loading...
مجله اینترنتی فهادان
بازار فهادان
آخرین ارسال های انجمن
سر دبیر بازدید : 763 شنبه 1395/01/14 نظرات (0)

انتقل إلى الحاشية مثلث کارپمن (Karpman)
چگونه یک رابطه را ویران کنیم
!

تعریف مثلث کارپمن:

مثلث کارپمن، توسط روان‌شناسی به همین نام، طراحی شده است. این مثلث، شامل سه ضلع زیر است:

  • ناجی؛
  • زجر دهنده؛
  • قربانی

در این مثلث با اینکه سه ضلع وجود دارد اما همیشه دو نفر در آن بازی کرده و همواره تغییر نقش می‌دهند. این دو نفر، همواره همدیگر را پیدا می‌کنند و در ابتدا هر دو از بازی لذّت می‌برند.

کسی که وارد این بازی می‌شود فرقی نمی‌کند که در کدام نقش بازی می‌کند به دنبال کنترل کردن و یا کنترل شدن است.

زجر دادن، تکنیکی رو به جلو برای فراز از قربانی شدن است!

خیلی از رابطه‌های دوستانه و حتّی زناشویی در قاعده مثلث کارپمن می‌گنجند. حس یک زن بعد از ناتوانی در ایجاد یک رابطه احساسی با یک مرد دیگر، حس یک قربانی است. وقتی نمی‌خواهد قربانی باشد پس سعی می‌کند با زجر دادن طرف مقابل، کنترل بازی را دست بگیرد و طرف مقابل را نگه دارد. این مثلث در خیلی از دوستی‌ها و همکاری‌ها هم اتفاق می‌افتد؛ نقش‌ها همواره تغییر می‌کنند و یک ناجی هم می‌تواند نقش قربانی را بازی کند.

مطلب ناامید کننده این است که برای خارج شدن از این مثلث، فقط باید رابطه را قطع کرد.

تعریف اصطلاحات

ناجی: نجات‌دهنده‌ها معمولاً کسانی هستند که همواره دوست دارند با توانایی‌هایی که دارند مشکلات دیگران را حل کنند. کسانی که این نقش را بازی می‌کنند حتماً از توانایی احساسی، معنوی و یا کارایی بالایی برخوردار نیستند. بلکه در بسیاری از موارد (و شاید بشود گفت همه موارد) از ضعف شخصیّتی شدیدی هم رنج می‌برند. در حقیقت، ناجی به دنبال پوشش دادن بر حس ضعف خودش است.

زجردهنده: زجردهنده کسی است که از کمک خود، پشیمان شده است و حالا برای جبران به دنبال زجردادن طرف مقابل است.

زجر دهنده‌ها چه کسانی هستند:

  • زجردهنده می‌تواند نجات‌دهنده‌ای باشد که حالا قربانی به حرف او گوش نمی‌دهد می‌خواهد کنترل بازی را از دست ندهد.
  • همچنین ممکن است قربانی‌ای باشد که می‌خواهد از نقش خود خارج شود و کنترل بازی را به دست بگیرد.
  • یا حتی دوستی که کمکی کرده و الان از کمک خویش، پشیمان گشته و می‌خواهد برای جبران پشیمانی خود، طرف مقابل را زجر بدهد.

قربانی: قربانی کسی است که از لحاظ روحی، خودش را شکست‌خورده و ناامید می‌پندارد. دلیلی ندارد که واقعاً شکست خورده باشد یا حتماً ضربه‌ای خورده باشد همین که حس کند در یک رابطه، همکاری یا زندگی خود شکست خورده کافی است تا وارد نقش یک قربانی بشود. او نمی‌تواند با این موضوع کنار بیاید که مسئله را کنار بگذارد یا شکست را بپذیرد. برای پوشش دادن این ضعف خود به دنبال ناجی می‌گردد. یا سعی می‌کند طرف مقابل را رنج بدهد.

چگونگی تغییر نقش‌ها

در بالا گفتم که مثلث کارپمن یک بازی دو نفره است که با تغییر نقش‌ها کامل می‌شود. دلیلی ندارد که نقش ابتدایی تا انتها با شخص باقی بماند. حتی یک ناجی می‌تواند مدت زمان زیادی نقش قربانی را بازی کند. پس زیاد دلخوش نباشید که می‌توانید همیشه بازی را کنترل کنید.

  • ناجی به زجردهنده:

شایع‌ترین تغییر نقش در مثلث کارپمن است. یک نجات دهنده که معمولاً خودش هم وارد بازی می‌شود، سعی دارد طرف مقابل را نجات بدهد. ایده‌ها و راهنمایی‌های اوّلیه ممکن است مؤثر باشند و جواب هم بگیرند. اما وقتی در مقابل این ایده‌ها نوازش مورد نظر را دریافت نمی‌کند یا حتی در مورد ایده‌های بعدی جواب کافی را نمی‌گیرد، سعی می‌کند با زجر دادن طرف مقابل را کنترل کند. زجر دادن شیوه‌های متفاوتی دارد که فحش دادن، دعوا کردن، فشار آوردن کلامی و... از این شیوه‌هاست.

  • زجردهنده به ناجی:

شخصی که مدام زجر می‌دهد بالأخره موفق می‌شود که شخص مقابل را راضی کند تا کاری را که می‌خواهد انجام دهد پس نجات دهنده می‌شود.

  • زجردهنده به قربانی:

وقتی یک زجردهنده نمی‌تواند حرف خودش را به کرسی بنشاند در حقیقت شکست خورده است. او زمان و انرژی خود را در رابطه باخته است و حالا تبدیل به یک قربانی شده است.

  • قربانی به زجردهنده:

یک قربانی می‌تواند مدام با شکایت کردن از وضع خود، تبدیل به یک زجردهنده بشود.

همچنین وقتی یک ناجی، قربانی را پیدا می‌کند در ابتدا می‌تواند کنترل بازی را دست بگیرد. قربانی از حضور ناجی خوشحال است. اما وقتی که یک قربانی، دیگر نخواهد نقش خود را ادامه بدهد ناجی را تحت فشار می‌گذارد و با زجر دادن سعی می‌کند که از این نقش بیرون بیاید.

  • ناجی به قربانی:

وقتی یک قربانی تبدیل به زجردهنده می‌شود، ناجی احساس می‌کند که در نجات دادن طرف مقابلش شکست خورده است لذا او تبدیل به یک قربانی می‌شود.

  • قربانی به ناجی:

وقتی یک قربانی به حرف ناجی خود گوش نمی‌دهد و ناجی تبدیل به یک زجردهنده می‌شود حالا او است که سعی می‌کند ناجی را متقاعد کند که دست از این وضعیت بر دارد. در حقیقت قربانی سعی می‌کند به ناجی بفهماند که رفتار او از سر ضعف است و می‌خواهد ناجی خود را که حالا تبدیل به زجردهنده شده از این وضعیت عصبی نجات بدهد.

چگونگی خارج شدن از مثلث

همان طور که گفتم مطلب نا‌امید کننده این است که برای خارج شدن از این مثلث فقط باید رابطه را قطع کرد. اما می‌شود وارد رابطه نشد.

رابطه مثلث کارپمن یک نوع بازی است. در یک بازی به چه چیزی می‌رسیم؟ ایجاد نوازش، تثبیت وضعیت موجود، جلوگیری از صمیمیت و حتی پر کردن وقت. بازی تلاش کودک درون است برای کنترل وضعیت و رهایی از احساس بد درونی. اما تنها چیزی که با این بازی عائد این کودک درون می‌شود جدایی او از دیگران و تشدید احساس وابستگی است.

می‌تواند یادمان باشد وقتی قرار است به کسی کمک کنیم، قرار نیست او را نجات بدهیم و وقتی کمک کردیم با میل درونی این کار را کردیم و از بی‌مهری طرف مقابل ناراحت نشویم. و یادمان باشد که وقتی از کسی کمک می‌خواهیم در حقیقت برای همین یک کار از او کمک خواسته‌ایم و قرار نیست که او ما را نجات بدهد و یا مسئول شکست‌های ما باشد.

اگر کسی خواست ما را وارد بازی کند چه کنیم؟!

اما وقتی کسی می‌خواهد با ما وارد بازی شود چه کار باید کرد؟ وقتی با محرّکی روبرو شدیم که کسی می‌خواهد وارد بازی شود؟

  • معمولاً از سه طریق زیر یک شخص وارد بازی می‌شود:

ناجی: «می دونم این کار به من مربوط نیست اما...»، «با اینکه وظیفه‌ام نیست اما من می‌تونم این مشکلتون رو حل کنم...» و... یک ناجی که به دنبال قربانی می‌گردد.

راه حل: از لطف او تشکر کنید و مسئله را خودتان حل کنیم. اصلاً نگذارید حرفش را بزند. اما بی‌احترامی نکنید که محرّک زجر‌دهنده‌اش تحریک شود. «از لطف شما ممنون. شاید بتونیم خودمون مسئله رو حل کنیم.»


زجر دهنده‌ای که به دنبال قربانی می‌گردد و می‌خواهد تیشه‌اش را فرود بیاورد: «می‌خوام باهات رک صحبت کنم.»؛ «از اینکه این قدر رک حرف می‌زنم معذرت می‌خوام...»

راه حل: با متانت به حرف‌های او گوش بدهید؛ حتی با شوخی و تلف کردن وقت جلوی عصبانیت او را بگیرید یا حتی بحث را عوض کنید. «حالا چرا این قدر خشن؟!»، «اوّل بشین یه چایی بخوریم بعد...»


قربانی: «تو خیلی توی این کار واردی...»، «من یه همکار خیلی جدی می‌خوام...»... یک قربانی که دنبال ناجی می‌گردد.

راه حل: موضوع را دست‌کم بگیرید و بحث را عوض کنید. «تا منظورت چه کاری باشه! (با ادا اطوار)»؛ «دوستان زیادند؛ من هم یه چیزهایی بلدم...» و...


منبع:

  • کتاب «اعتماد به نفس» باربارا دی آنجلیس؛
  • کتاب «ماندن در وضعیت آخر» نوشته تامس و امی هریس، ترجمه اسماعیل فصیح گفته شده است. نشر فاخته، سال 1376، چاپ نهم!

تهیه کننده:

  • مصطفی مردانی
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری