دل سقیم شفا یابد از اشارت عشق
چند تا دوست كرماني دارم كه با دو تاشون چند ساله هم كلاسم..
امروز رضا بين دو كلاس وقتي دستاما گرفته بود با نِفرت گفت:
اَه كه چقدر بدنت داغه!!
منا باش با خوشحالي براي اينكه مطمئن بشم ازش پرسيدم بدن من مگه داغه كه گفت:
آره بابا
اينو گفت و رفت . . .
من كه ميدونستم اين حرارت يه نشونه است اونقدر از حرفش خوشحال شدم كه باور كنيد تو اين چند سال رفاقتمان از هيچ حرفيش اينقدر ذوق نكرده بودم.
آخه مي دونيد چيه؟
خبر دهد که تو مردي و شد دلت زنده ز مرگ رستي اگر بشنوي بشارت عشق
چو هيزم ار چه بسي سوختي ولي خامي که همچو ديگ نجوشيدي از حرارت عشق