—- استفتاء و پاسخ آیت الله سید صادق شیرازی:
سؤال: آیا روایت «مسلم جصاص» مبنی بر این که حضرت زینب سلام الله علیها سر مبارک خود را به چوبه ی محمل زدند معتبر است؟
پاسخ: در معتبر بودن این روایت همین مقدار کافی است که:
۱. تقریر صدها تن از مراجع معاصر و مراجع روزگاران گذشته است، بدین معنا که هنگام شنیدن این روایت از خطیبان مذهبی با آنان همراهی کرده، هیچ اعتراض نسبت به آن ابراز نداشتند.
۲. بزرگانِ فقهای ما در علوم: فقه، حدیث و رجال به طور پیاپی این روایت را پذیرفتهاند، لذا بنابر اصطلاح علم حدیث، این حدیث «مقبوله» و مورد اعتماد است.
۳. دانشمند متبحر در علم رجال و حدیث و کارشناس اسناد و روایات، یعنی مرحوم علامه مجلسی قدس سره در کتاب بحارالانوار خود، این حدیث را از پارهای منابع معتبر نقل کرده است. (بحار الأنوار ج ۴۵، ص ۱۱۵ و ج ۱۰۹، ۹۱)
۴. سید الطائفه، عالم بزرگ مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین قدس سره به این روایت، اعتماد و آن را در کتاب «المجالس الفاخره فی مصائب العتره الطاهره، ص۳۱۵» نقل کرده است.
۵. بزرگ مرجع تقلید، جانشین آیت الله العظمی شیرازی رهبر قیام ۱۹۲۰ میلادی ملت عراق بر علیه امپراطوری بریتانیا و استاد مراجع تقلید بزرگی از جمله آیات عظام، آقایان: حکیم، شاهرودی، خویی و جز آنان، یعنی مرحوم آیت الله شیخ فتح الله معروف به شیخ الشریعه ـ که خدایشان رحمت کند ـ این حدیث را صحیح دانسته، همانگونه که شاگردش آیت الله شیخ محمد حسن مظفر آن را نقل کرده است. (کتاب نصره المظلوم، ص۷۵-۷۶)
(واحد استفتائات دفتر حضرت آیت الله العظمى حاج سید صادق حسینى شیرازى مدظله العالى)
— نقد حقیر به این پاسخ آیت الله:
با سلام،
اگرچه مطالب جناب آیت الله جدلی و خطابی بوده و بیشتر برای توجیه عوام است و در مقام استفاده علمی چندان نمیتوان بر آن تکیه کرد، ولی لطفا این پاسخ را نیز برای دفتر آیت الله سید صادق شیرازی ارسال فرمایید:
1- محققاً فقهای معاصر و مراجع گذشته، مطالب بسیاری را از خطباء شنیدهاند که مورد تایید آنها نیست، ولی به خاطر حرمت منبر و جلسه امام حسین علیهالسلام آشکارا اعتراضی به آن نمی کنند، وگرنه باید مراجع همواره منبر و جلسه را بهم بزنند، از این هم که بگذریم عدم اعتراض به یک روایت به معنای صحیح و معتبر دانستن آن نیست، زیرا ممکن است فقیهی روایت را معتبر نداند ولی اعتراضی به نقل آن نکند، چون آن منبری که کفر نمیگفته است، بلکه روایت نامعتبری را میخوانده است و استناد علمی و فقهی هم به آن نمیکرده است و روضه نیز درس خارج و کلاس درس نبوده است. افزون بر این، گمان نمیکنم جناب آیت الله شیرازی، مجالس روضه تمام علمای شیعه را درک کرده باشند و از بیان منبریها و عدم اعتراض مراجع و تقریر به رضای آنها و..و… با خبر باشند.
2- ایشان که مجتهد و مرجع هستند باید بهتر از ما بدانند که ملاک مقبوله بودن چیست؟ هیچ یک از فقهای شیعه این روایت را قبول نکرده و به مضمون آن فتوا نداده است، گرچه این روایت در منابع متأخر شیعه آمده و اصلاً فقهای متقدم شیعه آن را ندیدهاند تا بخواهند به مضمون آن فتوا بدهند، دو آدرسی هم که جناب یا دفتر ایشان از بحار مرقوم داشتهاند، یکی موبوط به آدرس روایت در بحارالانوار است و دیگری مربوط به فهرست بحارالانوار؛ و اینها هیچ کدام چیزی را اثبات نمیکند. همچنین در میان فقهای بزرگ شیعه علمایی بودهاند که تصریح به عدم وجود دلیل بر قمهزنی نمودهاند و محققاً آن بزرگواران از وجود این روایت باخبر بودهاند. چنانچه آیت الله العظمی خویی در کتاب طریقالنجاه بر این نکته تصریح میکنند که قمهزنی، عنوان عزاداری امام حسین علیهالسلام را ندارد، و نص و روایت به خصوصی نیز درباره آن وارد نشده است؛ از همین رو نمیتوان آن را به عنوان عملی دینی انجام داد: «لم یرد نص بشعاریته فلا طریق الى الحکم باستحبابه؛ نصی درباره شعار بودن قمهزنی وارد نشده است پس طریقی برای حکم به استحباب این عمل وجود ندارد.» همچین شاگرد ایشان، مرحوم آیت الله العظمی تبریزی نیز در همین کتاب، این مطلب را تقریر کرده و می گوید: «دُخولُ ما ذُکِرَ (قمهزنی) فِی الجَزَعِ المُستَحَب لِما أصابَ سَیّدُ الشُّهداءِ عَلیهِ السّلامِ مَحَلُ تَأمُّلٍ؛ داخل بودن قمهزنی در عزاداری امام حسین، علیهالسلام، جای تأمل دارد.»
3- خود جناب آیت الله، باید بهتر بدانند اینکه مرحوم مجلسی در بحارالانوار فرمودهاند این روایت را در بعضی کتابهای معتبر دیدهام دلیلی بر مصححه و مقبوله بودن آن نیست، چون مرحوم مجلسی نیز تصریح به مرسل بودن این روایت داشتهاند، افزون بر این، منبع اصلی این روایت کتاب نورالعین است که نویسندهی آن تا به حال معلوم نشده است؛ تنها به ابراهیم بن محمد نیشابوری اسفراینی نسبت داده میشود که شخصی اشعری مذهب و شافعی مسلک بوده و حتی این انتساب هم مورد قبول کارشناسان کتاب نیست و شیخ طُرَیْحی نیز که آن را در مُنتخب آورده، از نورالعین گرفته است. محدث متقی، صاحب مفاتیح الجنان؛ مرحوم شیخ عباس قمی (ره) در مورد این خبر مینویسد: «مؤلف میگوید که ذکر محامل و هودج در غیر خبر «مسلم جصّاص» نیست و این خبر را اگر چه علامه مجلسی نقل فرموده، لکن مأخذ نقل آن منتخب طُرَیحی و کتاب نورالعین است که حال هر دو کتاب برای اهل فن حدیث مخفی نیست، و نسبت شکستن سر به جناب زینب، سلامالله علیها، و اشعار معروفه نیز بعید است از آن مخدّره که عقیلهی هاشمیین و عالمهی غیر معلّمه و رضیعهی نبوت و صاحب مقام رضا و تسلیم است.»
4- آیت الله انصاف دهند اینکه یکی یا دو تن از علمای شیعه این روایت را نقل و یا به آن استناد کرده باشند دلیل بر صحیح بودن آن نیست؟!
همان گونه که عرض داشتم آنچه آیت الله تاکنون مرقوم داشتند بیشتر جدلی و خطابی بود، اما نکاتی علمی درباره این روایت وجود دارد که بنده آنها را به نظر شما میرسانم:
1- این روایت سند ندارد و به عبارت دیگر این روایت به صورت مرسل نقل شده و سلسله راویان آن در جایی ذکر نشده است. مرحوم مجلسی نیز در بحارالانوار بر این نکته تأکید دارند.
2- همان گونه که گذشت منابع اوّلیه و کتابهای معتبر، هیچگاه آن را گزارش نکردهاند. همچنین عالم بزرگوار آیت الله حاج میرزا محمد ارباب (متوفی ۱۳۲۸ﻫ ق) نیز در این باره مینویسد: «… [از] کتب مقاتل نماید که حمل اهلبیت بر جهاز شتران بوده، و ذکر محامل از خصائص خبر مسلم جصّاص است در کتاب «نورالعین» که کتابی است بیاعتبار و مجهولالمؤلّف و شیخ طُریحی از آنجا حکایت کرده. و شکستن پیشانی حضرت زینب سلام الله علیها نیز از مشتملات این خبر مجهول است، و اشعار مذکورهی معروفه در این خبر نیز از مقام فصاحت و بلاغت عقیله الهاشمیین بسیار دور است؛ چنانچه بر اهل بصیرت و خِبرهی فن مخفی نیست. (میرزا محمد ارباب، الاربعین الحسینیه، چاپ اسوه، ص۲۳۲)
3- همانگونه که بزرگان اهل فن اشاره نمودهاند محتوای این روایت نیز بسیار بیاعتبار و ضعیف بوده و با گزارشها و روایات دیگر نیز همخوانی ندارد که نمونههایی از آن در اینجا نقل میشود:
۱.۳- ذکر محامل و هودج تنها در این روایت آمده است و با بررسی روایات و گزارشهای دیگر به این نتیجه خواهیم رسید که در کاروان اسیران عاشورا اصلاً محامل یا هودجی در کار نبوده است تا حضرت زینب، علیهاالسلام، سرش را به آن بکوبد. مرحوم محدث قمی (ره) در این باره مینویسد: «مؤلف گوید: که ذکر محامل و هودج در غیر خبر مسلم جصّاص نیست،…و آنچه از مقاتل معتبره معلوم مىشود حمل ایشان بر شتران بوده که جهاز ایشان پلاس و روپوش نداشته[است].» (منتهى الآمال فى تواریخ النبى و الآل علیهم السلام، ج۲، ص: ۹۳۹)
جالب اینکه حتی در ابتدای این روایت نیز آمده است که امام زین العابدین علی بن حسین- علیهم السلام- را بر شتری برهنه و بیجهاز سوار نموده بودند و آن حضرت نیز در اشعاری از این امر گلایه نمودند. پس چگونه ممکن است یزیدیانی که تا این حد، نسبت به اهل بیت پیامبر علیهمالسلام قساوت داشتند، برای زنان آنها محامل و هودج فراهم کنند، با توجه به این نکته که گذاشتن محامل و هودج بر روی شتران، نشانه از احترام به اهلبیت پیامبر- علیهمالسلام- و تکریم آنها می باشد.
۲.۳- همانگونه که نقل شد اشعاری که در متن روایت به امام زین العابدین- علیهالسلام- و همچنین حضرت زینب- علیهاالسلام- منتسب شدهاند، از جهت فصاحت و بلاغت فوقالعاده ضعیف میباشند و نسبت دادن این اشعار به آن بزرگواران جفایی بزرگ در حق آنان است. (آن گونه که بعضی برای توجیه این روایت گفتهاند این اشعار، بعداً به روایت افزوده شده است، این در حالی است که با رجوع به منبع اصلی، این اشعار را در آنجا نیز میبینیم).
ابتدای این حکایت به گونهای نقل میشود که گویا مسلم جصاص از واقعه عاشورا و شهادت امام حسین- علیهاالسلام- بی خبر بوده است و از شاگردش در اینباره علّت هیاهویی که در کوفه به هنگام ورود کاروان اسیران به وجود آمده بود، سؤال میکند. آیا میتوان پذیرفت کسی آن زمان در کوفه بوده و از جریان شهادت امام حسین- علیه السلام- بیخبر باشد؟ افزون بر اینکه ابتدای این حکایت به گونهای نقل میشود که گویا مسلم جصاص محبِّ اهلبیت علیهم السلام نیز بوده ولی با این حال، با خیال راحت در حال خدمت به عبدالله بن زیاد بوده است.
گزارشهای معتبر تاریخی حاکی از آن هستند که عمر سعد، سر مقدّس امام حسین- علیهالسلام- را، بى درنگ پس از شهادت آن حضرت، همراه خَوْلی بن یزید اَصْبَحی و حُمَیْد بن مُسْلِم اَزْدِی نزد عبیدالله بن زیاد فرستاد. (ابو حنیفه احمد بن داود الدینورى(م ۲۸۲)، الأخبار الطوال، قم، منشورات الرضى، ۱۳۶۸ش. الأخبارالطوال،ص:۲۵۹ و أبو جعفر محمد بن جریر الطبری (م ۳۱۰)، تاریخ الأمم و الملوک ، بیروت، دار التراث ، ج۵،ص:۴۵۵ همچنین بنگرید: مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، ج۲، ص: ۱۱۳)
چنانچه حکایت مشهور برده شدن سر مقدّس امام حسین- علیهالسلام- به خانهی خَوْلى و وقایع مربوط به آن، نیز از فروعات این واقعه است. و از آنجا که کاروان اسیران یک روز بعد یعنی روز یازدهم از کربلا به سمت کوفه حرکت نمودند، پس اصلاً هنگام ورود کاروان اسیران به کوفه سر مقدّس امام حسین- علیهالسلام- همراه آنها نبوده است. این در حالی است که بنابر نقل گزارش مسلم جصاص سرهای شهداء، همراه با کاروان اسیران وارد کوفه شده و در پیشاپیش آنها قرار داشت.
از جمله مطالب دیگری که اختصاص به این روایت دارد آن است که حضرت امکلثوم- علیهاالسلام- نمیگذاشت مردم کوفه به کودکان سوار بر محمل، خرما، نان و گردو بدهند و با این استدلال که صدقه بر ما اهلبیت (علیهم السلام) حرام است؛ آنها را از دست و دهان کودکان گرفته و بر زمین میانداخت. این حکایت که به واسطه روضهخوانان میان مردم شهرت عظیم و فراوانی نیز یافته است، با احکام فقهی شیعه مطابقت ندارد؛ زیرا اگرچه شکی در این نیست که صدقه واجب بر اهل بیت علیهمالسلام و فرزندان آنها حرام میباشد، اما همچنین بین فقهاء، اختلافی وجود ندارد که دادن صدقه مستحبی به آنها اشکالی ندارد. افزون بر همه اینها، در گزارشهای دیگری آمده است که اهلبیت- علیهمالسلام- هدایای کوفیان را میپذیرفتند و از آنها استفاده میکردند. (اللهوف على قتلى الطفوف/ ترجمه فهرى، ص۱۴۵)
با توجه به شخصیّت رضا و تسلیم و خویشتنداری حضرت زینب سلام اللع علیها با قاطعیت باید گفت: آن زینب کبرائی که متون اسلامی او را توصیف میکند، از زمین تا آسمان با این زینب که این خبر ساختگی میگوید، فاصله دارد آیا میتوان گفت این زینب همان زینبی است که وقتی جنازه برادرش را در گودال دید، دستانش را به سوی آسمان گرفت و گفت: الهِی تَقَبّل مِنّا هَذا القُربَان؛ «خدایا این قربانی را از ما بپذیر.»
علاوه بر آنچه گفته شد باید متوجه بود که اگر این روایت درست هم باشد، که البته نیست، زمین تا آسمان با کار قمهزنان فرق دارد. زیرا نه موقعیت قمهزنان، موقعیت زینب، علیهاالسلام، است و نه کار آنها مانند کار ایشان است.