loading...
مجله اینترنتی فهادان
بازار فهادان
آخرین ارسال های انجمن
سر دبیر بازدید : 1069 سه شنبه 1396/04/27 نظرات (0)

 

قانون مشتی گری!


محمد آقا باقری معروف به محمد عروس درباره قیام خرداد 1342 در تهران گفت:

«بعد از این که شهربانی و ساواک ریختن و ما رو کَت‌بسته به شهربانی بردن؛ حاج اسماعیل رضایی، حاج حسین شمشاد، و... دستگیر شدند؛ همه آنها، بار فروش‌های میدان بودند و به خاطر آقای خمینی، ریختند تو خیابون و به نفع او شعار دادند؛ اما سردمدار همه اینها، طیّب بود.

چند ساعت بعد از دستگیری ما، طیّب حاج رضایی رو کت‌بسته آوردند و تو بند ما انداختند؛ وقتی ما رو به زندان باغ شاه بردند، طیّب هم همراهمون بود.

سران مملکت جلسه گذاشتند که با طیّب زد و بند کنند و وادارش کنند که بگه خمینی به من پول داده تا بارفروش‌ها رو تیر کنم.

آن روز در دادگاه، طیب رو به سرهنگ نصیری گفت:

حرف‌های شما درست؛ اما ما تو قانون مَشتی‌گری، با بچه‌های حضرت زهرا در نمی‌افتیم. من این سیّد رو نمی‌شناسم؛ اما با او در نمی‌افتم.

عاقبت، دادگاه شاه، به اسماعیل حاج رضایی، طیب حاج رضایی، من و حاج علی نوری حکم اعدام داد و به برادران کاردی و شمشاد و بقیه، ده تا پانزده سال زندان دادند.

بعد از اعلام حکم، ما را به بندهامون منتقل کردند.

نصف شب، مأمور شهربانی آمد و به درب زندان زد و گفت: محمد باقری! حاج علی نوری! اعلاحضرت با یک درجه تخفیف، عفو ملوکانه به شما داده.

اینها را گفتند تا طیّب تو بزنه و از ترس اعدام، حرفش رو پس بگیره و بگه آقای خمینی منو تحریک کرد؛ اما طیّب که تو یک سلول دیگه زندانی بود، بلند گفت: این حرف‌ها رو برای ننه‌ات بزن! یک بار گفتم، باز هم می‌گم، من با بچه حضرت زهراء در نمی‌افتم.

فردا شب، صدایی از سلول طیّب آمد؛ فهمیدم دارند می‌برندشان برای اعدام.

وقتی می‌رفتند؛ طیّب زد به میله سلول من و گفت: محمد آقا! اگه یک روز خمینی رو دیدی، سلام منو بهش برسون و بگو خیلی‌ها شما رو دیدند و خریدند، ما ندیده شما رو خریدیم.

نیم ساعت بعد، صدای رگبار اومد و معلوم شد که تیر بار و نشون کردند.

طیّب، رسم مردانگی رو به جا آورد و عاقبت به خیر شد. هنوز هم حیرون کار طیّب هستم.» بعد از پیروزی انقلاب، محمد آقا با جمعی از مردان انقلابی، خدمت امام خمینی رسیدند و با ایشان عکس یادگاری انداختند.

وقتی محمد آقا، پیام طیب را به امام گفت، امام فرمود: طیب، حُر دیگری بود.

 

  • گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، طیّب، تهران انتشارات ابراهیم هادی، ص 172 و 173

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری