بررسی وثاقت معلی بن خنیس توسّط استاد سیّد مجتبی نور مفیدی
تهیه شده توسّط: پورتال مسعود رضانژاد فهادان
روایاتی که در کتب اربعه از معلی بن خنیس نقل شده به اندازه روایات افرادی که در گذشته مورد بررسی قرار گرفتند نیست، اما بنا بر آنچه مرحوم علامه در رجال فرموده در کتب اربعه حدود 80 روایت از معلی بن خنیس نقل شده[1]، البته بعضی از روایات هم صرفاً با نام معلی در کتب اربعه ذکر شده است.
اقوال:
به طور کلی سه قول درباره وثاقت و عدم وثاقت معلی بن خُنیس بیان شده است:
قول اوّل: اکثراً قائل به وثاقت معلی بن خنیس شدهاند، شیخ طوسی[2] از متقدمین و ابن طاووس، وحید بهبهانی، محقق کاظمی و مرحوم آقای خویی[3] از متأخرین از جمله کسانی هستند که قائل به وثاقت معلی بن خنیس شدهاند[4].
قول دوم: بعضی هم قائل به ضعف معلی بن خنیس شدهاند؛ از جمله نجاشی[5]، ابن غضائری[6] و محقق حلی در کتاب معتبر[7].
قول سوم: بعضی از جمله علامه حلی هم در مورد این شخص توقف کردهاند[8].
حال باید ادله دال بر وثاقت و ضعف معلی بن خنیس را ذکر و مورد بررسی قرار دهیم تا حق در مسئله روشن شود.
ادله وثاقت:
دلیل اوّل: روایت اجلاء
بزرگانی از روات از جمله عبدالله بن مسکان، جمیل بن درّاج، هشام بن سالم، ابن ابی عمیر و امثال اینها از معلی بن خُنیس روایت نقل کردهاند، البته از ابن ابی عمیر فقط یک مورد در کتب اربعه از معلی بن خنیس روایت نقل شده است[9].
دلیل دوم: وقوع در اسناد تفسیر علی بن ابراهیم
در بخش اوّل تفسیر علی بن ابراهیم قمی و آن هم در موارد متعدد، نام معلی بن خنیس ذکر شده به خلاف روات قبلی که عمدتاً در بخش دوم این تفسیر ذکر شده بودند و به خاطر همین هم مورد اشکال واقع شدند لکن نام معلی بن خنیس در بخش اوّل این تفسیر که متعلق به خود علی بن ابراهیم است ذکر شده لذا این خود دلیلی بر وثاقت معلی بن خنیس میباشد.
دلیل سوم: عدم استثناء از کتاب نوادر الحکمه
ابن ولید نام معلی بن خنیس را از کتاب نوادر الحکمه استنثاء نکرده لذا خود همین، عدم استثناء دال بر وثاقت اوست.
دلیل چهارم: کلام بزرگان علم رجال درباره او
بعضی از بزرگان علم رجال نکاتی را درباره معلی بن خنیس گفتهاند.
1- شیخ طوسی درباره او میگوید: «و کان من قوّام ابی عبدالله علیهالسلام و انما قتله داوود بن علی بسببه و کان محموداً عنده و مضی علی منهاجه و امره مشهورٌ»[10] و سپس روایاتی در مدح معلی بن خنیس ذکر کرده است.
2- ابن طاووس درباره معلی بن خنیس گفته: «ان المعلّی من اجلاء وکلاء الامام الصادق علیهالسلام».
دلیل پنجم: روایات دال بر مدح او
شاید متجاوز از 10 روایت در مدح معلی بن خنیس وارد شده باشد که اگر چه ممکن است سند بعضی از این روایات دچار ضعف باشد اما بعضی روایات سنداً صحیح و قابل استناد هستند.
روایت اول: فرُوی عن ابی بصیر لمّا قتل داوود بن علی المعلّی بن خُنیس فصلَبَه عظم ذلک علی ابی عبدالله علیهالسلام و اشتدَّ علیه و قال علیهالسلام له: «یا داوود علی ما قتلتَ مولای و قیّمی فی مالی و علی عیالی و الله انّه لأوجه عند الله منک»[11]؛ از ابی بصیر روایت شده که وقتی داوود بن علی معلِّی بن خُنیس را به قتل رساند این امر بر امام صادق علیهالسلام گران آمد و به او فرمود: ای داوود چرا کسی را که قیّم در مال و عیال من بود به قتل رساندی، قطعاً او نزد خداوند متعال از تو وجیهتر است. و در روایت دیگر حتی این تعبیر آمده که امام صادق علیهالسلام درباره معلّی بن خُنیس فرمودند: «...اما والله لقد دخل الجنّه»؛ به خدا سوگند او داخل در بهشت شد.
روایت دوم: محمد بن يعقوب عن علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن حماد بن عثمان عن الوليد بن صبيح قال: جاء رجل إلى أبي عبدالله عليه السلام يدعي على المعلى بن خنيس دينا عليه و قال: ذهب بحقي، فقال أبو عبدالله عليه السلام: «ذهب بحقك الذي قتله ثم قال للوليد: قم إلى الرجل فاقضه من حقه فإني اُريد أن ابرد عليه جلده الذي كان باردا»[12]؛ بعد از فوت معلی بن خنیس شخصی خدمت امام صادق علیهالسلام آمده و ادعا کرد معلی مدیون و بدهکار من بوده، امام علیهالسلام به ولید فرمودند: نزد آن شخص برو و حق او را بپرداز، من میخواهم معلی بن خنیس از آتش به دور باشد.
اینکه امام صادق علیهالسلام دستور میدهند دین معلی بن خنیس را بپردازند نشان دهنده علاقه حضرت علیهالسلام به معلّی است.
روایت سوم: علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن الوليد بن صبيح عن أبي عبدالله علیهالسلام أنه قال: «دخلت عليه يوما فألقى إلى ثياباً و قال: يا وليد ردها على مَطاويها فقمت بين يديه، فقال أبوعبدالله علیهالسلام: رحم الله المعلى بن خنيس، فظننت أنه شبه قيامي بین يديه قيام المعلى بين يديه، ثم قال: افٍّ للدنيا أفٍّ للدنيا، إنما الدنيا دار بلاء يسلط الله فيها عدوه على وليه و إن بعدها دارا ليست هكذا، فقلت: جعلت فداك و أين تلك الدار؟ فقال: ههنا و أشار بيده إلى الارض»[13]؛ راوی میگوید چون برخاستن من در مقابل امام صادق علیهالسلام شبیه برخاستن معلی بن خنیس بود به محض اینکه من در مقابل ایشان برخاستم امام علیهالسلام فرمودند: خدا معلی بن خنیس را رحمت کند و اینکه امام علیهالسلام این جمله را درباره معلی بن خنیس میفرمایند حاکی از علاقه ایشان به معلّی بوده است.
خلاصه بحث تا اینجا:
عرض کردیم چند دلیل بر وثاقت معلی بن خُنیس اقامه شده که این ادله را در جلسه گذشته اشاره کردیم که اجمال آن ادله همان ادلهای بود که در گذشته هم بر وثاقت روات دیگر به آنها استناد شد؛ از جمله روایت اجلّاء، وقوع در اسناد تفسیر علی بن ابراهیم و مهمترین آنها بعضی روایاتی بود که در مدح معلی بن خنیس وارد شده است.
ما گفتیم روایت اجلاء به تنهایی دال بر وثاقت نیست اما وقوع معلی بن خنیس در بخش اوّل از تفسیر علی بن ابراهیم قمی میتواند وثاقت او را ثابت کند چون آنچه محل اشکال است وقوع در بخش دوم تفسیر علی بن ابراهیم میباشد، لذا به ملاحظه مجموع آنچه که گفته شد مخصوصاً روایات متعددی که در مدح معلی بن خنیس وارد شده میتوان وثاقت او را ثابت کرد.
ادلّه ضعف:
دلیل اوّل: نظر بعضی از اعلام علم رجال
1- نجاشی درباره معلی بن خنیس میگوید: «ضعیفٌ جداً لایعول علیه»[14].
2- ابن غضائری هم درباره او میگوید: «و لاأری الاعتماد علی شیء من حدیثه»[15] ضمن اینکه جمله دیگری به این مضمون درباره او دارد که « کان اول امره مغیریا ثم دعا إلى محمد بن عبد الله» ، که در اعتقاد او هم تشکیک کرده و او را به انحراف متهم کرده است.
دلیل دوم: روایات دال بر مذمت او
روایاتی که در مذمت معلی بن خنیس وارد شده به سه مشکل اساسی در رابطه با معلی بن خنیس اشاره کرده است:
1) معلی بن خنیس سر ائمه علیهالسلام را افشاء میکرده و رازدار نبوده و قتل او هم به همین جهت صورت گرفته و امام علیهالسلام کأنّ پیشبینی کرده بودند او به خاطر همین امر کشته خواهد شد.
عن حفص الابيض قال: دخلت على أبي عبد الله عليه السلام أيام صلب المعلى بن خنيس، قال:
فقال لي: «يا حفص، اني أمرت المعلى بن خنيس بأمر، فخالفني فابتلي بالحديد، اني نظرت اليه يوما و هو كثيب حزين، فقلت له: ما لك يا معلى؟ كأنك ذكرت أهلك و مالك و ولدك و عيالك، قال: أجل، قلت: ادن مني، فدنا مني فمسحت وجهه، فقلت: اين تراك؟ قال: أراني في بيتي، هذه زوجتي، و هذا ولدي، فتركته حتى تملى منهم، و استترت منهم حتى نال منها ما ينال الرجل من أهله، ثم قلت له: ادن مني ، فدنا مني، فمسحت وجهه فقلت: أين تراك؟ فقال: أراني معك في المدينة، هذا بيتك، قال: قلت له: يا معلى، ان لنا حديثا مَن حفظه علينا حفظ الله عليه دينه و دنياه، يا معلى، لا تكونوا أسرى في أيدي الناس بحديثنا، ان شاؤوا منّوا عليكم، و ان شاؤوا قتلوكم. يا معلى، انه من كتم الصعب من حديثنا، جعله الله نورا بين عينيه و زوّده القوة فی الناس (رزقه الله العزة في الناس) و من أذاع الصعب من حديثنا لم يمت حتى يعضه السلاح، يا معلى بن خنيس، أنت مقتولٌ فاستعد»[16].
امام صادق علیهالسلام به حفص فرمودند: من به معلی بن خنیس دستوری دادم و او مخالفت کرد و به همین خاطر جان خود را از دست داد، بعد امام علیهالسلام میفرمایند: من روزی به معلی بن خنیس نظر کردم و او را غمگین دیدم، به او گفتم گویا تو به فکر اهل و عیالت هستی که این قدر غمگینی؟ معلی گفت: بله، به او گفتم: نزدیک من بیا، نزدیک آمد و من صورت او را مسح کردم و بعد به او گفتم چه چیزی میبینی؟ گفت: خودم را در میان اهل بیتم میبینم، دوباره دست به صورتش کشیدم و او دید که در مدینه است بعد امام علیهالسلام در ادامه فرمودند: من به معلی گفتم: کسی که سخنان ما را که قابل درک برای همه نیست کتمان کند خداوند متعال بین او و دو چشمش نوری قرار میدهد و قوت او را در بین مردم بیشتر میکند اما کسی که سخنان مشکل ما را افشاء کند و در بین مردم نشر دهد نخواهد مُرد مگر اینکه سلاح، او را موعظه کند، یعنی فقط سلاح است که در او اثر میگذارد- هر کسی ظرفیت شنیدن بعضی از مطالب را ندارد، در بین اصحاب خود پیامبر صلوات الله علیه و آله و ائمه علیهمالسلام بعضی افراد بودهاند که ظرفیت شنیدن همه مطالب را نداشتهاند لذا معصومین علیهالسلام هر مطلبی را به آنها نمیگفتند، کسی که ظرفیت شنیدن هر مطلبی را ندارد چه بسا با شنیدن آن منکر آن گردد کما اینکه در رابطه با بعضی از علوم توصیه شده هر کسی دنبال آنها نرود چون هر کسی توانایی اخذ آن علوم را ندارد- بعد در آخر این روایت امام علیهالسلام به معلی بن خنیس میفرمایند: تو به خاطر افشاء اسرار ما جانت را از دست خواهی داد، پس آماده باش.
نظیر همین روایت از مرحوم شیخ مفید هم در کتاب الغیبة نقل شده است.
2) مشکل دیگری که معلی بن خنیس داشته و در بعضی روایات به آن اشاره شده این است که او اعتقاد داشته ائمه علیهالسلام از انبیاء هستند. کشی نقل کرده: روزی بین ابن ابی یعفور و معلی بن خنیس بحث واقع شد، ابن ابی یعفور میگفت اوصیاء، علماء ابرارند ولی معلی بن خنیس میگفت: اوصیاء، انبیاء هستند تا اینکه هر دو بر امام صادق علیهالسلام داخل شدند، وقتی که نشستند امام علیهالسلام خطاب به معلی بن خنیس فرمودند: «یا عبدالله ابرء ممن قال انّا انبیاء»[17]؛ من بیزارم از کسی که بگوید ما از انبیاء هستیم.
3) مشکل سوم این بوده که معلی بن خنیس، ذبایح اهل کتاب را حلال میشمرده و میخورده است.
کشی نقل میکند که ابن ابی یعفور و معلی بن خنیس یک روزی در نیل بودند و در ذبایح یهود اختلاف کردند، معلی بن خنیس از ذبیحه یهود خورد اما ابن ابی یعفور نخورد، خدمت امام صادق علیهالسلام رفتند و اختلاف خود را در مورد جواز و عدم جواز خوردن ذبایح یهود مطرح کردند، امام علیهالسلام عمل ابن ابی یعفور را تأیید کردند و فرمودند: معلی بن خنیس اشتباه کرده که از ذبیحه یهود خورده است[18].
مجموعاً به غیر از نظر نجاشی و ابن غضائری در بعضی از روایات سه مشکل فوق برای معلی بن خنیس ذکر شده است.
بررسی ادله ضعف:
بررسی دلیل اوّل:
تضعیفات ابن غضائری مورد اعتماد نیست چون او اهل رمی به غلو بوده لذا نوعاً به تضعیفات او توجه نمیشود.
اما آنچه از نجاشی نقل شده بود هم قابل قبول نیست، چون وجه تضعیف معلی بن خنیس از طرف نجاشی به خاطر بعضی از عقایدی بوده که از او منتشر شده لذا گمان شده اهل غلو است و به خاطر همین عقیده او را تضعیف کردهاند کما اینکه این مطلب از بعضی از عبارات قابل استفاده میشود.
(تا آنجا که برخی مانند مرحوم آقابزرگ تهرانی و مرحوم آیت الله خویی معتقدند که رجال ابن غضائری از مجعولات دشمنان شیعه بوده و برای تضعیف ارزش راویان شیعه ساخته شده است.
حتّی گفتهاند: «کمتر ثقهای از راویان است که از جرح یا قدح و طعن (نیش) این کتاب در امان باشد!»
رجوع شود به: «جُستاری در باب نسبت "کتاب الضعفاء" به ابن غضائری»، مطالعات اسلامی، ش۶۸ (۱۳۸۴): صفحات یازده تا چهل و چهار)
منبع مطلب داخل پرانتز: استاد سید احمد سجادی
بررسی دلیل دوم:
دلیل دوم بر ضعف معلی بن خنیس، سه مشکلی بود که در روایات به آن اشاره شده بود.
در درجه اوّل به نظر میرسد مسئله افشاء سر ائمه علیهالسلام اساساً هیچ مشکلی در اخذ روایات معلی بن خنیس ایجاد نمیکند و روایتی که در این زمینه ذکر شد سوای ضعف سندی آن نمیتواند مشکلی در رابطه با وثاقت معلی بن خنیس ایجاد کند، چون توصیه امام علیهالسلام دال بر رعایت احتیاط و عدم ذکر آن برای دیگران دال بر عدم وثاقت نمیباشد، حتی دال بر انحراف در عقیده هم نیست، چون امام علیهالسلام که به معلی بن خنیس میفرمایند: این اسرار را برای دیگران نقل نکن به خاطر این بوده که اگر برای دیگران ذکر کنی برای خودت مشکل ایجاد خواهی کرد، بعلاوه اینکه امام علیهالسلام او را قابل دانسته که بعضی از اسرار را برای او بیان کرده است.
اما روایت دال بر این که معلی بن خنیس، اوصیاء را از انبیاء میدانسته هم نمیتواند دال بر ضعف معلّی باشد، چون اختلاف او و ابن ابی یعفور گویا همیشگی بوده و این دو دائماً در حال گفتگو و بحث بودهاند، لذا وقتی ابن ابی یعفور مقام ائمه علیهالسلام را از حدی که معلی بن خنیس به آن اعتقاد داشته پایینتر آورده و ائمه علیهالسلام را در حد ابرار قرار داده، معلی بن خنیس هم عکس العمل نشان داده و ائمه علیهالسلام را نبی شمرده و بعضاً در محاورات و گفتگوها پیش میآید که بعضی از سخنان به عنوان عکس العمل سخن و حرفی است که دیگران میزنند. بر فرض هم بگوییم معلی بن خنیس اوصیاء را از انبیاء شمرده و امام علیهالسلام هم فرموده ما از انبیاء نیستیم لذا او از این اعتقاد برگشته بنابراین صرف اینکه معلی بن خنیس اوصیاء را از انبیاء دانسته دلیل بر ضعف او تلقی نمیشود.
اما در رابطه با مشکل سوم که گفته شد معلی بن خنیس ذبایح یهود را حلال دانسته و میخورده عرض میکنیم:
اولاً: این روایت مبتلا به معارض است و در بعضی از روایات بنا بر نقل شیخ مفید و سید مرتضی عکس این قضیه ذکر شده، یعنی گفته ابن ابی یعفور ذبیحه یهود را خورده و معلی بن خنس آن را نخورده است.
ثانیاً: بر فرض که معلی بن خنیس عقیده به حلیت اکل ذبایح یهود داشته است لطمهای به اصول عقاید او نمیزند و حاکی از ضعف او در نقل حدیث نمیباشد و هیچ اشکال و خدشهای در وثاقت او ایجاد نمیکند.
نتیجه: لذا با توجه به اینکه ادله ضعف مورد خدشه واقع شد و روایات مادحه زیادی هم دال بر وثاقت معلی بن خنیس وارد شده مجموعاً به نظر میرسد ادلهای که در قدح و ذم معلی بن خنیس ذکر شده اعم از کلمات بعضی از بزرگان علم رجال و روایات، نمیتواند ضعف و عدم وثاقت او را ثابت کند، لذا به نظر میرسد معلی بن خنیس شخصی ثقه و مورد اعتماد بوده و انحراف و غلوی هم که به او نسبت داده شده ثابت نیست بنابراین روایات او قابل اخذ است.
لینک دانلود PDF این مقاله
«والحمد لله رب العالمین»