أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ
آقا جان؛ یا صاحب العصر و الزمان، سلام!
مولای من، اجازه میدهید قدری با شما، درد دل کنم؟!
آقا جان؛ این روزها، از میان این همه رنگ، امّا صفحه دلم، سیاهِ سیاست...
مولا جان!
آنقدر آشفتهام که دیگر، کمتر به فکر زندگیَم گاهی میخواهم نفس کشیدن را نیز فراموش کنم.
چشمانم این روزها رسم صداقت را فراموش کردهاند...
گویا کژیها را برایم قطار کردهاند...
آقا جان، غلط کردم اعتراف میکنم: خطا کردم...
اتفاقات این روزهای زندگیَم را مکافات آنچه با تو کردم میدانم...
اعتراف میکنم:
کسی که به مولایش خیانت کند و چشمانش را بگریاند مستحق هزاران بار، بدتر از اینهاست....
آقـــای مـــن! غلط کردم، غلط کردم...
آقا جان! شما خلیفهیِ آن خدایی که فرمود:
أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ
به جان شیرینِ شما که من امروز همان مُضطَرَّم...
فَیَکشِف لِیَ السوء بجاهِ أُمّکَ یا مولای