loading...
مجله اینترنتی فهادان
بازار فهادان
آخرین ارسال های انجمن
سر دبیر بازدید : 769 چهارشنبه 1394/01/12 نظرات (0)
اصحاب اجماع

پدیدآور: ناصر باقری بیدهندی

√ لینک قسمت نخست: (کلیک کن)

قسمت دوم

در نوبت اوّل، شش تن از اصحاب اجماع (زراره، محمد بن مسلم، فضیل بن یسار، یزید بن معاویه عجلی، ابو بصیر، معروف بن خربوذ) معرفی شدند؛ اینک اصحاب دیگر:

جمیل بن درّاج کوفی (زنده قبل از 203ه.ق)

ابو علی/ابو محمّد نخعی،1 از راویان و محدّثان شیعه است که از اصحاب اجماع بلکه افقه اصحاب امام صادق(ع) به شمار آمده است.2 وی از یاران امام موسی کاظم(ع) نیز بوده است.3
صاحب «معجم رجال الحدیث»، روایاتی را که وی از معصوم (امامان باقر، صادق، موسی، رضا علیهم السلام ) نقل کرده است، به 239 مورد می رساند.4
وی از کسانی چون: ابوبصیر، ابان بن تغلب، زراره، محمد بن مسلم، فضیل بن یسار و… روایت می کند و راویان او نیز بسیارند؛ محدّثانی چون: ابن ابی عمیر، حسن بن محبوب، صالح بن عقبه، ابو مالک حضرمی، صفوان بن یحیی، حمّاد بن عثمان و….5
وی، دانشمند فروتنی بوده است. این حقیقت، از گفتگوی ابن ابی عمیر با او معلوم می گردد. ابن ابی عمیر می گوید:
به جمیل گفتم: محضر درس تو چه باشکوه برقرار است! گفت: آری؛ به خدا سوگند، ما نزد زرارة بن اعین، جز به منزله کودکان مکتبی که اطراف معلّمشان باشند، نبودیم.6
جمیل، در میدان عبادت و تقوا نیز مقامی منیع داشته و سجده های طولانی او زبانزد خاص و عام بوده7 و در علوم زمان خود، تبحّر و نزد محدّثان، منزلتی رفیع داشته است.وی با اینکه از نظر مالی وضع چندان خوبی نداشت، از همکاری با جائران سخت پرهیز می کرد.
ابن درّاج، «اصل»ی داشته که گروه بسیاری آن را روایت کرده اند8 و نیز کتابی را با همکاری محمد بن حمران تألیف کرده که حسن بن علیّ بن بنت الیاس آن را روایت کرده است.9 کتاب دیگری را هم با مشارکت مرازم بن حکیم تدوین کرده که حسین بن عبیداللّه آن را روایت کرده است.10
ایشان، در پایان عمر با برکت خود، نابینا شد و در زمان حضرت رضا(ع) رحلت کرد11 و در طارمیه، کنار دجله، مدفون شد.12

جمیل در کلام راوی شناسان
نجاشی او را این گونه ستوده است:
شیخنا و وجه الطائفة، ثقة، روی عن أبی عبداللّه وأبی الحسن علیهما السلام.13
شیخ طوسی، درباره وی می گوید:
له أصل و هو ثقة.14
کشّی، او را از اصحاب اجماع دانسته و روایاتی در مدح و منزلت والا و وثاقتش نقل کرده است15 و از ثعلبة بن میمون (ابواسحاق فقیه) نقل می کند که او فقاهت جمیل بن درّاج را بر عبداللّه بن مسکان، عبداللّه بن بکیر، حمّاد بن عیسی، حمّاد بن عثمان وابان بن عثمان، ترجیح می دهد.16
در «الفائق» آمده است:
… من ثقات محدّثی و فقهاء ووجوه الامامیة وله کتاب.17
محدّث قمی درباره او گفته است:
ثقه جلیل القدر ووجه الطائفه، از اصحاب حضرت صادق(ع) و موسی(ع) و از اصحاب اجماع است.18

أبان بن عثمان احمر بجلیّ19

فقیه، ادیب، نسّابه و مورخی آشنا به اخبار شعرا و ایّام عرب و از اصحاب و شاگردان امامان صادق و کاظم علیهما السلام بوده و از آن دو امام همام، روایت نقل می کند.20
کشّی، او را فقیه و از اصحاب اجماع می داند.21
محمد بن ابی عمیر می گوید: ابان از همه انسانها بیشتر حافظ حدیث بوده است.22
حافظه این محقق، چنان قوی بوده است که برای حفظ هر کتابی، یک بار مطالعه آن برایش کافی بوده و پس از آن، کلّ کتاب را بدون یک حرف پس و پیش، تکرار می کرده است.
شماری از مشایخ او عبارت انداز: زرارة بن اعین، اسحاق بن عمّار، ابان بن تغلب، معاویة بن عمّار، ابوبصیر، فضیل بن یسار، بشیر نبّال، زید شحّام، صفوان بن مهران جمّال و محمد بن مسلم.
بزرگانی چون: ابن ابی عمیر و بزنطی، و از بصریان: ابو عبیدة معمّر بن مثنّی، ابوعبداللّه بن مثنّی و ابو عبداللّه محمد بن سلاّم عجمی نیز از او اخذ روایت کرده اند.
افزون بر روایات بسیار و پراکنده ابان بن عثمان در کتب حدیث امامیه، آثاری را نیز از وی نام می برند که از این قرارند: المبتدأ، المبعث، المغازی، الوفاة، السقیفة والردّة. وی این شش کتاب را در یک جلد گرد آورده ؛ 23 ولی متأسفانه جملگی از میان رفته است.
اخیرا پراکنده های کتاب های: المبعث، المغازی، الوفاة، السقیفة والردّة، به کوشش آقای رسول جعفریان، از نصوص مختلف استخراج و توسط دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم منتشر شده است.

نسبتی ناروا

برخی چون ابن فضّال فطحی مذهب، نسبت ناروایی به این راوی داده24 و او را از ناووسیه25 دانسته اند. این اتهام ، برای نخستین بار در کتاب «رجال الکشی» مطرح گردید26 و از آنجا به برخی از کتاب ها راه یافت؛ اما با مراجعه به مجامع روایی، درمی یابیم که او از امام موسی بن جعفر(ع) روایت نقل کرده و نیز روایاتی نقل می کند که امامان معصوم را دوازده تن معرفی کرده است27 و این با ناووسی بودن او سازگاری ندارد. بنابراین، همان گونه که در پاره ای از نقلها از جمله نسخه ای از «رجال الکشی» که در اختیار محقق اردبیلی بوده28 آمده و مقرون به صحّت هم هست، به جای «ناووسیه»، «قادسیه» صحیح است و همین تبدیل، منشأ چنین نسبت ناصوابی شده است. با توجه به احتمالی که بعضی محققان درباره مخلوط بودن نسخ کشّی داده اند، احتمال صحت نسخه بدلها، صحیح به نظر می رسد؛ خصوصا که خود کشّی، ابان را در شمار اصحاب اجماع ذکر کرده است.29

علامه سید محسن امین نیز به استناد اقوال بزرگان و اجماع منقول و مقبول القول بودن او نزد فقهای شیعه، این نسبت (ناووسی مذهب بودن ابان) را رد نموده است.30

علامه حلی نیز در کتاب خود، کلماتی در حقّ او دارد که با هم ناسازگارند؛31 زیرا گاهی او را فطحی32، و گاهی واقفی،33 و گاهی ناووسی قلمداد کرده است؛ در حالی که این فرمایش، هیچ گونه دلیل و برهانی ندارد و نجاشی و شیخ، به این اتهام، اشاره نکرده اند و شاید ایشان (علامه) به هنگام نوشتن مطالبی درباره گرایش مذهبی ابان، به حافظه خود اتکا کرده و چون در ذهن ایشان این بوده که او مذهب ناووسی داشته، به جاوی ناووسی، وی را واقفی و یا فطحی معرفی کرده است.

در تاریخ وفات ابان بن عثمان اختلاف است؛ ظاهرا در حدود سال 200قمری از دنیا رفته است.34

عبداللّه بن بکیر بن اعین شیبانی

ایشان، یکی از ستارگان درخشان خاندان عریق و اصیل «آل اعین» است35 که به فقه و وثاقتش اعتراف شده و او را از اصحاب اجماع می دانند.36وی، فطحی مذهب است؛ اما در وثاقت او تردیدی نشده است.37

علامه حلّی می گوید:
من به روایت های او (عبداللّه بن بکیر) اعتماد می کنم؛ اگرچه فاسد المذهب است.38

شیخ الطائفه می نویسد:
طائفه شیعه به اخبار فطحی ها، مثل عبداللّه بن بکیر و… عمل کرده اند.39

البته گفتنی است که برخی از فقها، چون شهید ثانی40 و محقّق حلّی،41 روایت های او را به دلیل فطحی بودن وی نپذیرفته اند.

عبداللّه بن بکیر بن اعین، کثیر الحدیث وکثیر الروایه بوده است.42 شیخ طوسی و نجاشی برای او کتابی ذکر کرده اند؛43 و نیز ابن ندیم می نویسد که وی کتابی در اصول داشته است.44 ابن عقده، مسند عبداللّه بن بکیر را نوشته است.45 شیخ مفید، او را از فقهای بزرگی می داند که حلال و حرام الهی و فتاوا و احکام از آنها اخذ می شود و موردی برای طعن و ذمّشان نیست.46

مشایخ وی، بزرگانی هستند چون: پدرش (بکیر بن اعین)، عمویش (زرارة بن اعین)، حمزة بن حمران، حمران بن اعین، عبید بن زرارة، حفص بن ابی عیسی؛47 و جمع کثیری نیز از وی روایت می کنند که از آن جمله اند:ابن ابی عمیر، صفوان بن یحیی،حسن بن محبوب، علی بن اسباط، حسن بن فضال، فضالة بن ایوب، عبداللّه بن مغیرة، جعفر بن بشیر، عباس بن عامر، علی بن رئاب، علاء بن رزین، عبدالرحمان بن ابی نجران، عبداللّه بن جبلة، عبداللّه بن حمّاد انصاری، مروان بن مسلم، موسی بن قاسم، نصر بن سوید صیرفی، زیاد بن مروان قندی و….48

عبداللّه، سه پسر به نامهای حسّان (محمد)، حسن و علی داشت که در زمره عالمان بوده اند.49

عبداللّه بن مسکان

ابو محمد عبداللّه بن مسکان از راویان بزرگ و محدّثان عالی قدر و مورد وثوق و از اجلّه اصحاب حضرت صادق و امام موسی بن جعفر(ع) است.50 با اینکه وی از راویان پرکار امام صادق(ع) است، مع هذا از امام صادق(ع) به طور مستقیم، جز بیست روایت نقل نکرده است و بیشتر احادیث را از طریق اصحاب و یاران امام صادق(ع) نقل می کند. در علّت این امر نوشته اند که او از ترس آنکه نتواند حقّ احترام آن حضرت را به جا آورد، شخصا به خدمت حضرتش نمی رسید؛ بلکه سؤالات مردم را از طریق دوستان خود به خدمت حضرت می فرستاد تا پاسخ بگیرند و پس از مراجعت یاران خود، احادیث آنان را اخذ و یادداشت می نمود.51

راوی شناس معروف، نجاشی، او را ثقه و عین معرفی کرده است.52 علامه حلّی نیز او را به همین نحو ستوده است. 53 شیخ مفید در «رساله عددیه» خود، ایشان را از فقهای اصحاب صادقین(ع) و رؤسای شیعه که صاحب فتوا در احکام الهی هستند، معرفی کرده و افزوده که موردی برای ظن و ذمّ او وجود ندارد.54

محدّث قمی درباره وی می نویسد:

از اصحاب جلیل القدر حضرت امام صادق(ع) به شمار می رفت. وی یکی از آن اشخاصی محسوب می شود که گروه شیعه بر تصحیح آنچه که از او روایت شده باشد، اجماع و اتفاق دارند.55

نام شریفش در 1252 مورد از اسناد روایات واقع شده است و راویان بسیاری از او اخذ حدیث کرده اند، از جمله: محمد بن ابی عمیر، صفوان بن یحیی و محمد بن سنان.56

ابن مسکان، نگاشته های چندی داشته، از جمله کتابی در «امامت» و کتابی در «حلال وحرام».57

وی تا قبل از سال 203قمری، در قید حیات بوده است.58

حمّاد بن عیسی بن عبیده کوفی بصری

ابو محمّد جهنیّ، از اصحاب امامان صادق، کاظم، رضا و جواد(ع) است، اما به تصدیق علمای رجال، او از این بزرگواران جز در مواردی محدود، نقل روایت ندارد. در این مورد، نجاشی می نویسد:

از حمّاد، روایتی از امام رضا و امام جواد(ع) به ثبت نرسیده است.59

در مورد امام صادق(ع) نیز با آنکه حمّاد معاصر آن حضرت بوده، ولی بیشتر روایات خود را با واسطه عبداللّه بن مغیره و عبداللّه بن سنان از آن بزرگوار نقل کرده است.60

حمّاد خود می گوید:
من و عبّاد بن صهیب بصری، دویست حدیث از ابو عبداللّه صادق(ع) شنیدیم. عبّاد همه را به خاطر سپرد و برای دیگران بازگو می کرد؛ امّا من تنها هفتاد حدیث را به خاطر سپردم؛ لکن بعدها نسبت به پنجاه حدیث آن دچار تردید و شک شدم و هم اینک به نقل بیست حدیث که به صحّت آن از امام صادق(ع) اطمینان دارم، بسنده می کنم.61

بنابراین، ایشان در نقل روایت و انتساب آن به اهل بیت پیامبر(ص) بسیار محتاط و دقیق بوده است. اخیرا یکی از معاصران بر صحیحه بیانیه حمّاد که در بحث نماز معروف است، مناقشه ای وارد کرده62 که بزرگانی چون استاد جعفر سبحانی و استاد غلامرضا عرفانیان به آن پاسخ داده اند.63

گویند امام موسی بن جعفر(ع) در حقّ حمّاد دعا کرد و به برکت آن، وی پنجاه سفر حج به جا آورد.64 شیخ طوسی، حمّاد را ثقه می داند و سه کتاب (النوادر، الزکاة، الصلاة) از وی نام می برد.65

نجاشی، رجالی معروف سده پنجم، درباره او می نویسد:
و کان ثقة فی حدیثه صدوقا.66

علامه شهیر سید عبدالحسین شرف الدین عاملی می نویسد:
ابو علی در کتاب خود «منتهی المقال» از او یاد کرده است و حسن بن علی بن داوود در کتاب «مختصر» که به شرح حال رجال اختصاص دارد به شرح حال او پرداخته است. همه نویسندگان فهرست ها و معاجم رجالی، وی را از علمای شیعه خوانده اند و از ثقات و افراد متقن و از اصحاب ائمه هدی(ع) بر شمرده اند….

ذهبی در کتابش (میزان الاعتدال)، نام وی را ذکر کرده و علامت «ت ق»را که اشاره به افرادی از نویسندگان سنن است که احادیث وی را نقل کرده اند کنار اسم او قرار داده و گفته است که وی در سال 208 غرق گردید و از امام صادق(ع) روایت نقل می کند. آنگاه به او حمله کرده، مطالب ناجوری به او نسبت داده است؛ گو اینکه هر کس به خاطر تشیّعش او را ضعیف شمرده، به او حمله کرده است.

و تعجّب از «دارقطنی» است که او را ضعیف می شمارد؛ ولی خودش به احادیث او استدلال می کند. و کذلک یفعلون: آری، شیوه آنها چنین است.76

محدّث قمی می نویسد:
حمّاد بن عیسی از اصحاب اجماع است و زمان چهار امام معصوم را درک کرده… و در حدیث، محتاط بوده….68
حمّاد، تألیفاتی داشته است از جمله کتابهای: الصلاة، الزکاة، النوادر، و منافع الأعضاء، که دانشمندان شیعه آنها را به اسناد متصل از او نقل می کنند.69

صاحب «مجالس المؤمنین»، کتابی در توحید و کتابی در حدیث نیز برای حمّاد ذکر کرده است.70

نام شریف این راوی بزرگوار، در اسناد 1036 روایت وارد شده است،71 و روایاتی که به مباشرت از امام(ع) از او در کتب اربعه ثبت شده است، براساس نقل «مفتاح الکتب الأربعة»، 49 حدیث است.72

راویان بسیاری از او نقل حدیث می کنند، از جمله: حسین بن سعید، اسماعیل بن سهل، سلمان بن سیف حرّاء و محمد بن خالد برقی.

حمّاد در سال 207 یا 20873 یا 20974 در حالی که برای انجام غسل احرام به میان رودخانه رفته بود، غرق شد و به لقاءاللّه پیوست. غلامانش با زحمت زیاد، کالبد بی جان او را از آب گرفتند و در «سیّاله»75 او را دفن کردند.76

حمّاد بن عثمان

راوی وجیه و مورد وثوقی است که بزرگان علم رجال به فقیه بودن و صحّت حدیث او اقرار دارند و جلالت قدر و قداست نفسش را ستوده اند. 77وی از امام رضا(ع) روایت می کند.78 نام شریفش، 734 بار در اسناد روایات وارد شده است79 و بیش از پنجاه راوی از او روایت می کنند، از جمله: محمد بن ولید خزاز، حسن بن علی فضّال و عبدالرحمان اصم.

حمّاد، کتابی نیز داشته است که راوی نامور، حسن بن علی بن فضّال، از وی روایت می کند.80

برقی در رجال خود گوید:
حمّاد بن عثمان ناب دارای قصیده ای است که حکایتگر مرگ اوست.81

برادران او، جعفر و حسین نیز فاضل و ثقه اند. صاحب «التحریر الطاووسی» درباره حمّاد و برادرش حسین گوید:
فاضلان، خیران، ثقتان.82

گفتنی است که در مورد این که حمّاد بن عثمان ناب بن زیاد الرواسی(م190ق) با حمّاد بن عثمان بن عمرو بن خالد فزاری عرزمی، اتحاد دارد یا تغایر، بحث است که در کتابهای مربوط، مذکور است.83

صفوان بن یحیی کوفی(م210ق)

کنیه این راوی ثقه و جلیل القدر، ابو محمّد بیّاع السابری است.84 وی از اصحاب و یاران امامان کاظم، رضا و جواد(ع) شمرده شده است.85 او همچنین وکیل امام علی بن موسی الرضا(ع) و امام جواد(ع) در کوفه بوده86 و مسئولیت هدایت شیعیان را در کوفه به عهده داشته و از امامان رضا و جواد(ع) و حدود چهل تن از اصحاب امام صادق(ع) روایت کرده است.87

در وثاقت و عدالت این راوی، احدی شک نکرده است و کلیه کسانی که از او نام برده اند، وی را به جلالت قدر و عظمت و شرافت و زهد و عبادت ستوده اند.

نجاشی درباره او می نویسد:
ثقة ثقة، عین.88

شیخ طوسی می گوید:
صفوان… موثق ترین فرد زمان خود در نزد اصحاب حدیث و عابدترینشان بوده است؛ در شبانه روز، پنجاه رکعت نماز می خواند و در هر سال، سه ماه روزه می گرفت و سه نوبت زکات مالش را خارج می کرد.89

از مطلبی که نقل می شود، معلوم می گردد که صفوان مورد اعتماد کامل حضرت رضا(ع) بوده و حضرت، وی را شخصی عادل می دانسته است:
«یکی از اهالی بغداد به نام محمّد بن عیسی بن عبید بن یقطین می گوید: حضرت رضا(ع) به من فرمان داد زنی را طلاق گویم و صفوان بن یحیی را بر آن شاهد بگیرم».90

در زهد و وارستگی صفوان، همین بس که گروهی از واقفیان از راه تطمیع وارد شدند و پول هنگفتی را به او پیشنهاد دادند تا او را به سوی واقفیه بکشانند؛ ولی او دست رد به سینه نامحرمان زد. امام رضا(ع) در این باره فرموده است: صفوان، هیچ گاه جاه طلب نبوده و ریاست را دوست نداشته است.91

از صفات دیگر وی، شدّت ورع او بود که زندگی خود را بر آن بنیان نهاده بود. نقل است که فردی در هنگام سفر، دو دینار به او داد و از او درخواست نمود تا در کوفه به خانواده اش برساند؛ وی گفت: شترم کرایه ای است؛ در این مورد، از صاحبش اجازه می گیرم.92

اسامی مشایخ او را در کتب اربعه شیعه، بالغ بر 240 نفر و در کلیه منابع، بالغ بر 222 نفر دانسته اند.93 علمای شیعه، احادیث مرسله وی را در حکم مسانید دانسته اند و به روایاتی که از راویان ضعیفی چون علی بن ابی حمزه بطائنی و یونس بن ظبیان و ابی جمیله نقل کرده نیز به دیده اعتبار می نگرند.

راویانی که از جناب ایشان روایت کرده اند، بالغ بر شصت نفرند؛ افرادی مانند: اسماعیل بن مهران، فضل بن شادان، حسن بن علی وشاء، ایوب بن نوح بن دراج، ایوب بن عطیة، سعد بن سعد، محمد بن خالد برقی، جعفر بن عبداللّه، حسین بن سعید بن حماد بن مهران اهوازی، یعقوب بن یزید.

تعداد تألیفات صفوان را سی کتاب و رساله نوشته اند که شماری از آن کتابها عبارت اند از:

الآداب، التجارات، الفرائض، الصلاة، الصوم، الحج، الزکاة، النکاح، الطلاق، الشراء والبیع، العتق والتدبیر، البشارات، مسائل عن ابی الحسن موسی(ع)، الوضوء، الوصایا، المحبة والوظائف،النوادر.94

شیخ طوسی به نقل از ابن ندیم، «تجارات» و «شراء» را دو تا می داند.

کشّی در رجال خود می نویسد:
حضرت رضا(ع) فرمود:… خداوند رحمت کند صفوان را! این دو تن [اسماعیل بن خطّاب و صفوان بن یحیی] از حزب پدرم بودند و هر کس به حزب ما بپیوندد، خداوند او را داخل بهشت خواهد نمود.

سپس کشّی می گوید:
صفوان بن یحیی در سال 210ق، در شهر مدینه از دنیا رفت. امام جواد(ع) حنوط و کفن خود را برای وی فرستاد و به اسماعیل بن موسی بن جعفر(ع) فرمان داد تا بر او نماز بخواند.95

مدفن او مدینه است.

طبق نقلی، امام جواد(ع) از او به نیکی یاد کرده و از او اظهار رضایت کرده و فرموده: او هیچ گاه با من در امری مخالفت نکرد.96

عبداللّه بن مغیرة

کوفی و مکنّی به ابومحمد، از اصحاب امام موسی کاظم و امام رضا(ع) و از فقهای بزرگ و پارسا و پرهیزگار و از راویان بسیار موثق است که در میان معاصران خود، از نظر دیانت و پرواپیشگی، کم نظیر است. در کتابهای رجالی (مانند وجیزة، الحاوی، مشترکات و…) به وثاقت او تصریح شده است.

نجاشی می گوید:

ثقة ثقة، لایعدل به أحد من جلالته ودینه و ورعه.97

وی نخست از واقفیه بود؛ سپس مستبصر شد و امامت امام رضا(ع) را پذیرفت. خود او داستان هدایت یافتن خود را بیان کرده که در کتب رجالی مذکور است.98

نام شریفش در 521 مورد از اسناد روایات واقع شده است. بیش از چهل تن از روات، مانند علی بن اسباط و محمد بن ابی عمیر و اسماعیل بن مهران، از او اخذ روایت کرده اند.

گویند سی جلد کتاب داشته است که اسامی برخی از آنها بدین قرار است:الوضوء، الصلاة، الزکاة، الفرائض، أصناف الکلام.99

این راوی جلیل القدر تا قبل از سال 203ق، در قید حیات بوده است.100

حسن بن محبوب (149224ق)

حسن بن محبوب بن وهب بجلی، معروف به سرّاد (زره ساز) و یا زرّاد و مکنّی به ابوعلی، از روات و محدّثان نامی و فقهای امامی کوفه و از مشایخ عظیم الشأن و جلیل القدر است که کلیه دانشمندان رجال به وثاقت او شهادت داده اند. شیخ طوسی، ابن محبوب را در زمره یاران امامان موسی بن جعفر و علی بن موسی(ع) ذکر کرده و به توثیق او پرداخته است.101

ابن محبوب از امام رضا(ع) و شصت نفر از اصحاب امام صادق(ع) روایت نقل می کند و از ارکان اربعه عصر خود بوده است.102 وی علاوه بر این شصت نفر، مشایخ دیگری هم داشته است. در ذیل با نام برخی از آنها آشنا می شویم: ابان بن تغلب، ابان بن عثمان، ابن ابی عمیر، احمد بن ابی نصر بزنظی، اسحاق بن حریز، اسحاق بن عمار، اسحاق بن غالب، ثابت بن دینار (ابوحمزه ثمالی)، جمیل بن درّاج، جمیل بن صالح، حارث بن نعمان، حدید بن حکیم، حدید مدائنی، حماد بن عیسی، حماد بن زیاد، حماد بن عثمان، زید شحّام، سدیر صیرفی، صفوان جمّال، عبداللّه بن ابی یعفور، عبداللّه بن بکیر، عبداللّه بن غالب، عبداللّه بن مسکان، علاء بن رزین، علی بن ابی حمزة، علی بن رئاب قمی، مؤمن الطاق، محمد بن سنان، معاویة بن عمار، مفضّل بن صالح، مقاتل بن سلیمان، هشام بن سالم، یونس بن عمار.

نام شریفش، بیش از 3068 بار در اسناد روایات وارد شده است.103

علامه حلّی درباره وی، تعبیر «ثقه» و «عین» به کار می برد.104

ابن داوود حلّی می گوید:
او مورد اطمینان و جلیل القدر است و از ارکان چهارگانه عصر خویش به شمار می رود. تمام فقها بر این نکته اتفاق نظر دارند که هرچه او روایت کند، صحیح است.105

روایت کنندگان از ایشان، بالغ بر یکصد نفرند؛ بزرگانی چون: ابراهیم بن هاشم قمی، ابراهیم بن حسن، ابراهیم بن سلیمان، احمد بن محمد، احمد بن حسین، حسین بن سعید اهوازی، احمد بن ابی عبداللّه برقی، فضل بن شادان، احمد بن محمد بن عیسی اشعری، حضرت عبدالعظیم حسنی، حسن بن محمد ابزاری، حسن بن حسین لؤلؤی، سهل بن زیاد، عبداللّه بن صلت، عبداللّه بن مغیرة، علی بن فضّال، محمد بن علی بن محبوب، یونس بن عبد الرحمان.

روایت شده که پدرش (محبوب)، چندان در تربیت فرزند خود اهتمام داشت که با وی شرط کرده بود که در مقابل هر حدیثی که از ثقه بزرگوار، علی بن رئاب کوفی، استماع کند و بنویسد، یک درهم پاداش خواهد گرفت.106

این راوی جلیل القدر، آثار فراوانی داشته است؛ از جمله کتابهای وی عبارت اند از:

المشیخة (این کتاب به ترتیب نام رجال، توسط ابوجعفر اودی107 فصل بندی شد که کار مراجعه را برای محدّثان و محقّقان، آسان تر می کرد.یک بار دیگر هم مشیخه ابن محبوب دسته بندی شد، منتها به گونه کتابهای فقهی؛ یعنی از کتاب طهارت آغاز شد و به کتاب نوادر خاتمه یافت. این فصل بندی، توسط ابوسلیمان داوود بن کوره قمی انجام پذیرفته است. نک: رجال النجاشی، ص80)، الفرائض، الحدود، الدیات، النکاح، الطلاق، النوادر (حدود هزار ورق بوده است)، المزاح. ابن ندیم به آنها اضافه کرده است: التفسیر، العتق .108 و نیز کتاب معرفة رواة الأخبار.109

یکی از فرزندان او (هارون) از اصحاب امام جواد(ع) و مردی مورد اعتماد و راستگو بوده است که از پدر و سایر راویان، روایت کرده و کتابی به نام «النوادر» داشته است. فرزند دیگر او، محمد نام دارد که شیخ طوسی وی را از اصحاب امام جواد(ع) و در زمره راویان به حساب آورده است.110

ابن محبوب در سن هفتاد و پنج سالگی در 224ق، رحلت کرد. گفتنی است که در همین سال، یکی دیگر از اصحاب اجماع به نام حسن بن علی بن فضّال از دنیا رفته است.111

احمد بن محمّد بن ابی نصر بزنطی

این راوی والا منزلت، نیز از جمله اصحاب اجماع112و از یاران امام موسی بن جعفر وامام رضا و امام جواد(ع) است.113 فقیه و راوی ثقه ای است که نخست مذهب واقفیان را داشته، سپس با دیدن معجزاتی از امام رضا(ع) مستبصر شده است. 114 وی در نزد حضرت رضا(ع) مرتبه و منزلتی والا یافت، به حدّی که شبی از شبها که در معیّت صفوان بن یحیی و محمد بن سنان و عبداللّه بن مغیره یا عبداللّه بن جندب به حضور با برکت آقا علی بن موسی الرضا(ع) رسیده بودند، در موقع بازگشت، حضرت از او خواست که بماند و او آن شب در خانه حضرت ماند؛ پس از صرف شام و گفتگوی علمی، حضرت بستر پهن کردند و او در بستر امام استراحت کرد.115

استاد کاظم مدیر شانه چی، در مورد معروف بودن ابی نصر به «بزنطی» می گوید:
بزنطی، منسوب به «بیزانطیه» [بیزانس] است که نام یکی از مستعمرات یونانی بوده است که توسط «قسطنطین کبیر» [کنستانتین اوّل] در سده هفتم قبل از میلاد، تجدید بنا شد و پایتخت امپراطوری روم شرقی (دولت بیزانس) قرار گرفت و به همین مناسبت، بعدا نام قسطنطنیه بر آن گذارده شد (منجد الأعلام). بعید نیست خود یا پدران بزنطی در جنگهای بین مسلمین و روم شرقی، اسیر و به دیار اسلامی منتقل شده باشند، یا به خواسته خویش به بلاد بین النهرین هجرت نموده و در کوفه سکونت اختیار کرده باشند. احتمال اسارت وی از تعبیر علامه نسبت به او (مولی السکونی) تقویت می شود؛ چه به احتمال قوی، معنای مولی در اینجا «آزاد کرده» است که معلوم می شود وی نخست غلام سکونی (که خود از اصحاب حضرت صادق ع وقاضی بصره و مردی موجّه بوده است) بوده. احتمال دیگری نیز موجود است و آن این که مولی به معنی حلیف و هم پیمان باشد؛ ولی این نیز احتمال اسارت یا مهاجرت بزنطی را تأیید می کند؛ زیرا معمولا افراد غیر عرب، خود را به شخصیتها یا قبایل معروف منتسب و هم پیمان می کردند.116

این روای جلیل القدر، روایات فراوانی در همه ابواب اصول و فروع نقل کرده است و نام شریفش در حدود 788 مورد از سلسله اسناد واقع شده است.

مشایخ ایشان، طبق احصای علامه میرزا غلامرضا عرفانیان یزدی، 119 نفرند.117 در کتب رجالی، اسامی راویان از او به تفصیل مسطور است، از جمله: محمّد بن حسین بن ابی الخطاب، احمد بن هلال، یحیی بن سعید اهوازی، احمد بن محمد برقی، محسن بن موسی الخشّاب.118

یکی از محققان معاصر می نویسد:
ابو نصر بزنطی، اصلا از خاندانهای ایرانی بوده که پدران او در کوفه زندگی می کردند. خاندان او به آل مهران معروف بودند و به اصطلاح آن روز، جزء موالی که به غیر اعراب گفته می شد به شمار می رفتند.119
شماری از تألیفات وی عبارت است از:الجامع(معروف به «جامع بزنطی»)، دو کتاب «النوادر»120، مارواه الرضا(ع)، المسائل.121

شیخ طوسی درباره وی می گوید:
ثقة، لقی الرضا(ع) وکان عظیم المنزلة عنده.122

نجاشی نیز از منزلت والای او نزد امامان رضا و جواد (ع) یاد کرده است.123
شیخ در «عدّة» گوید: انّه لایروی الاّ عن ثقة. 124

و در «ذکری» آمده است: انّ الأصحاب أجمعوا علی قبول مراسیله.125

علاّمه حلّی درباره وی گفته است: لقی الرضا(ع) وکان عظیم المنزلة عنده، وهو ثقة جلیل القدر.126

بزنطی در سال 221 یا 222 چشم از جهان فروبست و به سرای باقی شتافت.127

فضالة بن ایّوب ازدی اهوازی

از بزرگان اهل حدیث و ثقات آنهاست. صداقت، امانت و پاکی طینت او را دانشمندان علم رجال ستوده و به مرویاتش اعتماد کرده اند. گروهی وی را از «اصحاب اجماع» می دانند و به فقاهت او نیز اعتماد دارند.

علامه کشّی پس از نقل اجماع اصحاب بر تصحیح روایات اصحاب اجماع، می گوید:

بعضی به جای حسن بن محبوب، حسن بن علی بن فضال و فضالة بن ایّوب را گفته اند.128

نجاشی درباره وی می نویسد: کان ثقة فی حدیثه، مستقیما فی دینه.129

علاّمه در «خلاصه»، عین همین تعبیر را آورده است.130 در «رجال برقی»، او از اصحاب امام کاظم(ع) شمرده شده است.131

فضالة بن ایوب از امام رضا(ع) هم روایت می کند. وی همچنین از جمعی از اصحاب ائمه هدی(ع) همچون: معاویة بن عمار، ابن مسکان، عبداللّه بن بکیر، و ابن سنان، روایت کرده است.

نام شریفش در 417 مورد از اسناد روایات، وارد شده است.132

راویانی چون محمد بن عیسی، محمد بن خالد و علی بن اسماعیل میثمی از او روایت کرده اند.

در «فهرست» شیخ طوسی، کتابی برای او ذکر شده است که احمد بن ابی عبداللّه برقی آن را روایت می کند.133 در «وجیزه»، «البلغة»، «مشترکات کاظمی» و منابع دیگر، وثاقت فضاله آمده است. در «رجال نجاشی»، کتاب «الصلاة» را به او نسبت داده اند. 134
این بزرگوار، قبل از سال 203ق، در قید حیات بوده و در اهواز سکونت داشته است.135

عثمان بن عیسی136

ابو عمرو رؤاسی عامری کلابی را برقی در رجالش از اصحاب امامان صادق و کاظم(ع) دانسته است.137 شیخ طوسی، وی را در شمار اصحاب امامان کاظم و رضا(ع) نام برده است.138

وی از سران واقفیه بود و از ناحیه امام کاظم(ع) در مصر، وکالت داشت و وجوه مختلف مالی را از شیعیان اخذ نموده، به حضرت تحویل می داد و چون نهاد وکالت گسترش چشمگیری یافته بود و از طرفی حضرت(ع) در زندان به سر می برد، امکان ارسال وجوه به خدمت حضرت وجود نداشت. به همین دلیل، اموال زیادی از حضرت، پس از شهادت، در نزد وی بود. امام رضا(ع) برای او نوشت تا اموال را نزد ایشان بفرستد. وی ابتدا خودداری کرد. حضرت خشمگین شد. وی پشیمان شد و توبه کرد و اموال را برای حضرت فرستاد.139

شیخ طوسی در «عدة» می فرماید: طائفه شیعه بر عمل به روایات او اجماع دارند.140

حاجی نوری در «مستدرک الوسائل» می نویسد: وی ثقه است و اخبار او مورد اعتماد، و نسبت وقف و خیانت، ضرری به ثاقت او نمی زند؛ یا به جهت عدم صحت نسبت، یا به دلیل زوال و بازگشت و استبصار وی.

وی سپس استدلال کرده که او یکی از اصحاب اجماع است.141

طبق نقل مؤلف «أحسن التراجم»، نام او در 743 مورد در اسناد روایات واقع شده است.142

وی از جمعی از بزرگان روایت می کند، از جمله : ابو حمزه ثمالی، علی بن مهزیار، علی بن سندی، سهل بن زیاد آدمی.

عثمان بن عیسی تألیفاتی دارد، از جمله کتاب «المیاه» که محمد بن حسین بن ابی الخطاب، آن را از وی نقل می کند143 و نیز کتابهای : القضایا، الأحکام، الوصایا، الصلاة.144

وی، تا قبل از سال 203ق، در قید حیات بوده است.145

حسن بن علی بن فضّال (م224ق)

کشّی، از بعضی نقل می کند که به جای «حسن بن محبوب»، «حسن بن علی بن فضّال» را از اصحاب اجماع برشمرده اند.146

وی از محدّثان مشهور و راویان امام رضا(ع) به شمار می رفته و از خاصّان آن حضرت بوده است که به عبادت، زهد و دانش، معروف بوده است.147

خاندان بنی فضّال از خاندانهای علمی شیعه است که محدّثان فراوانی را به جامعه ارزانی داشتند؛ منتها اینان پس از امام جعفر صادق(ع) به امامت عبداللّه افطح، فرزند آن حضرت، اعتقاد پیدا کردند؛ ولی افرادی ثقه بودند؛ لذا جمعی به امام عرض کردند که انبوهی از کتاب هایی که توسط رجال خاندان بنوفضّال نوشته شده، در منازل ما، وجود دارد. تکلیف ما نسبت به آنها چیست؟ فرمود:

خذوا ما رووا و ذروا ما رأوا؛ 148 به روایات آنان عمل کنید؛ ولی معتقدات آنها را کنار بگذارید.

شیخ طوسی درباره وی می گوید: او نخست فطحی مذهب بود؛ اما در زمان فوتش، به امامت حضرت ابوالحسن موسی(ع) رجوع کرد… از حضرت رضا(ع) نقل می کرده است و از نزدیکان حضرت محسوب می شده و مردی جلیل القدر، عظیم المنزله و در حدیث و روایاتش ثقه بوده است.149

این راوی، دارای مکانت والایی نزد دانشمندان حدیث و رجال است. تألیفات او عبارت اند از: التفسیر، الابتداء والمبتدأ (توحید و نبوت)، البشارات، اصفیاء أمیرالمؤمنین(ع)، الطب، الصلاة، الرجال (که گویا در عصر نجاشی، معروف و شاید در اختیار او بوده است)، الزهد، الملاحم، الدیات، الرد علی الغالیة، النوادر، شواهد من کتاب اللّه، الزیارات، الناسخ والمنسوخ، المتعة.150

یونس بن عبد الرّحمان اسدی

سلمان روزگار، فقیهی صاحب نام، مفسّری معروف و محدّثی پرتوان و از ارکان مذهب شیعه در عصر خود به شمار می رفته است.

از خاصان امامان کاظم و رضا(ع) و پردانش ترین اصحاب آن دو امام بوده که در زمان خلافت نهمین خلیفه اموی، هشام بن عبدالملک(125105ق)، پا به عرصه گیتی نهاد و از آن روزی که خود را شناخت، با اشتیاق کامل به آموختن معارف عالیه الهی همت گماشت و از زلال دانش ائمه هدی(ع) برخوردار گشت و به مرتبه ای از دانش و بینش رسید که فقیه، محدّث و متکلّم سرشناس، فضل بن شادان، کسی را فقیه تر از او نمی دانست و می فرمود:

یونس، همانند سلمان فارسی رشد یافته و پس از او داناترین محدّثان اسلام است.151

وی به حدی مورد اعتماد بود که امام رضا(ع) توجه شیعیان را در بهره گیری از دانش دینی و استفتا در مسائل شرعی به یونس معطوف می داشت.152

قاطبه ارباب تراجم و رجال، او را توثیق و به جلالت و عظمت یاد کرده اند؛ راوی شناس شهیر، نجاشی، درباره اش می نویسد: کان وجها فی أصحابنا، متقدّما، عظیم المنزلة؛153

او آبروی امامیه و پیشوا و جلیل القدر است.

شیخ طوسی در رجالش او را ثقه معرفی کرده است.154

علامه حلّی می فرماید: ابو محمد یکی از چهره های درخشان عالم تشیع است.155

ابن ندیم (کتابشناس معروف) در فهرست خود، او را علامه زمان خویش دانسته است.156

شهید والامقام، قاضی نوراللّه شوشتری،درباره او می نویسد:

صاحب آل یقطین و مصاحب زبده ماء و طین، و غلام با اخلاص انزع بطین بود. حضرت امام رضا(ع) را وکیل، و در بیان علمای احمدی از قبیل انبیای بنی اسرائیل است.157

نام شریف این راوی، 263 بار در اسناد روایات واقع شده است و بیش از سی راوی از او روایت می کنند.158

در تراجم آمده که:

آنگاه که حضرت موسی بن جعفر(ع) به دیدار حق شتافت، اموال کلانی نزد وکلای آن حضرت وجود داشت. برخی از سودجویان آنها چشم طمع از آن اموال برنداشته، با نیت های مادی و انگیزه های واهی، فوت حضرت را نپذیرفته، منکر امامت امام هشتم شدند و نقشه کشیدند که نور خدا را خاموش کنند. نزد زیاد قندی، هفتاد هزار اشرفی بود و در نزد علی بن ابی حمزه، سی هزار؛ اما یونس، نظر واقفی ها را مردود معرفی می کرد و مردم را به امام علی بن موسی الرضا(ع) راهنمایی می نمود. آنان به فکر فریفتن یونس افتاده، پیام فرستادند که حاضریم تو را از مال بی نیاز کنیم، به شرطی که با ما به مخالفت برنخیزی. همچنین زیاد قندی و علی بن ابی حمزه ضمانت کردند که مبلغ ده هزار اشرفی به عنوان حق السکوت در اختیار او بگذارند. یونس گفت: «صادقین(ع) روایت کرده اند که هرگاه بدعت در بین مردم ظاهر شد، بر پیشوای امت است که علم خود را ظاهر کند؛ در غیر این صورت، نور ایمان از او ربوده خواهد شد؛ و من جهاد در دین خدا و امر خدا را در هیچ حالی ترک نخواهم کرد». آن دو نفر، دشمن او شدند و بر او تهمت ها بستند.159

در عبادت و تقوای او همین بس که درباره او نوشته اند که بیش از پنجاه و یک نوبت حج به جای آورد و بیست سال روزه دار بود و یک سال از عمر شریف خود را در حال دعا و تضرّع به درگاه حضرت احدیت گذراند.160

در فضل و کمال او همین بس که عبدالعزیز بن مهتدی از اخیار قم و از خواص و وکلای حضرت رضا(ع) از حضرت می پرسد:گاهی توفیق پیدا نمی کنم تا خدمت شما برسم. از چه فردی مسائل و احکام دینم را بپرسم؟ حضرت فرمود: «از یونس بن عبدالرحمان بپرس».161

یونس، روایتگر حدود 263 حدیث با واسطه و بدون واسطه از ائمه هدی(ع) بوده است.

قمیین، برخوردهای تندی با یونس بن عبدالرحمان داشته و روایات ذامّه ای درباره او نقل کرده اند که قطعا صحیح نیست ؛ چرا اگر در اسطوره زهد و تقوی، اسوه کمالات و فضیلتها (یونس) ضعفی بود، حضرت رضا(ع) مردم را به سوی او حواله نمی داد. به او گفتند قمیین از سر حسادت، سخنان نکوهیده ای درباره تو گفته اند و می گویند.

گفت: شما را گواه می گیرم که هر آن کس را از محبّت امیرمؤمنان(ع) نصیبی باشد، بهل است آنچه در حقّ من گوید.

شیخ طوسی در فهرست خود می گوید که یونس، بیش از سی کتاب داشته است؛ و نجاشی در رجالش بیش از سی مورد نام برده است.162

این کتابها به وی نسبت داده شده است:الیوم واللیلة، تفسیرالقرآن، الوصایا، الفرائض، البداء، علل الأحادیث، الصلاة، الصوم، الزکاة، جامع الآثار، السهو، الجامع الکبیر فی الفقه، الأدب والدلالة علی الخیر، التجارات، الحدود، المثالب، علل النکاح وتحلیل المتعة، الردّ علی الغلاة، نوادر البیوع، ثواب الحج، الطلاق، الوضوء، المکاسب، اللؤلؤ فی الزهد، الامامة، فضل القرآن، اختلاف الحج، البیوع والمزارعات، مسائله عن أبی الحسن موسی بن جعفر(ع).
داوود بن قاسم جعفری می گوید: کتاب «یوم ولیله» یونس را به محضر شریف امام حسن عسکری(ع) عرضه داشتم فرمود: تصنیف کیست؟ گفتم: یونس مولی آل یقطین. فرمود: أعطاه اللّه بکلّ حرف نورا یوم القیامة.163

یاسر خادم می گوید: حضرت موسی بن جعفر(ع) فرمود:

دیشب غلام آزاد شده علی بن یقطین [یونس بن عبدالرحمان] را در خواب دیدم که بین دو چشمش نقطه سفیدی بود،و من آن را به عظمت دین او تعبیر نمودم.164

یونس در سال 208ق، در شهر مدینه، چشم از جهان فانی فروبست.165

محمّد بن ابی عمیر ازدی بغدادی

محمّد بن ابی عمیر بن زیاد بن عیسی ازدی بغدادی، مکنّی به ابو احمد، از اجلّه مشایخ امامیه و از ثقات اصحاب حضرت موسی بن جعفر و حضرت رضا و حضرت جواد(ع) است که در نزد مخالف و مؤالف، مورد احترام و عابدترین و متعبّدترین افراد عصر خود بود.166مقامش در وثوق، دانش، فضیلت، زهد، عبادت، پارسایی، تحقیق و تبحّر علمی، چندان والاست که احادیث مرسل او مورد پذیرش عالمان شیعی و اصحاب روایت است و این، بهترین دلیل بر منزلت والای علمی و عدالت اوست. وی در بسیاری از منابع (از جمله: البلغة، مشترکات والوجیزة)، توثیق شده است. در کتاب «معجم رجال الحدیث» (ج22، ص101105) اسامی حدود 350 تن از مشایخ ابن ابی عمیر جمع آوری شده است. مؤلّف کتاب «مشایخ الثقات» (حلقه اولی)بزرگان مشایخ او را نام برده است: معاویة بن عمار، حمّاد بن عثمان، عبدالرحمان بن حجّاج بجلیّ، ابراهیم بن عبدالحمید اسدی، هشام بن سالم، حمّاد بن عیسی، عمر بن اذینة، حفص بن بختری، زرارة بن اعین، جمیل بن درّاج، عبداللّه بن بکیر، محمّد بن مسلم، هشام بن حکم.

وی با اینکه مشایخی از اهل سنّت داشت، اما هیچ گاه روایات عامه را باز نمی گفت. شادان بن خلیل نیشابوری، علت این امر را از او جویا شد. او پاسخ داد:

من از عامّه روایت ها شنیده ام؛ لیکن چون می بینم بسیاری از اصحاب ما روایات فریقین را با هم دریافت کرده اند و در بازشناسی آنها دچار اشتباه و تخلیط شده اند، به گونه ای که حدیث اهل سنّت را با سند شیعی و حدیث شیعه را با اسناد به اهل سنّت نقل کرده اند، نخواستم که من نیز به این مشکل گرفتار آیم؛ و لذا تصمیم گرفتم جز آرای شیعه و ائمه(ع)، چیزی را نقل نکنم.167

و طبق نقل آیة اللّه خویی، ابن ابی عمیر، حدود هشتاد تن شاگرد و راوی داشته است که از وی روایت کرده اند؛ راویانی چون: علی بن مهزیار [مازیار] اهوازی، فضل بن شادان، ابراهیم بن هاشم، حسین بن سعید اهوازی؛ صفوان بن یحیی، احمد بن محمد بن عیسی اشعری، عبدالعظیم حسنی، ابو عبداللّه برقی، عبدالرحمان بن ابی نجران تمیمی، عبداللّه بن صلت قمی، عبداللّه بن احمد بن نهیک نخعی، عبیداللّه بن احمد.168

کشّی از قول استاد خود (عیاشی) می نویسد:
من از علی بن حسن بن فضّال شنیدم که او می گفت: محمّد بن ابی عمیر، فقیه تر از یونس بن عبدالرحمان و نسبت به او برتر و شایسته تر است.169

وی در علم نجوم و کلام نیز دست داشته است.170

در عصر خلافت هارون الرشید و نیز مأمون، تصدّی کرسی قضا در بغداد به او پیشنهاد شد و او از پذیرش این منصب امتناع ورزید؛ و لذا سختی ها دید و به دستور مأمون، چهار سال زندانی شد و تمامی اموالش ضبط گردید و هنگامی که از زندان خلاصی یافت، در نهایت تنگدستی بود.171

شیخ صدوق نقل می کند:
شغل ابن ابی عمیر، بزازی بوده است. هزار درهم از شخصی طلب داشت. بر اثر گرفتاری هایی که پیدا کرد، اموال، حجره و خانه اش مصادره شد و سرمایه اش از دست رفت و تنگدست شد. شخص مدیون شنیده بود که ابن ابی عمیر در راه اعتقاد خود همه اموالش را از دست داده و اکنون سخت محتاج است؛ لذا خانه مسکونی خود را معادل همین مبلغ فروخت و پول آن را نزد ابن ابی عمیر برد تا دین خود را بپردازد.

به در خانه ابن عمیر رفت و در زد. ابن ابی عمیر بیرون آمد و شخص مدیون را دید که ده هزار دهم را به او تسلیم کرد و گفت: این طلب شماست که در ذمه من بود.

ابن ابی عمیر از او پرسید که پول را چگونه تهیه کرده است؛ چون می دانست که بدهکار، فرد ثروتمندی نیست و فراهم کردن چنین پولی برایش آسان نیست. از این رو به شوخی گفت: آیا به تو ارثی رسیده یا کسی مالی به تو بخشیده، یا از عایدی مستغلات است؟ مرد گفت: هیچ کدام نبوده است. من خانه ام را فروخته ام تا ادای دین کنم. محمد بن ابی عمیر گفت: ذریح محاربی از امام صادق(ع) برایم حدیثی نقل کرد که: «لایخرج الرّجل عن مسقط رأسه بالدین؛ آدمی را به خاطر قرض، از وطن خود بیرون نمی کنند».

پس از آن به لفظ جلاله سوگند یاد کرد که «با این که حتّی به یک درهم آن نیز محتاج هستم؛ امّا پول خانه مسکونی تو را نمی پذیرم».172

ابن بطّه درباره تألیفات وی می گوید: «ابن ابی عمیر، 94 کتاب تألیف کرده است»؛ لیکن متأسفانه این آثار از بین رفت و تنها در بعضی از کتب، نامی از آنها برجای مانده است که برخی از آنها از این قرارند: النوادر، الاستطاعة والأفعال، الردّ علی أهل القدر والجبر، الامامة، البداء، المتعة، مسائل عن الرضا(ع)، الملاحم، یوم ولیلة، الصلاة، مناسک الحج، الصیام، الرضاع، الطلاق، النکاح، التوحید، المعارف، اختلاف الحدیث.173

درباره این که چرا هیچ اثری از آثار این بزرگمرد به دوران ما نرسیده است، تاریخ نگاران نوشته اند: 1) چون نام بسیاری از شیعیان برجسته در سلسله اسناد حدیث آمده بود و خطر افشا شدن نام آنان وجود داشت، لذا کتاب ها در منزل خواهرش نگاهداری می شد که بر اثر باریدن باران و رطوبت، تمام آنها از بین رفت؛ 2) برخی گفته اند خواهر یا خواهر زاده اش، هنگامی که او را به زندان افکندند، آنها را در زمین دفن کرده بود؛ بدین سبب از بین رفتند.174

رابطه نزدیک ابن ابی عمیر با امامان معصوم و مرجعیت علمی او سبب شده بود که وی آماری از پیروان آل علی(ع) در اختیار داشته باشد. نزد هارون شکایت کردند که وی اسامی شیعیان عراق را در اختیار دارد. خلیفه از او خواست نام شیعیان را افشا کند. وی از افشای نام آنها خودداری کرد. این مطلب بر هارون گران آمد؛ دستور داد او را دستگیر کردند و در زندان افکندند و چندین سال زندانی بود.

پس از آن، او را به نزد هارون آوردند و از او خواستند تا نام شیعیان را بگوید. او مقاومت کرد. هارون دستور داد تا صد ضربه تازیانه به او بزنند. خود او گوید:

هنگامی که مرا می زدند، تعداد شلاقها که به صد رسید، توانم از دست رفت و نیروی ایمانم به سررسید؛ نزدیک بود نام شیعیان را بر زبان آورم؛ در این لحظه شنیدم محمد بن یونس بن عبدالرحمان175 به من می گفت: «یا ابن أبی عمیر! اذکر موقفک عند اللّه؛ ای محمد بن ابی عمیر! جایگاه خودت را در پیشگاه خداوند در نظر آر». من با شنیدن این سخن به خود آمدم و قوّت قلب پیدا کردم و به زجر و شکنجه صبر کردم و نگفتم. الحمدللّه!176

ابن ابی عمیر، پس از آزادی، تنها با تکیه بر حافظه به ذکر حدیث می پرداخت و چون دقت و تعهدش نسبت به نقل حدیث از راویان ثقه فوق العاده بود، از این رو مشایخ، مرسلات وی را تلقّی به قبول کرده اند.177

اضافه بر خدمات علمی و اجتماعی، وضع عبادت و سجده های طولانی او هم داستان آموزنده ای دارد. فضل بن شادان گوید:

به عراق رفته بودم. در آنجا دیدم فردی دوست خود را به خاطر سجده طولانی مورد انتقاد قرار داد و گفت: تو زن و فرزند داری؛ باید تلاش مضاعف داشته باشی و این سجده های طولانی به صلاح تو نیست؛ چون چشمهایت صدمه می بینند و سبب نابینایی تو خواهد شد و خانواده ات را به فقر و فلاکت خواهد انداخت.

او در جواب گفت: چرا مرا سرزنش می کنی؟ سجده های من که طولانی نیست! اگر سجده طولانی به کوری می انجامد، باید تاکنون چشمهای محمد بن ابی عمیر نابینا بود؛ چون او پس از فریضه صبح سر به سجده می گذارد و هنگام نماز ظهر، سرش را از سجده بلند می کند.178

در تاریخ وفات این مرد مجاهد نستوه، اختلاف است. نجاشی و علامه حلّی می نویسند که او در سال 217ق، به بهشت عنبر سرشت رحلت کرد.179


1. ابن فضّال، کنیه وی را «ابو محمّد» می داند. (ر.ک: رجال النجاشی، چاپ جامعه مدرسین، ص126، ش328)
2. رجال الکشی، شیخ طوسی، تصحیح حسن مصطفوی، ص375، ش 705 و نیز بنگرید به شماره های 467 و 468
3. رجال الطوسی، چاپ جامعه مدرسین، ص176، ش 2101 (از اصحاب امام صادق ع ) و ص333، ش 4964 (از اصحاب امام کاظم ع )؛ رجال النجاشی، ص126؛خلاصة الأقوال، تحقیق نشر الفقاهة، ص92، ش 209
4. معجم رجال الحدیث، ج5، ص125
5. همان.
6. رجال الکشی، ص134، ش 213 و نیز رجوع شود به: ص154، ش252و ش154
7. همان، ص252، ش 469 و نیز ص211، ش373
8. رجال النجاشی، ص126، ش328؛ الفهرست، شیخ طوسی، تحقیق نشر الفقاهة، ص94، خلاصة الأقوال، ص92، ش209
9و10. رجال النجاشی، ص126، ش328
11. خلاصة الأقوال، ص92، ش209
12. تنقیح المقال، ج1، ص232
13. رجال النجاشی، ص126، ش328
14. الفهرست، ص94، ش154
15. رجال الکشی، شماره های 213، 252، 373، 467، 469 و705
16. همان، ص375، ش705
17. الفائق، ج1، ص209
18. تحفة الأحباب فی نوادر آثار الأصحاب، شیخ عباس قمی، دارالکتب الاسلامیة، ص73
برای اطلاع بیشتر از شرح حال جمیل بن درّاج، رجوع شود به: اتقان المقال، ص35؛ أضبط المقال، ص492؛ أعیان الشیعة، ج4، ص220؛ ایضاح الاشتباه، ص21؛ الاختصاص، ص64، 205، 280 و 281؛ أحسن التراجم، ج1، ص124؛ شرح مشیخة الفقیه، ص17؛ بهجة الآمال، ج2، ص585؛ التحریرالطاووسی، ص70؛ تنقیح المقال، ج1، ص231؛ توضیح الاشتباه، ص97؛ جامع الرواة، ج1،ص165؛ جامع المقال، ص59؛ خاتمه مستدرک، ص585، 592و 609؛ رجال البرقی، ص21؛ الکنی والألقاب، ج1، ص272(در ترجمه ابن درّاج اندلسی)؛ مجمع الرجال، ج2، ص50؛ معجم رجال الحدیث، ج22، ص174؛ نقد الرجال، ص76؛ هدایة المحدّثین، ص31؛ الوجیزه مجلسی، ص30؛ رجال الأنصاری، ص55و76؛ ثقات الرواة، ج1، ص174و175؛ منهج المقال، ص87؛ منتهی المقال، ص82؛ سفینة البحار، ج1، ص181
19. از ابان بن عثمان، با نامهای دیگری نیز در کتب رجال و در اسناد روایات یاد شده است: أبان بن الأحمر، أبان الأحمر، أبان الأحمری (ر.ک به: معجم رجال الحدیث، ج1، ص17 به بعد؛ رجال الکشی، ص348، ش650).
20. رجال النجاشی، ص13، شماره8؛ الفهرست، شیخ طوسی، ص59، شماره62. البته شیخ طوسی در کتاب رجال خود (رجال الطوسی، ص164، ش1886) از وی فقط در اصحاب امام صادق(ع) نام می برد.
21. رجال الکشی، ص375، ش705
22. لسان المیزان، ج1، ص24
23. الفهرست، ص59،ش62. نجاشی، تنها از چهار کتاب وی نام می برد: له کتاب حسن کبیر یجمع المبتدأ، المغازی، الوفاة والردّة. (رجال النجاشی، ص13، ش8)
24. نهایة الدرایة، ص407
25. فرقه ای از شیعه که امامت را بر امام جعفر صادق(ع) ختم می کنند و او را زنده و مهدی موعود می دانند. این فرقه باطله به رهبری عبداللّه بن ناووس یا عجلان بن ناووس به وجود آمد و امروزه به طور کلی از بین رفته است.
26. رجال الکشی، ص352، ش660
27. قاموس الرجال، ج1، ص84؛ معجم رجال الحدیث، ج1، ص3
28. ر.ک: بهجة الآمال، ج1، ص294
29. رجوع شود به پانوشت 21
30. البحر الزخار فی شرح أحادیث الأئمة الاطهار، ج1، ص37و38
31.خلاصة الأقوال، ص74، ش121 و ص438 (الفائدة الثامنة، طریق الشیخ الصدوق عن أبی مریم الأنصاری)؛ بهجة الآمال، ج1، ص195
32.فطحیه، فرقه ای هستند که امامان معصوم را تا حضرت صادق(ع) قبول دارند؛ ولی معتقدند که پس از حضرت، فرزند بزرگ حضرت (عبداللّه افطح) جانشین ایشان است. این فرقه هم به طور کلی از بین رفته است. (نک: معجم الفرق الاسلامیة، ص41 و 184؛ کلیات فی علم الرجال، ص401)
33. واقفیه، فرقه ای هستند که رحلت حضرت موسی بن جعفر(ع) را انکار و بر امامت حضرت موسی بن جعفر(ع) توقف کردند و آن حضرت را قائم و مهدی منتظر دانستند که زنده است و تا دنیا را پر از عدل و داد ننماید، رحلت نخواهد کرد. به اینان، موسویه و ممطوره نیز می گویند (نک: معجم الفرق الاسلامیة، ص238 و240). دسته دیگری از آنها بر امامت حضرت رضا(ع) توقف نمودند و گفتند آن امام، مهدی منتظر است (نک: معجم الفرق الاسلامیة، ص269).
34. برای آگاهی بیشتر از شرح حال ابان بن عثمان، رجوع کنید به: أضبط المقال، ص483؛ الأعلام، ج1، ص27؛ أعیان الشیعة، ج2، ص100؛ أحسن التراجم، ج1، ص25؛ بهجة الآمال، ج1، ص495؛ تأسیس الشیعة، ص154 و 235؛ التحریرالطاووسی، ص49؛ تنقیح المقال، ج1، ص5؛ تهذیب المقال، ج1، ص219؛ توضیح الاشتباه، ص5؛ جامع الرواة، ج1، ص12؛ جامع المقال، ص52؛ خاتمه مستدرک، ص547،622، 697 و789؛ رجال البرقی، ص39؛ رجال ابن داوود، ص30؛ مجمع الرجال، ج1، ص24 و27؛ معالم العلماء، ص27؛ معجم الثقات، ص2؛ معجم المؤلفین، ج1، ص1؛ منتهی المقال، ص17؛ نقد الرجال، ص4؛ هدایة المحدّثین، ص7؛ الوجیزة، ص25؛ وسائل الشیعة، ج2، ص117
35. رسالة أبی غالب الزراری، تحقیق سید محمد رضا حسینی جلالی، ص412، ش39
36. رجال الکشی، ص345، ش639 و ص375، ش705
37. همان؛ الفهرست، شیخ طوسی، ص173، ش463؛ خلاصة الأقوال، ص195، ش609
38. خلاصة الأقوال، ص195، ش609 و نیز بنگرید به: المختلف، ج2، ص497
39. عدّة الأصول، ص56
40. المسالک، ج1، ص23
41. المعتبر، ص60و156
42. رجال النجاشی، ص222، ش581؛ رسالة أبی غالب، ص214، ش39
43. الفهرست، شیخ طوسی، ص174؛ رجال النجاشی، ص222
44. الفهرست، ابن ندیم، تحقیق: یوسف علی طویل، بیروت، دارالکتب العلمیة، ص331
45. رسالة أبی غالب، ص215
46. بنگرید به: مصنفات شیخ مفید، ج9( جوابات أهل موصل فی العدد والرؤیة)، ص25 و37
47. ر.ک به: معجم رجال الحدیث، ج11، ص133
48. همان.
49. برای اطلاع بیشتر درباره شرح حال عبداللّه بن بکیر، به منابع ذیل رجوع کنید: تحفة الأحباب، ص258؛رجال الطوسی، ص230، ش3118؛ تنقیح المقال، ج2، ص171و173، ج3، ص42؛ رجال ابن داوود،ص117و 253؛ مستطرفات السرائر، ص137139؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص37؛ معجم الثقات، ص72؛ معجم رجال الحدیث، ج22، ص160 و169؛ نقد الرجال، ص195و 403؛ جامع الرواة، ج1، ص473و ج2، ص431؛ هدایة المحدّثین، ص22؛ مجمع الرجال، ج3، ص268و269و ج7، ص120؛ أعیان الشیعة، ج8، ص48؛ بهجة الآمال، ج5، ص203؛ منتهی المقال، ص182؛ منهج المقال، ص200؛ اتقان المقال، ص80؛ التحریر الطاووسی، ص168؛ وسائل الشیعة، ج20، ص233
50. ر.ک به: رجال الکشی، ص375، ش705
51. همان، ص382، ش716
52. رجال النجاشی، ص214، ش559
53. خلاصة الأقوال، ص194، ش607
54. ر. ک به: معجم رجال الحدیث، ج11، ص348
55. الکنی والألقاب، ج1، ص395
56. معجم رجال الحدیث، ج11، ص352
57. رجال النجاشی، ص214، ش559
58. برای اطلاع از شرح حال او، به منابع ذیل رجوع شود: اتقان المقال، ص84؛ أحسن التراجم، ج1، ص377؛ بحارالأنوار، ج47، ص394؛ سفینة البحار، چاپ جدید، ج2، ص138و ج6، ص82؛ أضبط المقال، ص526؛ ایضاح الاشتباه، ص61؛ بهجة الآمال، ج5، ص285؛ التحریر الطاووسی، ص168؛ تنقیح المقال، ج2، ص3و216 و باب الکنی، ص44؛ رجال البرقی، ص22؛ رجال ابن داوود، ص124؛ رجال الطوسی، ص264، ش3774؛ ریحانة الأدب، ج8، ص206؛ ریاض العلماء، ج2، ص260؛ مجمع الرجال، ج4، ص52 و53 و ج7، ص166؛ معالم العلماء، ص74؛ معجم الثقات، ص75؛ معجم رجال الحدیث، ج23، ص31؛ منتهی المقال، ص192؛ منهج المقال، ص212؛ نقد الرجال، ص207 و405؛ هدایة المحدّثین، ص104 و 309؛ هدیة الأحباب، ص78؛ الوجیزة، ص39؛ وسائل الشیعة، ج20، ص244؛ شرح مشیخة الفقیه، ص58؛ رجال الأنصاری، ص112، جامع المقال، ص78؛ نضد الایضاح، ص196
59. رجال النجاشی، ص142، ش370
60. همان.
61. رجال الکشی، ص316، ش571
62. ر. ک: معرفة الحدیث، محمد باقر بهبودی، ص3 (مقدمه کتاب). این روایت در منابع فراوانی آمده است (از جمله نک: فروع الکافی، ج3، ص313315، ح8؛ من لایحضره الفقیه، ج1، ص298،ح2؛ تهذیب الأحکام، ج2، ص77، ح69).
63. جامع الشرائع، ابن سعید حلّی، ص16 از مقدمه کتاب (پاسخ استاد جعفر سبحانی)؛ مشایخ الثقات، حلقه ثانیه، ص87(پاسخ استاد عرفانیان).
64. سفینة البحار، ج2، ص340؛ بحارالأنوار، ج47، ص116
65. الفهرست، شیخ طوسی، ص115، ش241
66. رجال النجاشی، ص142، ش370
67. المراجعات، به تحقیق و تعلیق حسین الراضی، ص122 و123
68. تحفة الأحباب، ص115
69. رجال النجاشی، ص142، ش370؛ الفهرست، شیخ طوسی، ص115، ش241
70. مجالس المؤمنین، ج1، ص376(مجلس پنجم).
71../../image أحسن التراجم، ج1، ص198؛ بحوث فی علم الرجال، ص105
72. مفتاح الکتب الأربعة، ج10، ص302 و نیز مستدرک آن.
73 . رجال النجاشی، ص142، ش370
74 . رجال الکشی، ص316، ش572
75 . اول منزلی که اهالی مدینه وقتی به مکه می روند، بر آن وارد می شوند.
76 . رجوع شود به پاورقی 74 و 75 و نیز برای آگاهی بیشتر از شرح حال حمّاد بن عیسی، بنگرید به: اتقان المقال، ص54؛ أحسن التراجم، ج، ص198؛ أعیان الشیعة، ج6، ص221؛ بهجة الآمال، ج2، ص362؛ التحریرالطاووسی، ص82؛ تنقیح المقال، ج1، ص366؛ جامع الرواة، ج1،ص273؛ جامع المقال، ص64؛ رجال البرقی، ص21و48؛ سفینة البحار، ج1، ص305؛ مجمع الرجال، ج2، ص228231؛ معجم الثقات، ص46؛ معجم رجال الحدیث، ج6، ص224 و238؛ منتهی المقال، ص619؛ منهج المقال، ص123؛ نقد الرجال ، ص117؛ هدیة العارفین، ج1، ص334؛ هدایة المحدّثین، ص49؛ الوجیزة، ص33؛ وسائل الشیعة، ج20، ص181؛ تهذیب التهذیب، ج3، ص18؛ تقریب التهذیب، ج1، ص197؛ معجم المؤلفین، ج4، ص73؛ خلاصة تهذیب الکمال، ص78؛ تهذیب الکمال، ج7، ص281؛ الجرح والتعدیل، ج1، ص2 و145
77 . رجال النجاشی، ص143، ش371؛ رجال الکشی، ص375، ش705؛ الفهرست، ص115، ش240
78 . همان، ص143
79 . ر.ک به: أحسن التراجم، ج 1،ص196
80 . الفهرست، ص115، ش240
81 . رجال البرقی.
82 . التحریر الطاووسی، ص83
83 . برای آگاهی بیشتر از حالات او بنگرید به: اتقان المقال، ص52؛ أعیان الشیعة، ج6، ص22؛ ایضاح الاشتباه، ص26؛ بهجة الآمال، ج3، ص358؛ جامع الرواة، ج1، ص271273؛ رجال البرقی، ص21، 48 و 53؛خلاصة الأقوال، ص125، ش324 و 325؛ رجال ابن داوود، ص84؛ مجمع الرجال، ج2، ص227؛ معالم العلماء، ص43؛ مشایخ الثقات، حلقه ثانیه، ص87 به بعد؛ معجم رجال الحدیث، ج6، ص212 و 223و 242؛ منتهی المقال، ص118؛ منهج المقال، ص122؛ نقد الرجال، ص167؛ هدایة المحدّثین، ص50و197؛ الوجیزة، ص33؛ وسائل الشیعة، ج20، ص181؛ شرح مشیخة الفقیه، ص48؛ رجال الأنصاری، ص71و 83؛ ثقات الرواة،ج1، ص263و 264
84 . رجال النجاشی، ص196، ش524؛ الفهرست، ص145، ش356؛ رجال الطوسی، ص359، ش5311و ص376، ش5559. وی پارچه فروش بوده، لذا لقب «بیّاع السابری» داشته است.
85 . همان و نیز: رجال الطوسی، ص338، ش5038. قابل ذکر است که شیخ، پاره ای از روایات را به نقل صفوان از امام صادق(ع) آورده است که بدون شک، واسطه، محذوف است؛ زیرا او امام صادق(ع) را درک نکرده است.
86 . رجال النجاشی، ص196، ش524
87 . الفهرست، ص146
88 . رجال النجاشی، ص197، ش524
89 . الفهرست، ص145، ش356 و نیز بنگرید به: رجال النجاشی، ص197
90 . ر.ک به: رجال الکشی، چاپ آل البیت، ج2، ص817؛ تنقیح المقال، ج3، ش11211
91 . رجال الکشی، ص503، ش966؛ قاموس الرجال، ج5، ص129
92 . بنگرید به: رجال النجاشی، ص197؛ الفهرست، ص146؛ نقد الرجال، ص173؛ سفینة البحار، چاپ جدید، ج2، ص133
93 . مشایخ الثقات،چاپ اول، ص243
94 . رجال النجاشی، ص196؛ الفهرست، ص164(به نقل از ابن ندیم).
95 . رجال الکشی، ص502، ش962. اسماعیل بن موسی از مؤلفان به شمار می رود و آثار علمی فراوانی دارد و از پدر بزرگوارش روایت می کند.
96 . همان، ش963. برای اطلاعات بیشتر درباره شرح حال وی، بنگرید به:
اتقان المقال، ص73؛ أحسن التراجم، ج1،ص237؛ الأعلام، ج3، ص20؛ بهجة الآمال، ج5، ص41؛ تأسیس الشیعة، ص301؛ تتمة المنتهی، ص290؛ التحریر الطاووسی، ص152؛ تنقیح المقال، ج2، ص100و 102؛ جامع الرواة، ج1، 413417؛ جامع المقال، ص74؛ الکنی والألقاب، ج1، ص24؛ مجمع الرجال، ج3، ص216 233؛ معجم رجال الحدیث، ج10، ص134 149؛ منهج المقال، ص183؛ نقد الرجال، ص173؛ هدایة المحدّثین، ص83؛ الوجیزة، ص37
97 . رجال النجاشی، ص215، ش561
98 . رجال الکشی، ص594، ش1110؛ قاموس الرجال، ج6، ص153؛ تنقیح المقال، ج2، ص218؛ الخرائج والجرائح، ص324؛ کشف الغمة، ج2، ص301؛ عیون أخبار الرضا(ع)، ج2، ص219، ح31؛ الاختصاص، ص84؛ الواقفیة: دراسة وتحلیل، ج1، ص163
99 . رجال النجاشی، ص215، ش561
100 . برای اطلاع بیشتر درباره شرح حال این راوی، بنگرید به: اتقان المقال، ص84؛ أحسن التراجم، ج1، ص377؛ بهجة الآمال، ج1، ص289؛ تأسیس الشیعة، ص300؛ التحریرالطاووسی، ص172؛ تنقیح المقال، ج2، ص218؛ توضیح الاشتباه، 213؛ جامع الرواة، ج1، ص511 و513؛ جامع المقال، ص78؛ رجال البرقی، ص49 و 53؛ خلاصة الأقوال، ص199، ش619؛ رجال ابن داوود، ص124؛ رجال الطوسی، ص341، ش5071 و نیز شماره های 5060 و 5318؛ رجال الکشی، شماره های 989،1050،1099، 1110و ص171از فهرست های استاد مصطفوی؛ مجمع الرجال، ج4، ص54 و 55؛ معالم العلماء، ص77؛ مجالس المؤمنین، ج1، ص417؛ المعجم الموحّد، ج2، ص49؛ معجم الثقات، ص76؛ معجم رجال الحدیث، ج10، ص2325؛ منتهی المقال، ص193؛ منهج المقال، ص212؛ نقد الرجال، ص208؛ هدایة المحدّثین، ص207؛ الوجیزة، ص39. گفتنی است که شیخ طوسی از عبداللّه بن مغیرة در «الفهرست»، نامی نبرده است.
101 . رجال الطوسی، ص334، ش4978(از اصحاب امام کاظم ع ) و ص354، ش5251 (از اصحاب امام رضا ع ).
102 . الفهرست، ص96، ش162
103 . أحسن التراجم، ج1، ص159
104 . خلاصة الأقوال، ص97،ش222
105 . رجال ابن داوود، ص115
106 . بنگرید به: قاموس الرجال، ج3، ص227؛ أعیان الشیعة، ج5، ص233؛ رجال الطوسی، ص372؛ بهجة الآمال، ج3، ص181193
107 . بنابر ضبط نجاشی: ازدی (رجال النجاشی، ص80، ش193).
108 . الفهرست، شیخ طوسی، ص96 و 97 و نیز بنگرید به: الفهرست، ابن ندیم، چاپ مهر، ج1، ص276؛ الأعلام، زرکلی، ج2، ص212
109 . معالم العلماء، چاپ عباس اقبال، ص28
110 . رجال الطوسی، ص379، ش5618 و5620
111 . برای آگاهی بیشتر از تفصیل حالات ایشان، رجوع شود به: اتقان المقال، ص45؛ أحسن التراجم، ج1، ص159؛ الأعلام، ج2، ص212؛ أعیان الشیعة، ج5، ص233؛ بهجة الآمال، ج3، ص188؛ تأسیس الشیعة، ص301؛ التحریرالطاووسی، ص74؛ تنقیح المقال، ج1، ص304؛ تهذیب المقال، ج2، ص330؛ جامع الرواة، ج1، ص221224؛ جامع المقال، ص61؛ الذریعة، ج24، ص327و ج21، ص69 و ج4، ص276؛ رجال البرقی، ص48؛ رجال الکشی، ص556، ش1050؛ ریحانة الأدب،ج3، ص10؛ الفهرست، ابن ندیم، ص255؛ الکنی والألقاب، ج2، ص281؛ لغتنامه دهخدا، ص579(ماده حسن)؛ مجمع الرجال، ج2، ص143146؛ معجم رجال الحدیث،ج5، ص89، 105و 106و ج23، ص1830؛ معالم العلماء، ص33؛ معجم المؤلفین، ج3، ص273؛ منتهی المقال، ص102؛ منهج المقال، ص106؛ نقد الرجال، ص97؛ هدایة المحدّثین،ص4؛ هدیة الأحباب، ص148؛ هدیة العارفین، ج1، ص266؛ الوجیزة، ص31
112 . رجال الکشی، ص556، ش1050
113 . رجال الطوسی، ص332، ش4954(از اصحاب امام کاظم ع ) وص351، ش5196(از اصحاب امام رضا ع ) وص373، ش5518(از اصحاب امام جواد ع ).
114 . ر.ک به: الواقفیة: دراسة و تحلیل، ج1، ص286؛ رجال سید بحر العلوم، ج3، ص48
115 . ر.ک به: رجال الکشی، ص587، ش1099؛ قاموس الرجال، ج1، ص274؛ أعیان الشیعة، ج3، ص140
116 . چهل حدیث حضرت رضا(ع)، مقدّمه.
117 . مشایخ الثقات، حلقه اولی.
118 . رجال النجاشی، ص75، ش180؛ الفهرست، ص61، ش63
119 . شیخ طوسی نیز وی را از آل مهران می داند(کتاب الغیبة، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ص71،ح76).
120 . پانوشت 118 و نیز: أعیان الشیعة، ج3، ص140
121 . ریحانة الأدب، ج1، ص258
122 . الفهرست، ص61، ش63
123 . رجال النجاشی، ص587589، ش1099 1101
124 . عدة الأصول.
125 . ذکری.
126 . خلاصة الأقوال، ص61، ش66
127 . شرح احوال این عالم بزرگ، در منابع ذیل وجود دارد: اتقان المقال، ص14؛ أحسن التراجم، ج1، ص56؛ أعیان الشیعة،ج3، ص140؛ بهجة الآمال، ج2، ص101؛ التحریر الطاووسی، ص40؛ تنقیح المقال، ج1، ص77؛ تهذیب المقال، ج3، ص214؛ جامع الرواة، ج1، ص59؛ رجال البرقی، ص54؛ رجال ابن داوود، ص42؛ ریحانة الأدب، ج1، ص257؛ الفهرست، ابن ندیم، ص276؛ الکنی والألقاب، ج2، ص71؛ مجمع الرجال، ج1، ص157160؛ معالم العلماء، ص10؛ معجم الثقات، ص10؛ مشایخ الثقات، الحلقة الاولی، ص245؛ منهج المقال، ص46؛ منتهی المقال، ص40؛ نقد الرجال، ص28؛ هدایة المحدّثین، ص174.
128 . رجال الکشی، ص556، ش1050
129 . رجال النجاشی، ص310، ش850
130 . خلاصة الأقوال، ص230، ش774
131 . رجال البرقی، ص49
132 . أحسن التراجم، ج2، ص15
133 . الفهرست، ص200، ش571
134 . رجال النجاشی، ص311
135 . برای کسب اطلاعات گسترده تر، نگاه کنید به: اتقان المقال، ص108؛ أضبط المقال، ص534؛ ایضاح الاشتباه، ص69؛ بهجة الآمال، ج6، ص27؛ التحریرالطاووسی، ص234؛ تنقیح المقال، ج2، ص5؛ توضیح الاشتباه، ص246؛ جامع الرواة، ج2، ص2؛ جامع المقال، ص4؛ رجال البرقی، ص49؛ رجال ابن داوود، ص151؛ رجال الطوسی، ص342، ش5092 و ص363، ش5383 و ص436، ش6237؛ رجال الکشی، ص107، 148، 160، 171، 236، 427 و 556؛ مجمع الرجال، ج5، ص17 و18؛ معالم العلماء، ص92؛ معجم الثقات، ص95؛ منتهی المقال، ص240؛ منهج المقال، ص259؛ نقد الرجال، ص265؛ هدایة المحدّثین، ص128؛ الوجیزة، ص43؛ وسائل الشیعة، ج20، ص392
136 . کشّی در رجالش (ص556، ش1050) پس از نام بردن شش نفر آخر از اصحاب اجماع، از بعضی نقل می کند که به جای «ابن فضّال» از «عثمان بن عیسی» یاد کرده اند.
137 . رجال البرقی.
138 . رجال الطوسی، شماره های 5067 و 5322
139 . ر.ک به: رجال الکشی، ص597، ش1117؛ رجال النجاشی، ص300، ش817؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص43؛ معجم رجال الحدیث، ج،ص ؛ سفینة البحار، چاپ جدید، ج6، ص147
140 . عدّة الاصول.
141 . سفینة البحار، ج6،ص147
142 . أحسن التراجم، ج1، ص392
143 . الفهرست، ص193، ش545
144 . رجال النجاشی، ص300، ش817 (البته نجاشی نیز از «کتاب المیاه» نام می برد و اینکه علیّ بن اسماعیل بن عیسی از آن خبر می دهد).
145 . برای کسب آگاهی بیشتر از این راوی، رجوع کنید به: الاختصاص، 78 و 285؛ أحسن التراجم، ج1، ص391394؛ ایضاح الاشتباه، ص66؛ بهجة الآمال، ج5، ص223؛ التحریر الطاووسی، ص199؛ تنقیح المقال، ج2، ص247؛ توضیح الاشتباه، ص219؛ جامع الرواة، ج1،ص524؛ جامع المقال، ص80؛ خلاصة الأقوال، ص382، ش1535؛ الغیبة، طوسی، ص213؛ کامل الزیارات، ص11؛ مجمع الرجال، ج4،ص133135؛ معالم العلماء، ص88؛ معجم الثقات، ص78 و 316؛ معجم رجال الحدیث، ج12،ص129 136؛ معجم المؤلفین، ج6، ص266؛ منهج المقال، ص219؛ نقدالرجال، ص219؛ هدایة المحدّثین، ص111؛ هدیة العارفین، ج1، ص651؛ الوجیزة، ص40
146 . رجال الکشی، ص556، ش1050
147 . ر.ک به: أعیان الشیعة، ج5،ص206؛ رجال بحرالعلوم، ج2،ص246؛ رجال الکشی، ص345، ش639؛ قاموس الرجال، ج3، ص211؛ معجم رجال الحدیث.
148 . رسائل شیخ انصاری، باب حجیة خبر الواحد بالسنّة (به نقل از «الغیبة» طوسی).
149 . الفهرست، ص97، ش164
150 . همان؛ الذریعة، ج10، ص89. برای اطلاع بیشتر از حال این راوی، رجوع کنید به:
اتقان المقال، ص43؛ الأعلام، ج2، ص200؛ ایضاح المکتوب، ص278و 615؛ أعیان الشیعة، ج5، ص206؛ بهجة الآمال، ج3، ص172؛ رجال بحرالعلوم، ج2، ص255؛ قاموس الرجال،ج3، ص211؛ معجم رجال الحدیث، ج6، ص48 57؛ رجال الکشی، ص433 و 515؛ الفهرست، ابن ندیم، ص278؛ رجال النجاشی، ص34، ش72؛ تحفة الأحباب، ص98؛ تتمة المنتهی، ص307؛ التحریر الطاووسی، ص74؛ تأسیس الشیعة، ص334؛ تنقیح المقال، ج1، ص297؛ تهذیب المقال، ج2، ص4؛ جامع الرواة،ج1، ص214؛ رجال البرقی، ص54؛ خلاصة الأقوال، ص98، ش223؛ رجال ابن داوود، ص76؛ رجال الطوسی، ص354، ش5241؛ ریحانة الأدب، ج8، ص140، سفینة البحار، ج2، ص370؛ کامل الزیارات، ص27؛ الکنی والألقاب، ج1، ص266؛ لسان المیزان، ج2، ص225؛ مجمع الرجال، ج2، ص121137؛ معجم المؤلفین، ج3، ص255؛ منتهی المقال، ص99؛ منهج المقال، ص103؛ نقد الرجال، ج94؛ هدایة المحدّثین، ص190؛ هدیة العارفین، ج1، ص267؛ الوجیزة، ص21؛ أحسن التراجم، ج1، ص154157
151 . رجال الکشی، ص203، ش357 و ص485، ش919
152 . برای نمونه نگاه کنید به: رجال النجاشی، ص446، ش1208
153 . همان.
154 . رجال الطوسی، ص346، ش5167 و ص368، ش5478
155 . خلاصة الأقوال، ص296، ش1103
156 . الفهرست، ابن ندیم، ص309
157 . مجالس المؤمنین، ج1، ص410
158 . أحسن التراجم، ج2، ص237
159 . نگاه کنید به: أعیان الشیعة، ج1، ص328؛ رجال النجاشی، ص493، ش946
160 . نگاه کنید به: رجال الکشی، شماره های 917 و 926؛ معجم رجال الحدیث.
161 . همان، ص483، ش910
162 . الفهرست، ص266، ش813؛ رجال النجاشی، ص447
163 . النوادر، فیض، ص9؛ و نیز ر.ک به: رجال الکشّی، شماره های 915 و 916
164 . رجال الکشی، ص491، ش939
165 . برای آگاهی بیشتر از ترجمه یونس بن عبدالرحمان، رجوع شود به: اتقان المقال، ص150؛ الأعلام، ج8، ص261؛ أعیان الشیعة، ج10، ص326331؛ أحسن التراجم، ج2، ص236؛ بهجة الآمال، ج7، ص357؛ تأسیس الشیعة، ص328؛ التحریر الطاووسی، ص315؛ تنقیح المقال، ص3 و قسمت یاء، ص338؛ خلاصة الأقوال، ص296، ش1103؛ رجال الکشی، ص145 و 203؛ رجال النجاشی، ص446؛ ریحانة الأدب، ص404؛ الفهرست، ابن ندیم، ص276؛ الکنی والألقاب، ج1، ص3436 و ج2، ص225؛ مجالس المؤمنین، ج1، ص410، و ج2، ص 293307؛ معجم الثقات، ص124؛ معجم رجال الحدیث، ج، ص؛ معجم المؤلفین، ج13، ص348؛ منتهی المقال، ص336؛ منهج المقال، ص377؛ نقد الرجال، ص381؛ هدایة المحدّثین، ص165؛ الوجیزة، ص54؛ وسائل الشیعة، ج20، ص369
166 . ر. ک به: رجال الکشی، ص؛ الفهرست، ص218، ش617؛ تنقیح المقال، ص162(باب محمد)؛ تفسیر القمی، ج1، ص12 (مقدمه)؛ تحفة الأحباب، ص312؛ الکنی والألقاب، ج1، ص199 و 200
167 . رجال الکشی، ص590، ش1105؛ تنقیح المقال، ج2، ص62؛ تفسیر القمی، ج1، ص11(مقدمه).
168 . معجم الرجال الحدیث.
169 .رجال الکشی، ص589، ش 1103 و ص591، ش1106
170 . ر.ک به: سفینة البحار، چاپ جدید، ج2، ص366
171 . رجال الکشی، ص590 و 591
172 . سفینة البحار، چاپ جدید، ج2، ص366؛ الاختصاص، ص86؛ من لایحضره الفقیه، ج3، ص112؛ تهذیب الأحکام، ج6، ص198
173 . ر. ک به: رجال النجاشی، ص327؛ الفهرست، ص218
174 . رجال النجاشی، ص326. خواهران او، سعیده و منبّه، از راویان احادیث اهل بیت(ع) می باشند.
175 . از اصحاب حضرت رضا و جواد الائمه(ع) است.
176 . رجال الکشی، ص591؛ معجم رجال الحدیث.
177 . نک: تنقیح المقال، ج2، ص63؛ کلیات علم الرجال، ص215
178 . بهجة الآمال، ج 6، صص 228 238
179 . رجال النجاشی، ص327؛ خلاصة الأقوال، ص240. برای مطالعه تفصیلی زندگی این راوی، رجوع شود به: اتقان المقال، ص112؛ الأعلام، ج6 و ج1، ص131؛ بهجة الآمال، ص227؛ التحریر الطاووسی، ص251؛ تنقیح المقال، ج2، ص6164 وج3، ص117، جامع الرّواة، ج2، ص50 56؛ جامع المقال، ص17؛ رجال ابن داوود، ص159؛ رجال الکشی، ص184، 211،252 و 556؛ ریحانة الأدب، ج7، ص361؛ الکنی والألقاب، ج1، ص191؛ مجمع الرجال، ج5، ص117، 122 و 212؛ معجم الثقات، ص171؛ معجم رجال الحدیث، ج15، ص287 306؛ منتهی المقال، ص254؛ منهج المقال، ص275؛ نامه دانشوران، ج1، ص677؛ نقد الرجال، ص284؛ هدایة المحدّثین، ص138؛ هدیة العارفین، ج2، ص10؛ وسائل الشیعة، ج20، ص310؛ أحسن التراجم، ج2، ص78
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری