loading...
مجله اینترنتی فهادان
بازار فهادان
آخرین ارسال های انجمن
سر دبیر بازدید : 724 چهارشنبه 1394/04/17 نظرات (1)
حجاب چهره جان، می‌شود غبار تنم   خوشا دمی که از آن چهره، پرده درفکنم
چنین قفس نه سزای چو من، خوش‌الحانیست   روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
عیان نشد که چرا آمدم، کجا رفتم   دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم
چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس   که در سراچه ترکیب، تخته‌بندِ تنم
اگر ز خون دلم، بوی شوق می‌آید   عجب مدار که هم‌درد نافه ختنم
طراز پیرهن زرکشم مبین چون شمع   که سوزهاست نهانی، درون پیرهنم
بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار   که با وجود تو کس، نشنود ز من که منم

لینک دانلود صوتِ این غزل

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط brother در تاریخ 1394/04/18 و 3:44 دقیقه ارسال شده است

و در روزی واحد همگی دوباره از قبرهایمان خارج می شویم و در عرصه محشر حاضر می شویم تا پاسخگوی بازیگوشی هایمان باشیم.


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری