loading...
مجله اینترنتی فهادان
بازار فهادان
آخرین ارسال های انجمن
سر دبیر بازدید : 628 چهارشنبه 1393/10/10 نظرات (1)

بنام خدا

وحدت؛ مصلحت یا ضرورت؟ (۲)

علی احمدی

چکیده

بحث و تبادل نظر، پیرامون وحدت و اتحاد میان مذاهب اسلامی، موضوع تازه‌ای نیست که نیازمند تعریف اصول اولیهٔ آن باشیم. هم کسانی که از آن طرفداری کرده و به شدت روی آن پای می‌فشرند و هم کسانی که تحت شرایطی با آن مخالفت می‌کنند، بر اصول اساسی آن واقفند. چرا که موافقان، با اثبات اصل وحدت، دلایلی برای ایجاد آن دارند و مخالفان نیز در عین دانستن اوّلیات، ایجاد و ضرورت آن را رد می‌کنند. اگر چه عده‌ای آن را به درستی متوجه نشده و با باورهای غلط خود، موجبات ضرر و زیان به جوامع اسلامی شده‌اند ولی اصل وحدت، گذشته از شمار اندکی که ولو با نیت خالص، برداشت‌های سطحی و نادرستی کرده‌اند، برای اندیشمندانی که خارج از مصلحت‌سنجی‌های شخصی و غرض ورزی‌های سیاسی، فکر و عمل می‌کنند واضح و روشن است.

برداشتن گام‌های عملی و عبرت‌آموزی از سرنوشت افراطی‌گری، نکته ایست که در شرایط حال حاضر جهانی مورد تأکید خبرگان و علمای متعهد به اسلام است.

کلمات کلیدی: وحدت، هویت، قانون، رسانه، تکفیر، تندروی

مقدمه

اسلام دین، رحمت است. اساس خلقت و تربیت و حاکمیت خداوند بر پایهٔ رحمت و رحمانیت است و محور اصلی نظام تربیتی جهان را همین اصل تشکیل می‌دهد. از سوی دیگر، تکیه و تأکید اسلام بر جماعت و همدلی مسلمین است چرا که در جماعت و اجتماع است که رحمت و الفت میان مسلمین معنا پیدا می‌کند و برادری صورت عملی به خود می‌گیرد. پیامبر گرامی اسلام می‌فرمایند: «اسلام دین مهربانیست نه خشونت»

وحدت و اتحاد مسلمانان و یکپارچه شدن آنان در زیر یک پرچم و جبهه، اصل فراموش شده ایست که مایهٔ الفت قلوب مسلمین و بیزاری از هر آنچه که از بین برندهٔ آن است می‌شود. لذا دین اسلام با هرگونه تندروی و ستم مخالف است و تحمل هیچ گونه افراط و تفریط را ندارد.

در شمارهٔ قبلی مقاله، به این موضوع اشاره شد که وحدت، به معنای یک کاسه شدن عقاید و از بین رفتن تمامی اختلافات فقهی و اعتقادی نیست بلکه اشاره به این دارد که گذشته از دستورات الهی و روایات متعدد در این زمینه، شرایط حال حاضر جهانی، ضرورت وحدت مسلمین را انکار ناپذیر کرده است.

در این مقاله به مجموعه‌ای از شبهات و سوء برداشت‌ها و پاسخ آن‌ها پرداخته شده و همچنین خطرات گروه‌های تکفیری و تروریستی را گوشزد نموده‌ایم. همچنین به اقداماتی عملی جهت تحقق بحشیدن به وحدت اشاره شده است که امید است با اجرای آن‌ها بتوان گامی مهم در تحقق وعده‌های الهی برداریم.

اولویت‌بندی صحیح در مسائل امت اسلامی

در این شرایطی که حفظ دین، مانند نگه داشتن گولهٔ آتش در دست است، شناخت راه صحیح از باطل بسیار دشوار است. موضوع مهمی که باید به آن توجه داشت این است که مسلمانان در این شرایط حساس، باید از میان مسائل متفاوتی که قابلیت و صلاحیت توجه دارند، اولویت بندی کرده و مسئلهٔ اصلی را تشخیص دهند.

رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «وجود این جریانهاى تکفیرى که در دنیاى اسلام بهوجود آمدند، براى استکبار، براى دشمنان جهان اسلام یک مژده است. این‌ها هستند که بهجاى توجّه به واقعیّت خبیث رژیم صهیونیستى، توجّه‌ها را بهجاى دیگرى معطوف می‌کنند. درست نقطهى مقابل آنچه اسلام خواسته است...» ‌

مسلمانان قبل از اینکه شیعه یا سنی باشند، مسلمان‌اند و همین مسلمانی، تکالیفی بر دوش آنان می‌گذارد که هیچ ارتباطی به نوع مذهب آنان ندارد. احکام مربوط به نحوهٔ تعامل با دیگران و به خصوص کسانی که هم رأی و نظر ما نیستند ولی در امهّات مسائلشان با ما مشترکند، در بسیاری از روایات منتسب به پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) به چشم می‌خورد.

پیامبر گرامی اسلام می‌فرمایند: «اگر یکی از برادران [ایمانی] بر مشکلات یارانش صبر پیشه کند و از آن‌ها جدا نگردد و گرسنگی و اندوه‌شان را تحمل کند، برای او پاداشی همانند پاداش هفتاد نفر از کسانی خواهد بود که در جنگ تبوک با من بودند»

بنابراین تشخیص موضوع و مسئلهٔ اصلی مسلمانان که‌‌ همان بقامندی اصول اساسی اسلام و حفظ و تأکید بر مشترکات مذاهب است نباید فراموش شود. توجه و سرگرم شدن به مسائل جانبی و غیر مهم، زهری است که دامن همهٔ مذاهب را می‌گیرد.

این موضوع مدّ نظر پیامبر اسلام هم بوده است. در کتاب نهج الفصاحه آمده: ابن مسعود می‌گفت: هفتاد و چند سورهٔ قرآن را از دهان پیامبر آموختم. [پیامبر] قرآن را رشتهٔ وحدت جماعت می‌شمرد، می‌فرمود مادام که دل‌هایتان به قرآن مؤتلف است بخوانید و همین که مختلف شدید بس کنید. (بخاری.) [پیامبر] یکبار شنید که دو تن در آیه‌ای اختلاف کرده‌اند خشمگین شد و فرمود «اسلاف شما از این جهت هلاک شدند که در کتاب خویش اختلاف کردند» [پیامبر] می‌فرمود: «قرآن نازل نشده که آیه‌های آن را با هم قیاس کنید که آیه‌های قرآن مصدّق یکدیگر است هر چه از آن را دانستید عمل کنید و هر چه متشابه بود بدان مؤمن باشید.»

مذهب شیعه در قانون اساسی جمهوری اسلامی

در اصل دوازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی، مذهب جعفری اثنی عشری، به عنوان مذهب رسمی کشور شناخته شده است. ولی قبل از آن یعنی در اصل یازدهم، بیان می‌دارد که سیاست‌های کلی دولت باید بر اساس ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار گیرد.

هم اکنون جریاناتی به دنبال القای این مطلب هستند که اگر جمهوری اسلامی به دنبال وحدت و یکپارچگی است، پس چگونه است که در قانون اساسی آن «شیعه» به عنوان مذهب رسمی کشور شناخته شده است؟

ولی آنان از این نکته غافلند که دلیل به رسمیت شناخته شدن مذهب شیعه در قانون اساسی جمهوری اسلامی، آن است که این مذهب بیش از سایر مذاهب اسلامی، به ابعاد سیاسی دین نظر داشته و مبتنی بر آن، فقه سیاسی تعریف کرده و نظام و حکومت اسلامی تشکیل داده است. یعنی شیعه دارای احکام سیاسی و لازم الاجراست که بدون آن، ماهیتش عوض می‌شود. انقلاب اسلامی در سال ۵۷ بر اساس اصول و ارزش‌های شیعی شکل گرفت، ادامهٔ کار آن هم با همین مبنا می‌سّر خواهد بود. ضمن اینکه نباید تصور شود که باید به خاطر وحدت از برخی اصول و ارزش‌ها عدول و یا بر اساس برخی اعتقادات عمل نکرد.

همچنین اصول قانون اساسی بر اساس همه پرسی صورت قانون پیدا کرده و پشتوانهٔ رای ۹۸ درصدی را دارد. قطعاً پیروان مذهب اهل سنت هم به این اصول رأی مثبت داده‌اند و خود را ملزم به اطاعت از آن می‌دانند. ضمن اینکه مسئلهٔ کنونی میان شیعیان و اهل سنت و اساساً کلیت موضوع وحدت، شیوهٔ حکمرانی و مسائل سیاسی و بعضاًٌ مصلحتی نیست بلکه در شرایط حاضر موضوع بر سر این است که چطور می‌توان در برابر هجمه‌های همه جانبه به موجودیت و بقای اسلام، اختلافات میان مذاهب آن بزرگنمایی نشده، تأکید را روی مشترکات گذاشته و به واسطهٔ آن، بر روی حق خود ایستاد و وعده‌های الهی را محقق کرد.

اسلام؛ هویت واقعی

زمانی می‌توان امید به وحدت داشت که هر مسلمانی، هویت واقعیش را روی مسلمان بودن خود بنا کند و دیگر مسلمانان را هم برادر، یاور و هم سنگر خود بداند و پیروی از مذهبی خاص، عاملی برای غرور و تعصب از یک سو و طرد و انکار مخالف از سوی دیگر نشود. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: از ما نیست کسی که به مسلمانی خیانت کند یا به او زیان برساند یا با او مکر کند.

شیخ محمد غزالی در کتاب «کیف نفهم الاسلام» می‌گوید: «هر دو گروه ارتباط خود را با اسلام بر اساس ایمان به کتاب خدا و سنت پیامبرش استوار می‌سازند و بر سر اصول فراگیر این دین به طور مطلق اتفاق نظر دارند. پس اگر در فروع فقهی و تشریعی شاخه شاخه می‌شوند، همهٔ مذاهب اسلامی در اینکه مجتهد اجر می‌برد، چه خطا کند و چه به حق برسد، با هم اتفاق نظر دارند... وقتی وارد عرصهٔ فقه تطبیقی- (مقارنه‌ای) - می‌شویم و اشکال و اختلاف فقهی را که بین این یا آن نظر و بین صحیح یا ضعیف شمردن یک حدیث پیش می‌آید، بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که فاصلهٔ میان شیعه و سنی به‌‌ همان مقدار است که بین مذهب فقهی ابوحنیفه، مذهب فقهی مالکی یا شافعی وجود دارد... ما همه را در جستجوی حقیقت یکسان می‌بینیم؛ هرچند شیوه‌ها متفاوت است»

تلاش پیشوایان شیعه و سنی در تحقق وحدت

بدون شک از میان همهٔ کسانی که به وحدت و اتحاد مسلمین اعتقاد داشته و در جهت آن تلاشهای زیادی کرده است حضرت علی (علیه السلام) است. «پس بدان در امّت اسلام، هیچ کس همانند من وجود ندارد که به وحدت امّت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و به انس گرفتن آنان به همدیگر، از من دلسوز‌تر باشد. من در این کار پاداش نیک و سرانجام شایسته را از خدا مى‏طلبم، و به آنچه پیمان به ستم وفا دارم، هر چند تو دگرگون شده، و همانند روزى که از من جدا شدى نباشى. همانا تیره روز کسى است که از عقل و تجربه‏اى که نصیب او شده، محروم ماند، و من از آن کس که به باطل سخن گوید یا کارى را که خدا اصلاح کرده بر هم زند، بیزارم. آنچه را نمى‏دانى واگذار، زیرا مردان بد کردار، با سخنانى نادرست به سوى تو خواهند شتافت، با درود».

پس از شهادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، حضرت علی (علیه السلام) شاعری را از شعر گفتن در مورد ذی حق دانستن ایشان به خلافت بازداشتند و فرمودند: سَلامَه الدِین أَحَبُّ اِلَینا مِن غَیرِه؛ یعنی برای ما سلامت اسلام و اینکه اساس اسلام باقی بماند از هر چیز دیگر محبوب‌تر و با ارج‌تر است. این‌‌ همان رویه ایست که حضرت آیت الله بروجردی در مورد وحدت داشتند و مطرح کردن مسائل تاریخی پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به صلاح نمی‌دانستند.

از جمله چیزهایی که همه قبول دارند و مورد اختلاف نیست، «نبوغ عقلی» میرزای شیرزای است و راجع به این موضوع قضایای خیلی زیادی منقول است؛ مثلاً یک وقت (در سامرا) بین شیعه و سنی اختلاف شدیدی می‌شود و فی‌الجمله کشتاری هم اتفاق می‌افتد و به صورتی اوضاع آشفته بود که مرحوم آقای مجتهدی تبریزی از قول حاج شیخ عبدالکریم حائری نقل می‌کرد که ایشان می‌گفتند: یک‌ باری در سرداب بود که قرار بود بالا بیاورند تا به جای دیگری منتقل شود، هر چه به یکی از حمال‌های سامره گفتیم: «برو این بار را بیاور بالا»، حاضر نشد و می‌ترسید که اگر به سرداب برود، گرفتار شود و او را بکشند.

خلاصه اوضاع در آن زمان این‌قدر آشفته بوده است. از طرف انگلیسی‌ها پیش میرزا می‌آیند و برای کمک به ایشان می‌گویند که «هر چه امر می‌فرمایید در اختیار شما قرار می‌دهیم و از شما اطاعت می‌کنیم، میرزا می‌فرماید: «بحث ما یک بحث داخلی خانوادگی است، دو تا برادر با هم مسائلی دارند. این صحیح نیست که غیر بیاید مداخله بکند. خود ما حل می‌کنیم و مسئله‌ای نیست که شما بخواهید دخالت کنید.»

خلاصه به این‌ها، رو نمی‌دهد. همین مسئله به سلطان عثمانی می‌رسد. او هم اطلاع می‌دهد که «میرزا هر امری که در این‌باره دارد، مطاع است و طبق دستور او عمل کنید».

فتاوای علمای اسلام از جمله فتوای حضرت آیت الله خامنه‌ای (قدس سرّه) و حضرت آیت الله وحید (حفظه الله) در حرام بودن و جایز ندانستن توهین و تحقیر به مقدسات اهل سنت، از جمله اقدامات انقلابی در راستای استحکام حبل المتین اسلامی است.

امام صادق (علیه السلام) در حدیثی می‌فرمایند: «هر که با آن‌ها [مخالفان] در صف اوّل نماز بگزارد، گویا با رسول خدا در صف اوّل نماز ایستاده است»

فتوای تاریخی و مهم شیخ محمود شلتوت مبنی بر جواز تعبّد و پیروی از فقه مذاهب معتبری مثل شیعه، خود سندی بر آرمان وحدت در میان علمای اهل سنت است. فتوایی که قرار بود توسط شیخ عبدالمجید سلیم (استاد شلتوت) صادر شود ولی دست قضا، این توفیق را نصیب شاگردش کرد.

در میان اهل سنت، افرادی شاخص هستند که آرزوی وحدت و اتحاد میان مذاهب اسلامی را دارند. به عنوان مثال شیخ عبدالمجید سلیم (رئیس اسبق دانشگاه الازهر مصر) در نامه‌ای که برای آیت الله بروجردی در سال ۱۳۷۱ هجری قمری، می‌نویسد اظهار می‌دارد: «... شما اظهار لطف نموده و برای کوشش‌هایی که ما و جماعت تقریب بین المذهب الاسلامیه در راه خدمت به اسلام و مسلمین می‌کنیم تشکر کرده‌اید و از تأثیر این کوشش‌ها در راه وحدت کلمهٔ مسلمین و ایجاد تفاهم بیشتر و هماهنگی بهتر و اصلاح فسادی که مغرضین به وجود آورده‌اند، سخن گفته‌اید. خدا می‌داند که این امر، بهترین و عزیز‌ترین آرزوهای من در زندگی است و تا زنده‌ام به خاطر آن کار می‌کنم و از خدای بزرگ مسئلت دارم که به این آرزو‌ها جامهٔ عمل بپوشاند...»

یا شیخ محمود شلتوت (رئیس دانشگاه الازهر پس از عبدالمجید سلیم) که آن هم در نامه‌ای به آیت الله بروجردی، تلاش در راه وحدت امت اسلام را جهادی از روی ایمان و یقین و رو به ترقی و موفقیت می‌داند. همچنین حسن البنا پرچمدار بزرگ‌ترین حرکت اسلامی معاصر که یکی از پیشگامان اندیشهٔ نزدیکی میان شیعه و سنی و از موسسین تاثیرگذار در فعالیت‌های جماعت تقریب بین مذاهب اسلامی در قاهره بود، به قول یکی از شاگردانش (استاد عبدالمتعال جبری) اگر عمر این مرد (حسن البنا) بیشتر می‌شد بسیاری از مسائل میان شیعه و سنی حل می‌شد ولی پس از دیدار با آیت الله کاشانی، ناگهان ترور شد.

و بسیاری از امامان و علما از شیعه و اهل سنت که دل در گرو وحدت دارند و در جهت آن تلاش بسیار نموده‌اند. در اینجا ذکر این نکته مهم است که مطرح کردن ائمهٔ شیعه و مخصوصا حضرت علی (علیه السلام) به عنوان کسانی که فقط شیعه به آن‌ها اهمیت می‌دهد و گرامی می‌دارد، موضوعی است که گاهاً سوء برداشت‌هایی را ایجاد کرده است.

اینکه سعی کنیم مثلا حضرت علی (علیه السلام) را فقط به شیعیان نسبت دهیم و امامان اهل سنت را هم تنها مختص خود آن‌ها، کاری ناپسند و ناصحیح است. یعنی طوری وانمود کنیم که حضرت علی (علیه السلام) طرفدار شیعیان و اصولا شیعه و بقیهٔ صحابه هم اهل سنت هستند و یک مرزبندی میان آن‌ها انجام دهیم. اگر قرار باشد چنین مربندی و خط کشی‌ای باعث نادیده انگاشتن فضایل و روایات منتسب به صحابهٔ رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) از یک طرف و متعلق دانستن امامان دوازده گانه تنها به یک مذهب شود، یقیناً ناپسند و در برخی موارد ممکن است ایجاد کنندهٔ تعصبات غیر منطقی و نافی وحدت و اتحاد میان آنان شود.

همانطور که می‌دانیم بسیاری از اهل سنت ارادت خاص و ویژه‌ای به امامان شیعه دارند و به لحاظ گوناگون، آن‌ها و خصلت‌هایشان را ستوده‌اند. بنا بر روایتی از جناب ابوحنیفه (رضی الله عنه) که دو سال شاگرد امام صادق (علیه السلام) بوده است: «لَولا السَّنَتانِ لَهَلَکَ النُّعمانُ» اگر آن دو سال نبود، نعمان هلاک می‌شد.

باتوجه به اوضاع و شرایط کوفه در عصر امام ابوحنیفه و حضور شیعیان در آن دیار تعامل او با شیعیان که محب و پیرو اهل بیتند آن قدر صمیمی و نزدیک است، که برخی از نویسندگان و تاریخ نویسان ابوحنیفه را به عنوان یک شیعه محبّ و گاهی یک شیعه سیاسی به حساب آورده‌اند.

و از طرفی‌ جناب‌ ابوبکر (رضی الله عنه) جدّ برخی‌ از ائمه‌ محسوب‌ می‌گردد. چنانکه‌ امام‌ صادق‌ (علیه السلام)؛ که‌ مادرش‌ ام‌ فروه‌ نواده‌ی‌ محمد و عبدالرحمن‌، پسران‌ ابوبکر (رضی الله عنه) بود می‌فرمود: من‌ از دو سو نواده‌ی‌ ابوبکرم‌ (ولدنی ابوبکر مرتین) ‌

امام جمعه اهل سنت زاهدان در کنفرانس وحدت اسلامی که اخیراً برگزار شد با اشاره به اینکه هم شیعه و هم اهل سنت به اهل بیت (ع) عشق می‌ورزند افزود: اهل سنت به خاندان رسول اکرم (ص) از جمله حضرت فاطمه (س)، حضرت علی (ع)، اما حسن (ع) و امام حسین (ع) و سایر خاندان رسول اکرم (ص) عشق می‌ورزند.
در هر صورت در موضوع وحدت، متهم کردن طرف مقابل به کارشکنی و بریء دانستن خود از هرگونه تقصیر و خطا، برخاسته از نگاهی منفعت محور و ناشی از تفکرات سکولاریستی است. باید دانست که اگر قرار است رفتارهایی وحدت بخش و از بین برندهٔ افتراق و دودستگی انجام شود، این اعمال تنها با انگیزهٔ انجام تکلیف دینی است نه انگیزه‌های سیاسی و برخی مصلحت جویی‌های گذرا.

امام خمینی (رحمه الله علیه) فرمودند: ما براى خدا وحدت داریم، ما وحدتمان براى این نیست که خودمان به جایى برسیم یک کارى بکنیم. خدا فرموده وحدت داشته باشید، براى او وحدت داریم و این وحدت که براى خداست، هر کیدى در مقابلش خنثى است. براى اینکه این کید، کید با خداست، این دشمنى، دشمنى با خداست. وقتى ما براى خدا این کار را کردیم، کسى اگر مخالفت کند، مخالفت با خدا کرده است.

لذا باید دانست حرکت در این راه، تنها به خاطر عمل به دستور خداوند خواهد بود و سزاوار است همهٔ مسلمانان راه و سیرهٔ پیشوایان خود را محوری برای سنجش میزان برحق بودن سبک زندگی خود قرار دهند.

«اگر کسی مخلصاً لله احساس می‌کند که باید امروز بین برادران، برادری واقعی و عملی باشد، باید کوشش کند که گذشته را به یاد‌ها نیاورد؛ والا او می‌رود کتاب «احقاق الحق» را می‌آورد و به رخ این می‌کشد و این هم می‌رود کتاب «تحفه اثنی عشریه» را می‌آورد و به رخ آن می‌کشد... اگر ما بخواهیم گذشته را مطرح کنیم، نمی‌شود به وحدت رسید. باید نگاه کنیم بگوییم گذشته، گذشته است- رحم الله معشر الماضی- ما کاری به کار آن‌ها نداریم.

اگر آن‌ها هر کاری کرده‌اند، ما امروز می‌خواهیم تکلیف خودمان را –بینی و بین الله- نگاه کنیم...»

لزوم تدوین منشور وحدت توسط دانشمندان

افراد زیادی در زمینهٔ وحدت میان مذاهب کار و تلاش کرده‌اند ولی بیشتر به ضرورت آن پرداخته شده است. ولی یکی از اقدامات اساسی که علمای مذاهب باید صورت دهند، تدوین منشور و میثاق نامه ایست که در آن نحوهٔ تعامل و همکاری پیروان مذاهب گوناگون و اقدامات عملی جهت دستیابی به جبهه‌ای واحد در مقابل تهدیدات غربی و در حال حاضر، مقابله با جریانات تکفیری و سلفی خشونت گرا نوشته شده باشد.

به عبارت دیگر می‌توان به مجموعه فتاوایی که سب و لعن و توهین به مقدسات مذاهب را جایز نمی‌دانند، ضمانت اجرایی بخشید و با خاطیان برخورد کرد. «دنیای اسلام، امروز احتیاج به وحدت دارد. ترویج اسلام هم احتیاج به وحدت دارد. باید هرکس که با این معنا معارضه می‌کند، ما با او معارضه کنیم...»

بنابراین تدوین منشوری که مجموعه حقوق و تکالیف مسلمانان را در قبال پیروان مذاهب دیگر، تعیین نماید، بسیار ضروری و فوری است که باید با گردهمایی علمای مذاهب اسلامی نوشته شود.

باید نوع نگاه به مذاهب عوض شود. جالب اینجاست که اختلافاتی که میان اهل سنت و شیعه وجود دارد بسیار اندک است و گاهی حتی از اختلاف عقیده یِ درون فرقه‌ای در برخی مسائل هم کمتر است. تا جایی که شیخ شلتوت فتوای تاریخی خود را مبنی بر جواز تقلید از مذهب جعفری را صادر می‌کند.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: لعنت هر‌گاه از دهان کسى خارج شد، سرگردان مى‏ماند، اگر کسى مستحق آن بود به وى خواهد رسید و در غیر این صورت بار دیگر به صاحب خود بر مى‏گردد.

یکی از کارهایی که هم اکنون در حال انجام است، برگزاری کنفرانس وحدت اسلامی متشکل از علمای کشورهای مختلف اسلامی است که در هر صورت کمترین فایدهٔ آن، یادآوری موضوع وحدت و هم فکری دانشمندان جهت تحقق آن است. که با قرائت بیانیه‌ای به پایان می‌رسد.

بیانیه پایانی بیست‎و‎هفتمین کنفرانس بین‎المللی وحدت در مراسم اختتامیه به شکل مختصر بیان داشت که شرکت کنندگان در کنفرانس با توجه به مسلمات قران کریم و سنت شریف پیامبر اکرم تاکید دارند که اسلام گرد هم آوردنده اهل قبله است و گواه آن شهادتین است که حافظ خون گوینده این دو مطلب است همچنین براین عقید ه هستند که تقریب مذاهب اسلامی گام مهمی در جهت تحقیق وحدت امت در تمام زمینه هاست و مذاهب اسلامی که به ارکان دین مبین اسلام و اصول ایمان دارند هیچ مطلب معلومی از دین را منکر نیستند و پیروان دین مبین اسلام در جمع امت اسلامی واحده را تشکیل می‌دهند و خون آن‌ها یار یکدیگر است و کمترین آن‌ها مورد توجه تمام آنهاست و نسبت به دیگران دست واحدی را تشکیل می‌دهند و برای تحقق اهداف والای اسلامی با هم همکاری می‌کنند و اختلاف سیاسی میان آن‌ها نباید باعث بروز اختلافات عقیده‌ای و تاریخی و فقهی آن‌ها شود و برانگیختن هرگونه فته مذهبی و نژادی به نفع دشمنان امت اسلام است و تحقق بخش توطئه‌های فریبکارانه دشمنان ملت است و موجب تقویت دسیسه اشغال سرزمین‌ها از سوی آنان می‌گردد و ضروری است با هر وسیله‌ای با آنان مقاومت کرد.

خطر گروه‌های تکفیری و تندرو برای جهان اسلام

قبل از هر چیز باید دانست که در بحث وحدت، حساب تکفیری‌ها و تروریست‌ها و هر کسی که با مبانی فکری کسانی مانند بن تیمیه قصد ساخت امت اسلامی!! را دارند، از این مقوله کاملا جداست چرا که به قول تقی الدین سُبکی (محقق معاصر بن تیمیه) در کتاب «السیف الصقیل رد ابن زفیل»: «او در پوشش پیروی از کتاب و سنت، در عقاید اسلامی بدعت گذاشت و ارکان اسلام را در هم شکست. با اتفاق مسلمانان مخالفت کرد و سخنی گفت که لازمهٔ آن جسمانی بودن خدا و مرکب بودن ذات اوست. با چنین سخنانی حتی از ۷۳ فرقه هم بیرون رفت»

إبن تیمیه معتقد است متکلمان نظام فکریشان را بر عقل بنا کرده‌اند، محدثان بر حدیث و متصوفه بر اراده، و هر سه اشتباه کرده‌اند...

اساسا هر نوع تندروی، چه در اعتقادات و احکام باشد چه در عبادت و هر چیز دیگری، مذموم است. ریشهٔ تندروی‌ها هم یقین فرا‌تر از میزان و قاعده به درستی اندیشه است. کسی که دارای چنین دیدگاهی است، نگاه صفر و صدی به خود و دیگران دارد و به خاطر تعصبی که بدین واسطه پیدا می‌کند، بیزاری شدید و بی‌اعتمادیِ غیر قابل انعطافی نسبت به اطرافیان خود خواهد داشت تا جایی که حاضر می‌شود برای رضای خدا، دست به عملیات انتحاری بزند. اخیراً یک تکفیری فلسطینی که خود را در منطقه شیعه نشین هرمل منفجره کرده بود در نامه‌ای که پس از جدا شدن برای خانواده خود ارسال کرده، هدف از این اقدامات تروریستی را ملاقات با پیامبر (ص) عنوان کرده بود!

شیخ شلتوت در کتاب مردم و دین می‌گوید: «هرگز نباید کسی تصور کند که به حقیقت مطلق و تردید ناپذیری دست یافته و بر دیگران حتماً لازم است که از او پیروی کنند؛ بلکه خود باید بگوید آنچه یافته‌ام تنها یک عقیده و محصول کوشش و تحقیقات من است.»

در شرایط کنونی جهان، تفکری که خود را در معرض نگاه‌های تیزبینانهٔ اندیشمندان قرار ندهد و طعم و مزهٔ نقد را نچشد، پخته و دم دیده نمی‌شود. توسل به تخریب مقدسات با برخی ادعاهای یک جانبه گرایانه برای انکار عقاید و فقه یک مذهب از یک سو و تعصب بیجا و برخی توجیه‌های غیرعلمی و غیرکار‌شناسی از سوی دیگر، زمینه ساز برخی بدبینی‌ها و بی‌اعتمادی‌هایی می‌شود که نتیجه‌ای جز دودستگی و کینه توزی ندارد و باعث می‌شود سنگر واحدشان را در برابر دشمن مشترک‌‌ رها نموده، به صورت دسته‌های کوچک و یک به یک در برابر دشمن بایستند و شکست بخورند.

اساساً عملکرد گروه‌های تروریست با ایدئولوژی تکفیری، که حائز خصلت جریان یافتگی اجتماعی هستند را می‌توان با احزاب توتالیتر و به طور مشخص «فاشیسم» مقایسه کرد.

از نظر اجتماعی، بر اساس اغلب نظریاتی که در مورد پیدایش جنبش‌های فاشیستی مطرح شده است، این جنبش‌ها در جوامعی پیدا شدند که شاهد فرآیند گستردهٔ فروپاشی همبستگی سنتی و توده‌ای شدن جامعه بودند. فاشیسم بر اساس تعابیر گوناگون واکنشی در برابر روند نوسازی و صنعتی شدن بود و در بین گرو‌هایی جاذبه پیدا کرد که دچار وضعیت گسیختگی شده بودند. در متن چنین وضعیتی، فرد از نظر روان‌شناختی احساس امنیت خود را از دست می‌دهد و برای جبران امنیت از دست رفته به دامن قدرت پناه می‌برد. از همین رو به جنبش بسیج توده‌ای و رهبری و ایدئولوژی فراگیر جاذبه پیدا می‌کند. جنبش فاشیستی از لحاظ روان‌شناختی مبتنی بر تیپ شخصیتی اقتدار طلب است که هم سلطه جو و هم اطاعت پذیر است. (به همین نسبت، گروه‌های تکفیری که از دل دولتهای ضعیف بیرون آمده‌اند احساس می‌کنند باید خلأ ناشی از کمبود و ضعف نیروهای نظامی و امنیتی را پر کنند.

پدیدهٔ طالبان واکنشی نسبت به هرج و مرج در افغانستان است. علت موفقیت آن‌ها نه ایدئولوژی اعلام شده‌شان و نه علایق مذهبی مردم که خستگی عمومی از جنگ است. این خستگی مردم را واداشت از هر نیرویی که وعدهٔ خلع سلاح گروه‌های مسلح، استقرار صلح و ایجاد دولت را بدهد، استقبال کنند. همانطور که شرایط وخیم اقتصادی و اجتماعی در ایتالیا (در نیمهٔ اول قرن بیستم) شرایطی را به وجود آورده بود که تودهٔ مردم به دنبال مرجعی می‌گشتند تا آنان را از این وضعیت رنج آور نجات دهد.

در هر صورت وضعیت وخیم اجتماعی یا سیاسی، شرایط را برای قدرت یابی گروه‌های تندروی اقتدارطلبی که وعده‌های ایجاد وضعیت مطلوب و یکسان سازی سطح برخورداری اقشار مختلف جامعه را می‌دهند فراهم می‌کند و به‌‌ همان نسبت در سر بر آوردن چهره‌های کاریزماتیکی که حس اطاعت محض را از هواداران خود طلب می‌کنند، مؤثر است. قدرت یابی هیتلر در آلمانِ نازی و موسولینی در ایتالیایِ فاشیست نمونه‌های بارز چنین ادعایی است.

در مورد شکل گیری گروه‌های تروریست طالبان و القاعده نیز می‌توان متوسل به چنین تحلیلی شد. همانطور که می‌دانیم حملهٔ شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹، گروه‌های سلفی (که اکثراً از اعراب بودند) را در این کشور دور هم جمع کرد که این عرب افغان‌ها پس از پیروزی، از آنجایی که به دلایل امنیتی قادر به بازگشت به وطن خود نبودند، سرگردان و حیران متوجه شخصیت بن لادن شده، بلکه بتوانند ذیل تشکیلات نظاممند او، هویت خود را بازجویی کنند.

آن‌ها در چنین تشکیلاتی، خود را برای درگیری خارجی و مبارزه با تمدن غرب و الگوهای مدرنیته آماده می‌کنند و برای اقداماتشان توجیهات مذهبی می‌آورند درحالیکه به نظر می‌رسد بنا بر شراط حاضر، چنین جنگی ممکن نیست، چرا که نه آنقدر به لحاظ نظامی قدرتمندند که شروع کننده باشند و نه پشتیبانان وفادار دارند. ولی نکتهٔ مهم اینجاست که توجه به ایدئولوژی این گروه‌ها نشان می‌دهد، اولویت بعدی آن‌ها، مبارزه با حکومت‌های به قول خودشان، سکولارِ اسلامی است و همین عامل می‌تواند نه تنها دولت‌ها را ضعیف نگه دارد بلکه به ایجاد جنگ داخلی نسبتاً دائمی منجر شود.

در حال حاضر عقاید گروه‌های تکفیری متعصب و عمل گرایی چون طالبان چنین است: ما با هر چه زمان پیامبر نبوده مخالفیم. آن‌ها پس از تسلط بر کابل در اقدامی (به قول خودشان) انقلابی، تمامی وسایل صوتی و تصویری شهروندان را جمع و همهٔ فعالیت‌های رسانه‌ای را در افغانستان تعطیل کردند و تنها به رادیو صدای شریعت و روزنامهٔ شریعت اجازه دادند موقتاً و از باب اکل می‌ته باقی بمانند. همچنین استفاده از کلیهٔ ابزارهای علمی نظیر اطلس‌ها، اسکلت‌ها و ماکت‌ها را ممنوع کردند و تمامی مدارس و مراکز اجتماعی زنان را بستند و از زنان خواستند هرگز از خانه خارج نشوند مگر برای موارد ضروری که در آن صورت هم باید طوری بروند و بیایند که صدای راه رفتنشان را کسی نشنود.... آن‌ها اکثر هنر‌ها را ممنوع و لباس‌های جدید را حرام اعلام کردند... آثار باستانی از جمله مجسمهٔ چند هزار سالهٔ بودا را تخریب کردند. وقتی به آن‌ها اعلام کردند که اگر قوانین بین المللی را رعایت نکنید دنیا شما را به رسمیت نمی‌شناسد رهبرشان گفت: «اجرای احکام اسلامی برای ما مهم است، خواه کشور‌ها ما را به رسمیت بشناسند خواه نشناسند»

به هر حال یک تندروی مربوط به تروریسم است که اساسا تمامی انواع شهرهای موجود کنونی را نامشروع دانسته و تخریب و نابودی آن‌ها را وظیفهٔ دینی خود می‌دانند. به عنوان مثال سید قطب در کتاب خود به نام «مَعالِم فِی الطَریق» اظهار می‌دارد: ۱- سیستم اجتماعی-سیاسی مسلط بر جهان اسلامی و غیر اسلامی معاصر، سیستم جاهلیت آمیخته با گناهکاری، بی‌عدالتی، رنج و انکار ارشاد الهی اسلام است. (صص۱۰-۸) ۲- وظیفه مسلمان با ایمان این است که برای تبدیل جامعهٔ جاهلی، از طریق دعوت و جهاد پیکارجویانه، به تجدید حیات اسلام دست بزند. (صص۸۲-۶۶) ۳- تبدیل جامعه جاهلی به جامعه راستین اسلامی، به عهدهٔ مسلمانان پیشتاز فداکار است. (صص۱۰-۹) ۴- هدف نهایی مسلمانان متعهد باید استقرار حاکمیت خداوند در روی زمین باشد تا به این وسیله تمام گناهان، رنج‌ها و فشار‌ها رفع شود. (ص ص۸، ۲۵، ۳۵)

جریان‌های تکفیری گذشته از اینکه در حال معرفی خود به عنوان نمایندهٔ عقاید اسلامی به دنیا هستند، در میان شیعیان نیز به عنوان اعتقادات اهل سنت معرفی می‌شوند. در حالیکه باید دانست بسیاری از اهل سنت، وهابیت را در چارچوب تفکر و بینش اسلامی نمی‌دانند.

به عنوان مثال، یکی از کتاب‌های مهم در نقد مبانی فکری وهابیت، «السلفیة مرحلة زمنیة مبارکة لا مذهب اسلامی» (سلفیه بدعت یا مذهب) است که از سوی یکی از عالمان اهل سنت، محمد سعید رمضان البوطی به نگارش درآمده است. وی به عنوان رکنی رکین در برابر وهابیت در دمشق قرار دارد و با سخنرانی‌های خود، نقاط ضعف سلفیه و وهابیت را بیان می‌کند. او به عنوان یک عالم اهل سنت، در این کتاب می‌گوید: آیا درست است که از قلب جماعت اسلامی و از میان اهل سنت و جماعت، بدعت جدیدی به نام «سلفیه» و به عنوان یک مذهب نو سر درآورد و با صراحت و بی‌جهت همهٔ سلف صالح و پیروان مذاهب سنت را رد کند و تنها خود را حق و باقی را باطل بداند؟ آیا این خود یک بدعت جدید نیست؟!

به هر حال نتیجهٔ طرز تفکرات و رویکردهای سلفی در بعد نظری، بدون شک به عملکرد و اقدامات عملی شبیه به حکومت‌های فاشیستی منجر می‌شود که سیاست آن‌ها چیزی جز حکومت زور و سرکوب و خشونت نبود. گروه‌های سلفی در صورت به قدرت رسیدن، ناچار از راه اندازی سیستم حکومتی اقتدارگرا هستند که به آن صورت دینی داده و در قالب واژهٔ «خلافت» مشروعیت می‌بخشند.

تهدید و تحدی اسلامی برای جهان عرب که با مشکلات فزایندهٔ اقتصادی و امنیتی دست به گریبان است، حقیقتاَ دور از انتظار و نامیمون بود. تعداد بسیار کمی از محیط غیر اسلامی، قادر بودند تجدید حیات و رستاخیز اسلامی را به شکل جدید آن پیش بینی کنند. از جمله استثنائات در این حوزه، مقالهٔ برنارد لوئیس با نام «بازگشت اسلام» است که به بیداری مسلمانان، سه سال قبل از انقلاب اسلامی ایران اشاره کرده است.

تندروی رسانه‌ای

روش دیگر تندروی، در قالب مناظرات و شبکه‌های ماهواره‌ای است. اگر چه ما معتقد به بحث آزاد علمی هستیم ولی توهین، تکفیر، لعن و... نه تنها ساحت علم را آلوده نموده بلکه ارزش و اعتبار گویندهٔ آن‌ها را هم تنزل می‌دهد.

اخیراً رئیس دانشگاه الازهر (احمد الطیب) در تلویزیون مصر اظهار داشته است: مردم یا گروه‌ها حق تکفیر دیگران را ندارند؛ در اسلام فرد مسلمان هنگامیکه شهادتین را بگوید و به سوی قبله نماز بخواند، تکفیر نمی‌شود.
در فقه شیعه، هر جا که دلایل عقلی برای برخی از احکام پیدا نمی‌کنیم، می‌گوییم چون دستور خداست باید اطاعت شود چطور است که در این مسئله‌ای با این درجه از اهمیت که صراحتاً امر به آن شده‌ایم، مخالفت می‌کنیم و راه دیگری را می‌پیماییم؟ اگر دلایل و شواهد تاریخی برای حرف‌هایمان داریم دلیل نمی‌شود که به طور علنی لعن کنیم و طرف مقابل را دشمن خود بدانیم. امروز متاسفانه برخی مسلمانان مصداق دشمن را گم کرده‌اند و شیعه و سنی به جای برنامه ریزی برای انهدام دشمن مشترکشان، یکدیگر را برای خود دشمن می‌دانند.

یکی از موانعی که در زمینهٔ وحدت وجود دارد، عدم شناخت صحیح مفهوم آن توسط برخی از جریانات مذهبی است. در شرایط حاضر شبکه‌های ماهواره‌ای که دارای رویکرد مذهبی هستند جولانگاه گروههای تندرویی شده‌اند که به جای اظهار حقایق اصیل اسلام، عقده‌های تاریخی و خفتهٔ خود را به نام دین و عمل به آن بیرون می‌ریزند.

حدود وحدت

وحدتی که از آن صحبت می‌شود، وحدت علمی و یک کاسه شدن همهٔ اعتقادات نیست. مقام معظم رهبری در دیدار با میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی در تاریخ ۲۴/۷/۶۸ می‌فرمایند: «اتحاد مسلمین، به معنای انصراف مسلمین و فِرَق گوناگون از عقاید خاص کلامی و فقهی خودشان نیست؛ بلکه اتحاد مسلمین به دو معنای دیگر است که هر دوی آن باید تأمین بشود: اول اینکه فرق گوناگون اسلامی (فرق سنی و فرق شیعه) - که هر کدام فرق مختلف کلامی و فقهی دارند – حقیقتاً در مقابله با دشمنان اسلام، هم دلی و هم دستی و همکاری و هم فکری کنند. دوم اینکه فرق گوناگون مسلمین سعی کنند خودشان را به یکدیگر نزدیک کنند و تفاهم ایجاد نمایند و مذاهب فقهی را با هم مقایسه و منطبق کنند. بسیاری از فتاوای فق‌ها و علما هست که اگر مورد بحث فقهی عالمانه قرار بگیرد، ممکن است با مختصر تغییری فتاوای دو مذهب به هم نزدیک شود.»
ه‌مان طور که علمایی مانند شیخ شلتوت در دانشگاه الازهر، کرسی فقه مقارن تأسیس کرد و در مورد آن گفت: «و این هم دانشگاه الازهر که بر اساس تقریب بین مذاهب اسلامی تسلیم گشت و مقرر داشت که فقه شیعه و سنی هر دو بر اساس دلیل و برهان بدون هیچ گونه تعصبی تدریس شود.» این عالم بزرگ دارای چنان شجاعتی است که چنین فتوای تاریخی و پر ارزشی را صادر می‌کند. یا برخی فتاوای او که از فقه شیعه الهام گرفته است. مانند حکم سه طلاقه، طلاق معلق و مسئلهٔ رضاع.

«خیلیل حمدان» اخیراً به نمایندگی از نبیه بری در مراسم کنفرانس وحدت اسلامی حضور یافت و در سخنانی برنقش امام خامنه‌ای در پیشبرد اهداف دولت اسلامی که‌‌ همان خط مشی امام راحل است، تأکید کرد وگفت: امام خمینی همیشه بر وحدت تأکید می‌کرد و اکنون این همایش حول محور قرآن و نقش آن در وحدت اسلامی برگزار شده است و بیش از هر بحث دیگری، اهمیت برگزاری چنین همایش‌هایی محسوس است.

در بخش بعدی مراسم، مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان و عضو مجلس خبرگان رهبری در سخنانی تصریح کرد: در شرایطی که دشمنان هرگز راضی نیستند که ما کنار هم قرار بگیریم و می‌خواهند همواره مقابل هم باشیم، برگزاری چنین کنفرانسی نعمت بزرگی است. وی با اشاره به مشترکات میان امت اسلامی اظهار داشت: مشترکات میان امت اسلامی بسیار فراوان است، قرآن کریم، حضرت محمد (ص) و اهل بیت (ع) از جمله مشترکات میان امت اسلامی هستند که ما باید به این مشترکات چنگ بزنیم و با هم متحد باشیم.

استاد دانشگاه استانبول به‌عنوان مدعو کنفرانس وحدت اسلامی، از شخصیت ارزشمند و اندیشه‌های بلند حضرت آیت الله خامنه‌ای (قدس سرّه) به‌عنوان نماد بارز وحدت جهان اسلام یاد کرد. وی با اشاره به اینکه اهل سنت در ایران در مسیر تقریب هستند، اظهار داشت: در مدت سی و پنج سالی که از پیروزی انقلاب اسلامی ایران می‌گذرد همواره اهل سنت در صحنه‌های مختلف کشور حضوری فعال داشته و من به جرأت می‌گویم که در انتخابات همواره میزان حضور اهل سنت بیشتر از برادران شیعه بوده است.

احمد الطیب (شیخ الازهر) نیز چندی پیش با مجتبی امانی کاردار ایران در قاهره دیدار و با استقبال از فتوای امام خامنه‌ای بر عمق و استحکام روابط مسلمانان شیعه و سنی تاکید کرد.

کتابنامه:
۱-    آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهل و هشتم، ۱۳۸۳
۲-    آیت الله جوادی آملی، مفاتیح الحیات، مرکز نشر اسراء، چاپ ششم، ۱۳۹۱
۳-    ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه (کلمات قصار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم)، انصاریان، ۱۳۸۳
۴-    دکتر عزالدین ابراهیم (فتحی شقاقی)، شیعه و سنی غوغای ساختگی، ترجمه سید هادی خسروشاهی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹
۵-    نهج البلاغه، ترجمه مرحوم دشتی، نوید اسلام، چاپ نهم، ۱۳۸۶
۶-    مهدی مسائلی، پیشوایان شیعه پیشگامان وحدت، سپیده باوران، ۱۳۹۰
۷-    عبدالرحیم اباذری، طلایه داران تقریب۱ (آیت الله بروجردی آیت اخلاص)، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹
۸-    رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، انصاریان، قم، ۱۳۸۰
۹-    صحیفه امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، تهران، ۱۳۷۸
۱۰-    عزیز الله عطاردی، ایمان و کفر (ترجمه الایمان والکفر بحارالانوار)، انتشارات عطارد، ۱۳۷۸
۱۱-    سعید زاهدی، ماضی استمراری، سلفی‌گری در جهان اسلام از وهابیت تا القاعده، انتشارات عابد، ۱۳۹۱
۱۲-    علی احمدی، طلایه داران تقریب۲ (شیخ محمود شلتوت آیت شجاعت)، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹
۱۳-    دکتر حسین بشیریه، جامعه‌شناسی سیاسی، نشر نی، ۱۳۸۹
۱۴-    دکتر احمد نقیب‌زاده، تاریخ دیپلماسی و روابط بین الملل، نشر قومس، ۱۳۸۹
۱۵-    هرایر دکمجیان، جنبش‌های اسلامی معاصر در جهان عرب، شرکت انتشارات کیهان، ۱۳۸۳
۱۶-    عبدالرحیم پارسا، نقد از درون۱، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۷
۱۷-    اکسیر اعظم (۲)، (رهیافتی بر منظومهٔ فکری رهبر معظم انقلاب دربارهٔ انقلاب اسلامی)، دفتر فرهنگی فخرالائمه، دفتر عقل، چاپ اوّل، ۱۳۸۶

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط شاگرد در تاریخ 1393/10/11 و 0:20 دقیقه ارسال شده است

سلام علیکم
السلام علیک یا صاحب الزمان
عاشق تو پیر شده/از زندگی سیر شده/ای گل نرگس بیا/اومدنت دیر شده/
یه سال و دو سال نیست که چشم انتظار توام/یه عمره که دل بیقرار نگاه توام/تا آخر سر رات ایشالله میمونم/تا روز ظهور این دعا رو میخونم...
اللهم عجِّل لوَلیّک الفرج
آغاز امامت امام زمان(عج) مبارک


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری