هذا من فضل ربی
سیده مریم موسوی
فیوضات الهی، چونان باران رحمت از سوی خداوند متعال درحال ریزش است و به سوی هر مستعدی روان میشود، و گاه بیش از استحقاق به وی میبخشد. قرآن فضل عظیم الهی بر پیامبر اکرم(ص) است، که خداوند آن را بر قلب پاک حضرت نازل فرمود، و او را مختص این فضل عظیم خود نمود و از طریق پیامبر اکرم(ص) تمام جهانیان از آن بهرهمند میگردند. فضل بیشمار خداوند در طبیعت، خلقت شب و روز، آفرینش آسمانها و زمین، دریاها، گوناگونی میوهها و گلها و در امور معنوی همچون هدایتگری، اعطای علم و حکمت و انزال کتب آسمانی تجلی یافته است که با تدبر در قرآن و روایات معصومین(ع) این دو ثقل ارزشمند و ماندگار رسول اکرم(ص) بهتر قابل شناسایی هستند. در نوشتار حاضر نویسنده بر آن است تا با مفهومشناسی فضل، مصادیق، عوامل و موانع فضل را براساس آیات قرآن و روایات مورد بررسی و واکاوی قرار دهد.
*****
مفهومشناسی فضل
فضل در لغت
فضل بر افزونی و زیادتی در چیزی دلالت دارد، که از جمله زیادتی خیر است و افضال به معنای احسان میباشد. (معجم مقیاس اللفه، ج 4، ص 508)
فضل در اصطلاح
فضل به معنی برتری و فزونی و مقدار زاید بر حد وسط است؛ ولی به طور کلی تمام مواهبی را که خدا بر دیگران ارزانی داشته است، شامل میشود. فضل به نعمت عام پروردگار بر دوست و دشمن اشاره دارد. به قولی دیگر فضل، بهره بیش از استحقاق و موردنظر است.
در «فرهنگ معین» فضل را یکی از صفات خدا معرفی میکند و آن را بالاتر از عدل و موجب بخشایش گناهکار میداند. «الهی عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک؛ خداوندا از ناحیه فضلت با ما رفتار کن نه با عدلت [که زیانکار خواهیم بود].» (ج2، ص 2553)
فضل در آیات قرآن به معنای برتری، عطیه، احسان و رحمت است. برتری در جنبه معنوی آن مثل: (فما کان لکم علینا من فضل)؛ (اعراف-39) «شما را بر ما امتیازی نیست.» و برتری مادی مثل: (والله فضل بعضکم علی بعض فیالرزق)؛ «و خدا بعضی از شما را بر بعضی دیگر برتری داده است.» (نحل- 71)
امام جواد(ع) درباره انواع فضیلت میفرماید: «فضیلت چهارگونه است: اول حکمت، که جانمایه آن اندیشه است؛ دوم عفت که قوام آن در شهوت است؛ سوم قدرت، که قوام آن در خشم است؛ چهارم عدالت، که قوام آن در اعتدال نفس است.» (میزانالحکمه، ج 9، ص 147)
مصادیق فضل
1-توحیدگرایی و تبری از شرک
عقیده توحیدی داشتن و مبرا بودن از شرک، جلوه فضل خدا و یک امر مشترک بین تمام ادیان میباشد.
همان طور که حضرت یوسف(ع) فرمود:
«و از آیین پدرانم ابراهیم خلیل، اسحاق و یعقوب پیروی میکنم و در آیین ما هرگز نباید چیزی را با خدا شریک گردانیم، این [توحید و ایمان به یگانگی خدا] فضل و عطای خدا بر ما و بر همه مردم است؛ اما اکثر مردم شکر این عطا را بجا نمیآورند.» (یوسف- 38)
در این آیه سخن از اقتدای حضرت یوسف(ع) به اجدادش است که نه یهودی بودند نه نصرانی؛ بلکه موحد و یکتاپرست بودند و حضرت آن را از فضل و عطایای الهی برخودشان و مردم میدانست.
تمام پاداشها به فضل الهی است و کسی که توفیق عمل خیری مییابد، باید خدا را به پاس این توفیق بستاید. بنابراین، مردم با پرستش خدای یگانه در حقیقت صاحب فضل و بخشش از سوی خداوند میشوند.
2-رسالت
رسول، فرستاده خداوند به سوی مردم است و به واسطه او حجت بر مردم تمام میشود. رسالت، مقام ابلاغ وحی و نشر احکام و تربیت نفوس از طریق تعلیم و آگاهی بخشیدن است. قول خداوند است که: «وه! به بد بهایی خود را فروختند که به آنچه خدا نازل کرده بود از سر رشک انکار آوردند، که چرا خداوند از فضل خویش برهر کس از بندگانش که بخواهد فرو میفرستد. پس به خشمی بر خشم دیگر گرفتار آمدند و برای کافران عذابی خفتآور است.» (البقره- 90)
یهود با وجود علمی که به حقانیت اسلام و رسالت پیامبر(ص) داشتند، به او کفر ورزیدند؛ درحالی که این فضل خداوند بود که به هرکس از بندگان خود بخواهد، عطا میکند. حسدورزی یهود نسبت به پیامبر اسلام(ص) آفت جانشان شد و با این بهانه و پندار احمقانه کفر ورزیدند که چرا آخرین پیامبر خدا(ص) از تبار فرزندان اسرائيل نیست و از نوادگان اسماعیل است؟ این پندار یهود درحالی بود که خوب میدانستند خدا از روی فضل و رحمت خویش آیات خود را بر هرکس از بندگانش که بخواهد، فرو میفرستد و او را به سفارت خویش برمیگزیند و این به خواست دیگران نیست. فضیلت مقام رسالت برای این است که هر خیر و برکتی که در بعضی از انسانهای عادی به کندی رشد میکند و یا ریشهکن میگردد، در مقام رسالت به سرعت رشد مینماید.
3- علم
علوم و معارف ویژه الهی نمود فضل خدا میباشد؛ اولین معلم، خداوند سبحان است که با فرستادن تعالیم خود بر بزرگ معلم اخلاق؛ رسول اکرم(ص) به تزکیه و تعلیم بندگانش پرداخت و نهایت لطف و فضل خود را در نجات آنان به کار گرفت، و این فضل عظیم و فراگیر پروردگار است.
خداوند در آیه 15 سوره نمل، بلافاصله بعد از بیان موهبت بزرگ «علم» سخن از «شکر» آورده تا روشن شود هر نعمتی را شکری لازم و خود شکر محتاج شکری دیگر:«و به راستی به داود و سلیمان دانشی عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگان با ایمانش برتری داده است. و سلیمان از داود میراث یافت و گفت: ای مردم! ما زبان پرندگان را تعلیم یافتهایم و از هر چیزی به ما داده شده است. راستی که این همان امتیاز آشکار است.»
این دو پیامبر بزرگ از نعمت علمشان در نظام بخشیدن به حکومت الهی بهره گرفتند. آنها معیار برتری خود بر دیگران را در علم خلاصه کردند، نه در قدرت و حکومت، و شکر و سپاس را نیز در برابر علم شمردند، نه در مواهب دیگر، و هر قدرتی که هست، از علم سرچشمه میگیرد.
بنابراین، علمی که حضرت داود و سلیمان داشتند، فضلی بود از جانب خدا به ایشان؛ زیرا علمی که انبیا به آن اختصاص داده شدهاند، از مقوله درس خواندن نیست؛ بلکه کرامت از طرف خداوند است که دست اوهام بدان نمیرسد.
حضرت سلیمان (ع) تمام آنچه از قدرت، حکومت و علم به ایشان ارزانی شد، بدون عجب و غرور از فضل آشکار خدا میداند: (ان هذا لهو الفضل المبین)؛ و بار دیگر میگوید: (هذا من فضل ربی) (نمل-40) «این از فضل پروردگار من است.» تمام آنچه را خداوند به او عطا کرد، از فضل و عنایت پروردگار میداند و قارونوار نگفت: (انما اوتیته علی علم عندی)؛ (قصص-88) «آنچه [از اموال] به من داده شد، براساس دانشی بود. که نزد من است.»
4-تزکیه
فضل الهی، مایه تزکیه وکمال انسانهاست؛ از اینرو خداوند میفرماید:«ای کسانی که ایمان آوردهاید! پای از پیگامهای شیطان منهید، که هرکس پای برجای گامهای شیطان نهد [بداند که] او به زشتکاری و ناپسندی امر میکند و اگر فضل خدا و رحمتش برشما نبود، هیچ کس از شما پاک نمیشد؛ ولی [این] خداست که هرکس را بخواهد پاک میگرداند و خدا [است که] شنوای داناست.» (نور- 21)
این آیه به یکی از مهمترین نعمتهای بزرگ خداوند بر انسانها در طریق هدایت، اشاره دارد که فضل و رحمت الهی موجب نجات انسانها از آلودگیها و گناهان میشود؛ چرا که از یک سو خدا موهبت عقل را داده و از سوی دیگر موهبت وجود پیامبرصلی الله علیه و آله و احکامی که از طریق وحی نازل میگردد؛ ولی این مواهب، گذشته از توفیقات خاص او، و امدادهای غیبیاش که شامل حال انسانهای آماده و مستحق میگردد، مهمترین عامل پاکی و تزکیه است.
«آیتالله جوادی آملی» هرکوششی را که نصیب انسانها میشود مسبوق به عنایت، فضل و لطف خدا میداند. از کوچکترین موهبتها تا بزرگترین نعمتها از عنایتهای الهی است و میفرماید: «اگر فضل خدا نبود و خداوند انسان را به حال خود رها میکرد، آنان نمیتوانستند از فطرت خود بهره بگیرند و جلوی غضب و شهوت را گرفته، نفس خود را تعدیل و رام کنند؛ زیرا انسانها موجود ضعیف، قاصر و ناقصی هستند و آن هنر را ندارند که با سرمایه فطرت از چنگ غضب و شهوت برهند؛ ولی فضل خدا، مایه شکوفایی فطرت شده که نتیجتاً بر غضب و جهل خود مسلط میگردد،» بنابراین، تزکیه و پاک بودن درون موجب بیداری دل، صفای روح و سعادت انسان در دنیا و عقبی میشود. (مبادی اخلاق در قرآن، ج 1، ص 317)
5- سلامتی
عافیت و سلامتی مجاهدان، تجلی فضل خدا است. آنان با ایمان و توکل بر خداوند و صبر و پایداری در راه و هدف خود از هیچ حادثهناگواری نمیهراسند و سختیها را با جان و دل میخرند و سلامت و پیروزی خود را در این راه از فضل و عنایت ویژه خدا میدانند. خداوند میفرماید: «پس با نعمت و بخششی از جانب خدا، [از میدان نبرد] بازگشتند، در حالی که هیچ آسیبی به آنان نرسیده بود، و همچنان خشنودی خدا را پیروی کردند، و خداوند دارای بخششی عظیم است.» (آلعمران- 147)
در پایان جنگ احد لشکر ابوسفیان پس از پیروزی، در میانه راه به طرف مکه پشیمان شدند و تصمیم گرفتند دوباره به مدینه برگردند و باقیمانده مسلمانان را نابود کنند. این خبر به پیامبر اسلام (ص) رسید. پیامبر (ص) و لشکریانش با آنکه زخمی بودند خود را آماده جنگ کردند. به گوش ابوسفیان رسید که پیامبر (ص) با لشکر انبوهی برای نبرد با شما آماده شده است. ابوسفیان وحشتزده از جنگ منصرف شد و رسول خدا (ص) با شنیدن این خبر فرمود: «حسبنا الله و نعم الوکیل». به دنبال این استقامت و پایمردی آشکار، قرآن نتیجه عمل مجاهدان را اینگونه بیان کرد: «آنها از میدان با نعمت و فضل پروردگار برگشتند.» چه نعمت و فضلی از این بالاتر که بدون وارد شدن در یک برخورد خطرناک با دشمن، دشمن از آنها گریخت و سالم و بدون دردسر به مدینه مراجعه نمودند.
عوامل برخورداری از فضل الهی
1- ایمان
ایمان، موجب برخورداری از پاداش و فضل الهی میشود.
خداوند میفرماید: «تا [خدا] کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، به فضل خویش پاداش دهد، که او کافران را دوست نمیدارد.» (روم- 45)
خداوند آنچه را که در قیامت به صالحان به عنوان جزاء میدهد فضل خود خوانده است که از روی تفضل به آنان داده میشود، و از شدت فضل و رحمتی که به بندگان خود دارد، آنان را مالک اعمالشان دانسته است، و در عین اینکه خودش مالک ایشان است، آنان را مستحق آن حق خوانده، بهشت و مقام قربی که به ایشان میدهد، پاداش در مقابل اعمالشان دانسته است و این حق اعتباری، خود فضل دیگری از خدای سبحان میباشد که منشأ آن محبتی است که به بندگان خویش دارد؛ چون آنان پروردگار خود را دوست میدارند و رو به سوی او میکنند و دین او را پا میدارند و از فرستادگان او پیروی میکنند.
بنابراین، فضل و رحمت خداوند نصیب مؤمنان صالح میشود و خداوند مواهب زیادی که شایسته فضل و کرم اوست، به آنها میبخشد.
حضرت علی (ع) میفرماید: «ان آمنت بالله امن منقلبک؛ اگر به خدا ایمان آوری، بازگشتگاهت امن است.» (غررالحکم و دررالکلم، ج1، ص 37) ایمان موجب محکم شدن گامهای انسان در راه خدا میشود. وقتی اعراب بادیهنشین گفتند: «ما ایمان آوردیم». خداوند فرمود: «به آنان بگو که: اسلام آوردهاند و هنوز ایمان در دلهای آنان وارد نشده است.» چون هر کسی که ایمان دارد، جان و مالش را در راه خدا میگذارد و این نهایت اخلاص بنده با ایمان و فضل و موهبتی عظیم از سوی باریتعالی است.
2- تقوا
کلمه «تقوی» به معنای با پای برهنه، پاورچین و باپروا راه رفتن، اصلاح کردن چیزی و نگهداری آمده است.
«مرحوم آیتالله طالقانی» تقوا را به منزله وجدان آگاه تلقی میکنند که انسان را بر تمایلات و شهوات خود مسلط میسازد واز تجاوز به حدود دیگران منع میکند. (پرتوی از قرآن، ج 1، ص 54)
خداوند میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر از خدا پروا دارید، او برای شما ]نیروی[ تشخیص ]حق از باطل[ قرار میدهد و گناهانتان را از شما میزداید و شما را میآمرزد و خدا دارای بخشش بزرگ است.»(انفال- 29)
این آیه به اهمیت تقوا و آثار آن در سرنوشت انسان اشاره دارد.
فرقان در اعتقادات، جدا کردن ایمان و هدایت از کفر و ضلالت است، و در عمل، جداکردن اطاعت و هر عمل مورد خشنودی خدا از معصیت، و هر عملی که موجب غضب او باشد. فرقان در رأی و نظر، جداکردن فکر صحیح از فکر باطل است. تمام اینها نتیجه و میوهای است که از درخت تقوا به دست میآید.
3- دعا
دعا در لغت به معنی صدا زدن، به یاری طلبیدن و در اصطلاح اهل شرع، گفتوگو کردن باحق تعالی به نحو طلب حاجت، و درخواست حل مشکلات از درگاه او، و یا به نحو مناجات و یاد جلال و جمال ذات اقدس اوست. خداوند در مورد نقش دعا در بهرهمندی از فضل خود میفرماید: «زنهار، آنچه را خداوند به ]سبب[ آن، بعضی از شما را بر بعضی ]دیگر[ برتری داده، آرزو مکنید. برای مردان از آنچه ]به اختیار[ کسب کردهاند، بهرهای است، و برای زنان ]نیز[ از آنچه ]به اختیار[ کسب کردهاند، بهرهای و از فضل خدا درخواست کنید که خدا به هر چیزی داناست.»(نساء- 32)
مردم با دیدن برتریهایی که در میان آنان وجود دارد، باید به درگاه خداوند دعا کنند و از او فضل را درخواست کنند: (و سئلواالله من فضله)؛ زیرا آن افرادی که فضل یا فضایلی دارند، خدا به آنان داده است، پس اوست که میتواند به همه فضل بدهد، و حتی او را از آنها برتر قرار دهد.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «و اسئلوا الله من فضله، و افضل العباده انتظار الفرج؛ از ناحیه فضل خدا، از او درخواست کنید و ]بدانید که[ برترین عبادت، انتظار فرج است.» (سنن ترمذی، ج 5، ص 565)
4- اطاعت
اطاعت از خدا و پیامبر(ص) سبب محشور شدن با نیکان و بهرهمندی از فضل خدا میشود. حضرت علی(ع) اسباب سعادت بشر را تنها با بعثت نبیاکرم(ص) و آیین پاکی که او آورده است، فراهم و میسر می داند و در این میان وظیفه ما تنها پیمودن راه با اطاعت است، که آن هم با توکل به ذات پاک حق تعالی، استرشاد و تقاضای راهنمایی از او امکانپذیر میباشد.
خداوند میفرماید: «و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، در زمره کسانی خواهند بود که خدا ایشان را گرامی داشته یعنی با پیامبران، راستان، شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیکو همدمانند. این تفضل از جانب خدا میباشد، و خدا بس داناست.» (نساء- 69)
در این آیه وجوب اطاعت از خدا و رسول را بیان کرده و بدان جهت واجب است که خدا به آن امرکرده است، و هر کس از خدا و رسول او اطاعت کند، به چهار طائفه نبیین، صدیقین، شهدا و صالحین ملحق میشود. این چهار طایفه از حیث رفاقت طوایف خوبی هستند.
در ادامه خداوند تمام اینها را از فضل خدا میداند و همراه بودن «الفضل» با ذلک» به عظمت این فضل دلالت میکند که جامع تمامی فضیلتها و فضلهاست.
عوامل محرومیت از فضل الهی
انسانها با خطا و اشتباه در زندگی و انتخاب راه ناشایست، خود را از مسیر الهی و فیوضات خداوندی دور کرده و در مسیری قرار میگیرند که آنها را به ناکجاآباد میبرد. آنان با پیروی از فرامین و دستورهای دشمن قسم خورده انسان و وسوسههای او و سرپیچی از اوامر و تکبر در برابر خداوند یکتا، خود را به ورطه هلاکت میافکنند و دچار خسران میشوند، و در واقع انسان ظرف وجودی خود را وارونه میسازد و قابلیت خود را از کف میدهد و خود را از فضل الهی محروم میسازد.
برخی از این عوامل عبارتند از:
1- سرپیچی از اوامر الهی
سرپیچی از دستورات خدا و رسول او و خروج از دایره بندگی موجب محرومیت از فضل الهی است. خداوند میفرماید: «وهرکس از خدا و پیامبر او نافرمانی کند و از حدود مقرر او تجاوز نماید، [خداوند] وی را در آتشی درآورد که همواره در آن خواهد بود و برای او عذابی خفتآور است.» (نساء- 14)
کسانی که از روی طغیان، سرکشی، دشمنی و انکار آیاتالهی، حکم خدا را زیرپا میگذارند، در حقیقت به خدا و روز بازپسین ایمان ندارند، و از حدود الهی تجاوز نمودهاند و کسانی که به حقوق دیگران تجاوز میکنند، در ردیف کفار، گرفتار عذاب جاویدان میشوند.
«خلود در دوزخ مخصوص کفار نیست. عصیان خدا و تجاوز به حقوق دیگران نیز میتواند زمینه خلود باشد. آنانکه به وصیتنامهها عمل نمیکنند، یا بدهیهای متوفیان را نمیپردازند، یا با جعل سند و انکار حق و ندادن سهم بعضی از وارثان، سعی در تصاحب اموال آنان میکنند، برای همیشه در عذاب و قهر الهیاند.»
بنابراین، نافرمانی از خدا و رسولش موجب قهر و عذاب الهی است که نمود محرومیت از فضل الهی میباشد.
2-شکستن پیمان الهی، سبب خسران
خداوند با ارسال رسل و انزال کتب بر پیامبران، از مردم پیمان گرفته است که جز خدای یکتا را نپرستند و در مسیر اطاعت الهی گام بردارند و شکست عهد و پیمان الهی را موجب ضرر و زیان خود آنان میداند؛ زیرا خداوند هیچگونه ستمی بر بندگان روا نمیدارد و میفرماید: «سپس شما بعد از آن [پیمان] روی گردان شدید، و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، مسلما از زیانکاران بودید.» (بقره- 64)
دراین آیه شکستن عهد و پیمان الهی موجب محرومیت از فضل باریتعالی معرفی شده است و اصولا در فرهنگ و بینش قرآنی، دنیا تجارتخانهای است که جمعی در آن سود میبرند و گروهی دیگر زیان میکنند.
هنگامی که بنیاسرائيل پیمان عمل به محتویات تورات را شکستند و از آن تخلف نمودند، در حقیقت عمر خود را که باید در راه اطاعت از خدا و پیامبر صرف میکردند، از دست دادند و این شکست پیمان الهی موجبات خسران در زندگیشان شد. با وجود این، فضل خداوند بسیار بود و توفیق آنان بر توبه موجب شد که جلوی این خسران گرفته شود؛ زیرا اولین مرحله آغاز تقوا و پرهیزگاری توبه است و از جمله انسانهایی که در پیشگاه خداوند متعال ارزش والایی مییابند و مورد احترام و دعای فرشتگان قرار میگیرند، توبهکنندگان هستند.
بنابراین، عمل به دستورات و وفا به عهد الهی موجب رشد و سعادت و شکستن عهد و پیمان الهی موجب از دست دادن سرمایه اصلی (عمر انسان) و خسران میشود.
3-وسوسههای شیطان
خداوند در قرآن کریم به انسان مکرر دستور میدهد که از وسوسههای شیطان پیروی نکند و اگر کسی واقعا بنده خدا باشد، نباید از شیطان اطاعت کند؛ لذا میفرماید: «اگر از شیطان وسوسهای به تو رسد، به خدا پناه ببر؛ زیرا که او شنوای داناست.» (اعراف- 200)
هرکسی از وسوسههای شیطان که همانا به فحشا و بدکاری دستور میدهد، پیروی کند، او گمراه کننده است و با وعده به فقر و نداری، از کارهای خوب جلوگیری میکند و در مقابل خداوند میایستد. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «شیطان به شما وعده فقر میدهد و به زشتی فرمان میدهد؛ و [لی] خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و برکت میدهد و خداوند گشایشگر داناست.» (بقره- 268)
خدای بزرگ در آیات بسیاری به انسان هشدار میدهد و میفرماید: شیطان دشمنی آشکار است، در دشمنی او با شما هیچگونه شکی نکنید و هنگامی که انسان درصدد کار خوبی همچون انفاق و ایثار باشد؛ شیطان وارد عمل میشود و او را وعده فقر میدهد. اگر ایمان شخصی سست باشد، شیطان پیروز؛ ولی باید فضل و رحمت خدا را فراموش نکرد؛ زیرا وعدهای که شیطان میدهد از روی جهالت و نادانی و هدفش گمراهی است؛ اما وعدهای که خداوند میدهد از روی علم است و هدفش رستگاری و نجات انسان از این دیو سرکش و دشمن بشریت. دوری از شیطان و اطاعت نکردن از اوامر ظاهر فریب و شیطانی، خود جلوهای از فضل الهی و رهایی انسان از این دشمن قسم خورده است.
خداوند میفرماید: «اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، مسلما جز [شمار] اندکی، از شیطان پیروی میکردید.» (نساء- 83)
از بلاهای بزرگی که دامنگیر جوامع مختلف میشود و روح اجتماعی، تفاهم و همکاری را در میان آنها میکشد، وسوسههای شیطان، برای ایجاد تفرقه و از بین بردن وحدت است.
بنابراین، برای نجات از دامها و وسوسههای رنگارنگ شیطان و لشکریان گوناگونش که در اشکال مختلف شهوات، مراکز فساد، سیاستهای استعماری، مکتبهای انحرافی و فرهنگهای فاسد بروز میکند، باید به سایه فضل و لطف پروردگار و ایمان و تقوای الهی پناه برد، و خود را به ذات پاک او سپرد که جز این، راهی نیست.
منبع: ماهنامه اطلاعرسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان، شماره 149