loading...
مجله اینترنتی فهادان
بازار فهادان
آخرین ارسال های انجمن
سر دبیر بازدید : 833 چهارشنبه 1394/08/27 نظرات (0)

گــدای ســــمج

شرح حدیث: «إنّ اللَّهَ یُبغیضَ السائیلَ المُلحِف»

همراه با تبیین رابطه منطقی سماجت با نفرت

مسعود رضانژاد فهادان

چکیده:

گاهی انسان برای رسیدن به مقصود، راهی را طی می‌کند که نه تنها او را به مطلوب و مقصود نمی‌رساند بلکه به عکس، نتیجه‌ای که عائد او می‌شود خلاف چیزیست که برای آن تلاس می‌کرده است.

یکی از آن‌ موارد، سماجت است انسانی که در مطالبه‌یِ از دیگران به صورت بیجا اصرار می‌ورزد نه تنها عائد و دارا نمی‌گردد بلکه بزرگ‌ترین سرمایه اجتماعی خود یعنی مقبولیت را نیز از دست خواهد داد.

کلید واژه:

سماجت، اصرار، گدایی، نفرت، الحاف، نهج‌ الفصاحه، نهج الدرایه، شرح حدیث.

اصل مقاله:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

إنّ اللَّهَ یُبغِضُ السّائِلَ المُلحِف؛1 همانا خداوند از متقاضی سمج، متنفر است.

شرح لغوی:

1_بررسی لغت لحف:

ابن فارس در معجم مقاییس اللغه، معنای ریشه‌ای لغاتِ مشتمل بر سه حرف: «لام _ حاء _ فاء» را اشتمال و ملازمه گرفته است.2

مصطفوی در کتاب التحقیق، کلمات مشتمل بر این سه حرف را به معنای انطباق و همراهی چیزی بر چیز دیگر به نحوی که باعث پوشش دادن به آن شود اخذ کرده است.3

به نظر حقیر (مسعود رضانژاد فهادان)، بار معنایی اشتمال و ملازمه برای بیان معنای لحف، کافی نبوده بلکه لحف به غیر از ملازمه و همراهی و اشتمال، متکفل بیان معنای بیشتری بوده لذا نظر ابن فارس صحیح نمی‌باشد.

علامه مصطفوی نیز به سبب قیود انطباق و ملازمه، که در معنای ریشه‌ای این لغت ذکر نموده معنای لحف را به موارد خاصی محدود کرده است.

خليل بن احمد فراهيدى در کتاب العین، معنای اصیل لغات مشتمل بر لحف را تغطّی و پوشاندن گرفته است4.

نگارنده معتقد است: لحف در اصل لغت به معنای: «پوشاندن خاصی است که باعث از دست رفتن قدرت عمل در انسان شود.»

  • در زبان عربی و فارسی به جامه‌ای که موقع خواب برای پوشاندن تمام بدن از آن استفاده می‌شود لحاف گفته می‌شود زیرا لحاف، چوشش سنگینی بوده که قدرت عمل را در انسان، کند می‌کند.
  • الحاف نیز از این قاعده، مستثنی نبوده بلکه بدین سبب به اصرار زیاد، الحاف گفته می‌شود که گویا اصرار کننده با پوششی که بر اراده طرف، ایجاد می‌کند قصد دارد اراده و انتخاب و فکر را از وی سلب ‌نماید.

این کلمه و مشتقات آن تنها یک مورد در قرآن کریم به کار رفته است. خداوند متعال در آیه 273 سوره مبارکه بقره در مدح فقراء آبرومند مسلمان و به جهت تشویق دیگران به دست‌گیری از همانانی که در موقع نیاز به جای جزع و فزع، آبروداری کرده و خویشتن‌داری می‌کنند می‌فرماید: "لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافا"؛ یعنی آنان چیزی را به اصرار از مردم، طلب نمی‌کنند.

2_ بررسی لغت بغض:

راغب در مفردات، «بُغض» را این گونه تعریف کرده است: تنفّر و إنزجار نفس از چيزى كه باعث بىميلى و دورى از آن شود.5

3_ بررسی لغت سائل:

کلمه «سائل» در لغت به معنایِ طلب کننده چیزی است. ما به جهت توسعه در حدیث آن را به معنای «متقاضی» معنا میکنیم. بنابراین معنای این حدیث شریف، به این صورت خواهد بود که: خداوند سُبحان، از مُتقاضی سِمِج، متنفر است.

شرح محتوایی:

فرمایش نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله در این حدیث موجز، مطلق بوده و هم درخواست‌های مصرّانه انسان از خدا و هم سماجت در مطالبه چیزی از انسانی دیگر را شامل می‌شود.

این حدیث، حال انسانی را بیان می‌کند که دارای دو صفت مذموم است:

  1. گدایی؛
  2. سماجت در گدایی.

تنفّر خدا از چیزی نشانه ذاتی بودن قبح آن:

خداوند، کمال مطلق است و تنفر خداوند از چیزی یا کسی، نشانه خُبث و قُبحِ ذاتی آن چیز است به همین دلیل وقتی احدی از معصومین علیهم‌السلام، چه در این حدیث و چه در احادیث دیگر، می‌فرمایند: خداوند از فلان چیز، بیزار است دلالت بر قبح ذاتی آن دارد لذا هر انسانی، متعلق به هر زمان و مکان و فرهنگی که باشند با اندکی تأمل می‌توانند قبح آن را درک نماید.

رابطه منطقی سماجت و تنفّر:

تنفّر ذاتی از چنین شخصی، دلایل متعددی دارد بخشی از آن به این خاطر است که او طرفِ مقابل خود را به انجام کاری خاص، مجبور و مُلزَم می‌کند و این به معنای سلبِ اختیار است؛ «اختیاری» که سرمایه هستی انسان و مُمیّز انسان از غیر انسان است.

به عبارت دیگر، میان سماجت و نفرت که یک حالت نفسانی‌ست منطقی روشنی وجود دارد و آن اینکه یکی از تفاوت‌های آشکار انسان با حیوان در قدرت تفکّر و داشتن اراده و انتخاب است. خداوند از میان تمام حیوانات، انتخاب از روی تعقّل و فهم را تنها به انسان‌ اختصاص داده است گرچه حیوانات نیز انتخاب می‌کنند اما انتخاب آن‌ها نه از روی تعقّل، بلکه از روی غریزه است لذا این انتخاب با آنچه در انسان وجود دارد کاملاً متفاوت است.

بر همین اساس، کسی که با سماجت یا به هر شکل دیگری از اراده و حق انتخاب و تعقل دیگران جلوگیری کرده و برای آن مانع ایجاد می‌کند گویا بخشی از انسانیّت آن‌ها را مورد هدف قرار داده است و این چیزی نیست که دیگران در ازاء آن سکوت کنند حتی اگر در ظاهر هم برخوردی نداشته باشند بی‌اختیار در باطن خود، جبهه گرفته و از وی، بیزاری می‌جویند.

توضیح بیشتر با ذکر چند مثال:

شخصی را تصور کنید که عامدانه و بدون دلیل به ماشین شما صدمه وارد می‌کند هم به او اعتراض می‌کنید هم از او متنفر می‌شوید. بالاتر از آن را بگویم نسبت به کسی که بی‌‌جهت و عامدانه به عضوی از اندام و بدن شما صدمه وارد کند چه حسی پیدا می‌کنید؟! چگونه می‌توان برای اراده و حق انتخاب، ارزشی کمتر از ماشین و دست و پا، قائل شد؟!

بنابراین از آنجایی که شخص اصرار کننده و سمج، اراده و حق انتخاب طرف مقابل را که بخشی از انسانیّت و هستی وی محسوب می‌گردد را نادیده گرفته و سلب می‌کند مورد بغض و نفرت دیگران قرار می‌گیرد.

چنانچه تعلیل مذکور را بپذیریم می‌توان حکم به ایجاد نفرت در پسِ سماجت در گدایی را به هر عملی که موجب نادیده انگاشته شدن حق انتخاب و قدرت اراده شود تسرّی داد.

گاهی سماجت از خدا، انکار مصلحت اوست!

اما راجع به خداوند سبحان، از آنجایی که اراده او عین ذات او و مبتنی بر حکمت است سماجت بیجای بندگان به معنای عدم رضایت به قضاء و قدری‌ست که ذره، ذره آن مطابق مصلحت در نظر گرفته شده است. همچنین سماجت در درخواست از خدا نیز اگر به معنای سلب اراده از خدا باشد از آنجا که صفات او عین ذات اوست علاوه بر سلب اراده از او به معنای سلب ذات او نیز می‌باشد.

سماجت از خدا بمعنای انجام کاری، پیش از تحقق زمینه‌یِ آن است!

خداوند، حکیم است و اقتضاء حکمت الهی، عملِ مطابق با حکمت و مصلحت است؛ همچنین تحقق بسیاری از امور از جمله: سنت‌های الهی، قائم به تحقق زمینه‌هاست؛ سماجت بیجا در درخواست از خدای متعال به معنای اجبار او به عملی خلاف مصلحت یا ایجاد سنتی پیش از تحقق شرایط و زمینه‌های آن است و این، هر دو، مذموم و قبیح است.

اثرات منفی سماجت در تربیت:

این حدیث حاوی نکات تربیتی ارزنده‌‌ایست از جمله اینکه: حتی در امر به معروف و نهی از منکر و ارشاد دیگران نیز، اصرار و الحاح و الحاف، مذموم و مشمئز کننده است و نه تنها اثر تربیتی ندارد بلکه طرف مقابل را به لجاجت وا خواهد داشت بنابراین خصوصاً در امر به معروف بایستی به گونه‌ای عمل شود که منجر به سماجت نگردد.

گدائی در محبّت:

مُطابق قانون کلی مذکور، گداییِ محبّت نیز مذموم و ناپسند است. لذا کسی که به دیگری محبت داشته و به او عشق می‌ورزد اگر در محبّت، گدایی کُند خصوصاً اگر سماجت ورزد نتیجه‌ای که عائدش می‌شود معکوس خواهد بود و اویی که برای جلب محبّت، اصرار می‌ورزید کف دستش تنفّر خواهند گذاشت.

بر همین اساس... (بسیار مهم)

بر همین اساس در باب معاشرت، هر اقدامی که باعث اجبار طرف مقابل به رابطه خصوصی‌تر در دوستی شود مثل هدیه دادن‌های مکرّر، ابراز عشق و مواردی از این قبیل، اگر با حالت گدایی یا سماجت، همراه باشد بسیار مذموم بوده و اثری جز وا زدگی به جای نخواهد گذاشت.

إبن اثیر در کتاب النهایة فی غریب الحدیث و الأثر حدیثی را از پیامبر اکرم حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله نقل می‌کند که می‌فرمایند: "مَن سَألَ و لَهُ أربعونَ دِرهماً فَقَد سَألَ النَّاسَإِلْحافاً6 هر کس، گدایی کند و در نزد او چهل درهم (مبلغ ناچیزی) پول باشد سِمِج است.

خلاصه:

در بررسی این حدیث از کلام نورانی رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله، إبتداء واژه‌های لحف و بغض و سؤال، مورد واکاوی و بررسی قرار گرفت.

سپس در ادامه به تبیین رابطه منطقی حاکم بر سماجت و نفرت پرداخته و بیان شد از آنجایی که سماجت، موجب نادیده انگاشتن حق اختیار و اراده و تعقّل و مصلحت‌اندیشی در طرف مقابل می‌شود ثمره‌ای جز ایجاد نفرت نخواهد داشت به طوری که طرف مقابل را از باب اعتراض به جبهه‌گیری وا می‌دارد.

 

پی‌نوشت:

1.نهج الفصاحة، حدیث 794 ـ مجمع البحرين‏، 5/119

2.اللام و الحاء و الفاء أصلٌ يدلُّ على اشتمالٍ و ملازَمة. (معجم مقاییس اللغه، 5/238)

3.هو انطباق شيء على شيء و تغطيته مع ملازمة. (التحقیق، 10/190)

4.اللَّحْف: تغطيتك الشيء. (کتاب العین، 3/232)

5.نفار النفس عن الشيء الذي ترغب عنه، و هو ضد الحبّ، فإنّ الحب انجذاب النفس إلى الشيء، الذي ترغب فيه‏. (مفردات، 1/136)

6.النهاية في غريب الحديث و الأثر، 4/237

کتابنامه:

  • قرآن کریم
  • ابن اثير جزري، مبارك بن محمد؛ (1367) النهاية في غريب الحديث و الأثر، محقق: محمود محمد طناحى، قم، انتشارات موسسه مطبوعاتي اسماعيليان، چاپ چهارم.
  • إبن فارس، احمد بن فارس؛ (1404 ه.ق) معجم مقاييس اللغه‏، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات مكتب الاعلام الاسلامي، چاپ اوّل.
  • پاينده، ابو القاسم‏؛ (1363) نهج الفصاحة، تهران، انتشارات دنياى دانش، چاپ چهارم.
  • راغب اصفهانى، حسين بن محمد؛ (1412ق) مفردات ألفاظ القرآن‏، بیروت، انتشارات دار القلم‏، چاپ اوّل.
  • طريحي، فخر الدين بن محمد؛ (1375) مجمع البحرين‏، محقق: احمد حسینی اشکوری، تهران، انتشارات مرتضوی، چاپ سوم.
  • فراهیدی، خلیل بن احمد؛ (1409ه.ق) کتاب العین، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم.
  • مصطفوی، حسن؛ (1430ق) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بیروت ـ قاهره ـ لندن، انتشارات دار الکتب العلمیة- مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، چاپ سوم.
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری