حکایت یکی از تشرفات مرحوم آیت الله مرعشی نجفی
محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف
حکایتی از تشرّف آیت الله مرعشی نجفی محضر مبارک امام زمان علیهالسلام در تأیید کتاب شرایع الإسلام محقق حلی توسّط امام عصر ارواحنا فداه.
مختصری از کتاب شرایع الإسلام:
شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام با نام کوتاه شرائعالاسلام یا شرائع، اثر ابوالقاسم نجمالدین جعفر بن حسن معروف به محقق حلی (۶۷۶-۶۰۲ ه.ق) کتابی است در مورد فقه امامیه که از زمان نگارش تا کنون، (حدود ۷۵۰ سال) از مهمترین کتابهای آموزشی فقهی در حوزههای علمیه شیعه به شمار میرود و موجب شده تا نویسندهٔ آن به صاحب شرائع معروف شود.
شرح حکایت:
در ایام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت، علیمالسّلام در نجف اشرف، شوق زیاد جهت دیدار جمال مولایمان بقیه اللّه الاعظم داشتم. با خود عهد کردم که چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم به این نیت که جمال آقا صاحب الامر علیه السّلام را زیارت و به فوز بزرگ نائل شوم.
تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً در این شب رفتنم از نجف به تأخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیک مسجد سهله خندقی بود، هنگامی که به آنجا رسیدم بر اثر تاریکی شب وحشت و ترس وجودم را فرا گرفت مخصوصاً از زیادی قطّاع الطّریق و دزدها، ناگهان صدای پایی را از دنبال سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید.
برگشتم به عقب سید عربی را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح فرمود:
«ای سیّد! سلام علیکم!» ترس و وحشت به کلی از وجودم رفت و اطمینان و سکون نفس پیدا کردم.
سخن میگفتیم و میرفتیم، از من سؤال کرد: «قصد کجا داری؟» گفتم: «مسجد سهله»، فرمود: «به چه جهت؟» گفتم: «به قصد تشرّف به زیارت ولیّ عصر علیه السّلام».
مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان که مسجد کوچکی است نزدیک مسجد سهله رسیدیم، داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سیّد خواند که کَاَنَّ با او دیوار و سنگها آن دعا را میخواندند، احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم.
بعد از دعا سیّد فرمود: «سیّد تو گرسنهای، چه خوب است شام بخوری» پس سفرهای را که زیر عبا داشت بیرون آورده و در آن سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. کَاَنَّ تازه از باغ چیده و آن وقت چلّه زمستان و سرمای زنندهای بود و من منتقل به این معنا نشدم که این آقا این خیار سبز تازه را در این فصل زمستان از کجا آورده؟ طبق دستور آقا شام خوردم.
سپس فرمود: «بلند شو تا به مسجد سهله برویم» داخل مسجد شدیم، آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه میکردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به آقا اقتدا کردم و متوجه نبودم که این آقا کیست.
بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود: «ای سیّد آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه میروی یا در همین جا میمانی؟» گفتم: «میمانم». در وسط مسجد در مقام امام صادقعلیه السّلام نشستیم، به سیّد گفتم: «آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟» در جواب، کلام جامع را فرمود: «این امور از فضول زندگیست و ما از این فضولات دوریم» این کلام در عمق وجودم اثر گذاشت به نحوی که هرگاه یادم میآید ارکان وجودم میلرزد.
به هر حال مجلس حدود ۲ ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی رد و بدل شد که به بعضی از آنها اشاره میکنم.
1. در رابطه با استخاره سخن به میان آمد، سیّد عرب فرمود: «ای سیّد با تسبیح به چه نحو استخاره میکنی؟» گفتم «سه مرتبه صلوات میفرستم و سه مرتبه میگویم «أسْتَخیرُ الله برَحْمَتِه خِیَرَه فی عافِیَه» پس قبضهای از تسبیح را گرفته میشمارم، اگر دو تا ماند بد است و اگر یکی ماند خوب است».
فرمود: «برای این استخاره، باقی مانده ایست که به شما نرسیده و آن این است که هرگاه یکی باقی ماند فوراً حکم به خوبی استخاره نکنید بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید، اگر زوج آمد کشف میشود که استخاره اوّل خوب است اما اگر یکی آمد کشف میشود که استخاره اوّل میانه است».
به حسب قواعد علمیّه میبایست دلیل بخواهم و آقا جواب دهد، به جای دقیق و باریکی رسیدیم پس به مجرد این قول تسلیم و منقاد شدم و در عین حال متوجه نیستم که این آقا کیست.
2. از جمله مطالب در این جلسه، تأکید سیّد عرب بر تلاوت و قرائت این سورهها بعد از نمازهای واجب بود: بعد از نماز صبح سوره یاسین، بعد از نماز ظهر سوره عم، بعد از نماز عصر سوره نوح، بعد از نماز مغرب سوره واقعه و بعد از نماز عشا سوره ملک.
3. دیگر اینکه تأکید فرمودند بر دو رکعت نماز بین مغرب و عشا، که در رکعت اول بعد از حمد هر سورهای که خواستی میخوانی و در رکعت دوم بعد از حمد سوره واقعه را میخوانی.
4. تأکید فرمود که: «بعد از نمازهای پنجگانه این دعا را بخوان «اللّهمَ سَرّحُنی عَن الهُمُومِ وَ الغُمُومِ وَ وَحْشَهِ الصّدرِ وَ وَسْوَسَهِ الشّیْطانِ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین».
5. و دیگر تأکید بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهای یومیه، خصوصاً رکعت آخر:
«اللهمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ تَرَحَّمْ عَلی عَجْزِنا وَ اَغِثنا بِحَقِهم».
6. در تعریف و تمجید از شرایع الإسلام مرحوم محقق حلّی فرمودند: «تمام آن مطابق با واقع است مگر کمی از مسائل آن».
7. تأکید بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن برای شیعیانی که وارثی ندارند، یا دارند و لیکن یادی از آنها نمیکنند.
8. تحت الحنک را از زیر حنک دور دادن و سر آن را در عمامه قرار دادن. چنانکه علمای عرب به همین نحو عمل میکنند و فرمود: در شرع این چنین رسیده است.
9. تأکید بر زیارت سیّدالشهداء علیه السّلام.
10. دعا در حق من و فرمود: قرار دهد خدا تو را از خدمتگزاران شرع.
11. پرسیدم: «نمیدانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا من نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم؟»
فرمود: «عاقبت تو خیر و سعیت مشکور، و رو سفیدی».
گفتم: «نمیدانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضی هستند یا نه؟»
فرمود: «تمام آنها از تو راضیند و دربارهات دعا میکنند».
استدعای دعا کردم برای خودم که موفق باشم برای تألیف و تصنیف،
دعا فرمودند.
در اینجا مطالب دیگریست که مجال تفصیل و بیان آن نیست.
پس خواستم از مسجد بیرون روم به خاطر حاجتی، آمدم نزد حوضی که در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد. به ذهنم رسید چه شبی بود و این سیّد عرب کیست که این همه با فضیلت است؟ شاید همان مقصود و معشوقم باشد، تا به ذهنم رسید این معنی خطور کرد، مضطرب برگشتم و آن آقا را ندیدم و کسی هم در مسجد نبود.
یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم و غافل بودم، مشغول گریه شدم و همچون دیوانه اطراف مسجد گردش میکردم تا صبح شد (چون عاشقی که بعد از وصال مبتلا به هجران شود).
این بود اجمالی از تفصیل که هر وقت آن شب یادم میآید، بهت زده میشوم.
به نقل از کتاب: «شیفتگان حضرت مهدی» جلد اوّل