تغيير کردن و تغيير دادن، قواعدي دارد (قسمت اوّل)
همه ما دوست داريم در زندگي، فرد موفقي شويم و اگر هم به زعم خود، اکنون موفق هستيم تمايل داريم اين موفقيت تداوم يابد و روز به روز بيشتر و بيشتر شود.
وقتي از افراد سؤال میشود که منظور شما از موفقيت چيست؟ اغلب میخواهند از وضعيت فعلي و کنوني به يک وضعيت بهتري منتقل شوند و تغييري در زندگي شان ايجاد شود.
- برخي تمايل دارند روحيه، نشاط، اراده و انگيزهشان بهتر شود؛
- گروهي میخواهند وضعيت شغلي و مالیشان به يک شرايط بهتر تغيير کند؛
- جمعي میخواهند از نظر معنوي و اخلاقي رشد کنند و به مرتبه بالاتري از اخلاص و پاکي برسند؛
- و...
اگر دقت کنيد همۀ کساني که به دنبال موفقيت هستند در واقع میخواهند چيزي تغيير کند.
در اين ميان برخي نيز تمايل جدي دارند که فرد ديگري را که در دايره زندگيشان قرار دارد تغيير دهند:
- يکي ميخواهد به پدر معتادش کمک کند تا ترک کند؛
- ديگري تمايل دارد سوءظن و بدگماني مادرش را اصلاح کند؛
- يکي به اين فکر ميکند که چگونه غرور و خودخواهي همسرش را درست کند؛
- و مادري آرزو دارد که فرزندش درسخوانتر، مسئوليتپذيرتر و مؤدبتر شود.
گاهي نيز اين تمايل به تغيير دادن ديگران از محدودۀ خانه و خانواده خارج مي شود و شخص دوست دارد هر طور شده اخلاق و رفتار فلان فاميل، دوست و يا همکار خود را تغيير دهد.
بايد بگوييم که اين بسيار خوب و در خور تحسين است که شما قصد داريد که در خودتان، زندگي و اطرافيانتان تغييري مثبت ايجاد کنيد. اما بايد بدانيد که تغيير کردن و تغيير دادن، اصول، قواعد و قوانيني دارد که اگر به درستي رعايت نشود چندان نتيجهاي نمیگيريد. ضمن اينکه خيلي وقتها چون ما روش کار را بلد نيستيم بيشتر از اين که کاري را اصلاح کنيم آن را خراب میکنيم.
همانطور که امام جواد عليهالسلام فرمودند:
«هر کس راه انجام کاري را نداند و بدون علم و دانش دست به اقدام زند فساد و خرابکاريش بيش از اصلاح آن است.»
متأسفانه ما براي تغيير، صرفاً تمايلي داريم و تقلايي میکنيم؛ اما چون قواعد آن را بلد نيستيم و يا اينکه با وجود دانستن و بلد بودن به طور جدي به آن پايبند نيستيم موفق نمیشويم.
اين درست مانند آن میماند که شما بخواهيد هواپيمايي را حرکت دهيد. در اين شرايط علاقه و تمايل و تقلاي شما کاري از پيش نمیبرد بلکه قبل از هر چيز بايد خلباني بدانيد و با روش و اصول حرکت دادن آن آشنا شويد.
عمده کساني که بدون شناخت اصول و روشهاي تغيير میخواهند خود و يا ديگري را تغيير دهند پس از مدتي خسته، فرسوده و نااميد میشوند، تا جايي که به اين نتيجه نادرست میرسند که «اساساً من نمیتوانم تغيير کنم» و يا اينکه: «او درست بشو نيست» و...
به عنوان نمونه:
- در حوزه تغيير خود، افراد شکايت میکنند که...
- من سالهاست به دنبال اين هستم وسواسم را درمان کنم اما موفق نمیشوم؛
- هر چه تلاش میکنم ارادهام را درمان کنم نمیتوانم؛
- هر چه میخواهم عصبانيتم را کنترل کنم و فرد پر تحملي باشم ولي باز از کوره در میروم و داغ میکنم؛
- مدتهاست که به فلان عادت بد، مبتلا هستم و هر کاري براي ترک آن کردهام نتيجهاي نداده است.
و همينطور در حوزۀ تغيير ديگران، مثلاً اينطور گله میکنند که...
- من هر کاري میکنم شوهرم از غرور و لجبازيش دست بر نمیدارد؛
- و فرزندم به درس خواندن علاقهای نشان نمیدهد.
تأکيد میکنيم که بخش عمدهاي از اين ناتوانیها در تغيير و يا اصلاح خود يا ديگري به اين بر میگردد که ما قواعد آن را نمیدانيم و يا رعايت نمیکنيم.
بنابراين در گام نخست و ابتدای کار بايد اين را باور کنيم که تغيير قواعدي دارد و تا زماني که خود را متعهد به دانستن و عمل کردن به آنها نکنيم نبايد انتظار داشته باشيم که تلاشهايمان نتيجه بدهد و مؤثر واقع شود.
قواعدي که به واسطه رعايت آن میتوانيم عادتهاي کهنه و قديمي منفي را ترک کنيم و در بخشهاي مختلف زندگيمان تغيير و تحولهاي عظيم و مثبتي را ايجاد کنيم. انشاء الله
سید مجتبی حورایی