نگاهی بر سفرهای امام ششم علیهالسلام
سفرهای معصومین علیهم السلام از مهمترین فرازهای درخشان تاریخ اهل بیت علیهم السلام است. این سفرها در بردارنده حوادث تاریخی و معارف الهی مهمی هستند. هجرت رسول خدا ازمکه به مدینه، حجة الوداع آن حضرت، سفر تاریخی سیدالشهداء به کربلا و... از سفرهای پر بار تاریخ اسلام هستند.
در این بین یکی از مهمترین ظلمهای خلفای عباسی که نسبت به ائمه علیهم السلام روا داشتند اجبار آن حضرات به سفر نمودن از مدینه به مراکز حکومت، به منظور اذیت و آزار آنها بود. سفرهای اجباری ائمه علیهم السلام از عصر امام صادق علیهالسلام شروع شد و تا شهادت امام عسکری علیهالسلام تداوم یافت و زمینه ساز غیبت امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف گردید.
احساس خطر خلفای جور از موقعیت دینی، علمی و اجتماعی امام صادق علیهالسلام باعثشد که وی بارها به سفرهای اجباری به مراکز حکومتی برود. گر چه تعداد این سفرها و احضارها زیاد بود ولی از جزئیات آنها اطلاعات دقیق در دسترس نیست. به ناچار ضمن دو عنوان کلی، به بررسی این سفرها میپردازیم.
سفر به کوفه
امام صادق علیهالسلام در ابتدای حکومت عباسیان، توسط سفاح(1) به «حیره» در نزدیکی کوفه فراخوانده شد. کوفه پایگاه تاریخی تشیع بود. حدود 900 راوی حدیث در مسجد کوفه سرود «حدثنی جعفر بن محمد» میسرودند.(2) آن حضرت به هنگام ورود به کوفه با استقبال عظیم مردم مواجه شد. یکی از اصحاب آن حضرت در این باره میگوید: به خاطر شدت ازدحام مردم نتوانستم خدمت آن حضرت شرفیاب شوم تا این که در روز چهارم ورود آن حضرت به کوفه، ایشان مرا در میان جمعیت دید و مرا به نزد خود فراخواند.(3)
صفوان جمال میگوید: امام مرا طلبیده، فرمود: «وسایل سفر را آماده کن که فردا عازم میشویم» و همان ساعت برخاست در حالی که همراهش بودم به مسجدالنبی رفت، چند رکعت نماز خواند و دست به دعا بلند کرد که: «یا من لیس له ابتداء و انقضاء...»، و فردایش عازم عراق شدیم و...
از ویژگیهای این سفر این است که امام صادق علیهالسلام در دوره سفاح که خفقان کمتر بود، نیز در تقیه بسیار شدید قرار داشتند. سفاح در اواخر حکومتش امام علیهالسلام را تحت نظر شدید قرار داد.
یکی از شیعیان به حیره آمده بود تا پاسخ سوالی شرعی را از آنحضرت بپرسد، اما امام تحت نظر شدید بود. و او در مانده بود که از چه راهی نزد آن حضرت برود. ناگهان چشمش به خیار فروش پشمینه پوش افتاد. با مبلغی قابل توجه همه خیارها را خرید و لباسش را امانت گرفت و بدین ترتیب نزد امام علیهالسلام رفت.(4)
سفر امام علیهالسلام به درازا کشید. آن حضرت در آغاز سفر در فضای آزادتری بودند، به گونهای که ملاقات مسلمانان با آن حضرت اوضاع را کاملاً به ضرر حکومت نوپای عباسیان پایان بخشید. سرانجام سفاح مجبور شد امام را به مدینه باز گرداند، تا ایشان را از مرکز شیعه دور کند.
سفر به عتبات
بیشتر زیارتهای ائمه علیهم السلام به ویژه زیارت امیرالمؤمنین و سیدالشهداء علیهماالسلام و روایات بسیار در فضیلت زیارت آنها از امام صادق علیهالسلام نقل شده است. امام صادق علیهالسلام بارها همراه برخی از اصحاب خاص خود به زیارت مرقد مطهر امیرالمؤمنین مشرف شد.(5)
در مفاتیح الجنان آمده است: سید بن طاووس میگوید:
صفوان جمال روایت کرده است: چون با حضرت صادق علیهالسلام وارد کوفه شدیم آنگاه که آن حضرت نزد منصور دوانیقی میرفتند فرمودند: «ای صفوان شتر را بخوابان که این نزدیک قبر جدم امیرالمؤمنین علیهالسلام است.»
پس فرود آمدند و غسل کردند و جامه را تغییر دادند و پاها را برهنه کردند و فرمودند: تو نیز چنین کن. پس به جانب نجف روانه شدند و فرمودند: «گامها را کوتاه بردار و سر را به زیر انداز که حقتعالی برای تو به عدد هر گامی که بر میداری صدهزار حسنه مینویسد و صدهزار گناه محو میکند و...»، پس آن حضرت میرفتند و من میرفتم همراه آن حضرت، با آرامش دل و بدن و تسبیح و تنزیه و تهلیل خدا، تا رسیدیم به تلّها (تپههای مورد نظر) پس ایشان به جانب راست و چپ نظر کردند و با چوبی که در دست داشتند خطی کشیدند. پس فرمودند: «جستجو نما». پس طلب کردم اثر قبری یافتم.
پس آب دیده بر روی مبارکش جاری شد و گفت: «انا لله و انا الیه راجعون»، و گفت: «السلام علیک ایها الوصی...»، صفوان میگوید: به آن حضرت گفتم: اجازه میدهید اصحاب خود را خبردهم از اهل کوفه و نشان دهم به آنها این قبر را. فرمودند: بلی. و درهمی چند هم دادند که من قبر را مرمت و اصلاح کردم.
سفر به بغداد
منصور دوانیقی چند بار امام صادق علیهالسلام را به کوفه و بغداد احضار کرد. تعداد ملاقاتهای امام علیهالسلام با منصور را از هفت تا حدود بیست مرتبه شمردهاند که برخی از آنها در سفر حج منصور بود.
آن حضرت در آغاز سفر در فضای آزادتری بودند، به گونهای که ملاقات مسلمانان با آن حضرت اوضاع را کاملاً به ضرر حکومت نوپای عباسیان پایان بخشید. سرانجام سفاح مجبور شد امام را به مدینه باز گرداند، تا ایشان را از مرکز شیعه دور کند
پس از شهادت محمد و ابراهیم، فرزندان عبدالله بن حسن (عبدالله محض) مردی قریشی به بغداد رفت و به منصور گفت: جعفر بن محمد غلامش، معلی بن خنیس را برای جمع آوری اموال نزد شیعیانش فرستاده است، تا با آنها به یاری محمد بن عبدالله بشتابد. منصور از شدت غضب، به حاکم مدینه دستور داد که به سرعت امام را به مرکز بفرستد و هیچ ملاحظه مقام یا نسبت او را نکند. حاکم مدینه با تهدید امام را مجبور به سفر کرد. صفوان جمال میگوید: امام مرا طلبیده، فرمود: «وسایل سفر را آماده کن که فردا عازم میشویم» و همان ساعت برخاست در حالی که همراهش بودم به مسجدالنبی رفت، چند رکعت نماز خواند و دست به دعا بلند کرد که: «یا من لیس له ابتداء و انقضاء...»، و فردایش عازم عراق شدیم و... .(6)
امام صادق علیهالسلام درباره این سفر فرمود: «پس از شهادت ابراهیم بن عبدالله بن حسن، تمام افراد بالغ از اهل بیت را مجبور به سفر به کوفه کردند. آنها را یک ماه آنجا به گونهای نگه داشتند که هر روز منتظر قتل خود بودند، تا این که روزی به آنها گفتند: دو نفر از شما به نمایندگی از بقیه به دیدن خلیفه بیاید، پس من (امام صادق علیهالسلام) و حسن بن زید رفتیم و...»(7)
منصور بارها امام صادق علیهالسلام را مجبور به سفر طولانی به عراق کرد، به او اتهام زد و اذیتها و اهانتها روا داشت اما هیچ گاه نتوانست نور الهی را خاموش کند. او بارها قصد قتل امام را در سر میپرورد، اما هیبت امام مانع میشد. او سرانجام سعی کرد که مردم را از محضر آن بزرگوار دور کند و مجلس درس او را تعطیل نماید اما باز هم ناموفق بود و به ناچار اجازه تدریس به آن حضرت داد، به شرط این که تدریس وی در پایتخت حکومت نباشد و فقط برای شیعه باشد (نه جمیع فرقهها).((8
پینوشت:
1_ سفاح اولین خلیفه عباسی است که شهر «حیره» را پایتخت قرار داد. او چهار سال بیشتر حکومت نکرد. سفاح بیشتر دوران حکومتش را به پاکسازی مخالفان و جنگهای پراکنده با امویان پرداخت. او به شدت از امام صادق علیهالسلام بیم داشت. لذا در اواخر حکومت خود، آن حضرت را به حیره احضار کرد.
2_ رجال نجاشی، ص 28
3_ موسوعه الامام الصادق، ج 3، ص 231، به نقل ازفرحة الغری، ص 59
4_ بحارالانوار، ج 47، ص 171
5_ کافی، ج 6، ص 347
6_ همان، ص 445
7_ مقاتل الطالبین، ص 232
8_ بحارالانوار، ج 47، ص 180