چگونه از غیر خدا، نترسیم؟!
شرح حدیث: "إذا خافَ اللهَ العَبدُ أخافَ اللُه مِنهُ كُلَّ شَىءٍ"
مقدمه:
آموزهها و دستورات دینی که برای هدایت و سعادت بشر، ارائه شده به گونهایست که در سایه عمل به آن نه تنها آخرت مؤمن را آباد میکند بلکه باعث میشود زندگی مؤمن در این همین سرای دنیا نیز شکوهمندانه و عزتمندانه شود.
برای نمونه حضرت رسول صلی الله علیه و آله در حدیثی که در کتاب نهج الفصاحة از ایشان نقل شده، پاداش خوف از خدای متعال را عزتمندی انسان در دنیا و بر عکس، مجازات نترسیدن از خدا را ترسیدن از هر که غیر خداست اعلام داشتهاند.
بر همین اساس کسی که از خدا میترسد نه تنها آخرتش را ساخته که دنیای امروزش را نیز آباد کرده است. در این نوشتار به طور مفصل پیرامون این حدیث به بحث خواهیم نشست.
کلید واژه:
خوف، ترس از خدا، نکات اخلاقی، یقین، محبت، شرح نهج الفصاحه، نهج الدرایة، شرح حدیث.
اصل مقاله:
قالَ رسول الله صلی الله علیه و آله:
إذا خاف اللهَ العبدُ أخافَ اللُهُ مِنهُ كُلَّ شَىءٍ وَ إذا لَم يَخَفِ العَبدُ اللهَ أخافَهُ اللُه مِن كلّ شىءٍ(1)؛ وقتى بندهای فقط از خدا بترسد خداوند همه چيز و همه کس را از او بترساند و اگر بنده از خداى نترسد خداوند او را از همه چيز بترساند.
بحث لُغوی: معنای لغت خوف
علامه مصطفوی در کتاب التحقیق کلمات مشتمل بر سه حرف: (خاء _ واو _ فاء) را در اصل لغت، متضاد معنای امن و امنیت و آسودگی گرفته است(2). گر چه در زبان عربی لغات زیادی با کلمه خوف در معنا، نزدیک و مترادفند امّا گویا خوف و حزن، قرابت بیشتری با یکدیگر دارند.
در تفاوت این دو کلمه، مرحوم طُرَیحی، خوف را مربوط به آینده ولی حزن را به امری ناخوشایند در گذشته تفسیر کرده است(3).
علامه مصطفوی نیز از همین مطلب پیروی کرده و در تعریف خوف آورده است: الخوفُ: حالةٌ تأثّروا اضطراب بِتَوُقّع ضررٍ مُستقبل أو مُواجهٍ يَذهبُ بالأمن(4)؛ خوف، حالت اضطراب گونهای است که وقتی احتمال وقوع ضرری در آینده یا مواجهه با امری که باعث بر هم خوردن امنیّت و آسودگی شود در انسان ایجاد میشود.
تعریف خوف از نظر نگارنده:
پس از دقت زیاد و با عنایت به اینکه در تمام موارد، رکن رکین خوف، بر محور ترس از دست دادن چیزیست که انسان به آن علاقهمند است صحیحتر آن دانستیم که برای ارائه تصویر روشن در تعریف این کلمه، قید: «فَوتُ المَحبُوب» یعنی از دست دادن محبوب را در تعریف آن لحاظ نماییم.
بنابر آنچه بیان شد خوف را اینگونه معنا میکنیم:
حالةٌ یوجِبُ إنقِباضُ الرُوح، حینَ تَوَقُّعِ حُلولِ مَكرُوهٍ أو فَوتِ مَحبوبٍ؛ حالةٌ یوجِبُ إنقِباضُ الرُوح، حینَ تَوَقُّعِ حُلولِ مَكرُوهٍ أو فَوتِ مَحبوبٍ؛ حالتی از گرفتگی و انقباض روح که هرگاه انسان، احتمال وقوع امری ناخوشایند یا از دست دادن محبوبی را پیشبینی کند بر او عارض میشود.
خوف از خدا، آری امّا حُزن از خدا، نَه:
حال که دانستیم خوف، مربوط به تخمین وقوع حادثهای در آینده است نتیجه میگیریم هر چه خوف از خدا صحیح و پسندیده و بجاست حزن از او، قبیح و زشت و بیمورد است.
زیرا حُزن به معنای عدم رضایت از حادثهای است که در گذشته اتفاق افتاده است و لذا کسی که از خدای سبحان، محزون باشد معنای آن، نارضایتی به قضاء و قدری است که خدای متعال، آن را برای او مصلحت دیده است.
بر عکس، خوف از خدا یعنی دلهرهای مستمر نه از خدای سبحان، که جمیل است و رحمان است و رحیم است و ستّار است و غفور است و الله است بلکه دلهره دائم از بازتاب اعمال خود و احتمال گرفتار شدن به عذاب جهنم و بالاتر از آن، فراقی که ممکن است در اثر ارتکاب اعمال زشت بر ما عارض شود میباشد.
در واقع، خوف از خدا به معنای خوف از حساب و کتاب و بازتاب اعمال، چه در این دنیا و چه در سرای آخرت است. همچنین خوف از خدا، برای انسان باحیاء، به معنای ناظر دانستن خدا، بر اعمال قبیح و زشت نیز میباشد(5).
خوف عشّاق، چقدر شیرین است!
کسی که کمترین حظی از شیرینی قرب الی الله و محبت او را چشیده باشد از هر عملی که باعث شود او را از این بهشت قرب، بیرون کنند احتذار میجوید. بنابراین دائماً نه فقط از خطاهای گذشته بلکه از خطاهای احتمالی که ممکن است از او سر زده باشد و از آن مطلع نباشد توبه و استغفار مینماید. جوری که هر وقت نگاهش میکنی گویا ذکر "ببخشید ببخشید" از قلب و زبانش قطع نمیشود.
باور کنید چنین انسانی...
- وقتی اظهار نظر میکند میترسد و اهل احتیاط میشود؛
- حتی وقتی راه میرود آهسته گام بر میدارد تا مبادا دل کسی بلرزد؛
- مبادا چیزی بگوید و خانه امید کسی را ویران کند.
جهنم عُشّاق، برهوت فراق با جانان است!
مبادا و مبادا و مباداهایی که نتیجهاش همه وقار و سنگینی و خضوع و خشوع مؤمن عاشقی میشود که از جهنمی که همان "برهوت فراق و جدایی با خوبان است" واهمه دارد.
مناجات امیر مؤمنان حضرت علی علیهالسلام در دعای کمیل، نمونهای از سلوک و هراس یک انسان عاشق در مناجات با محبوب حقیقی، یعنی خدای متعال است.
آری چنین انسانی را همه دوست خواهند داشت در نتیجه، بد دلان از ابَّهَّت او و خوبان از ترس فراق او حرمتش را نگه خواهند داشت و این همان است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله میفرمایند: اگر کسی فقط و فقط از خدا بترسد و مراعات او را بنماید خدای متعال کاری میکند که همه از او حساب برند.
فقط از خدا:
در فراز نخستین حدیث، لفظ جلاله «الله» بر عبد، مقدّم شده از این تقدیم، حصر استفاده میشود یعنی هرگاه عبدی [فقط] از خداوند بترسد اما اگر بدین صورت آمده بود: إذا خافَ العبدُ اللهَ؛ چنین برداشتی صحیح نبود.
مفهوم حصر در این حدیث، لزوم نترسیدن از غیر خداست و لازمه فرمایش نبی مکرم اسلام حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله، این است که عبد، دائماً در صدد شناسایی وظیفه الهی خویش باشد تا به نحو احسن به آن جامه عمل بپوشاند و چون از غیر خدا نمیهراسد تمام توجه و چرایی عملش را برای خدا متمرکز کرده؛ چنین انسانی سازشکار، نمیشود قطعاً انسانی که وظیفهشناس شد و اهل سازش منفعلانه نبود در چشم دیگران، ابّهّت پیدا خواهد کرد.
برخی نتایج شوم بدنبال رضایت مردم بودن:
امّا اگر به جای تمرکز در جلب رضایت خدا و ترس از او، در صدد جلب رضایت دیگران بر آمد نتیجهاش ترک وظیفه و عمل به خواست موجودی ضعیفتر از خود است که در باطن این عمل، چند نکته نهفته است:
- چنین انسانی وظیفهشناس نیست و از آنجایی که فقط انسانهای وظیفهشناس هستند که عظمت دارند انسانهایی که زیر بار وظیفه، شانه خالی میکنند لزوماً انسانهای ضغیفالنفسی هستند که در چشم دیگران همیشه خار و ذلیلند.
- کسی که با دیگران، منفعِلانه و از روی ضعف، سازش میکند در واقع دست از وظیفه اصلی خویش کشیده است و از آنجا که هر چیزی دلیلی دارد این انصراف از وظیفه اصلی و در ازاء آن؛ توجه به دیگران هم، منشأی دارد که یا منشأ آن، ترس از آن هاست یا جلب منفعتی از منافع دنیایی است یا هر چیز دیگری که باشد معنایش این است که در نزد او آن چیز، از جلب رضایت پروردگار، دارای اهمیّت بیشتری است لذا به دیگران اجازه داده است با همان چیز او را به راحتی مدیریّت کنند. مثلاً اگر از باب جلب منفعت، ترک وظیفه نموده باشد او را با همان منفعت، تهدید خواهند نمود ولی کسی که فقط از خداوند میترسد از آنجا که هیچ کس نمیتواند خدای او را از او بگیرد پس دیگر جایی برای ترس از دیگران نیز باقی نخواهد ماند.
- از طرف دیگر، عمل به وظیفه و سازشناپذیریِ با دیگران، وحشتها در دل دیگران میاندازد که مبادا اویی که اهل زد و بند نیست و نقطهضعف و خلافی در نامه عملش ندارد تا او را با آن رسوا کنیم اگر روزی با ما رو در رو شد با او چه کنیم؟! لذا ترس از او در دلها همیشه حاکم خواهد بود.
ابَّهَّتی فراتر از دایره انسانها:
تا اینجا بیان شد که ترس از خداوند، دارای اثر وضعی ابَّهَّت و عظمت است آنچه گفتیم برخی از مواردی بود که با محاسبات مادّی قابل توجیه است امّا ترس از خداوند و عمل به وظیفه الهی دارای آثار وضعی دیگری نیز میباشد که با محاسبات دنیایی قابل اندازه و بیان نیست.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند:
إِنَّ الْمُؤْمِنَ يَخْشَعُ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ ثُمَّ قَالَ علیهالسلام: إِذَا كَانَ مُخْلِصاً قَلْبَهُ لِلَّهِ أَخَافَ اللهُ مِنْهُ كُلَّ شَيْءٍ حَتَّى هَوَامَّ الْأَرْضِ وَ سِبَاعَهَا وَ طَيْرَ السَّمَاءِ(6)؛ همانا مؤمن به خاطر ترسی که از خداوند دارد خداوند قلب همه چیز و همه کس را برای او رام گردانیده است تا آنجا که حضرت علیهالسلام میفرمایند: هرگاه مؤمنی قلبش را برای خدا خالص نماید خداوند چنان عظمتی به او میبخشد که همه از او حساب میبرند حتّی خزندگان روی زمین و حیوانات درّنده و پرندگان آسمان نیز از او حساب و فرمان میبرند و میترسند و برای او احترام قائل میشوند.
محکی برای سنجش خوف و ایمان:
در فراز دوم این حدیث، حضرت رسول صلی الله علیه و آله میفرمایند: کسی که از خدا، خوف نداشته باشد خداوند او را از چیزهای دیگری که به هیچ وجه، شایستگی ترسیدن ندارند میترساند. بنابراین میتوانیم این مطلب را شاخصی قرار داده تا با آن، ایمانمان را محک زنیم یعنی به همان نسبتی که از دیگران و از بازتاب اعمالشان، خوف داریم بایستی به همان نسبت از ایمانمان به خدای قادر متعال، تردید داشته باشیم که نه شک بلکه یقین کنیم که اگر ایمان و خوفمان به خدای قادر متعال، قویتر بود جایی برای جَوَلان و عرض اندام این ترس نیز وجود نداشت.
نترسیدن از غیر خدا دو منشأ دارد:
- گاهی جاهلانه است: مثل کسی که در ابتداء مسیری طولانی و خلوت، از کمبود سوخت ماشینش، بیخبر است مسلّماً چنین شخصی راجع به این موضوع، خوفی هم نخواهد داشت این قِسم از خوف نداشتن، برکت و ارزشی ندارد.
- و گاهی مؤمنانه است: بر عکس مورد بالا، در این مورد، منشأ خوف، وجود دارد امّا او مؤمن به خدایی است که همه امور به اذن و قدرت او محقّق میشود همچنین از بینهایت حوادث بزرگی که دائماً خدا، شرّ آنها را از سرِ او دفع میکند آگاه است همان حوادثی که یکی از آنها کافیست تا تمام زندگی او را مختل سازد اما خدای متعال، دائماً شرّ آنها را از سر او وا میکند.
نترسیدن مؤمنانه یعنی بدانی در دامان پر قدرت کسی به سر میبری که آنچه برای تو مضرّ است به موقع، از تو دفع و در آنچه برایت اتفاق میافتد مصلحتی نهفته است.
وَ لَهُ جَنَّتان:
از آنجا که ترس خوبان عالَم، ترس از فراق است وقتی حضرت رسول صلی الله علیه و آله میفرمایند: کسی که فقط از خدا بترسد خداوند همه را از او میترساند بدین معنا خواهد بود که محبت آتشین او چنان در جانها، شعله میکشد که خوبان از ترس از دست دادنش، خود را مطیع وی میسازند.
به عبارت دیگر، زندگی برای کسی که جز از خدا نمیترسد بهشتی میشود شاید جنَّتان یعنی دو بهشت در آیه: «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتان(7)» اشاره به همین مطلب نیز داشته باشد که هرگاه کسی فقط از خدا بترسد برای او دو بهشت است یکی بهشت دنیا و دیگری بهشت آخرت.
چگونه از غیر خدا نترسیم؟
اکنون و در پایان این سیاهه، نوبت به سؤال اساسی میرسد و آن اینکه چه کنیم تا موفق شویم فقط از خدا بترسیم و از غیر او واهمهای نداشته باشیم؟!
نترسیدن از غیر خدا، با یقین به خدا و قدرت لایزال او، محقّق میشود و در روایتی که آن را ابن بابويه در کتاب معانی الأخبار نقل کرده حضرت جبرائیل علیهالسلام راه رسیدن به یقین را در توکل بر خدا بیان مینماید پس از آن، حضرت رسول صلی الله علیه و آله از حضرت جبرائیل علیهالسلام سؤال نمودند توکل بر خدا یعنی چه؟! ایشان فرمودند:
توکل به خدا یعنی:
الْعِلْمُ بِأَنَ الْمَخْلُوقَ لَا يَضُرُّ وَ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُعْطِي وَ لَا يَمْنَعُ(8)؛ دانستن آنکه هر که غیر خداست نه ذرهای میتواند به تو ضرر برساند و نه میتواند برای تو سودی داشته باشد نه میتواند چیزی به تو عطا کند و نه میتواند چیزی را از تو بگیرد.
مسلّماً این نگرش، از آنجا که موجب استحکام توکل در دل انسان میشود موجب تقویت یقین به پروردگار و نترسیدن از غیر خدا میشود.
نتیجه:
بیان شد خوف به معنای احتمال از دست دادن آنچه به جان و دل انسان بسته است میباشد. چیزهای زیادی مثل سلامتی و حیات، ثروت و پول، یا جاه و مقام، مادر و پدر، زن و فرزند و هزاران چیز دیگری که اگر کسی آنها را به جان، گره زد احتمال از دست دادن هر یک از آنها برای او دلهره ایجاد میکند.
دلهره از دست دادن محبوب، برای انسانهای تربیت نشده در مکتب وحی، کاملاً امری طبیعی و عادی است این ایراد و اشکال، زمانی غیر عادی جلوه میکند که انسان مؤمنی که به قدرت و حکمت و عظمت پروردگار خالق منان، معتقد است و ایمان دارد چنین دلهره و ترسی را در دل خود جا داده باشد. بنابراین اگر مؤمنی در ایمانش به خدا، صادق و خود را به او واگذار کرده باشد مجالی برای جولان ترس از غیر خدا در او باقی نخواهد ماند.
پینوشت:
1. نهج الفصاحة؛ حدیث 201
2. أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو ما يقابل الأمن.(التحقيق، 3/16)
3. الفرق بين الخوف و الحزن أن الخَوْفُ من المتوقع و الحزن على الواقع.(مجمع البحرين، 5/58)
4. التحقيق، 3/161
5. «الخوف» من مقام الله، جاء بمعنى الخوف من مواقف يوم القيامة و الحضور أمام الله للحساب، أو أنّها بمعنى الخوف من المقام العلمي للّه و مراقبته المستمرّة لكلّ البشر. (الأمثل في تفسير كتاب الله المنزل، 17/418)
6. صفات الشيعة، صفحه 36
7. سوره الرحمن، آیه 46
8. معاني الأخبار، صفحه 261
کتابنامه:
- قرآن کریم؛
- إبن بابويه، محمد بن على؛ (1362) صفات الشيعة، انتشارات أعلمى، چاپ اوّل.
- إبن بابويه، محمد بن على؛ (1403ق.) معاني الأخبار، محقق: على اكبر غفارى، قُم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ اوّل.
- پاينده، ابو القاسم؛ (1363) نهج الفصاحة، تهران، انتشارات دنياى دانش، چاپ چهارم.
- طريحى، فخر الدين بن محمد؛ (1375) مجمع البحرين، محقق: احمد حسينى اشكورى، تهران، انتشارات مرتضويی، چاپ سوم.
- مصطفوی، حسن؛ (1430ق) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بیروت ـ قاهره ـ لندن، انتشارات دار الکتب العلمیة- مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، چاپ سوم.
- مكارم شيرازى، ناصر؛ (1421ق) الأمثل فى تفسير كتاب الله المنزل، قُم، انتشارات مدرسه امام على بن ابى طالب علیهماالسلام، چاپ اوّل.