قتلهای زنجیرهای را چه کسی انجام داد و چه کسانی کشته شدند؟
زمستان 77، قتلهای سیاسی در ایران رخ داد که بعدها به پرونده قتلهای زنجیرهای موسوم شد در این قتلها تعدادی از عناصر سیاسیِ مخالف نظام و البته بیتأثیر به همراه خانوادههایشان کشته شدند.
یکشنبه، یکم آذرماه: داریوش فروهر و همسرش در خانه خود و به وسیله ضربات متعدد چاقو کشته شدند. داریوش فروهر که زمانی در دولت موقّت، وزیر مشاور بود و حتی در غائله کردستان، نماینده دولت موقت بود مقام معظم رهبری درباره فروهر گفتند: «فروهر قبل از انقلاب دوست ما، اوّل انقلاب، همکار ما و بعد از پدید آمدن فتنههای سال 60، دشمن ما شد امّا دشمن بیخطر و بیضرری بود. فروهر و همسرش هیچ ضرری نداشتند، نه به جایی وابسته بودند و نه اقتداری داشتند. انصافاً آدم نانجیبی هم نبود... حالا شما فکر کنید کسی که مثل فروهر را میکشد میتواند دوست نظام باشد؟»
پنجشتبه 12 آذرماه: محمد مختاری، نویسنده و عضو شورای کانون نویسندگان رسیده که ناپدید شد، 6 روز بعد جنازه او در جنوب تهران نزدیک پل سیمان پیدا شد.
سهشنبه، 17 آذرماه: محمدجعفر پوینده، عضو دیگر هیأت مشورتی کانون نویسندگان ربوده شد، جنازه او در نزدیک شهریار کرج و در کنار جاده پیدا شد.
هنوز یک ماه از این قتلها نگذشته بود که در تاریخ 15/10/1377 وزارت اطلاعات طی بیانیهای این قتلها را به معدودی از عوامل خودسر این وزارت نسبت داد.
ناطق نوری نیز که آن زمان ریاست مجلس را بر عهده داشت در جلسه ای مطرح کرد که: «یکی از دستگیر شدگان مدیر یکی از بخشهای معاونت اجرایی امنیت ملی وزارت اطلاعات بوده است.»
سعید امامی «اسلامی» و رابطه او با قتلهای زنجیرهای
پس از وقوع قتلها، خبرها حکایت از بازداشت افرادی از وزارت اطلاعات میکرد پایان بهار 78 با انتشار خبر خودکشی سعید امامی، نام برخی از بازداشتشدگان اعلام شد نام مصطفی کاظمی (موسوی) در میان آنها خودنمایی میکرد و آن چنانکه اعلام شده بود سعید امامی با خوردن داروی نظافت در هنگام استحمام، خودکشی کرده است.
جریان اصلاح طلب سعی داشت سعید امامی را به عنوان متهم اصلی معرفی کند و او را مسبب این حادثه بداند اما آنچه بعدها مشخص شد بیگناهی سعید امامی و قربانی شدن او بود.
روح الله حسینیان (رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی، نماینده مجلس، دادستان وزارت اطلاعات و ...) در مصاحبهای گفت:
«سعید امامی را همان دستهای ناپاک که قتلهای زنجیرهای را به وجود آوردند همان دستهای ناپاک که جریان رسیدگی را منحرف کرد سعید امامی را به قتل رساند و مظلومانه پیش از کشتن، آبروی او را ربودند.»
روح الله حسینیان شخصیت سعید امامی را اینگونه توصیف میکند:
وی در زمان آقای ریشهری یکی از مدیر کلهای اطلاعات خارجی بود و به خاطر تواناییهایش در زمان آقای فلاحیان، معاون امنیت وزارت اطلاعات شد به دلیل بعضی مسائل او را برکنار و به سمت معاون بررسی وزارتخانه منسوب شد و در زمان آقای دری نجف آبادی جای ایشان کس دیگری انتخاب و ایشان، دیگر کارهای نبود. او یک شخصیت مقتدر و قوی اطلاعاتی بود صدها عملیات برونمرزی در رابطه با منافقین، مِن جمله: بمباران پایگاه منافقین در بغداد سال 1374؛ در حالی که مسعود رجوی در حال سخنرانی بود و شایع شد که کشته شده، فرمانده آن، سعید امامی بود... اگر انصافی بود و میآمدند در رابطه با امنیت، خدمت ایشان را تشریح میکردند آن وقت ما میفهمیدیم که آن بنده خدا چه خدمت بزرگی در بحرانیترین زمانها انجام داده است.
عاملان اصلی قتلهای زنجیرهای
سرانجام و پس از ماهها جنجال رسانههای داخلی و خارجی، دادگاه متهمان پرونده برگزار شده و متهم ردیف اوّل پرونده که به چهار بار حبس ابد، محکوم شد شخصی نبود به جز سید مصطفی کاظمی.
سید مصطفی کاظمی از نیروهای اطلاعات سپاه بود و از همان ابتدا، متهم به همکاری با دستگاه آقای منتظری و سید مهدی و سید هادی هاشمی بود بعد از تشکیل وزارت اطلاعات، وی به عنوان مسئول کل اداره اطلاعات استان فارس، منصوب شد او از همان ابتداء، معروف به چپی بود و حتّی به حدی درگیری او با امام جمعه شیراز، بالا گرفت که ناچاراً به تهران انتقال داده شده، در جریان انتخابات به شدت از خاتمی حمایت میکرد.
آیت الله دری نجفآبادی وزیر اسبق اطلاعات از رابطه میان او و سید محمد خاتمی چنین میگوید:
«در یک جلسهای آقای موسوی (=سید مصطفی کاظمی) را به ایشان [خاتمی] معرفی کردم؛ آقای خاتمی سریع گفتند: من ایشان را میشناسم و از دوستان ماست و نیاز به معرفی ندارد.»
سرانجام پرونده قتلهای زنجیرهای با حاشیهها و ابهامات گستردهای و محکوم شدن سه نفر به اعدام و پنج نفر به حبس ابد مختومه شد؛ اما ابهامات این پرونده از جمله نقش سعید حجاریان، هنوز واضح نشده است.
هداف قتلهای زنجیرهای
تضعیف وزارت اطلاعات و سپاه و سایر نهادهای اطلاعاتی و جناح ارزشگرا و روحانیون انقلابی
نسبت دادن قتلهای زنجیرهای به کل مجموعه اطلاعات و پرداختن فوقالعاده به آن[1] باعث شد تا وزارت اطلاعات با تضعیف روحی و روانی و تبلیغاتی در برابر پروژه ساختارشکنی تجدید نظر طلبها منفعل شود. در واقع تضعیف وزارت اطلاعات، قدمی بود برای ساختارشکنی نظام، ضربهای که در این ماجرا بر وزارت اطلاعات وارد شد هم آثار سوء کوتاه مدت داشت و هم آثار سوء بلند مدت، یکی از آثار سوء کوتاه مدت آن این بود که در جریان تأیید صلاحیت کاندیداهای مجلس ششم، وزارت اطلاعات از همکاری موظّف و قانونی خود با شورای نگهبان کنار کشید و جریان ساختارشکن، توانست علاوه بر قوه مجریه، قوه مقننه را نیز در دست بگیرد، از آثار سوء بلندمدت نیز نوع مواجهه وزارت اطلاعات با حوادث بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری بود.
سردار رحیم صفوی در گفتگو با مجله پنجره گفته است:
اگر ما میبینیم که بعضی از ساختارهای اطلاعاتی ما ضعیف شده و قادر به پیشبینی حوادث نیست ... به این علت است که دستگاه اطلاعاتی ما در آن زمان، تضعیف شد و نتیجه آن برخورد در انتخابات دهم و حوادث بعد از آن، هم اکنون قابل مشاهده است.
در حالی که هنوز موضوع قتلها ابعاد روشنی نیافته بود و همه گروهها این جنایات را محکوم میکردند حزب مشارکت و گروهک ملی- مذهبیها و همه رادیوهای ضد انقلاب، انگشت اشاره خود را به جناح اصولگرا نشانه گرفته بودند.
عزت الله سبحانی از پس ماندههای نهضت آزادی:
انتساب جنایتهای اخیر به جناح انحصار [اصولگرا] غیر قابل انکار است چرا که نظریهپردازها، مبلّغها، مجوز شرعی صادر کن و فتوا به دهها همه در این جناح مقابل قرار دارند.»
امثال اکبر گنجی همواره با طرح این سؤال که «حکم شرعی این جنایات، توسط چه کسی صادر شده» سعی در تخریب چهره علماء انقلابی داشتند.
متهم اصلی پرونده یعنی مصطفی کاظمی [موسوی] در اعترافات خود گفت: «قرار بود ما این قتلها را گردن سپاه بیندازیم.»
در مسجد حسینآباد، آیت الله طاهری اصفهانی، در چند شبی که آقایان کدیور، منتجبنیا و عبدالله نوری برای سخنرانی رفته بودند اطلاعیهای جعلی منتشر شد که در آن سعی کرده بودند با جعل امضاء و خط رهبری، مسئولیت این قتلها را گردن سپاه بیندازند؛ مضمون این اطلاعیه این چنین بود: «آقای سردار صفوی این نویسندگان دگراندیش مرتد هستند و باید به جزاء اعمالشان برسند.»
تضعیف و شکست رهبری، بزرگترین مانع تجدید نظرطلبها
بزرگترین و مهمترین مانع بر سر راه تجدید نظر طلبها یا به اصطلاحِ اصلاح طلبان، مدعی اصلاحات، جایگاه رهبری و اصل ولایت فقیه بود؛ آنها با مانور دادن بر قتلهای زنجیرهای سعی میکردند که این قتلها را به رهبری نسبت دهند و بیان کنند که دستور این قتلها مستقیم از سمت رهبری صادر شده است.
روح الله حسینیان، هنگامی که برای این ماجرا به دفتر سید محمد خاتمی میرود این سخن را از ابطحی رئیس دفتر او میشنود:
«فلانی، ببین آقای خامنهای غیر از امام است و آقای خاتمی، بیست میلیون نفر، پشت سر دارد؛ آقای خامنهای هشت میلیون رأی آورد و اگر درگیری به وجود بیاید شما مطمئن باشید که آقای خامنهای پیروز نخواهد شد.»
در واقع تضعیف سپاه و وزارت اطلاعات با هدف تضعیف رهبری صورت میگرفت چون بدنه آن دو ارگان با رهبری بود؛ و این دو ارگان از بازوهای توانمند رهبری بودند لذا تضعیف این دو ارگان، قطعاً تضعیف و محجوریت رهبری را به عهده داشت.
√ هشت سال بحران آفرینی اصلاح طلبان، سلمان علوی نیک، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1389، ص 389-451
√ جامعه شناسی 22 خرداد، پرویز امینی، مرکز پژهش های فرهنگی و اجتماعی صدرا، انتشارات آفتاب توسعه، چاپ ششم، 1389، ص 174-177
√ چهل تدبیر، علی الفت پور، تهران، پرستا، چاپ نوزدهم 1389، ص 190-194