loading...
مجله اینترنتی فهادان
بازار فهادان
آخرین ارسال های انجمن
سر دبیر بازدید : 557 جمعه 1393/09/28 نظرات (3)

خاطره‌ای از زندگی شهید ابراهیم امیرعباسی

کنار خیابان داشتم با ابراهیم صحبت می‌کردم.
یهو دیدم صورتش سرخ شد.
رد نگاهش را دنبال کردم؛ دیدم چشمش خورده به یه زن بد حجاب کنار کیوسک تلفن.
ابراهیم با ناراحتی رویش رو برگردوند.
با ناراحتی گفت:

غیرت شوهرش کجا رفته؟!

غیرت پدرش کجا رفته؟!

غیرت برادرش کجا رفته؟!

رو کرد به آسمون، با حالی پریشان گفت: «خدایا! تو خودت شاهد باش؛ ما حاضر نیستیم چنین صحنه‌های خلاف دینی رو توی این مملکت ببینیم؛ نکنه به خاطر این‌ها به ما هم غضب کنی و بلاهای خودت رو بر سر ما نازل کنی!»


منبع: کتاب ساکنان ملک اعظم 5، "منزل شهید امیرعباسی"،

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط javad.bahramian در تاریخ 1394/02/21 و 8:54 دقیقه ارسال شده است

سلام استاد من فرزند شهيد هستم از اينكه از شهدا مطلب مي گذاري مچكرم خداوند خيرتان دهد

این نظر توسط محمد در تاریخ 1393/09/28 و 17:53 دقیقه ارسال شده است

سلام استاد خدا خیرت بده از شهدا بیش تر بذار
پرنده بودن اینا،دنیا(قفس) که جای پرنده نبود
پاسخ : علیکم السلام!
بله؛ همین طوره که می‌فرمایید. خدا ما را به اون‌ها، ملحق کنه إن شاء الله.

این نظر توسط ali در تاریخ 1393/09/28 و 17:00 دقیقه ارسال شده است

سلام خسته نباشيد ... سايت زيبايي داريد.
پاسخ : علیک السلام!
تشکر.


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری