبری در روایت دیگر، همین مسأله را در تاریخش ج ۲، ص. ۴۴۳ مطرح میکند.
- هدایتی:
از الآن شما یک دقیقه فرصت دارید سؤال جدید مطرح کنید، بعد جناب مراد زهی فرصت خواهند داشت که پاسخ دهند.
- سؤال استاد قزوینی:
ایشان فرمودند ما به همان نسبتی که حضرت زهراء و حضرت علی را دوست داریم، جناب ابوبکر و عمر را دوست داریم. و حال آنکه طبق روایت صحیح بخاری، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:ند فاطمه غضبش، غضب من و رضایتش رضایت من است.
در صحیح بخاری و مسلم صراحت دارد که فاطمه زهرا از ابوبکر و عمر غضبناک از دنیا رفتند؛ فلم تزل مهاجرته حتی توفیت. و این نشانگر این است که وقتی فاطمه زهرا سلام الله علیها از آنها راضی نیست، پیامبر هم از آن دو نفر راضی نیست، خدا هم راضی نیست. محبت کسی که پیامبر و خدا از او راضی نیست، خلاف شریعت، و خلاف شرع و خلاف عقل است. جواب بدهند.
- پاسخ مولوی مراد زهی:
ببنیید موضوع بحث ما آن چیزی است که جناب آقای قزوینی مطرح فرمودند. بعد از چهارده قرن، دادگاهی ایشان تشکیل دادهاند و به عنوان مدعی چهار ادعا را و چهار اتهام را متوجه خلیفه اوّل ودوم کردند:
۱. هجوم به خانه فاطمه زهرا؛
2. سوزاندن خانه فاطمه زهرا؛
۳. شکستن در و فرو رفتن میخ به سینه فاطمه زهرا؛
۴. سقط جنین.
من خواهشم این است که ما از موضوع خارج نشویم و اوّل سؤالی که مطرح میشود، تمام بشود تا سؤال جدیدی. و چهارده قرن از این قضیه گذشته، آیا در دوران خلیفه اوّل و دوم و سوم و چهارم و در طول این چهارده قرن، ما در کتب معتبر تاریخ این قضیه، قضیه شوخی نیست. الآن اگر واقعاً یکی از انسانهای بزرگ عصر حاضر؛ مثلاً رئیس جمهور و یا یکی از مراجع تقلید و یا یکی از مفتیان اهل سنت متهم به چنین امری بشود، بالأخره باید مستندات قوی برایش وجود داشته باشد.
الآن آمدهاند و خلیفه اوّل و دوم را که اساس اسلام و برنامههای اسلامی و نشر و دعوت اسلامی از آن جا سرچشمه میگیرد، متهم به این قضیه کردهاند و دلائلی هم که ایشان آوردهاند، این دلائل، اصلاً سندیّت ندارد و صحت ندارد.
کتابی که ایشان فرمودند: انساب الأشراف بلاذری، یک مشکل که وجود دارد معمولاً آقای قزوینی و دیگر دوستان ما یک صفحه کتاب را که مطرح میکنند، صفحه دوم را یا نگاه نمیکنند و یا مطرح نمیکنند. همین انساب الأشراف بلاذری چه گفته در صفحه۲۵۰:
لما بایع الناس أبا بکر، اعتزل علی والزبیر، فبعث إلیهما عمر بن الخطاب، وزید بن ثابت، فأتیا منزل علیّ، فقرعا الباب، فنظر الزبیر من فتره ثم رجع إلی علیّ فقال: هذان رجلان من أهل الجنه، ولیس لنا أن نقاتلهما. قال: افتح لهما. ثم خرجا معهما حتی أتیا أبا بکر، فقال أبو بکر: یا علی أنت ابن عم رسول الله و صهره، فتقول إنی أحق بهذا الأمر، لاها الله لأنه أحق به منک. قال: لا تثریب، یا خلیفه رسول الله، ابسط یدک أبایعک. فبسط یده فبایعه. ثم قال للزبیر: تقول أنا ابن عمه رسول الله و حواریه و فارسه و أنا أحقّ بالأمر؛ لاها الله لأنا أحق به منک. فقال: لا تثریب یا خلیفه رسول الله، ابسط یدک، فبسط یده فبایعه.
المدائنی، عن مسلمه بن محارب، عن سلیمان التیمی، و عن ابن عون.
انساب الأشراف بلاذری، ص ۲۵۰
که میگوید که حضرت علی با حضرت زبیر اوّل در خانه نشسته بودند، بعد رفتند خدمت ابوبکر صدیق و ایشان علت این را پرسیدند که شما چرا نیامدید برای بیعت؟ گفتند ما فکر میکردیم که ما مستحق تر هستیم. بعد حضرت علی و حضرت زبیر گفتند که دستت را دراز کن تا ما با تو بیعت کنیمدستشان را دراز کردند و بیعت کردند.
بنابراین، به صراحت در انساب الأشراف آمده و بعد هم در چند پاراگراف جلوتر آمده:
فخرج علی فقال یا ابابکر ألم تری لنا حقا فی هذا الأمر، قال بلی و لکن …
فقط گلایهای که حضرت علی رضی الله عنه داشت، انتظار مشاوره داشتند، وضعیت به گونهای بود که خلأ قدرت نباید پیش بیاید. این هم جواب انساب الأشراف بلاذری است و عبارت دیگر هم زیاد داریم که در جاهای دیگر آمده که وقتی حضرت ابوبکر از ؟؟؟ برگشت حضرت علی و حضرت زبیر رفتند و بلا فاصله بیعت کردند.
- سؤال مولوی مراد زهی:
سؤال من این است که جناب آقای قزوینی، مستندات درست و قوی در این رابطه بیاورندو اگر ایشان معتقدند که هجوم صورت گرفته، بنابراین خلیفه اوّل و دوم، جانی قلمداد میشوند و خیانتی صورت گرفته است ایشان بیاند پاسخ بدهند نسبت به این روایتی در کتاب احقاق الحق قاضی نور الله شوشتری، ج ۱، ص ۱۶ آمده است.
"ان رجلاً سأل الإمام الصادق علیهالسلام، فقال: یا ابن رسول الله! ما تقول فی حق أبی بکر و عمر؟ فقال (ع): إمامان عادلان قاسطان، کانا علی الحق، و ماتا علیه، فعلیهما رحمه الله یوم القیامه.
شخصی خدمت امام صادق آمد و از ایشان سؤال کرد در رابطه با أبی و عمر شما چه میگویید: آن حضرت فرمود آنها هر دو امامان عادلان قاسطان، دو امام عادل بودند و بر حق بودند و بر حق مردند فعلیهما رحمه الله یوم القیامه.
چگونه امام صادق نسبت به خلیفه اوّل و دوم میفرماید که اینها عادل بودند، بر حق بودند و بر حق هم فوت کردند. چگونه آقای قزوینی میفرمایند که ایشان بر اثر هجوم به خانه فاطمه زهرا اینها خیانت کار بودند و اینها جنایت کار بودند، آیا این قضایا از ذهن امام صادق پنهان بود؟
- جواب استاد حسینی قزوینی:
اوّلاً بر اینکه ایشان فرمودند که طبق روایت انساب الأشراف، امیر المؤمنین علیهالسلام آمدند و بیعت کردند، من تعجب میکنم جناب آقای مراد زهی که از اساتید توانمند حوزه علمیه هستند و شاید تعداد پنجاه تا کتاب تألیف کردهاند، چگونه عبارت صریحی که در صحیح بخاری، ج ۵، ص ۸۲، حدیث ۴۲۴۰، صراحت دارد که امیر المؤمنین سلام الله علیه شش ماه بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، مادامی که فاطمه زهراء سلام الله علیها زنده بودند، بیعت نکردند.
و لم یکن یبایع تلک الأشهر؛ در این شش ماه حضرت امیر سلام الله علیه بیعت نکردند.
در صحیح مسلم هم هست، ج ۵، ص ۱۵۴، امیر المؤمنین سلام الله علیه بیعت نکردند.
جناب عبد الرزاق استاد بخاری در المصنف، ج ۵، ص ۴۷۲ میگوید: نه تنها علی بیعت نکرد، هیچ یک از بنی هاشم نیز در طول آن شش ماه بیعت نکردند.
طبری صراحت دارد از زهری سؤال کردند: أ فلم یبایع علی سته اشهر؛ علی درآن شش ماه بیعت نکرد؟ قال ولا احد من بنی هاشم؛ هیچ یک از بنی هاشم نیز بیعت نکردند.
و بحث این که ایشان میفرماید ما جناب ابوبکر و عمر را جنایتکار و خیانت کار معرفی میکنیم، جناب مراد زهی در خود صحیح مسلم ج ۵، ص ۱۵۹، ح ۴۴۶۸، از قول خلیفه دوم اشاره میکند به علی علیهالسلام عباس میگوید:
وقتی پیامبر از دنیا رفت، ابوبکر گفت که من خلیفه پیامبر هستم؛ ولی شما رأیتان این بود که ابوبکر، کاذباً، آثماً غادراً، خائنا؛ هم دروغگو است، هم گنهکار است، هم حیلهگر است و هم خائن است. فلما توفیت ابوبکر قلت أنا خلیفه رسول الله و خلیفة ابیبکر؛ پس از ابوبکر هم من خلیفه شدم، فرأیتم انی کاذباً آثماً غادرا خائناً.
پس این ما نیستیم که آنها را در قفس اتهام قرار دادهایم و نسبت جنایت به آنها میدهیم.
اما نسبت به قضیه روایتی که حضرتعالی نقل فرمودید که البته آن آدرسی که جناب عالی دادید، درست نیست؛ آن چه هست در جلد اول، ص ۶۹ و هفتاد است و در صوارق محرقه هم است؛ ولی ای کاش حضرتعالی یک دقتی میکردید، که اولاً این روایت، هیچ سندی ندارد و روایت از نظر سند، کاملاً مخدوش است.
و اضافه در ذیل آن روایت از امام صادق علیهالسلام سؤال میکند آیا مراد شما که گفتید امامان عادلان؛ این دو امام، عادل هستند، چی بود. حضرت فرمود: من مرادم این بود که اینها عدلا عن الحق؛ این دو از عدل، عدول کردند، اینها اماما اهل النار؛ دو تا امام اهل آتش هستند؛ بعد حضرت اشاره میکند به آیه شریفه: «و جعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ» قصص/۴۱. و گفتم اینها قاسط هستند، حضرت فرمود: مراد من این است که: «وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا» الجن / ۱۵.
فلذا روی این جهت ما نه تنها این روایت را ضعیف میدانیم، از مطاعن میدانیم، خواندنش را حرام میدانیم، به طلبههایمان توصیه میکنیم که اصلاً این روایت را مطرح نکنند. چون موجب ایجاد فتنه میشود.
- سؤال استاد حسینی قزوینی:
گر چه ایشان نسبت به سؤال دوم بنده ایشان جواب ندادند، غضب حضرت زهراء از أبی بکر و عمر یک مسأله ثابت در صحیح بخاری و مسلم است. سؤال سوم من از ایشان این است که شما در روایات، در صحیح بخاری و مسلم آوردهاید:
من مات و لیس فی عنقه بیعه مات میتة جاهلیه. صحیح مسلم، ج ۶، ص ۲۲.
و همچنین: من مات و لیس علیه امام مات میته الجاهلیه. این کاملاً ثابت است.
از طرف دیگر در صحیح بخاری و مسلم هست که: ماتت ابیبکر و هی واجده علی ابی بکر. نه تنها بیعت نکرد؛ بلکه نسبت به ابی بکر غضبناک نیز از دنیا رفت.
فلم تزل مهاجرته حتی توفیت.
در این جا مسأله این است فاطمه زهرا سلام الله علیها که در برابر خلیفه اول بیعت نکرد و او را به عنوان امام قبول نکرد، آیا فاطمه زهرا به مرگ جاهلی مرده و یا خلافت ابوبکر، خلافت مشروع نیست.
- پاسخ مولوی مراد زهی:
ببنید من اولاً به این سبک، برنامه که چهار دقیقه و یک دقیقه است، اعتراض دارم! یک بحث وقتی ادامه پیدا میکند باید جمعبندی بشود تا حالا سه چهار تا بحث مطرح شد.
سؤالی که من کردم در رابطه با مطلب قاضی نور الله شوشتری. من متأسفم که تمام بینندگان آشنا هستند به زبان عربی. چگونه واقعاً یک مسأله را از ظاهر مسأله بر میگردانند که وقتی سؤال کردند: یا ابن رسول الله! ما تقول فی حق أبیبکر و عمر؟ فقال: إمامان عادلان قاسطان.
عادل در زبان عربی به چه گفته میشود، «قاسطان» قاسط در زبان عربی به چه گفته میشود؟ کانا علی حقٍ و ماتا علیه.
مطلب دوم آنچه از صحیح مسلم آوردند. جای تأسف است که من همین مسأله را عرض کردم که یک پاراگراف را میخوانند و یک پاراگراف را نمیخوانند. صحیح مسلم همین الآن جلوی من است، همین حدیثی که ایشان آوردند، حدیث صحیح مسلم است و من میخوانم و شنوندگان هم گوش کنند، خود آقای قزوینی هم گوش کنند و بعد قضاوت کنند.
فلما توفی رسول الله صلی الله علیه و سلم قال أبو بکر انا ولی رسول الله صلی الله علیه وسلم فجئتما تطلب میراثک من ابن أخیک و یطلب هذا میراث امرأته من أبیها فقال أبو بکر قال رسول الله صلی الله علیه وسلم ما نورث ما ترکنا صدقه فرأیتماه کاذبا آثما غادرا خائنا و الله یعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق ثم توفی أبو بکر و انا ولی رسول الله صلی الله علیه و سلم و ولی أبی بکر فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا و الله یعلم انی لصادق بار راشد تابع للحق.
حضرت عباس و حضرت علی وقتی خدمت حضرت عمر میآیند عبارت این است:
فرأیتماه کاذبا آثما غادرا خائنا؛ یعنی وقتی شما نزد خلیفه لازم را دادند، به گمان شما؛ یعنی شما چنین فکر میکردید، این علامت استفهامی و سؤالی است، آیا شما فکر میکردید که ایشان کاذبا غادرا آثما خائنا است، در حالی که این طور نیست؛ چون در ادامهاش میگوید:
والله یعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق؛ ایشان صادق است، نیکوکار است.
ثم توفی أبو بکر. بعد شما نزد من آمدید، فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا و الله یعلم.
این والله یعلم را نمیخوانند: خدا میداند که من صادق و بار راشد و تابع حق هستم. بعد شما آمدید پیش من و اصرار دارد و این مسألهای است که ابوبکر صدیق در باره آن قضاوت کرده است.
بعد وقتی که آمدند میفرماید: فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا، نه این که من از خودش خبر میدهد، یعنی شما چنین فکر میکنید. بعد والله یعلم انی لصادق، و الله یعلم إنه لصادق. چگونه است که استنباط توهین میکند که خلیفه دوم، خلیفه اوّل را کاذب و غادر و آثم میداند؛ در حالی پشت سر همین جمله میگوید: و الله یعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق.
آقای قزوینی نسبت به این عبارت توضیح دهند، امام چهارم حضرت علی بن حسین بن علی رضی الله تعالی عنه در کتاب کشف الغمه اربیلی، ج ۲، ص ۷۸ که گروهی از ایران آمدند خدمت ایشان و از حضرت ابوبکر و عمر و عثمان سؤال کردند. بعد ایشان فرمود: آیا شما نمیدانید که الذین یخرجهم من دیارهم، آن آیه معروف در قرآن کریم در باره کی است؟
اصل روایت مورد استدلال جناب مراد زهی؛ چون سخنان ایشان واضح نبود، ما تمام روایت را از اصل کتاب در این جا نقل میکنیم]
«وقال سعید بن مرجانه کنت یوما عند علی بن الحسین فقلت سمعت أبا هریره یقول قال رسول الله صلی الله علیه وآله من أعتق رقبه مؤمنه أعتق الله تعالی بکل إرب منها إربا منه من النار حتی أنه لیعتق بالید الید وبالرجل الرجل وبالفرج الفرج فقال علی علیه السلام أنت سمعت هذه من أبی هریره؟ فقال سعید نعم فقال لغلام له أفره غلمانه وکان عبد الله بن جعفر قد أعطاه بهذا الغلام ألف دینار فلم یبعه أنت حر لوجه الله تعالی. وقدم علیه نفر من أهل العراق فقالوا فی أبی بکر وعمر وعثمان رضی الله عنهم فلما فرغوا من کلامهم قال لهم ألا تخبرونی أنتم المهاجرون الأولون الذین أخرجوا من دیارهم وأموالهم یبتغون فضلا من الله ورضوانا وینصرون الله ورسوله أولئک هم الصادقون قالوا لا قال فأنتم الذین تبوأوا الدار والإیمان من قبلهم یحبون من هاجر إلیهم ولا یجدون فی صدورهم حاجه مما أوتوا ویؤثرون علی أنفسهم ولو کان بهم خصاصه قالوا لا قال أما أنتم قد تبرأتم أن تکونوا من أحد هذین الفریقین وأنا أشهد انکم لستم من الذین قال الله فیهم والذین جاؤوا من بعدهم یقولون ربنا اغفر لنا ولإخواننا الذین سبقونا بالإیمان ولا تجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا) خرجوا عنی فعل الله بکم».
کشف الغمه – ابن أبی الفتح الإربلی – ج ۲ ص ۲۹۱.
من گواهی میدهم که شما از آن گروه سوم نیستید که خداوند در باره آنان گفته:
والذین جاؤوا من بعدهم یقولون ربنا اغفر لنا و لإخواننا الذین سبقونا بالإیمان و لاتجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا.
یعنی وظیفه بنده و آقای قزوینی و مسلمانان بعدی طبق این آیه صریح قرآن این است که ما باید برای مؤمنین گذشته؛ به ویژه برای اصحاب و اهل بیت دعای مغفرت کنیم و بخواهیم از خدا که هیچ گونه غل و کدورتی در دلهای ما از آنها نباشد وظیفه ما را قرآن مشخص کرده .است
بنابراین نسبت به این روایت که در کشف الغمه، ج ۱، ص ۷۸ آمده که حضرت علی بن الحسین، نسبت به معترضین و آنهایی که بد گو بودند نسبت به سه خلیفه اوّل این گونه برخورد میکند و این آیه قرآن را میگوید که آنها مصداق این آیه بودند …
- جواب استاد قزوینی:
در رابطه با روایتی که ایشان مطرح کردند در کتاب کشف الغمه، ج ۱، ص ۷۸، همچنین روایتی نیست. در صفحه ۲۹۱ ج ۲، یک روایتی است که این روایت سندش میرسد به ابو هریره، ابوهریره از دیدگاه ما به هیچ وجه مورد وثوق نیست؛ چون مورد ذم آقا امیر المؤمنین سلام الله علیه است. و روایاتی هم که جناب اربلی میآورد، غالباً از منابع اهل سنت میآورد و بدون ذکر سند. و روایتی که سند نداشته باشد و یا سندش به روات اهل سنت برسد که از دیدگاه ما وثاقتش ثابت نیست، این روایت از دیدگاه و نظر ما اعتبار ندارد.
اما نسبت به روایت صحیح مسلم که جناب مراد زهی فرمودند. آنجا امیر المؤمنین علیهالسلام و عباس مورد خطاب خلیفه دوم است. تعدادی از صحابه هم آنجا نشستهاند. جناب خلیفه دوم سؤال نکرد. میگوید وقتی من خلیفه شدم «فرأیتمانی» یعنی رأی و نظر شما این بود که من دروغگو هستم و حیله گر و خائن هستم.
بلی خود ایشان میگوید: و الله یعلم أنی لصادق. این ادعای جناب خلیفه دوم است؛ ولی آقا امیر المؤمنین و عباس وقتی که خلیفه دوم گفت شما رأیتان این بود، علی آنجا تکذیب نکرد، علی نگفت که نه جناب عمر اختیار دارید من چنین عقیدهای نسبت به شما نداریم، چنین رأیی نداریمو همچنین عباس انکار نکرد حرف جناب خلیفه دوم را و صحابهای که آنجا نشسته بودند، سی چهل نفر، هیچ کدام نگفتند که جناب خلیفه این که شما میگویید نظر آقای عباس و آقا امیر المؤمنین درباره تو این است که کاذب و آثم و غادر و حیله گر هستید، هیچ کدام این قضیه را تکذیب نکردند.
و اضافه بر این، جناب آقای مراد زهی عزیز! آیا این قضیه مگر منحصر به همین روایت است؟ حدیث حوض مگر جدای از این قضیه است. مگر قضیه شک خلیفه دوم در قضیه حدیبیه، آیا جدای از این قضیه است؟ اینها مطالبی است که ما باید فکر کنیم یک مقداری از جنبه تقلیدی بیاییم بیرون. یک مقداری دقت کنیم در مضمون روایت و سند روایت که در صحیح مسلم است و هیچ شک و شبههای نیست.
و خود آقای بخاری احساس میکند که این واژهٍ کاذباً آثماً غادراً خائناً، توهین در حق خلیفه اوّل و دوم است و لذا در صحیح بخاری اینها را حذف میکند و میآورد «فرأیتمانی کذا و کذا» این نشانگر این است که آقای بخاری از این روایت در حقیقت اهانت و توهین به خلیفه اوّل و دوم فهمیده و تبدیل کرده این واژهها را به کلمه «کذا و کذا»
- سؤال استاد قزوینی:
من عرض میکنم که سؤال قبلی و قبلیتر من را جناب مراد زهی جواب ندادند. و من باز تکرار میکنم که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها از ابوبکر و عمر به ویژه از ابوبکر غضبناک شد.
فغضبت فاطمه بنت رسول الله فهجرت أبابکر؛ از ابابکر قهر کرد. با اینکه قهر کردن یک امر منفی است. فلم تزل مهاجرته حتی توفیت؛ تا آخرین لحظه حیات هم جناب حضرت زهرا سلام الله علیها از ابوبکر راضی نشدند. آیا این غضب فاطمه دلیل بر عدم مشروعیت آنها نیست؟ آیا این دلیل بر آن نیست که آنها بر یک مسندی نشستهاند که مرضی حضرت زهراء نیست و مرضی حضرت زهراء نباشد، مرضی نبی مکرم نیست و مرضی خدای عالم نیست. آیا این غضب و این هجرت و آنچه در الإمامة و السیاسه هم آمده که میخواهم ان شاء الله آن را یک مقدار بزرگنمایی کنم که میگوید: و الله لأدعونکما فی کل صلاة اصلیها. آیا این مشروعیت خلافت شیخین را زیر سؤال نمیبرد؟
- پاسخ مولوی مراد زهی:
منظور بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا، سوزاندن خانه، توهین به حضرت فاطمه زهرا و سقط جنین است. بحث فاطمه زهرا و بحث بیعت یک بحث مستقلی است. من خواهش میکنم. من استدعا دارم مستندات خودش را نسبت به ادعا و اتهامی که متوجه خلیفه اوّل و دوم شده، مستندات هجوم و ….
من چون مقید هستم که در موضوع مورد نظر بحث بشود، نظر من این است که از همین الآن بحث هجوم و این مسائل باشدبحث بیعت و بحث غضب، خودش بحث مستقلی است که خودش چندین جلسه را میطلبدآنها در جلسات آینده. فعلاً بحث هجوم مطرح بشود. ایشان مستنداتی نیاوردند برای هجوم.
اوّلین سؤال من این بود که این مسألهای که نسبت داده شده و در بسیاری از شبکههای ماهوارهای و در بسیاری از سایتهای اینترنتی و در کتابها و یک مسأله بسیار مهمی است که خلیفه دوم را متهم به حمله و هجوم به خانه فاطمه زهراء کرده و متهم شده؛ در حالی که الآن نه مدعی وجود دارد نه مدعی علیه، نه خود حضرت علی و نه خود حضرت فاطمه و حسن و حسین، این ادعا را در طول چهارده قرن مطرح نکرده. پروندهای که الآن باز شده، درخواست من از جناب قزوینی این است که مستندات قوی حقوقی و محکمهپسندی را در این مورد بیارند و اثبات کنند.
مسأله کشف الغمه؛واقعاً بعد از کتاب الله از دیدگاه شیعه، نهج البلاغه قویترین کتاب است؛ وقتی ما خطبههای نهج البلاغه را مطالب نهج البلاغه و بسیاری از کتابهایی که ائمه در باره خلیفه اوّل و دوم است بررسی میکنیم، آن جا یک الگویی از محبت و از اخوت و برادری میبینیم و خطبههای نهج البلاغه، کلاً این مطاعن را که خلیفه اوّل و یا دوم بر باطل بودند و یا هجوم صورت گرفته را رد میکنند. این سؤال است که خطبه ۲۱۹ نهج البلاغه است که حضرت علی حضرت عمر رضی الله عنه را این گونه توصیف میکند:
اصل خطبه نهج البلاغه مورد استناد مولوی مراد زهی
للَّلهِ بِلَادُ فُلَانٍ فَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَ دَاوَی الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّهَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَهَ ذَهَبَ نَقِیَّ الثَّوْبِ قَلِیلَ الْعَیْبِ أَصَابَ خَیْرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا أَدَّی إِلَی اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ رَحَلَ وَ تَرَکَهُمْ فِی طُرُقٍ مُتَشَعِّبَهٍ لَا یَهْتَدِی فیها الضَّالُّ وَ لَا یَسْتَیْقِنُ الْمُهْتَدِی.
من عربیاش را نمیخوانم و فارسیاش را میخوانم.
خداوند شهرهای عمر بن خطاب را آباد گرداند، همانا او کجی را راست نمود، و بیماری را معالجه کرد، و سنت را بر پا داشت، و تبهکاری و فساد را پشت سر نهاد، و پاک و بی آلایش از دنیا رفت، نیکویی و خیر خلافت را دریافت و از شرّ و بدی هم پیشی گرفت.
خوب این خطبه ۲۱۹ نهج البلاغه است که از زبان مبارک حضرت علی نسبت به خلیفه دوم صادر شده و کاملاً ایشان را متبع سند، مخالف؟؟؟، پاک و بی آلایش، قلیل العیب و این که خیری دین اسلام و قرآن را دریافت و از شرش دور بوده است. «أَدَّی إِلَی اللَّهِ طَاعَتَهُ» همواره طاعت الهی را به جا آورده «وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ» و از خداوند هم تقوی را پیشه گرفته. این چیزی است که در خطبه ۲۱۹ نهج البلاغه است و خطبه دیگر نهج البلاغه هم
«فِی کَلَامٍ لَهُ وَ وَلِیَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّی ضَرَبَ الدِّینُ بِجِرَانِه» [کلمات قصار، شماره ۴۵۹].
بعد از ابوبکر بر مسلمانان فرمانروا شد، فرمانده یعنی عمر بن خطاب، پس امر خلافت را برپا داشت و؟؟؟ نمود تا این که دین قرار گرفت و پابرجا شد. این خطبههای صریح و آشکار نهج البلاغه است. حالا ما روایات بسیاری هم داریم …
- سؤال مولوی مراد زهی:
سؤال من هم همین است که شنوندگان و خوانندگان سایتهای اینترنتی که در این مدت این موضوع را دیدهاند و شنیدهاند و بررسی کردهاند این موضوع را با دیده انصاف بنگرند و توجه بکنند، خلیفه اوّل و خلیفه دوم بهترین انسانها بعد از رسول خدا مورد اتهام قرار گرفتهاند بعد از چهارده قرن جلسه دادگاه و محاکمه برایشان تشکیل شده. مدعی. ما این استدعا را داریم به عنوان مدافع که مدعی دلائل قوی و مستند که منطبق با قرآن و مطابق با سنت صحیحه و مطابق با اخلاق و ادبیات ائمه و اهل بیت باشد، نسبت به این ادعا و همچنین مستنداتی که محکمه پسند باشد، در چارچوب مسائل قضائی و حقوقی اسلامی و غیر اسلامی مشروعیت داشته باشد، مستندات این قضیه را مطرح بفرمایند.
- پاسخ استاد قزوینی:
در رابطه با سؤالی که برادر عزیزمان داشتند که آیا ما دلیل محکمهپسند داریم یا نداریم، بنده عرض کردم که چهار روایت صحیح و محکم از کتاب ابن أبی شیبه استاد بخاری، المصنَّف، بحث سندیاش هم کاملاً محرز است. محمد بن بِشر است، یحیی بن معین میگوید ثقه، ابن حجر میگوید: «ثقه» عبید الله بن عمر بن حفص است، یحیی بن معین و همچنین ابوزرعه و ابوحاتم میگویند: «ثقه» زید بن اسلم قرشی است، مزی نقل میکند از ابوزرعه، ابو حاتم و نسائی و ابن خراج که میگویند: «ثقه» اسلم قرشی است. عجلی میگوید «مدینی ثقه» ابوزرعه میگوید «ثقه«
سند از دیدگاه اهل سنت کاملاً صحیح است و هیچ مناقشهای در سند روایت نیست. وقتی سند روایت صحیح شد، میشود دلیل محکمه پسند.
در متن روایت دارد که جناب خلیفه دوم که من دستور میدهم که خانه را به آتش بشکند. تهدید میکند حضرت زهرا، حضرت امیر، حضرت امام حسن و حضرت امام حسین علیهم السلام را به سوزاندن.
آیا خلیفه چنین حقی دارد که اگر کسی ممانعت از بیعت کرده و حاضر نشده که بیعت کند، آیا بیعت کردن از قبول دین، بالاتر است. قرآن صراحت دارد نسبت به قبول دین که «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی». و همچنین نسبت به خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم صراحت دارد بر این که پیامبر اگر چنانچه مردم از تو روی گردان شدند «انما علیک البلاغ» تو وظیفهات فقط ابلاغ است، حق این که شما بخواهید مردم را به زور وادار کنید به اسلام نیست.
جناب خلیفه دوم وقتی میآید تهدید میکند، این اصلاً خلاف سنت و خلاف قرآن است.
و همچنین سه روایت دیگر ما آوردیم از طبری دو روایت که سنداً کاملاً صحیح است. از بلاذری یک روایت سنداً صحیح است. و همچنین شخصیتهای بزرگ اهل سنت مثل ضیاء الدین مقدسی میگوید روایت صحیح است، سیوطی میگوید روایت صحیح است. فرحان بن مالکی میگوید روایت صحیح است، ابن تیمیه حرانی با این که نهایت ظلم را در حق اهل بیت کرده، صراحت دارد بر اینکه «انه کبس البیت». جناب ابوبکر، خانه حضرت زهرا را به هم ریخت و وارد خانه شد و خانه را کشف کرد. در منهاج السنه، ج ۴، ص ۲۲۰. شهرستانی همین را دارد، ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان، ج ۱، ص ۲۶۸، صفدی در الوافی بالوفیات، ابن عبد آلبر قرطبی. همه این قضایا را مطرح میکنند.
عبد الفتاح عبد المقصود از شخصیتهای برجسته اهل سنت، این قضیه را تأیید میکند در کتاب الإمام علی بن أبی طالب. محمد حسنین هیکل این را قبول دارد در کتاب الصدیق ابابکر، ص ۶۲، عمر رضا کحاله این قضیه را قبول دارد و هیچ مشکلی هم ندارد.
- سؤال استاد حسینی قزوینی:
با توجه به مستنداتی که بنده عرض کردم با بررسی سندی و شهادت علمای بزرگ، مثل محمد حسین هیکل و دیگران، قضیه هجوم به خانه حضرت زهراء سلام الله علیها، کاملاًٌ ثابت است و این نشان میدهد که جناب خلیفه دوم این هجوم را انجام دادهاند و این هجوم نشان میدهد که اجماعی در کار نبوده و حداقل این است که امیر المؤمنین علیه السلام و عدهای از بنی هاشم از بیعت با ابوبکر خارج شده بودند.
آقای ابن حزم اندلسی در المحلی، ج ۹، ص ۳۴۵ میگوید:
للعنة الله علی کل اجماع یخرج عنه علی بن أبی طالب و من بحضرته من الصحابه؛ لعنت خدا به آن اجماعی باد که حضرت علی و صحابهاش در درون آن اجماع نباشند.
- جواب مولوی مراد زهی:
روایت «المصنف» ی که ایشان میآورند، بحث ما این است که متأسفانه ایشان یک صفحه کتاب را نگاه میکنند و صفحه دیگر کتاب را نگاه نمیکنند. در همین مصنف ابن أبی شیبه، ج ۷، ص ۴۳۲، ح ۴۷۰۵، حضرت علی و حضرت زبیر:
کان علی و الزبیر یدخلان علی فاطمه بنت رسول الله (ص) فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم، فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب … تا آنجا که همان بحث تهدید است.
فلما خرج عمر جاؤوها؛ حضرت علی و زبیر نزد فاطمه آمدند.
فقالت: تعلمون أن عمر قد جاءنی و قد حلف بالله لئن عدتم لیحرقن علیکم البیت و أیم الله لیمضین لما حلف علیه، فانصرفوا راشدین؛ حضرت فاطمه اظهار داشت که حضرت عمر آمده و چنین تهدیدی کرده و تهدیدش را عملی میکند، شما بروید و دوباره پیش من نیایید تا تکلیف روشن بشود.
فانصرفوا عنها؛ رفتند حضرت علی و حضرت زبیر
فلم یرجعوا إلیها حتی بایعوا لأبی بکر؛ و با ابوبکر بیعت کردند.
این روایت تصریح میکند این چیزی که این ادعایی که این اتهامی که مطرح شده، هجوم، سوزاندن خانه، سقط جنین و … از این روایت حداکثر تهدید ثابت میشود با وجودی که این روایتی که ایشان مستند آوردند روایت منقطع است. و روایت منقطع از نظر اصول حدیث نمیتواند مستند باشد؛ چون راوی زید بن اسلم است، در همین تقریب التهذیب ابن حجر است که هذه الروایه منقطعه لأن زید بن أسلم کان یرسل. و احادیثه عن عمر منقطع. ابن حجر و همچنین؟؟؟ اسانید الرواه مال علامه البانی.
بنابراین اگر این روایت مورد احتجاج بشود، اصل ادعا باطل است؛ چون در این روایت حد اکثر تهدید ثابت میشود. اصل ادعا تخریب و سوزاندن خانه و سقط جنین است
باتوجه به این شنوندگان گرامی استحضار داشته باشند که خانه حضرت علی و حضرت زهرا متصل به مسجد النبی بود؛ یعنی اگر خانه به آتش کشیده میشد، قطعاً مسجد النبی هم بالأخره با آن امکانات آن روزی به آتش کشیده میشد. چگونه بود که مسجد النبی که در شبانه روز صحابه پنج بار در مرکز مدینه برای نماز خواندن میآمدند، این همه صحابه باید در حد تواتر ثابت میشد این روایت. چگونه فرد خاصی میآید و این روایت را به صورت منقطع یا به صورت موضوع بیان میکند و یا حد اکثر در سه چهار تا کتاب که راویاش متهم است؛ مثل جابر جعفی که کذاب است به اتفاق عامه حدیث. یا روایت زید بن اسلم که منقطع است.
ادعا چیزی دیگر و دلیل چیزی دیگر. دلیل آقای قزوینی بر ادعایی که قبلاً مطرح کردند منطبق نیست. ادعای ایشان سوزاندن بود، ادعای ایشان سقط جنین بود؛ ادعای ایشان توهین به فاطمه زهرا بود؛ ولی از روایت ثابت میشود که بلا فاصله رفتند حضرت علی و حضرت زبیر و بیعت کردند.
اما انساب الأشراف بلاذری را هم من قبلاً عرض کردم. این روایت هم باطل است؛ به خاطر این که این انساب الأشراف همان طوری که از اسمش پیداست، یک کتاب نسبنامه استما نمیتوانیم یک همچین اتهام بزرگی را از یک مطلبی که در یک کتاب نسب نامه آمده، نوشته شده ثابت کنیم.
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ …
قرآن میگوید که صحابه در میان همدیگر رحمت داشتند، رحماء بینهم بودند، و با این هم در تضاد است. با خطبههای نهج البلاغه در تضاد است ….
- سؤال مولوی مراد زهی:
من به جایی این سؤالی مطرح کنم، پاسخ روایت طبری را میدهم. ببینید که این روایت طبری، یک کتاب تاریخ است که در آن رطب و یابس است؛ یعنی یک مورخ و یک تاریخنویس مثل طبری؛ هیچ گاه این تعهد را نداشته که روایات صحیح را بیاورد. هزاران روایات موضوع، روایات دروغ و روایات جعلی است که ما در تاریخ طبری داریم.
سندیت را باید از کتاب نهج البلاغه بیاورند، از کتاب صحیح بخاری بیاورند، از کتاب صحیح مسلم و صحاح سته بیاورند نه از کتاب تاریخ طبری. وانگهی چه تضمینی وجود دارد که در تاریخ طبری هم دستبرد نباشد .ما همان الآن دو کتاب داریم یکی به نام العربیه للناشئین، خوانندگان توجه داشته باشند، یکی هم کتاب تعلیم اللغه العربیه که مؤلفش مصری است ؛همین دو کتاب توسط یکی از ناشرین قم چاپ شدند و تحریف زیادی در این دو کتاب صورت گرفته است. مطالب جابجا شده و خیلی از مطالب در عصر سرعت امروزی یک شایعه میشود و دو ماه طول میکشد تا این …
بنابراین استناد به کتاب تاریخ طبری نمیتواند سندیت برای اثبات اتهام بزرگی که هم به اهل بیت توهین است و هم به خلیفه اوّل و خلیفه دوم.
- پاسخ استاد حسینی قزوینی:
من از جناب آقای مراد زهی انتظارم خیلی بیش از اینها بود، چون من به علمیت ایشان اعتقاد دارم و اینکه یک استاد حوزه هستند و بیش از پنجاه کتاب تألیف کردهاند. ایشان که میفرماید از ناحیه زید بن اسلم، این روایت مصنَّف مورد اشکال است، حداقل یک نگاه بکنند به سند. دارد که:
زید بن أسلم، عن أبیه أسلم.
انقطاع ندارد، جناب آقای مراد زهی. زید بن اسلم از پدرش نقل میکند. زید بن اسلم مورد ثقه است، هیچ شکی در وثاقت او نیست. ابوزرعه، ابوحاتم، ابن سعد، نسائی و ابن خراش، همه میگویند که این ثقه است.
تهذیب الکمال، ج ۱۰، ص ۱۷.
و اضافه آقای زید بن اسلم از روات بخاری و از روات صحیح مسلم است. چگونه آقای مراد زهی میآید، زید بن اسلم را که از روات بخاری و از روات مسلم است، این چنین لت و پار میکند. زید بن اسلم از پدرش اسلم نقل میکند.
اسلم قرشی از غلامان جناب عمر بن خطاب بوده است. مزی میگوید:
اسلم القرشی العدوی مولی عمر بن الخطاب، ادرک زمان النبی صلی الله علیه و سلم. زمان پیامبر را هم درک کرده و عجلی هم گفته: مدینی ثقه. ابوزرعه هم گفته ثقه.
تهذیب الکمال، ج ۲، ص ۳۳۰.
اما ایشان میفرمایند که ما از کتاب نهج البلاغه برای ایشان دلیل بیاوریم. چشم ما از نهج البلاغه هم برای ایشان عرض میکنیم.
در نهج البلاغه، خطبه ۲۰۲ آقا امیر المؤمنین سلام الله علیه هنگام دفن حضرت زهرا خطاب به رسول اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید:
ستنبئک ابنتک بتضافر امتک علی هضمها.
یارسول الله! دخترت به تو خبر خواهد داد که امت تو در حق فاطمه زهرا ظلم کردهاند.
جناب شیخ حبیب الله خوئی کتابی دارد، در شرح نهج البلاغه، به نام منهاج البراعه. ج ۱۳، ص ۱۴ میگوید: تضافر الأمه علی هضمها معنایش این است که:
اشارة إلی ما صدر عنهم من کسر ضلعها و اسقاط جنینها.
این که امت در حق حضرت زهراء ظلم کردهاند و حق او را پایمال کرداند، اشاره است به شکستن پهلوی حضرت زهرا و سقط جنین حضرت زهرا. منهاج البراعه، جناب خوئی از کتابهای معتبر است و خود جناب خوئی از شخصیتهای برجسته است.
و اضافه در نهج البلاغه، خطبه ۲۰۲ این عبارت است. بزرگان اهل سنت هم همین تعبیر را از امیر المؤمنین نقل کردهاند. آقای عمر رضا کحّاله، از علمای معاصر اهل سنت است، در کتاب اعلام النساء، ج ۳، ص ۲۱ نقل میکند.
فاضل معاصر مصری، جناب مأمون غریب در کتاب خلافة علی بن أبی طالب، ص ۳۳ نقل میکند.
عبد العزیز شناوی، فاضل مصری در کتاب سیدة نساء اهل الجنه، ص ۱۵۱ نقل میکند.
- سؤال استاد حسینی قزوینی:
جناب آقای مراد زهی فرمودند آن چه که این روایت ثابت میکند، تهدید است، ما از جناب آقای مراد زهی سؤال میکنیم که آیا تهدید فردی برای بیعت از دیدگاه قرآن سند دارد؟ که آیا خلیفه و امام میتواند کسی را برای بیعت اجبار کند؟ یا در سنت ما روایتی داریم یا جناب خلیفه دوم و همچنین خلیفه سوم، آقا امیر المؤمنین سلام الله علیه، کسی را وادار کردهاند. و این تهدید، مخالف آیه ۵۴ سوره نور است که خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، میگوید:
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ مَا حُمِّلْتُمْ.
اصلاً از رسالت تو که به مراتب بالاتر از امامت و خلافت است، رویگردان شدند، گناهش مال خودشان است.
وَ مَا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ.
- جواب مولوی مراد زهی:
خطبه نهجالبلاغهای که ایشان قرائت فرمودند، من خواهش میکنم که کسانی که در رشته فقه و حقوق مطالعاتی دارند، ببینند که این خطبه نهج البلاغه، دلیلی و سندی میشود. دلیل و سند باید روشن باشد که قتل فاطمه زهرا، سقط جنین، هجوم به خانه فاطمه زهرا از آن دلیل ثابت بشود. این یک خطبه است؛ اما خطبهای به این صراحت، خطبه ۲۱۹ که میفرماید:
وَ دَاوَی الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّهَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَهَ ذَهَبَ نَقِیَّ الثَّوْبِ قَلِیلَ الْعَیْبِ.
اینجا نفی میکند این خطبه، این چیزی را که جناب قزوینی به آن استناد میکنند. خطبه کاملاً روشن است.
خطبه بعدی هم:
وَ وَلِیَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّی ضَرَبَ الدِّینُ بِجِرَانِه.
که تمام شارحین؛ از جمله ابن أبی الحدید، محمد عبده و دیگران از والی، تحت این خطبه نوشتهاند که مراد خلیفه دوم است. و این جای تأسف است که ایشان از روزنامهنگاری مثل هیکل میآیند که ایشان صحبتی کرده باشند برای اثبات همچنین امر مهمی و افتراء مهمی که در چهارده قرن پیش صورت گرفته باشد. بعد از چهارده قرن، آقای هیکل و یا کسان دیگر، ادیبانی بیایند، رماننویسانی، داستاننویسانی بیایند، اینها سندیت ندارند. من عرض کردم برای ما خطبههای نهج البلاغه سند است، قرآن سند است. وانگهی من از جناب قزوینی سؤال میکنم که کتاب ناسخ التواریخ مال میرزا تقی خان که معاصر ما است و در کتاب اعیان الشیعه میگوید: که لم یعمل مثله، میگوید:
ان ناساً من رؤساء الکوفه و أشرافهم الذین بایعوا زیداً حضروا یوماً عنده، و قالوا له :رحمک الله، ماذا تقول فی حق أبی بکر و عمر؟
آمدند از اشراف کوفه سؤال کردند که جناب زید، ما تقول فی حق ابوبکر و عمر؛ در باره ابوبکر و عمر شما چه میفرمایید؟ توجه داشته باشند شنوندگان و محققان منصفین که امام زید در پاسخ به این چه فرمود:
قال: ما أقول فیهما إلا خیراً کما لم أسمع فیهما من أهل بیتی إلا خیراً، من تمام اهل بیتم در باره اینها جز خیر نمیگویند. ما ظلمانا و لا أحد غیرنا؛ به کسی دیگری نیز ظلم نکردند و عملاً بکتاب الله و سنة رسوله؛ به کتاب الله و سنت رسول عمل کردند.
این هم یکی از پژوهشگران بزرگ قرون گذشته است، کتاب ناسخ التواریخ، ج ۲، تحت عنوان احوال امام زین العابدین.
تمام ائمه اهل بیت منقبت و بزرگواری و عدالت و محبت اهل بیت و خلیفه اوّل و دوم را اعتراف دارند و در کتابهای مستند آمده است.
و باز در همین خطبه نهج البلاغه، حضرت علی علیه السلام به عنوان مشاور عالی خلیفه دوم قرار میگیرد و در تمام کتابهای تاریخ است که حدود چهارده بار خلیفه دوم سفر خارج از مدینه داشته و در آن چهارد بار، دوازده بار جانشینش حضرت علی بود.
شنوندگان عزیز قضاوت بکنید. این قدر محبت و صفا و صمیمیت بین خلیفه اول و او وجود داشت که دوازه بار او را جانشین خودش تعیین میکند. اگر عداوت بود، بغض بود، هیچ کسی همچین کاری انجام نمیداد.
- سؤال مولوی مراد زهی:
من به جای طرح سؤال در رابطه با روایت طبری یک توضیحی دیگر عرض کنم که نخستین روای تاریخ طبری ابن حمید است. ابن حمید هم از دیدگاه محدثین متهم به دروغ پردازی است.
آخرین روای هم روایت منقطع است. راوی اول که أبی عبد الله الرازی که متوفای ۱۴۸ هجری است. که ابن خراش در باره او میگوید:
حدثنا حمید و کان و الله یکذب.
ابن حمید برایم حدیث کرد؛ ولی به خدا قسم که او دروغ میگفت.
؟؟؟ در باره او میگوید: ما رأیت؟؟؟ بالکذب من إبن حمید و ابن؟؟؟
من دروغگوتر از ابن حمید و ابن؟؟؟ ندیدم.
همچنین علامه ذهبی در باره او میگوید: و هی مع امامته منکر الحدیث، صاحب عجائب است.
آخرین راوی زیاد بن کلیب، ابومعشر کوفی است …
- پاسخ استاد حسینی قزوینی:
من از همین سؤال ایشان شروع میکنم که ایشان نسبت به محمد بن حمید اشکال کردند. جناب مراد زهی! جناب آقای مزی در تهذیب الکمال، ج ۵، ص ۱۰۰ از یحیی بن معین، و از ابو زرعه و از احمد بن حنبل، توثیق ایشان را نقل میکند. وقتی شخصیتی مثل احمد بن حنبل، یحیی بن معین و ابوزرعه که از استوانههای علمی اهل سنت است، وقتی نسبت به یک فردی بگویند که این فرد، ثقه است، حرف دیگران را ما به هیچ وجه نمیتوانیم قبول کنیم.
ایشان گفتند که منکر الحدیث است. این را ما بارها گفتهایم و در شبکه المستقله هم بیان کردیم. ابن حجر عسقلانی میگوید:
لو کان کل من روی شیئاً منکراٌ استحق أن یذکر فی الضعفاء، لما سلم من المحدثین احد.
اگر بنا باشد هر کس منکر الحدیث بود، او را ما ضعیف بدانیم، از محدثین یک نفر هم سالم نمیماند.
لسان المیزان، ج ۲، ص ۳۰۸.
آقای ذهبی میگوید:
ما کل من روی المناکیر یعضف.
آن کسی که منکر را نقل میکند، او مورد تضعیف نیست.
میزان الإعتدال، ج ۱، ص ۱۱۸.
پس بنابراین روایت از نظر سند کاملاً ثابت است. و اگر چنانچه جناب آقای مراد زهی دقت کنند، در همین صحیح بخاری که حضرات، هر سال برای ایشان ختم صحیح بخاری میگیرند، راویان متعددی در صحیح بخاری آمده، در باره آنها گفتهاند که منکر الحدیث.
محمد بن عبدالرحمن طوافی، آقای ابن حجر میگوید قال ابوزرعه، منکر الحدیث.
مقدمه فتح الباری، ص ۱۴۰.
مفضل بن فضاله، ابن سعد گفته منکر الحدیث، از روات صحیح بخاری است.
مقدمه فتح الباری، ص ۴۴۵.
داود بن حصین مدنی، از رجال صحیح بخاری است، در بارهاش گفتهاند منکر الحدیث.
اگر بنابراین باشد، باید یک انبوهی از احادث صحیح بخاری را جناب آقای مراد زهی از صحیح بخاری حذف بفرمایند.
در رابطه با قضیه آقای محمد حسنین هیکل که ایشان فرمود یک روزنامه نگار است، جناب آقای مراد زهی! ایشان کسی است که دو مرتبه وزارت معارف مصر را قبول کرده؛ یعنی دو دوره وزیر معارف مصر بوده. و همچنین مجلس شیوخ مصر را یک دوره ایشان ریاستش را داشته. یک روزنامه نگار نیست.
و اضافه، غیر از ایشان، عمر رضا کحاله از نویسندگان برجسته اهل سنت است، ایشان در اعلام النساء، ج ۴، ص ۱۱۴ قضیه هجوم به خانه حضرت زهرا را مطرح میکند.
و همچنین جناب آقای عبد الفتاح عبد المقصود که از دانشمندان مشهور مصری و عضو هیأت تحریریه مجله الحدیث است و مدتی رئیس دفتر معاون رئیس جمهور مصر حسن ابراهیم بوده. رئیس دفتر نخست وزیر مصر بوده.
و اضافه در رابطه با آن خطبهای که از نهج البلاغه، مطرح کردید که مراد جناب عمر بن الخطاب است، کافی است که جناب آقای صبحی صالح از شخصیت برجسته اهل سنت میفرماید که مراد آقا امیر المؤمین از این خطبه، عمر بن خطاب نیست؛ بلکه یکی از اصحاب است. و اضافه روایاتی که در نهج البلاغه، در مذمت خلیفه دوم است، اصلاً همه قضایا را روشن کرده است.
- سؤال استاد قزوینی:
با اینکه جناب مراد زهی قضیه تهدید را پذیرفتند، این سؤال مطرح است، جناب خلیفه اوّل و دوم برای وادار کردن اینها به بیعت به خانه آنها هجوم بردند و آنها را خواستند وادار به بیعیت کنند؛ و لو اینکه فرمایش جناب مراد زهی را قبول کنیم که آمدند و بیعت کردند، چرا خلیفه دوم برای سعد بن عباده که تا آخر عمر بیعت نکرد، به خانه ایشان هجوم نبردند؟
تهذیب الکمال، ج ۱۰، ص ۱۸.
و همچنین آقای ابان بن سعید بن عاص جزء کسانی است که از بیعت تخلف کردند، چرا به خانه او هجوم نبردند؟
اسد الغابه، ج ۱، ص ۳۷
آقای ابی بن کعب از بیعت کردن تخلف کردند.
تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۴.
خالد بن سعید بن عاص، زبیر بن عوام، سلمان فارسی، عباس بن عبد المطلب، عتبه بن ابولهب، عمار یاسر همه از بیعت خودداری کردند.
چرا خلیفه دوم دو گانه برخورد کردند؟
- جواب مولوی مرادزهی:
همان پاسخ قبلی من کامل نشد، من از شنوندگان گرامی تقاضا میکنم که منصفانه و به وجدانتان قسم میدهم، وجداناً قضاوت کنید، در کنار متصل به مسجد النبی، خلیفه دوم هجوم آورده، خانه فاطمه زهراء به آتش کشیده شده، اتهامی که بعد از چهارده قرن مطرح میشود، محسن عزیز سقط شده، فاطمه زهرا مورد اهانت قرار گرفته، ۱۲۰ هزار صحابه، کم و یا زیاد که در آخرین حج در رکاب پیامبر بودند، کجا رفتند؟ مسلمانان مدینه که شبانهروز پنج بار در مسجد النبی نماز میخواندند، کجا هستند که این قضیهای که در حد تواتر باید ثابت میشد، روایتی از آنها نیست، ائمه از این گلایه و شکایتی نمیکنند.
ببینید جناب قزوینی، شنوندگان محترم، ما میخواهیم دادگاهی تشکیل بشود، میخواهیم قصاص بگیریم از خلیفه دوم از نظر اصولی و از نظر حقوقی. خلیفه دوم قصاص باید بشود. برای اثبات قصاص آیا کافی است که جناب آقای هیکل و یا نویسندگانی که بعد از ۱۲ قرن و یا ۱۳ قرن آمده، حالا وزیر هم باشد، رئیس جمهور هم باشد، رهبر کل جهان باشد، شاهد قضیه برای قصاص، لازم است، آن افرادی که در خانه بودند، چرا آنها شهادت نمیدهند؟ چرا خود فاطمه زهراء از این موضوع بحثی به میان نمیآورد، شاکی نمیشود، بنی هاشم کجا بودند، علی شیر خدا، اسد الله که در مقابل عمرو بن عبدود که در برابر هزار نفر مبارزه میکرد، شمشیر کشید و او را به خاک و خون کشید، علیای که ما میشناسیم با آن جرأت و غیرتی که ما از او سراغ داریم و آن عمری که عدالتی که ما از او سراغ داریم، کجا بود، علی کجا بود، بنی هاشم کجا بودند، مسلمانان مدینه کجا بودند، و در نتیجه آیا این زیر سؤال بردن تربیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم را نمیرساند که پیامبری که بیست و سه سال زحمت کشید، پیامبر آخرالزمان یارانی را باید تربیت کنند که تا قیامت، حافظ دین باشند و دین را به دیگران برسانند، ۲۳ سال زحمت کشید، به محضی که چشم از دنیا فرو بست، حاصل زحمتش این بود که نزدیکترین یارانش هجوم بیاورند به خانه دخترش به خانه دامادش، به جان هم بیفتند. پس کجا رفت اسلام، پس کجا رفتند صحابه، کجا رفت تربیت پیامبر، آیا یک مسیحی، یک یهودی وقتی این صحبتها و این اتهامات ما را بشنود، بعد از چهارده قرن، آیا این سؤال برایش پیش نمیآید که پیامبری که نتوانست ده نفر را درست و حسابی صد هزار صحابه، این گونه تربیت بکند. آن از مهاجمینشان، بقیه کجا بودند، صد هزار، صد بیست هزار صد و نوزده هزار دیگه کجا بودند، که دفاع نکردند، پس معلوم است که این دین پیامبر، این آئین پیامبر هم مثل همین قضیه میشود.
بنابراین، قضیه مستقیماً تربیت پیامبر را نسبت به صحابه زیر سؤال میبرد. ما میخواهیم مجدداً از جناب قزوینی سؤال دارم که ما میخواهیم قصاصی را ثابت بکنیم، کجا هستند شاهدان این قضیه؟ آن هم قضیهای که در مسجد النبی اتفاق افتاده، منزل فاطمه زهرا متصل به مسجد النبی بود.
وانگهی عمر رضا کحاله، من خواهش میکنم که اگر فرصت باشد، عبارت کاملش را ایشان بیاورند، و این جا مطلبشان را بخوانند که از مطلب ایشان چه ثابت میشود.
عبد الفتاح عبد المقصود یک نویسنده که کتابی را تحت عنوان ادبیات امروزی نوشته و هزاران مسأله را آن جا مطرح میکنند. ایشان شاهد قضیه نبودند که بخواهند بر علیه خلیفه دوم بر علیه متهم بیایند گواهی بدهند. گواهان محکم قوی و متقن و محکمهپسند میخواهیم.
بنابراین در رابطه با خطبههای نهج البلاغه، این طوری که جناب قزوینی مطرح فرمودند، یک سری خطبههای مذمتی هم داریم، بلی اگر ما معتقدیم که خطبههای که در نهج البلاغه مذمت میکنند، اینها منتسب به حضرت علی هستند؛ چون با ادبیات حضرت علی منطبق است. اذا تعارضا تساقطا. پس هر دو ساقط میشوند ما برگردیم به قرآن که قرآن:
وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ.
مهاجرین اوّلین چه کسانی بودند، خلیفه اوّل و دوم و سوم و چهارم رضی الله عنهم بودند. خداوند در قرآن از اینها اعلام رضایت کردند رضی الله عنهم و رضوا عنه.
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم.
- سه دقیقه نهائی مولوی مراد زهی:
شعاری که در تمام در و دیوارهای کشور ما و مناطق برادران شیعه است، لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار. علیای که شاهد است که نسبت به همسرش این گونه برخورد میشود، ذوالفقار علی کجاست؟ آیا دفاع از ناموس، آیا دفاع از خانه، آیا دفاع در مقابل مهاجم واجب نیست؟ بنابراین من نظر خوانندگان و شنوندگان و مطالعه کنندگان متوجه میکنم به نامهای که حضرت علی رضی الله عنه خطاب به معاویه نوشته. به این نامه توجه بفرمایید:
و أنصحهم لله و لرسوله الخلیفه الصدیق و خلیفه الخلیفه الفاروق، و لعمری أن مکانهما فی الإسلام شدید یرحمهما الله و جزاهم الله بأحسن ما عملاً.
شرح ابن میثم، ص ۴۸۸.
که حضرت علی میفرماید:
ناصحترین انسانها برای خلق خدا و رسول خدا خلیفه صدیق و خلیفه فاروق هستند. آنها جایگاه والایی در اسلام دارند. و با وفات آنها و شهادت آنها زخم شدیدی در اسلام پیش آمد خداوند به آنها جزا و پاداش خیر عنایت فرماید.
و همچنین آن چیزی که ایشان فرمودند:؟؟؟ که شرح نهج البلاغه صبحی صالح است و ابن أبی الحدید هست. ابن أبی الحدید میگوید:
و هذا الوالی عمر بن الخطاب و هذا الکلام من خطبته خطبها فی ایام خلافته طویله یذکر فیها قربه من النبی صلی الله علیه وسلم.
پس بنابراین آن چیزی که الآن مطرح است با واقعیتهای تاریخی کاملاً در تضاد است با نصوص قرآن کاملاً در تضاد است، با برخوردی که خلیفه چهارم با خلیفه اول و دوم داشته. این کتاب شافی مال علامه علم الهدی، ج ۲، ص ۴۲۸ حضرت شهادت میدهد:
إن خیر هذه الأمه بعد نبیها ابوبکر و عمر
بهترین امت بعد از پیامبر ابوبکر و عمر هستند به بهترین و خیریت آنها شهادت میدهد.
و همچنین در ادامهاش میفرماید:
انهما الإمام الهدی و شیخ الإسلام والمقتدی بهما بعد رسول الله صلی الله وسلم …
من از جناب قزوینی و از همه شنوندگان عزیزی که با حوصله به گفتهها و عرائض من به گفتههای من که به عنوان گفتمان دوستانه مطرح بود گوش دادند و خودشان بروند و تحقیق کنند و بررسی کنند و مطالعه کنند.
- سه دقیقه نهایی استاد حسینی قزوینی:
در رابطه با اینکه ایشان فرمودند این صد و بیست هزار نفر صحابه کجا رفتند؟ آیا تربیت پیامبر زیر سؤال نمیرود؟ ما از بینندگان عزیز تقاضا میکنیم این را از ما سؤال نکنند، از آقایان اهل سنت سؤال کنند که در صحیح بخاری ج۷، ص۲۰۷، ح۶۵۰۷ در روایتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید: تمام صحابه من بعد از من مرتد میشوند.
انه ارتدوا بعدک علی ادبارهم القهقری.
و اینها وارد آتش جهنم میشوند.
فلا اراه یخلص منهم الا مثل همل النعم.
جز تعداد اندکی از صحابه من از آتش جهنم خلاص نمیشوند. اگر ما دنبال این صد و بیست هزار نفر هستیم این را خود صحیح بخاری آورده است.
مراد زهی: عبارت صحیح بخاری را قرائت بفرمایید.
استاد قزوینی: چشم. عبارت این است:
حَتَّی إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَیْنِی وَ بَیْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ. فَقُلْتُ أَیْنَ قَالَ إِلَی النَّارِ وَاللَّهِ. قُلْتُ وَ مَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَکَ عَلَی أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَی. ثُمَّ إِذَا زُمْرَهٌ حَتَّی إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَیْنِی وَ بَیْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ. قُلْتُ أَیْنَ قَالَ إِلَی النَّارِ وَاللَّهِ. قُلْتُ مَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَکَ عَلَی أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَی. فَلاَ أُرَاهُ یَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ.
و همچنین از روایت خود عائشه ام المؤمنین صراحت دارد که:
لما قبض رسول الله صلی الله علیه و سلم ارتدت العرب قاطبة؛ همه عرب؛ یعنی همه مسلمانها مرتد شدند.
اگر در بعضی از روایتهای ما هست که ارتد الناس الا ثلاثة او اربعه، در روایت ام المؤمنین این استثناء هم نیست. این روایت را جناب ابن کثیر دمشقی در کتاب البدایه والنهایه، ج۶، ص۳۳ نقل میکند.
اما در رابطه با اینکه ایشان میفرماید که این قضیه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها هیچ گونه سندی ندارد، ما قبلاً هم آوردهایم از جوینی که استاد ذهبی است و ذهبی در حق او تعبیرات خیلی سنگینی دارد و از او تعبیر به امام و پیشوا میکند ایشان نقل میکند از نبی مکرم صلی الله علیه و آله و سلم، وقتی چشمش به فاطمه افتاد فرمودند من میبینیم روزی را که:
وَ انْتُهِکَتْ حرمتها؛ حرمت او شکسته میشود،
- منبع: موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف