loading...
مجله اینترنتی فهادان
بازار فهادان
آخرین ارسال های انجمن
سر دبیر بازدید : 501 چهارشنبه 1394/09/11 نظرات (0)

مقدارِ خطا، شاخص خوبی براي ارزيابی میزانِ تربيت در انسان!

شرح حدیث: "كُلُّ بَني آدَم خَطّاء وَ خَيْرُ الخَطّائينِ التَّوابُون"

مسعود رضانژاد فهادان

چکیده مقاله:

خدای متعال در میان توده انسان‌هایی که در هر عصر و زمان زندگی می‌کنند افرادی را از باب هدایت دیگر انسان‌ها به جمع آن جامعه اضافه نموده است آنان انسان‌هایی وارسته و به دور از هر گونه خطا و اشتباه و تماماً سعی در هدایت و ارشاد دیگر انسان‌ها دارند.

این انسان‌های زبده و برگزیده، کانون خیرند و لذا زاویه گرفتن و دور شدن از آنان باعث ایجاد خطا و اشتباه در زندگی انسان می‌شود.

در این نوشتار به مناسبت شرح حدیثی از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله پیرامون خَطّاءْ بودن همه انسان‌ها به بررسی لغت خَطَأَ پرداختیم.

به اعتقاد نگارنده خطا در لغت به معنای دور شدن و زاویه گرفتن است به عبارت دیگر مقدار خطای انسان، شاخص خوبی برای ارزیابی قرب و بعد حقیقی انسان به آن انسان‌های برگزیده و بالاتر از آن، خدای رحمان است. یعنی هر چه خطا کمتر، آن فاصلهْ کمتر، به تَبَعِ آن قُربْ بیشتر، بُعدْ کمتر و بر عکس هر چه خطای انسان بیشتر، نشان از آنکه، قُربْ کمتر و بُعدِ انسان بیشتر شده است.

کلید واژه:

معنای خطا، نهج‌الفصاحة، نهج‌الدرایة، شرح حدیث، توبه، خطّاء، خیر نسبی، خیر مطلق، استغراق افرادی و اجزایی.

اصل مقاله:

قالَ رسولُ الله صَلَّی اللهُ عليهِ وَ آلِه:

كُلُّ بَني آدَم خَطّاء وَ خَيْرُ الخَطّائينِ التَّوابُون‏.[1]

همه انسان‌ها، بسیار خطاکار و بسیار گناه‌کارند؛ امّا بهترين آن‌ها، توبه کارانند.

معني لغوي خطّاء:

خطّاء، اسم مبالغه از خَطِئ‏ و متشکّل از سه حرف اصلی: خاء _ طاء _ همزه، می‌باشد. علامه مصطفوی در کتاب التحقیق برای کلمات مشتق از این سه حرف، معنای ریشه‌ای ضدِّ صواب را در نظر گرفته است.[2]

به چند دلیل، نظریه علامه مصطفوی مردود است:

1.یکی از مشتقات این ریشه، کلمه‌یِ خُطْوَه می‌باشد خطوه به گام و فاصله میان دو قدم، اطلاق می‌گردد[3] و چنانکه معلوم است کلمه خُطْوَه، هیچ تناسبی با معنای صواب ندارد.

2.لغاتی چون: سیئه _ إثم _ ذنب، نیز دارای معنای مقابل صواب و ضد آن می‌باشند؛ لذا ضرورت دارد از باب مانعیّت و تمایز، مؤلفه‌های دیگری را در معنای لغت خَطَأَ، داخل بدانیم تا با لغات دیگر، مشتبه نگردد.

إبن فارس در معجم مقائیس اللغه کلمات مشتمل بر خطأ را به معنای عبور کردن از چیزی و گذشتن از آن در نظر گرفته است.[4]

و امّا...

نگارنده، نظر إبن فارس را صحیح‌تر دانسته و معتقد است معنای اصیل و ریشه‌ای این لغت، فاصله افتادن و زاویه پیدا کردن از چیزی می‌باشد.

بر همین اساس...

  • خَطِئَ‏ السّهمُ الهَدَف[5]، به معنای زاویه پیدا کردن و فاصله افتادن تیر از هدف می‌باشد.
  • خِطْأة[6]، به معنای زمین خشکی است که ابرهای بارش از آن زاویه گرفته و در زمین مجاورش می‌بارند.
  • خُطْوَه، نیز به معنای گام و فاصله و زاویه میان دو قدم است.

معنای لغوی خَطا:

با عنایت به معنای ریشه‌ای فوق‌الذکر، خطا به معنای زاویه پیدا کردن و دور شدن عمل انسان از مقتضای فطرت یا فاصله گرفتن عمل انسان از آنچه که پیش از انجام، آن را اراده کرده بود می‌باشد.

خطّاء کیست؟!

چنانچه بیان شد خطّاء، اسم مبالغه از اسم فاعلِ خاطی یا مُخْطی بوده و اسم مبالغه، دلالت بر زیادی و کثرت وصف بر فاعل دارد[7] و لذا خَطّاء به معنای کسی است که:

  • هم خطایِ او شدید است؛
  • هم دائماً خطاء می‌کند.[8]

موارد استعمال و کاربرد واژه خَطا:

از نظر عقلی، نسبت ميان اراده و فعل، بدين قرار  است:

  1. عمل محقق‌شده مطابق اراده انسان بوده است:
    • کار خوبي را اراده کرده مثلاً اراده می‌کند که به فقیر مسلمانی کمک کند و همین کار محقق می‌شود. به این قِسْم، حسنه گفته می‌شود.
    • کار بدي را اراده کرده مثلاً تصمیم می‌گیرد نستجیر بالله شراب بخورد و همین کار را انجام می‌دهد. که به آن خطای عمدی يا سيّئه اطلاق می‌شود.
  1. کار محقّق شده مطابق اراده او نبوده است:
    • کار خوبي را اراده کرده  ولي خلاف آن واقع شد. مثلاً قصد داشت حیوانی را شکار کند اما بر خلاف اراده‌اش، تیرش به خطا رفت و باعث شد چشم انسانی کور شود. به این قِسْم، خطای سهوی يا اشتباه گفته می‌شود.
    • کار بدي را اراده کرده بود ولی خلاف آن واقع شد. مثلاً تصمیم داشت شراب بخورد ولی بعد از آن فهمید آن نوشیدنی، شربت حلالی بوده است. به این کار در اصطلاح علم اصول، تجرّی گفته می‌شود.

پس خطاء و خطاکار بر دو قسم است:

  1. یا عمدی است که در لغت به آن خِطْأ[9] و به فاعل آن خاطی[10] گفته می‌شود.
  2. یا سهوی است که معادل آن در لغت، واژه خَطَأ[11] و به فاعل و کننده آن، مُخْطی[12] گفته می‌شود.

امّا کلمه خطا و خَطّاء در تمامی استعمالات، چه در لغت و چه در قرآن و چه در احادیث، هم موارد عمدی و هم موارد غیر عمد را در بر می‌گیرد. پس «کُلُّ بني آدم خَطّاء» یعنی اغلب و اکثر قریب به اتفاق انسان‌ها، هم زیاد گناه می‌کنند و هم زیاد مرتکب اشتباه می‌شوند.

منظور از کُلُّ بنی آدم!!:

لغت کل، در معنای استغراق استعمال می‌شود و  چنانکه می‌دانیم استغراق بر دو نوع است:

  1. استغراق افرادی؛
  2. استغراق اجزایی.
  • اگر لفظ کل را در این حدیث به معنای استغراق افرادی بگیریم مراد از فراز اوّل این حدیث این خواهد بود  که: تمام افراد بشر و تک تک آن‌ها، خَطّاء هستند.
  • امّا چنانچه لفظ کُل را در معنای استغراق اجزایی بگیریم این گونه معنا می‌شود که: تمام اجزاء و جوارح انسان، خَطّائند.

إبن هشام در مغنی الأدیب معتقد است چنانچه لفظِ بعد از کلّ، نکره یا  جمع معرفه باشد منظور از  کل، استغراق افرادی خواهد بود و در غیر این صورت یعنی چنانچه لفظ بعد از کل، مفرد معرفه باشد به معنای استغراق اجزایی خواهد بود.[13] و از آنجایی که بنی‌آدم، معرفه  و در معنا، جمع می‌باشد واژه کُل در این حدیث، به معنای استغراق افرادی معنا می‌گردد.

البتّه اشکالی ندارد اگر کسی بخواهد به لحاظ مفرد بودن لفظ «بنی‌آدم» کل را به معنای إستغراق أجزائی بگیرد.

آيا انبياء و ائمه عليهم السلام نيز خطّاء بوده‌اند؟

با مشاهده ظاهر  حدیث، اشکالی به ذهن انسان، خطور می‌کند و آن اینکه این حدیث با مقام عصمت انبیاء و ائمه معصومین علیهم‌السلام سازگار نیست. گرچه این حدیث در منابع ما شیعیان بدون سند است اما اشکال مزبور در برخی از آیات قرآن نیز موجود است بدین صورت که خدای متعال در برخی از آیات قرآن، تمام انسان‌ها را به صفت مذمومی متصف نموده است از جمله:

  1. ضعيف: يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعيفاً[14]؛ خدا مى‏‌خواهد تا بارتان را سَبُك گرداند؛ و [مى‏‌داند كه‏] انسان، ناتوان آفريده شده است.
  2. جهول و ظلوم: إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً[15]؛ براستى انسان ستمگرى نادان بود.
  3. آزمند و بی‌تاب: إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً[16].
  4. نااميد و ناسپاس: إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُور[17]؛ به درستي که انسان نااميد و ناسپاس است.
  5. سرکش: كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ‏ لَيَطْغى‏[18]؛ حقّاً که انسان سرکشي می‌کند.
  6. و

مسلماً از آنجایی که چنین صفاتی برازنده انبیاء و ائمه معصومین علیهم السلام نبوده لذا باید گفت: انسان در يک تقسيم‌بندی کلي به سه بخش، تقسيم می‌گردد:

  1. انسان‌های برگزيده و مُصطفی: يعني پيامبران و ائمه اطهار عليهم السلام؛
  2. انسان‌های تربیت شده در مکتب وحی و تحت تعالیم انبیاء و ائمه علیهم‌السلام؛
  3. انسان‌های معمولی و زوایه گرفته از معصومین علیهم‌السلام که اتّفاقاً اکثر مردم دنیا از این دسته‌اند!!

مسلّماً مراد خدای متعال از انتساب صفات مزبور همچنین منظور حضرت رسول صلی الله علیه و آله از کُلُّ بَني آدَم خطّاء، انسان‌هایی از قسم اوّل و دوم نبوده بلکه انسان‌هایی از قسم سوم یعنی انسان‌هایی معمولی و تربیت ناشده در مکتب وحی و تعالیم انسان‌ساز آن می‌باشد. و از آنجا که انسان‌های قسم سوم به لحاظ کمّی به مراتب از دو قسم دیگر بیشترند چنین خطاباتی‌ از باب تغلیب بوده و انبیاء و ائمه معصومین علیهم‌السلام و افراد تحت تربیت آنان که در زمره افراد زبده و نخبه جامعه هستند ابداً مشمول حکم اکثر، نمی‌گردند.

مقام بيان حديث:

مخاطب اين کلام، انسانی‌ست که در کارنامه اعمال او خطاهای فراوانی ثبت شده نبیّ مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی صلی الله عليه و آله، ابتداء با يادآوری اين نکته که انسان ممکن‌الخطاست و اينکه ارتکاب به خطا خاصيّت‌ تمام ابناء بشر است او را تسکين داده و تلاش کرده تا نقطه‌های امید را در دل گنهکار إحیاء نمایند تا بدین وسیله، وی به مسير بازگشت و توبه تشويق شود تا او خود را ناامید در لجن‌زار گناه رها ننمايد.

به عبارت دیگر، گر چه این مطلب، مطلب درستی است که اغلب انسان‌ها خطّاء هستند اما باید دقت داشت که احادیث رجایی و امید بخشِ معصومین علیهم‌السلام چون دارویی می‌مانند که اوّلاً بایستی به جا و در مورد خود استفاده شود ثانیاً لازم است تا دقت شود هیچگاه دُز آن از حد مجاز، بیشتر نشود که در این صورت، دیگر نه تنها مفید نبوده بلکه مهلک نیز خواهد بود.

این حدیث و احادیث مشابه، مناسب حالِ انسان بعد از گناه است نه انسان قبل از گناه؛ زیرا اگر قبل از گناه به او بگوییم تمام انسان‌ها نه تنها خطاکارند بلکه بسیار خطاکارند و دائماً خطا توسط آنان تکرار می‌گردد مسلّماً او را در ارتکاب گناه، جری و جسور نموده‌ایم بر عکس، انسانی که به هر دلیل، اسیر گناه شده این بیان، می‌تواند برای او داروی شفابخشی باشد که راه بازگشت و جبران را به سویش بگشاید.

از آنچه گفته شد نمی‌توان استفاده کرد که انسان، جايز الخطاست، بلکه انسان موجودی ممکن الخطاست و  لذا نسبت به اشتباهات و گناهانی که مرتکب می‌شود مسئول است و باید آن را جبران نماید.

نکته‌ای که باید مواظب بود تا خدای ناکرده اثر بدی بر ضمیر ناخودآگاه ما به جای نگذارد اینکه مبادا چنین احادیثی که اتفاقاً در جوامع روایی ما شیعیان هیچ اثری از آن وجود ندارد موجب: اباحه‌گری ما و یا خدشه‌دار شدن مقام عصمت انبیاء و اوصیاء علیهم‌السلام نگردد.

ایراد متنی:

در فراز دوم حدیث، التوابون، به لحاظ ترکیب نحوی، خبر مبتداءِ خیرُ الخطّائین است و لذا ، مرفوع می‌باشد که به غلط در نسخه نهج‌الفصاحة، التوابین ذکر شده اما در نسخ اهل سنّت به صورت صحیح آن یعنی «التوابون» آمده است.‌

خیر نسبی!!

در فراز دوم این حدیث آمده است: بهترین خطاکاران، توبه‌کارانند!! ممکن است کسی توهّم کند که مگر خطاکاران بِهْ هستند که به ترینِ ایشان، توبه‌کنندگانشان باشند. 

توضیح اینکه: هرگاه اغلب قریب به اتفاق افراد بشر، خطاکار باشند بهترین آنان کسی خواهد بود که کمتر خطاکار باشد و لذا چون توبه، باعث از بین رفتن گناه و اثر آن می‌شود بهترین انسان‌ها کسی است که با توبه، بار کمتری از گناه و خطا را بر دوش داشته باشد.

به عبارت دیگر منظور از خیر، در فراز دوم این حدیث، خیر نسبی بوده نه خیر مطلق؛ زیرا حال گنهکار، وخیم است و انسان گنهکاری که توبه نموده موفّق شده به کمک توبه، جلوی وخامت حال خویش را بگیرد مسلّماً حال چنین انسانی از حال کسی که مرتکب گناه و خطا شده اما توبه نکرده خیلی بهتر است. بنابراین منظور از خیر، خیر نسبی است نه خیر ذاتی.

نتیجه‌گیری:

خطاء یعنی زاویه گرفتن از خدای سبحان و خوبان عالَم؛ به همین نسبت، خَطّاء یعنی کسی که به خاطر زاویه بسیار زیاد و بُعد از خدای متعال و خوبان عالَم، در لجن گناه و اشتباه غوطه‌ور شده است.

نتیجه می‌گیریم دور شدن از خوبان، عواقبی دارد که فرو رفتن در باتلاق خطا و سیئه و گناه یکی از آن، موارد است. بر عکس به همان نسبتی که خودمان را به آنان نزدیک کنیم از خطا و اشتباه ما کاسته خواهد شد.


  •  نویسنده: مسعود رضانژاد فهادان
  • لایک، فراموش نشود!
  • ویرایش مجدّد: پورتال فهادان
  • لینک کوتاه این مطلب: http://goo.gl/N5NpxO

برای آگاهی از آخرین مطالب و پیوستن به کانال تلگرامی «پورتال فهادان» اینجا کلیک کنید.


پی نوشت:

1. نهج الفصاحة؛ حديث 2149

2.أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة هو ما يقابل الصواب‏. (التحقیق، 3/88)

3.الخُطْوة: ما بين الرِّجْلين.(معجم مقائیس اللغه، 2/198

4.الخاء و الطاء و الحرف المعتلّ و المهموز، يدلُّ على تعدِّى الشى‏ء، و الذَّهاب عنه‏. (همان)

5.معجم الأفعال المتداولة، 1/193

6.الخِطْأَةُ: أَرض‏ يُخْطِئها المطر و يُصِيبُ أُخْرَى قُرْبَها. (لسان العرب‏، 1/66)

7.اسم مبالغه تدل علی ما یدل علیه اسم الفاعل بزیادةٍ. (جامع الدروس العربیّهٰ 1/142)

8.رجل‏ خَطَّاءٌ إِذا كان ملازماً للخَطايا غيرَ تاركٍ لها. (تاج العروس، جلد 1، صفحه 147(

9.الخِطْء: العدول عن الصواب بعمد فالخِطْء: ما فيه إِثم. (شمس اللعلوم، 3/1839)

10. الخاطئ‏: من تعمَّد لما لا ينبغى‏. (صحاح، 1/47)

11.الخَطأ: و هو العدول عن الصواب سهواً فالخطَأ: ما لا إِثم فيه. (شمس اللعلوم، 3/1839)

12.المخطئ‏ من أراد الصواب، فصار إلى غيره. (صحاح، 1/47)

13.ترجمه و شرح مغنی الأدیب، 2/343

14.آيه 28 سوره نساء

15.آيه 72 سوره احزاب

16.آيه 19 سوره معارج

17.آيه 9 سوره هود

18.آيه 6 سوره علق

کتابنامه:

  • قرآن کریم
  • ابن منظور، محمد بن مكرم‏؛ (1414ق) لسان العرب، ‏بیروت، انتشارات دار صادر، چاپ سوم.‏
  • إبن فارس، احمد بن فارس؛ (1404ق) معجم مقاييس اللغه‏، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات مكتب الاعلام الاسلامي، چاپ اوّل‏.
  • پاينده، ابو القاسم‏؛ (1363) نهج الفصاحة، تهران، انتشارات دنياى دانش، چاپ چهارم.
  • جوهرى، اسماعيل بن حماد؛ (1376) الصحاح‏، محقق: احمد عبد الغفور عطار، بیروت، انتشارات دار العلم للملايين‏، چاپ اوّل.
  • حميرى، نشوان بن سعيد؛ (1420ق) شمس العلوم‏، گروه محققین، دمشق، انتشارات دار الفكر، چاپ اوّل.
  • حيدرى، محمد؛ (1381) معجم الأفعال المتداولة، قُم، انتشارات المركز العالمي للدراسات الاسلاميه‏، چاپ اوّل.
  • صفایی بوشهری؛ (1382) ترجمه و شرح مغنی الأدیب، قم، انتشارات قدس، چاپ چهارم.
  • الغلایینی، الشیخ مصطفی؛ (1425ق) جامع الدروس العربیّه، بیروت، انتشارات دارالکوخ، چاپ اوّل.
  • مرتضى زبيدى، محمد بن محمد؛ (1414ق) تاج العروس‏، محقّق: علی شیری، بیروت، انتشارات دار الفكر، چاپ اوّل.
  • مصطفوی، حسن؛ (1430ق) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بیروت ـ قاهره ـ لندن، انتشارات دار الکتب العلمیة- مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، چاپ سوم.
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری