loading...
مجله اینترنتی فهادان
بازار فهادان
آخرین ارسال های انجمن
سر دبیر بازدید : 1105 یکشنبه 1393/06/02 نظرات (1)

 

پنجمین جلسه عرفان اسلامی

درجات منزل تهذیب؟!

متن خواجه عبدالله انصاری:

وَ هُوَ عَلى ثَلاثُ دَرَجاتٍ:

توضیح و شرح عبارات خواجه عبدالله انصاری:

منزل تهذیب، دارای سه درجه است:

  1. تهذيب الخدمت
  2. تهذيب الحال
  3. تهذيب القصد

ان شاء الله به مرور، پیرامون هر سه درجه، به طور مفصّل شرح و بسط داده خواهد شد امّا در ارتباط با کلمه تهذیب، باید گفت این کلمه با واژه تذهیب اشتقاق کبیر[1] دارد، تهذیب به معنای زدودن زوائدِ مضر است که نتیجه آن تذهیب و طلا اندود کردن می باشد به بیان ساده تر، تهذیب نفس در هر یک از درجات سه گانه، موجبِ زیور و قیمتی شدن آن درجه می گردد. مثلاً تهذیب الخدمة، یعنی دور کردن آفت از اعمال حسنه و خدمات سالِک، که اگر چنین شود آن عمل، قیمتی شده و خریدار پیدا می کند و پسند یار می گردد ولی اگر عمل، از آن آفات، زدوده نشود نه تنها آن عمل، قیمت و بهایی نخواهد داشت بلکه چه بسا منجر به خیانت و زحمت نیز می گردد.

تهذیب الحال نیز چنین است یعنی شناسایی حالات درونی مضرّ برای سعادت انسان که در صورت قلع و قمع آن ها، حالات درونی انسان ارزشمند می گردد همچنین تهذیب القصد به معنای رعایت کردن اموری می باشد که باعث می شود نیّت و قصد انسان رفعت پیدا کرده و طلا اندود شود.

متن خواجه عبدالله انصاری:

الدرجة الأولى: تهذيب الخدمت؛ أن لاتخالجها جهالة[2]، و لا تسوقها عادة، و لا تقف عندها همّة.

توضــــیح و شرح عبارت خواجه:

سه ابزار زر اندود کردنِ اعمال و خدمات سالِک، عبارتند از:

  1. جاهلانه نباشد بلکه هر که خدمت می کند باید آداب خدمت نیز بداند.
  2. از روی عادت نباشد بلکه عامدانه و مشتاقانه باشد.
  3. عملِ انسان، به رکود و توقف دچار نگردد و نیمه کاره رها نگردد.

همچنانکه بُردن نام شخصی، متوقّف بر دانستن نام اوست رعایت آداب نیز، فرع بر دانستن آداب است همچنین از آنجا که خدمت جاهلانه، ممکن است منجر به خیانت و زحمت گردد ضرورت دارد سالِک، پیش از اشتغال به خدمت، خود را به زیور ادب خدمت، بیاراید تا مبادا جاهلانه و به اسم خدمت، برای حضرت محبوب، زحمت سازد.

خواجه با تعبیر موجَز و زیبای "أن لَا تُخالِجَها جِهالَة"، بسیار هنرمندانه به تمام آنچه در بالا گفته شد اشاره کرده است سه حرف «خ ل ج» به معنای چرخش و تمایل به جانب و انحراف است به گونه ای که ماهیّت ابتدایی خود را از دست بدهد لذا خلیج را خلیج گویند زیرا آبی است که از اقیانوس، متمایل و منحرف شده است به گونه ای که ماهیّت اصلی خود یعنی اقیانوس بودن را از دست داده و به ماهیّت جدیدی به نام خلیج مبدل گشته است؛ خواجه با این تعبیر، می فرماید: یکی از چیزهایی که خدمت را از مسیر اصلی خود منحرف می کند جهالت است، جهالت ِ در خدمت، و آداب خدمت ندانستن، باعث می شود خدمت به خیانت مبدل گردد.

امام صادق علیه السلام می فرمایند: الْعَامِلُ عَلَى غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ الطَّرِيقِ وَ لَا يَزِيدُهُ سُرْعَةُ السَّيْرِ مِنَ الطَّرِيقِ إِلَّا بُعْداً؛ كسى كه بدون بصيرت و دانائى، به كارى دست مي زند مانند مسافرى است كه در بيراهه مي رود، او هر قدر بر سرعت سير خود مي افزايد به همان نسبت از جادّه دورتر مى‏شود.[3]

حضرت رسول صلی الله علیه و آله می فرمایند: بِهِ يُطَاعُ الرَّبُّ وَ يُعْبَدُ ... يُعْرَفُ الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ الْعِلْمُ إِمَامُ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ تَابِعُه[4]‏؛ بندگى خداى عزيز ... و شناخت حلال و حرام الهى به واسطه دانش است‏، علم پيشواى عمل است و عمل پيرو اوست‏.

شرّ جاهل و احمق، بر دو وجه است:

  1. هم به دیگران لطمه و خسارت وارد می کند حتی به قصد محبّت، ضرر می زند.
  2. و هم خودش متضرر می گردد.

لذا بر سالک لازم است در باب تهذیب الخدمة، عمل خود را از ننگ جهل برهاند.

سوق دادن در لغت، به معنای هل دادن از پشت و مجبور کردن کسی برای حرکت به جلوست. بر همین اساس عبارتِ: "لا تسوقها العادة" یعنی مبادا عادت داشتن بر انجام خدمت، تو را به خدمت کردن وادار سازد.

اینکه انسان به امرِ بد و زشتی عادت پیدا کند خیلی مذموم است اما عادت به کارهای پسندیده، گرچه برای توده مردم، خوب است ولی از آن جهت که نقش اراده و قصد و شوق را در افعال ارادی انسان کم رنگ کرده و نیّت را که جوهره عمل است زائل می کند برای سالکِ راه رفته، قبیح و زشت است زیرا قصد قربت و شوق را در افعال او ضعیف می کند.

وقـتـى چـيـزى به صورت عادت برای انسان جلوه گر شد، بتدريج بر وجود او مسلّط مى شود به قول أمیر المؤمنین علی علیه السلام: لِلْعَادَةِ عَلَى كُلِّ إِنْسَانٍ سُلْطَان‏[5]؛ عادت بر هر انسانى، حكومت مى كند. یعنی اگر کسی به انجام کاری عادت کرد دیگر او نیست که تصمیم می گیرد و قصد می کند بلکه عادت بسان، پادشاهی می شود که انسان را به انجام امور، مجبور می کند.

12/10/1391 _ مسعود رضانژاد فهادان


[1] اشتقاق كبير یا صغیر: آن چنان است كه اصل واحد در همه مشتقات يكي باشد، گر چه ترتيب حروفش مختلف باشد، مانند: سفر فسر كه هر دو به معني آشكاري است و اصل واحد در هر دو «س ف ر» است، ولي به يك ترتيب نيست، در يكي سين بر فاء مقدم و در ديگري بر عكس است، لكن آن ها و سائر صيغه های اسمايی و افعالی آن ها در آن حروف كه اصل است مشتركند. (جنة العاصمة، محمدحسن ميرجهاني طباطبائي، صفحه 89)

[2] فرا گرفتن جهالت.

[3] امالی شیخ صدوق، صفحه 421.

[4] خصال شیخ صدوق، جلد دو، صفحع 523.

[5] غرر الحکم، حدیث 7484.

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط احمد رضا عبدالهی در تاریخ 1393/09/29 و 11:09 دقیقه ارسال شده است

سلام/خوبی/به وبم سر بزن و اگه دوست داشتی تبادل لینک کنیم/حتما یسری بزن و مطالبمو بخون/مرسی/نظر یادت نره/با اجازه
پاسخ : علیکم السلام!
تشکر؛ به روی چشم.


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری