به نام خدا
پبشگفتار
خواننده گرامی! مطالب مسطور در این کتاب[1]، متکی بر تحقیقات و مطالعات نگارنده است و مقصود از تقدیم این نوشته نه به خاطر طرفداری از عفائد و تئوریهای خرافی و نه به جهت طرد و انکار حقائق مادی است و توصیه نمیکنیم که خوانندگان بدون تحقیقات شخصی عقائد و مندرج در این اوراق را بپذیرند[2] بلکه هدف غایی از تقدیم این کتاب طرح مسائل متعدد روحی و ماوراءالطبیعه است که پاره ای از آنها حل و اثبات شده و قسمتی هنوز در پرده ابهام باقی است و آرزومندیم با طرح این قبیل مسائل و جلب توجه محققین و دانشمندان اسپریتیسیم[3] کوشش بیشتری برای روشن شدن اینگونه مسائل مبذول گردد.
مؤلف ـ دکتر حسین الماسیان
مقدمه
زمانیکه کودکی خردسال بودم و دوره تحصیلات ابتدائی را میگذراندم همواره احساساتی در خود مییافتم که قادر به توصیف آن نبودم و بعدها هم که وسعت افکارم بیشتر شد و توانستم در بعضی مسائل ساده زندگی تفکر نمایم این مشکل برایم حل نشد فقط حس میکردم که روح من یا آنچه که سازنده شخصیت من است خواستار ماجراهای شگفتانگیز میباشد.
این حقیقت را نیز اعتراف کنم که در زمان کودکی، ترسو بودم و با اینکه بدنی سالم و قوی داشتم حتی جرأت اقدام به کارهای کوچک را در خود نمییافتم و قبل از انجام هر کار، احساس ترس و حقارت میکردم به همین جهت با گامهای سست و لرزان به طرف مقاصدم پیش میرفتم و آنطور که درون من حکم میکرد قادر به اجراء نبودم همیشه آرزو داشتم که قدرتی کسب کنم تا در سایه آن بر وحشت همیشگی و بیعلت خود فائق آیم.
چند سال گذشت در سال 1332 هجری شمسی روزی با یکی از دوستان مشغول قدم زدن بودیم و ضمن گردش از هر دری سخن میگفتیم دوست من گفت: "تازگی کتابی به دست آوردهام که از علم جدیدی صحبت میکند تصور میکنم مطالب آن مورد پسند طبع شما واقع شود." من به مطالعه آن کتاب اظهار تمایل کردم به اتفاق به منزل او رفتیم و کتاب را از نزدیک ملاحظه کردیم کتاب «قدرت اراده» تألیف پل کلمان ژاکو[4] بود مطالعه این کتاب اثر عمیقی در هر دو ما گذاشت و من دریافتم که معشوق خود را یافتهام و آنچه را که سالها در جستجویش بودم تقدیر بر سر راهم قرار داده است لذا برای رسیدن به هدف، تصمیم گرفتم مطابق دستورات کتاب به تمرین مشغول گردم درنگ جایز نبود و من طی چند روز، برنامهای تدوین و مشغول کار شدم هر روز بر عشق و علاقه من افزوده میشد تا جاییکه کمکم، کلیه امور زندگی خود را رها کردم و تمامی اوقاتم را به تمرین در این مورد، اختصاص دادم از خوردن اغذیه حیوانی به کلی صرفنظر کردم دوستان را معدود و محدود نمودم از شرکت در مجالس و اجتماعات و تفریحات اجتناب ورزیدم.[5] به همین جهت مردم هم از من دوری جستند تا آنجا که قادر بودند، از خرد و کلان به من پیرایه بستند و از تمسخر و استهزاء دریغ نکردند اما هیچ یک از اینها در من مؤثر واقع نشد و هرقدر خویش و بیگانه مرا سرزنش یا به قول خودشان، نصیحت کردند تا از ادامه عملیات و تمرینات مورد علاقهام دست بکشم در تصمیم خویش بیشتر اصرار ورزیدم.
پس از سه سال تمرینات شاق، طبق برنامهای که از مطالب چندین کتاب، تدوین شده بود نتایجی به دست آوردم که برای خودم هم تعجبآور بود؛ ناگفته نماند که شش ماه پس از تمرینات اولیه موفق شدم در اولین جلسه و برای اولین بار یکی از رفقایم را به خواب هیپنوتیزمی ببرم و این موفقیت چنان مرا امیدوار ساخت که توانستم از تمام خواستههای جسمانی به خاطر پیشرفت در این کار صرفنظر کنم اما متأسفانه زحمات و اقدامات بیشمار من در یافتن استادی کامل یا کتابی جامع بینتیجه ماند علاقه بیش از حد من به این علم باعث شد که برای پیشرفت بیشتر، دست به دامان ریاضت و کف نفس شدم و به گرفتن روزههای طولانیمدت پرداختم و اغلب در سال، سه الی شش ماه آن را روزه میگرفتم و علاوه بر ترک غذاهای حیوانی از مقدار خوراک روزانه به مقدار قابل توجهی کاستم البته انکار نمیکنم که روزه گرفتن من را بر کنترل احساسات و امیال جسمانی مسلط گردانید و لیکن آنطوری که انتظار داشتم مانیهتیسم را در من تقویت نکرد.
در طی این هشتسال هزارانبار در مجامع عمومی و خصوصی به تمرینات مانیهتیسمی و خواب مصنوعی و گاهی معالجه امراض عصبی مبادرت نمودم و خوشبختانه در نود درصد اقدامات، موفق بودهام در رشتهٔ ارتباط با ارواح از طریق میزگرد و خواب مغناطیسی، تجربیاتی کسب نمودم و طی جلسات متعددی توسط «مدیومین بینا»[6] با ارواح ارتباط حاصل کردم و نتایج قابل ملاحظهای نصیبم شد که بر بسیاری از رموز مانیهتیزم آگاهی یابم و آنچه را که در کتب مسطور و مورد توجه دانشمندان بود کم و بیش به مرحله عمل درآورم و اینک برای اینکه خدمت ناچیزی به برادران و خواهران هم نوع کردهباشم به تألیف این جزوه مختصر اقدام کردم البته کتب دیگری در این رشته وجود دارد که مانیهتیسم را تشریح و توصیف کردهاند اما از آنجا که مؤلفین کتب مزبور شخصاً مانیهتیزور نبوده و مطالبی را که در کتب خود نگاشتهاند بیشتر جنبه تئوری داشته و از حدود نقل قول و عقائد شخصی تجاوز نمینماید کمتر دارای مبانی علمی و تجربی میباشند و از اینرو برای علاقهمندان این فن شریف، آن طوریکه شایسته است مفید واقع نمیشود. اگر هم احیاناً عاملین مجربی وجود داشتهاند یا به تألیف کتاب اقدام نکردهاند و یا تألیفات معدود آنها نایاب و دور از دسترس همگان است. (البته خوانندگان محترم توجه دارند که مقصودم کتب فارسی و مؤلفین ایرانی است و درباره کتب و مؤلفین خارجی، چون مورد استفاده اکثریت نیست از اظهار نظر خودداری میشود) به همین جهت در این کتاب سعی نمودهام که حتیالامکان از ابراز عقاید و تئوریهای فراوان خودداری گردد و از مطالبی که متکی به تجربه و آزمایش میباشد استفاده شود و نیز تا آنجا که ممکن است حقایق به اختصار و در خور فهم اکثریت بیان گردد شاید از راه آشنا کردن ذهن گروهی از همنوعان خود، مصدر خدمتی واقع شویم.
دانش به سیر تکاملی خود ادامه میدهد و هرچند گاه به نیروی علم سری از اسرار طبیعت فاش میگردد مخترعین و مکتشفین بزرگ یکی پس از دیگری پا به عرصه حیات گذارده و به کشف نیروهای عظیمی چون برق، بخار، امواج و اتم موفق گردیدهاند اکنون مردم مانند قرون گذشته هنگام بروز امراضی چون وبا خانه و زندگی خود را رها نکرده، دیوانهوار سر به کوه و بیابان نمیگذارند زیرا اطباء و دانشمندان با مطالعه و تحقیق درباره میکروب، امراض فیزیولوژی حیوانی و درک خواص اشیاء و عناصر، داروهای معجزهآسایی ساختهاند که در اندک مدت، امراض خطرناک، را معالجه میکنند.
مردم نیز امروز برای پیمودن فواصل بین شهرها و کشورها با وسایل ابتدایی، ماهها وقت خود را تلف نمیکنند زیرا هواپیماهای سریعالسیر، (جت) به سرعت مافوق صوت، کیلومترها راه را در یکساعت میپیمایند و کشتیهای اتمی اقیانوسپیما، سینه دریاهای مواج و بیکران را با سرعتی قابل توجه میشکافند و صدها تن، بار و مسافر را از قارهای به قارهٔ دیگر، حمل میکنند.
اکنون برای ابلاغ و ارسال اخبار از نقطهای به نقطهٔ دیگر، حتی از وسایل نقلیهٔ مدرن، استفاده نمیشود بلکه در یک لحظه، اخبار و اطلاعات از هر نقطه بر روی امواج رادیوئی در فضای اطراف کره زمین منتشر میشود و در یک آن، گیرنده رادیوها و تلویزیونها میتوانند اخبار را به صورت مورس[7]، صوت و تصویر را در اختیار مردم بگذارند اکنون مردم، آسمان را گنبدی کبود، نمی پندارند و لفظ جهان را به کرهزمین یا منظومهشمسی اطلاق نمیکنند زیرا منجمین بزرگ، توسط تلسکوپهای عظیم و دوربینهای الکترونیکی تا مسافت هزارها سال نوری را رؤیت کرده و سحابیهای بزرگی مانند سحابی لیرا، آرگوس، پلیاد، اوریون، آندرومد کشف کردهاند که منظومهشمسی با تمام کراتش در مقابل عظمت یکی از سحابیهای مذکور ناچیز بهشمار میآید.
در قرن بیستم که تمام شعب علوم به حد کمال، ترقی کرده علوم روحی و تحقیق در ماوراءالطبیعه نیز پیشرفت فراوان نموده و بسیاری از مسائل و قضایای روحی، حل و موشکافی شده است.
در ازمنهٔ قدیم عوامالناس، بعضی از شعب علوم روحی را جزء سحر و جادو به حساب میآوردند لکن به طوریکه در صفحات بعد به تفصیل از نظر خوانندگان خواهد گذشت امروز، این علوم جزء علوم مثبت[8] محسوب میشود و هزاران نفر در کشورهای مختلف به فراگرفتن قوانین و کسب این دانشها و بهکاربردن آن در راه سعادت بشر مشغولند. اما این نکته را نیز باید در نظر داشت که پشرفت علوم، تمام اسرار و مشکلات را حل نکرده و به جرأت میتوان گفت: بعضی از دانشمندان پیشین، در اثر احاطه به علوم و اسرار مکنونه، بدون داشتن وسایل و امکانات، اعمالی انجام دادهاند که در حال حاضر، احدی قادر به انجام نظایر آنها و یا کشف رموز آن اعمال، نخواهد بود.
علوم مکنونه[9]، دارای سوابق تاریخی طولانی بوده و تاریخ وجود این علوم با دوران باستانی ملل مختلف مانند هندیان، مصریان و یوتانیان، ارتباط دارد. در مصر قدیم، دانشمندان این علوم را، کَهَنِه و سَحَرِه مینامیدند و از دانش آنها در ساختن اهرام و ابوالهولها[10] استفاده مینمودند.[11]
داستان منازعه حضرت موسی علیهالسلام با ساحران در حضور فرعون که در قرآن کریم مذکور است دلیل بر وجود چنین افرادی است. حال برای اینکه خوانندگان تا حدی به میزان قدرت علمی کَهَنِهٔ مصر، واقف گردند به شرح داستان کوتاهی که محمدبن محمود آملی[12] در کتاب «نفائس الفنون» آورده میپردازیم.
در زمان نمرود یکی از فراعنه مصر که ادعای خداوندی میکرد کهنه عصر او در سرزمین بابل، که پایتخت نمرود بود، شش شیء عجیب ساختهبودند که عقول از ادراک و چگونگی آنها حیران بود و یکی از علل انحراف نمرود، وجود این اشیاء و اعتماد وی به دانش کهنه مطیع خویش بود.
شیء اول بطی[13] بود و ساخته شده از مس که هرگاه جاسوس یا دزدی وارد شهر میشد چنان آوازی از آن بط بر میخواست که تمام اهل شهر، مطلع میشدند و میفهمیدند که یک فرد خارجی، وارد شهر شده است لذا فوراً او را دستگیر و در صورت لزوم، مجازات مینمودند.
شیء دوم طبلی بود که هر وقت چیزی از کسی، گم میشد نزدیک آن طبل میرفت و بر آن میزد ناگهان، صدایی از طبل برمیخواست و میگفت: گمشده تو در فلان محل یا نزد فلان شخص است پس آن کس میرفت و گمشده خویش را مییافت.
شیء سوم آیینهای بود که هر کس میخواست از حال غائبی، مطلع شود در آن آیینه نگاه میکرد و شخص غائب را در هر نقطه که بود به همان نحو در آیینه میدید.
شیء چهام حوضی بود که نمرود هر سال یکبار بر لب آن جشنی بزرگ بر پا میکرد و اعیان و اشراف مملکت از هر نقطه به خدمت وی میآمدند و هر یک نوعی اشربه با خود میآوردند و در آن حوض میریختند؛ سپس نمرود اشاره به ساقیان میکرد تا مهمانان را از آن حوض، شراب دهند؛ ساقیان، جامها را پر میکردند و برای هر یک میبردند و عجیب آنکه هر کس اشربه مخصوص خود را در جام ساقی مییافت.
شیء پنجم غدیری[14] بود که چون میان دو نفر بر سر موضوعی نزاع میشد آنجا میرفتند و از میان آن آبگیر، که آب کمی داشت عبور مینمودند هر کدام گنهکار بودند آب غدیر، هنگام عبور او، دفعتاً زیاد میشد که اگر او به گناه خود، اعتراف میکرد آب فرو مینشست و در صورت انکار، در آن غدیر، غرق میشد و به هلاکت میرسید.
شیء ششم درختی بود بر در قصر نمرود، که تمام لشکریان، در سایه آن، استراحت میکردند و در اطراف آن، سربازها میآرمیدند و از سوزش آفتاب، در امان بودند.
ممکن است بعضی از خوانندگان مطالب فوق را به خرافات حمل نموده و امکان چنین اشیایی را انکار کنند اما شکی نیست اگر مطالعات بیشتری در این مورد بنمایند و بر قدرتهای پنهانی روح واقف گردند تغییر عقیده خواهند داد.
مرداد 40ـ خرمآباد ـ حسین الماسیان
مسعود رضانژاد فهادان ـ تقریر درس استاد سجادی ـ بهمن 91
[1] کتاب قوای نامرئی نوشته دکتر حسین الماسیان، از برجستهترین اساتید هیبنوتیزم ایران بعد از استاد کابوک میباشد. نگارنده در این کتاب موجز و مختصر، به علومی چون: مانیهتیزم (مغناطیس انسانی)، هیپنوتیزم، اسپریتیسم (احضار اوراح و اجنه) و تلهپاتی پرداخته است.
[2] از آنجایی که برخی از عقائد باطلی که نویسنده در زمانهای قبل به آن معتقد بوده است مثل تناسخ ارواح و تأیید ضمنی صوفیگری و... در این کتاب منعکس شده است کتاب حاضر، در زمره کتبی تلقی میشود که مطالعه کردن آن، بدون استاد اصلاً پیشنهاد نمیشود. من (مسعود رضانژاد فهادان) سعی میکنم با استفاده از مفاد کلاس درس استاد سیداحمد سجادی، بر این کتاب حاشیهای تنظیم کنم تا مطالعه و آموزش فنون فوق الذکر برای خوانندگان محترم سادهتر گردد و با اعتماد بیشتری مطالب کتاب را دنبال نمایند.
[3] احضار ارواح
[4] کتاب «تأثیر از فاصله» تألیف دیگری از پل ژاگو میباشد که خانم ساعد زمان آن را به فارسی ترجمه کرده است؛ این کتاب درسهایی عملی برای تاثیرگذاری روانی از دور (تله پاتی) و تلقین روحی میباشد.
[5] چند نکته:
1) در علومی چون هیپنوتیزم و تلهپاتی تأکید شدهاست انسان از پرخوری خصوصاً مصرف زیاد گوشت جداً پرهیز نماید زیرا انسان، متشکل از جسم و روح است و مصرف زیاد گوشت، باعث تقویت بعد جسمانی انسان میشود و به تبع آن، بعد روحانی را ضعیف میکند. همچنین مصرف بیش از اندازه گوشت، باعث میشود ویژگیهای روحی آن حیوان، به ما منتقل شود و جنبههای حیوانی را در ما تقویت کند.
2) هرچه انسان بیشتر شوخی کند و یا بخندد یا صحبت کند اثر روحش کم میشود زیرا کلام لغو و شوخی بیجا و زیاد از حد (دقت کنید گفتم زیاد از حد)، انرژی روح را تخلیه میکند.
3) هرچه انسان با هوای نفس خویش بیشتر مبارزه کند و دنبال شهوات نگردد مغناطیس انسانی او تقویت میگردد ولی نکتهای که نباید پوشیده بماند این است که عشق پاک، باعث میشود امواج مغناطیسی تقویت گردد لذا افرادی که مغناطیس قویتری دارند کسانی هستند که دارای عشق بسیار قوی و پاکی میباشند.
4) روزه و نماز و در یک کلمه عبادات شرعی، امواج مغناطیسی انسان را تقویت میکند.
5) میدانهای مغناطیس انسانی به ترتیب شدت عبارتند از: چشم، عورتین (خصوصاً عورت جلو)، در مردها بیضه و در خانمها پستان، کف دست (خصوصاً انگشتان)، جلو رانها و شکم، کف پا و سینه.
6) چگونه امواج مغناطیسی انسان، قابل مشاهده است؟
اگر شخصی را بدون لباس در مقابل شیشهای 2 لایهای قرار دهند که مادهٔ «دی سیانین» (که از تقطیر زغال سنگ به دست میآید) در وسط این دو شیشه مالیده شده است هاله بنفش رنگ یا آبی رنگی، اطراف اعضاء بدن او دیده میشود که همان امواج مغناطیس انسانی است.
جالب اینکه اگر دو شخص که به هم علاقه دارند حتی اگر علاقه خود را ابراز نکرده باشند را پشت چنین شیشهای قرار دهند هاله اطراف بدن آنها، در هم تداخل میکند و به شکل سیب در میآید. و اگر تنفر داشته باشند آن هاله، از هم دور میشود. برای آزمایش لازم نیست تمام بدن خود را پشت آن شیشه قرار دهند بلکه با قرار دادن انگشتان نیز، میتوان آن آزمایش را انجام داد.
7) از آنجایی که شیشه مذکور در دسترس همه قرار ندارد روش دیگری نیز برای دیدن امواج مغناطیسی بدن انسان بیان شده است و آن اینکه در زیر پتو یا داخل حمام که نوری ضعیف به داخل بیاید چشمان خود را نیمه بسته میکنیم و از لای دو پلک خود به بدنمان (مثلاً انگشتان) خیره میشویم پس از چندبار تمرین هالههای اطراف انگشتان، به صورت نور بنفش چشمکزن دیده میشود و بعد از مدتی که با تمرین، چشم عادت کرد این نور، راحتتر دیده میشود.
8) فایده اینکار در این است که علاوه بر دیدن امواج مغناطیسی، ارواح و اجنه را نیز راحتتر میتوان دید. ضمناً اگر شخصی به خود بطری دیسیانین یا شیشه حاوی آن مرتب نگاه کند چشم او نسبت به اوراح برزخی و اجنه و اشباح و فانتومها حساس میشود. خیره شدن به رنگ سیاه نیز بیاثر نیست.
[6] اشخاصی که به لحاظ استعدادی خاص، میتوانند میان ارواح و اجنه با انسانهای دیگر واسطه شوند را مدیوم بینا گویند چون مدیوم به معنای واسطه است و مدیوم بینا یعنی واسطه در دیدن و ارتباط با اجنه و ارواح. یکی از نشانههای مدیومها، مشاهده خوابهای طولانی مدت و پر معناست زیرا ایندو، نشان از پرواز روح از عالم ماده و استقرارش در عالم معنا را دارد.
medium
[7] روشی برای انتقال پیام و اطلاعات است که در آن از یک رشته نشانههای بلند و کوتاه استاندارد به نام خط و نقطه استفاده میشود. کد مورس در میانه دهه ۱۸۳۹ توسط سموئل مورس ابداع شد و در آغاز دهه ۱۸۹۰ از آن به طور گسترده برای مخابرات رادیویی استفاده شد. امروزه با گسترش روشهای ارتباطاتی پیشرفتهتر دیگر، از کد مورس استفادهای نمیشود مگر در برخی مواقع ضروری یا موارد تخصصی همچون ایستگاههای ناوبری یا پیامهای رادیویی آماتور.
[8] اثبات شده
[9] پوشیده و مخفی/ دقت کنید برای همین است که مانیهتیزم و هیپنوتیسم در زمره علوم غریبه قرار گرفته است.
[10] ابوالهول، غول افسانههای مصر باستان و اسطوره اُدیپ، مخلوطی از انسان و حیوان با پیکری از شیر، مزیّن به بالهای عقاب و دارای کلهای شبیه سر زنان است. این موجود افسانهای کسانی را که موفق به حل معمّای او نمیشدند میکشت و در نظر مصریان باستان مظهر آفتاب محسوب میشد، ابوالهول بزرگ که در مصر قرار دارد از صخرهای تراشیده شده است و ۱۷ متر ارتفاع و ۳۹ متر طول دارد.
[11] باتوجه با روایات موجود در منابع ما شیعیان، اهرام مصر توسط حضرت ادریس علیهالسلام بنا شد اما بعدها فراعنه با نصب لوحهایی آنها را به خود نسبت دادند.
[12] علامه محمد بن محمود ملقب به شمسالدین آملی از علما و محققین و پزشک بزرگ شیعه در قرنهای هفتم و هشتم هجری است. ایشان در نیمه دوم قرن هفتم هجری در آمل به دنیا آمد. وی در دوران عمرش مسافرتهای زیادی نمود و از این راه دانشهای فراوانی کسب کرد وی در زبان فارسی و عربی مهارت بسزایی داشت و در هر دو زبان تالیفات زیادی داشت از جمله تالیفات مشهور او در زبان عرب شرح کلیات قانون ابن سینا است. اما مهمترین اثر شمسالدین آملی، کتاب نفایس الفنون فی عرایس العیون است که از جمله کتب معتبر فارسی شمرده میشود و درباره شرح موضوعات مختلف علوم است و در آن بالغ بر ۱۲۰ نوع از علوم و چندین فنون مختلف یاد شدهاست.
[13] بط= مرغابی
[14] غدیر= برکه کوچک آب
ــــــــــــــــــــــــــ«لینکهای مرتبط»ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ