loading...
مجله اینترنتی فهادان
بازار فهادان
آخرین ارسال های انجمن
سر دبیر بازدید : 497 جمعه 1394/01/28 نظرات (2)

 این موقعیت را تجسم کنید: گروهی از دانش آموزان سر کلاس انشاء نشسته بودند. ناگهان یکی از شاگردان می گوید، این عادلانه نیست! چرا آن‌ها با هدفون به درس گوش می‌دهند، منم می‌خواهم گوش کنم.

این اتفاق خیلی بیشتر از آنچه تصور می‌کنید می افتد. نه به این خاطر که معلم‌ها آدم‌های ذاتاً بی‌انصافی هستند، به این دلیل که دانش آموزان باید عدالت را بعنوان رفتار برابر درک کنند. با این طرز فکر در مورد عدالت آشنا هستید: دو بیسکویت برای من، دو بیسکویت برای تو یا من 20 دقیقه با توپ بازی می‌کنم، بعد تو هم 20 دقیقه بازی کن.

ممکن است خیلی‌ها این طرز فکر در مورد عدالت را زیر سوال ببرند.

چون مسئله این است: اینکه با بقیه درست همانطور رفتار کنید، عادلانه نیست. رفتار عادلانه این است که تفاوت‌ها را از میان برداریم و امتیازدهی را ترویج دهیم.

اجازه بدهید بیشتر برایتان توضیح دهیم.

درس دادن به دانش آموزان دوران راهنمایی و دبیرستان به ما چیزهای زیادی درمورد عدالت و امتیازدهی یاد داد. در زیر به دو درس مهم که آموخته‌ایم اشاره می‌کنیم.

1. وقتی همه متفاوت هستند، عدالت و موفقیت نیز متفاوت خواهد بود.

یکی از مهم‌ترین مکالماتی که با دانش آموزان داریم در مورد انصاف در مقابل برابری است. وقتی می‌دانیم آدم‌ها اینقدر متفاوت هستند، عدالت و موفقیت واقعاً چه معنایی دارند؟

برابری و عدالت دو استراتژی هستند که می‌توانیم در تلاش برای ایجاد عدل از آن استفاده کنیم.
عدالت یعنی به همه، چیزی که برای موفقیت لازم دارند داده شود. برابری یعنی به طور یکسان با همه رفتار شود.

هدف از عدالت ایجاد برابری است اما ممکن است فقط زمانی موثر واقع شود که همه از جایی مشترک شروع کنند و به کمک یکسانی نیاز داشته باشند. برابری شاید به نظر ناعادلانه بیاید اما با برابر کردن زمین بازی همه را به موفقیت نزدیک‌تر می‌کند.

اما همه آدم‌ها از جایی یکسان شروع نمی‌کنند و همه نیازهایی یکجور ندارند.

بعنوان مثال، کلاس‌های درس از دانش آموزان مختلفی تشکیل می‌شود. این یعنی دانش آموزان با سبک‌های مختلف یادگیری وارد کلاس می‌شوند (مثل سبک بصری، شنیداری، یا لمسی).

دانش آموزان با سبک یادگیری بصری اطلاعات را به گونه‌ای متفاوت با دانش آموزان با سبک یادگیری شنیداری پردازش می‌کنند و درنتیجه نیازهایی متفاوت دارند. اگر معلم همیشه سخنران محض باشد، در واقع اولویت را به دانش آموزان با سبک یادگیری شنیداری داده است.

از آنجا که هر کسی متفاوت است و ما این تفاوت‌ها را خاص می‌پنداریم، باید انتظارات اساسیمان از عدالت و موفقیت را نیز بر اساس‌‌ همان تفاوت‌ها تعریف کنیم.

در دنیای واقعی، این یعنی مثلاً بعضی برای حرف زدن با سازمان‌های دولتی نیاز به مترجم دارند و بعضی ندارند و عادلانه نیست که فقط مترجمین اسپانیایی در این مراکز گذاشته شوند چون بیشتر افراد به این زبان صحبت می‌کنند. مترجم زبان اسپانیایی به یک فرد کره‌ای کمک یکسانی نسبت به فرد اسپانیایی نخواهد کرد. این امتیازدهی به گروهی خاص است.

امتیازدهی یعنی تصمیمات بر اساسی گرفته شود که برای تعداد کافی از افراد جامعه فایده داشته باشد، اما نه برای همه افراد. امتیازدهی فقط در شرایطی باید انجام شود که با اعمال عدالت جویانه همراه شود.

از بیرون همه چیز عادلانه به نظر می‌رسد چون چطور می‌توانیم برعلیه رفتار عادلانه صحبت کنیم؟ وقتی پرده عدالت برداشته شود، می‌بینیم که نیازهای همه افراد برآورده نشده است.

بعنوان مثال جنسیت را در نظر بگیرید.

عدالت بین دو جنسیت به این معنی نیست که هر دو آن‌ها باید یکجور شوند. هدف نهایی این نیست که زن و مرد به وضعیتی کاملاً یکسان برسند. به این معنی است که علیرغم تفاوت جنسیتی، به زن و مرد باید فرصت‌های یکسان برای موفقیت داده شود.

باید تفاوت‌هایمان را خاص ببینیم نه اینکه بخواهیم به یک تعریف از موفقیت برسیم. وقتی فقط یک تعریف از موفقیت داشته باشیم، یعنی روی تفاوت‌هایمان سرپوش گذاشته‌ایم. تفاوت‌های ما موانع موجود نیستند.

2. باید رفتار منصفانه را تمرین کنیم.

درست کردن موانع سیستماتیک (به جای اصلاح تفاوت های فردی) نیازمند این است که هدفمندتر عمل کنیم اما این تلاش بیشتر مطمئناً بازده بهتری خواهد داشت.

اگر نتوانیم تقصیر را به گردن تفاوت هایمان بیندازیم، آنوقت باید به دنبال موانع سیستماتیک باشیم. آیا موفقیت یک ماهی با توانایی آن در بالا رفتن از درخت تعریف می شود؟ مطمئناً خیر. آلبرت انیشتین گفته است که همه آدمها نابغه هستند اما اگر توانایی یک ماهی را در بالا رفتن از درخت بسنجید، کل زندگی خود را با این باور که احمق و ناتوان است زندگی سپری خواهد کرد. پس چرا اصرار داریم که برای یک کلاس دانش آموز یک امتحان کتبی یکسان برگزار کنیم؟

برای من بعنوان یک معلم، این به آن معنا است که باید سیستم کلاسم را دوباره ارزیابی کنم تا بتوانم همه دانش آموزانم را به موفقیت نزدیک کنم. سیستم کلاس من باید تغییر کند. من باید به هر یک نفر دانش آموز به طور جداگانه فکر کنم چون کلاس من باید به همه دانش آموزان کمک کند که چیزی بیاموزند.

به این آموزش متمایز می گویند و ما به این در دنیای واقعی هم نیاز داریم. ما باید نیازهای همه افراد را تشخیص داده و رفتار و اعمالمان را برحسب آن نیازها تغییر دهیم.

خیلی اوقات تصمیمات بر اساس فایده رسانی به اکثریت افراد گرفته می شوند، بدون اینکه به نیازهای فردی توجهی شود. به جای توالت های جداگانه برای زنان و مردان، می توانیم توالت های عمومی فارغ از جنسیت ایجاد کنیم که همه افراد، صرفنظر از زن یا مرد بودنشان بتوانند به آن دسترسی داشته باشند.

امتیازدهی همیشه با حقه و نیرنگ همراه است.

ما در زندگی روزمره از امتیازهایی که داریم آگاه نیستیم - در واقع هیچکس نیست. وقتی مجبوریم در یک سخنرانی یکساعته بنشینیم و گوش کنیم، بدون اینکه نیاز به یادگیری داشته باشیم، احساس امتیاز نمی کنیم یا وقتی دانشگاهی که در آن درس خوانده ایم از ما سوال می شود و یا وقتی که مجبوریم پلکان طولانی را به خاطر خراب بودن آسانسور بالا برویم.

معمولاً ما از امتیازهای خودمان ناآگاهیم چون سیستم آنطور که برای ما مفید است کار می کند.

طرف دیگر این امتیاز چه حسی دارد؟

ژرمی داوست (Jeremy Dowett) می گوید حسی شبیه به دوچرخه سواری کردن در خیابانی که پر از اتومبیل است دارد. خیابان برای یک دوچرخه سوار خطرناک است. بیشتر راننده ها نمی خواهند که آسیبی به او برسانند اما قوانین راهنمایی-رانندگی و سیستم جاده ای طوری ساخته نشده است که هم برای اتومبیل و هم دوچرخه مفید باشد. دوچرخه و ماشین دو وسیله نقلیه متفاوت هستند و واقعیت این است که سیستم حمل و نقل همیشه به اتومبیل اولویت و امتیاز می دهد.

بنابراین وقتی این سیستم نمی تواند نیازهای همه را برآورده کند، یعنی نقص دارد.

آیا می توان کل سیستم را تغییر داد؟ بندرت. کاری که می توانیم بکنیم این است که برای ایجاد عدالت، تمرین تساوی و برابری کنیم. این نیاز به تلاش مضاعف دارد.

ما در کلاس درس سعی می کنیم ایستگاه های آموزشی طراحی کنیم که بتوان از تکنولوژی، اکتشاف، درس خواندن سنتی از روی کتاب، یا حتی هنر در آن استفاده شود. این تلاش مضاعف ارزشش را دارد زیرا رمز کار این است که به همه اجازه موفق شدن داده شود.

دیگر نمی توان با روش های گذشته برابری را برقرار کرد. اعمال ما باید توام با عدالت باشد.

هر کودکی قد متفاوتی دارد. نمی توانیم آن را تغییر دهیم. برای اینکه مطمئن شویم همه بچه ها به تور بسکتبال دسترسی دارند می توانیم جعبه هایی برای اینکه روی آن بایستند طراحی کنیم.

اما باز هم نمی توانیم از یک سایز یکسان از جعبه برای بالا بردن آن استفاده کنیم. این برابری است اما برابری همیشه به معنای عدالت نیست. ما باید تلاش بیشتری کرده و برای همه آنچه که نیاز دارند را فراهم کنیم.

اولین قدم برای عدالت این است که بتوانیم آن را تشخیص دهیم.

آئودری لورد (Audre Lorde) می گوید:

این تفاوت هایمان نیست که ما را از هم جدا می کند، ناتوانی در تشخیص، پذیرش و تقدیر از این تفاوت هاست.

پس به اطرافتان نگاه کنید. چه تفاوت هایی می بینید؟ و چطور می توانید این تفاوت ها را در تصمیمات روزمره تان لحاظ کنید؟

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط فائزه در تاریخ 1395/06/15 و 12:16 دقیقه ارسال شده است

سلام..یک سوال داشتم..ژرمی داوست (Jeremy Dowett) کی هست؟
چوممن باید اطلاعی از نامشون داشته باشم و درجشون

این نظر توسط ذاکرین در تاریخ 1394/01/29 و 11:38 دقیقه ارسال شده است

عدالت یعنی جایگاه سالاری

این نظر توسط مرضیه بیگی نصیری در تاریخ 1394/01/29 و 11:29 دقیقه ارسال شده است

مثال جالبی بود :-)


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری