کوچکهای بزرگ (قسمت دوم)
«صُبـــحانه»
خورشید هنوز به طور کامل، طلوع نکرده بود. خروسها با آنکه از دقایقی قبل از اذان، شروع به خواندن کرده بودند ولی همچنان مشغول بودند. صدای قوقولی قوقوی آنها خانههای کوچک روستایی را پُر کرده بود. حتی اگر کسی هم میخواست بخوابد نمیشد. نسیم خنک و پُر طراوت صبح، پُر از اکسیژن بود. پیرزن، سجادهٔ نمازش را جمع کرد و بلافاصله به سراغ سماور رفت.
قوری رنگ و رو رفتهای که پُر از خاطرههای قدیمی و شیرین بود را برداشت تا چایی را دم کند. پیرمرد رفته بود تا سری به گاو و گوسفندهایی بزند که در طویله بودند. دقایقی به وضعیت آنها سر و سامان داد و وقتی که به خانه برگشت سفرهٔ صبحانه پهن بود.
درون سفره نانی بود که پیرزن همین دیروز پخته بود؛ تکهای پنیر و مقداری سرشیر که محصول گاوهای خودشان بود و چند خوشهٔ انگور که درون بشقابی گذاشته شده بود. پیرزن با دیدن همسرش، استکانهای کوچک را از چایی پُر کرد و قندان را جلوی او گذاشت. پیرمرد کنار او نشست و مشغول به صبحانه شدند.
صحنه تکراری بود و هر دو، تا یادشان میآمد همینطور بود. پیرمرد به سختی یادش میآمد که هنگام برگشت از طویله (همان صبح زود) بساط صبحانه را پهن نبیند. خبری از آب پرتقال، سوسیس و تخممرغ، شیرکاکائو، خامهٔ عسلی و نان تست نبود؛ اما تا دلتان بخواهد صفا و صمیمیت بود.
یکی از ارکان پایداری و گرمی زندگیهای مشترک، بدون هیچ تردیدی مهر و محبت است و این مهرورزی و اظهار محبت، نقش تعیین کنندهای در گرمی و بهبود روابط دارد. اگر چه راههای ابراز محبت فراوان است و به شکلهای گوناگون میتوان آن را نشان داد اما یکی از کوچکهای بزرگ (کارهای کوچکی که تأثیرهای بزرگ دارد)، «صبحانه» است.
همانی که این روزها، متأسفانه در برخی زندگیها، کمرنگ و حتی بیرنگ شده است. شبها دیر میخوابیم و صبحها نه حال تدارک آن را داریم و نه اشتهای خوردن آن را. مرد در حالیبرای رفتن به محل کارش لباسهایش را میپوشد که یا زن در اوج خواب است و یا او هم برای رفتن به سرکار با شتاب خود را آماده میکند. گویی بر اساس یک توافق نانوشته هر دو بدین نتیجه رسیدهاند که یا صبحانه نخورند و یا در محل کار چیزی بخورند.
یکی از راههای پی بردن به نکاتی که منجر به یک رابطه و زندگی موفق میشود این است که به زندگیهای گرم و موفق به طور جدّی دقت کنیم و ببینیم آنها چگونه عمل کردهاند که چنین دستاوردی داشتهاند و پس از آن، آن را مدلسازی کنیم.
بسیاری از زندگیهای باصفای روستایی یا قدیمی، میتوانند از این جهت برای ما به عنوان مدل و الگوی مثبت انتخاب شوند. البته روشن است که قرار نیست که در مصادیق، مثل آنها رفتار کنیم. مثلاً در خانه، نان بپزیم و یا در پارکینگ خانهمان گاو و گوسفند داشته باشیم و صبحها آنها را بدوشیم!
واقعیت این است که اهمیت دادن به صبحانه و وقت قائل شدن برای آن، نقش مهمّی در گرمی و بهبود روابط خانوادگی و البته همسران دارد. صرف نظر از اینکه مصرف صبحانه تا چه اندازه برای سلامت و تندرستی انسان ضرورت دارد نباید از نقش تعیین کنندهٔ آن در ایجاد و تقویت مهر و محبت و صمیمیت بین اعضای خانواده غافل شد.
قابل توجه خانمها:
بسیاری از مردان، تمایل دارند که همسرشان هم چون مادرشان باشد و معمولاً تصویر ذهنی که بسیاری از مردان در ذهنشان دارند این است که وقتی پسر کوچک مامان بودند مادر به صبحانه خوردن آنها اهمیت میداد و هر طور بود نمیگذاشت که بچهها، بیصبحانه به مدرسه بروند. حتی اگر خواب میماندند یا به هر دلیلی فرصت تدارک صبحانه نبود مادر نان و پنیری را لقمه میکرد و همانطور که پسر، لباسهایش را میپوشید و کیف و کتابش را جمع میکرد آن را در دهان او میگذاشت و یا ساندویچ کوچکی تدارک میدید و در کیفش جای میداد.
آنچه که پسر آگاهانه و یا ناآگاهانه از این واقعه نتیجه میگرفت به مرور این بود که مادرم من را دوست دارد. بدون هیچ تردیدی شک نکنید که اگر امروز به عنوان همسر، تدارک صبحانه را جدی بگیرید ناگفته به شوهرتان اعلام کردهاید که دوستش دارید. حتی اگر شوهرتان اعلام میکند که میلی به صبحانه ندارد اما شما آن را آماده کنید.
حتی اگر خیلی خوابتان میآید هر طور هست ساعت را کوک کنید و با عشق تدارک صبحانه ببینید. اگر خانم خانهدار هستید میتوانید پس از آماده کردن صبحانه و رفتن همسرتان مجدداً بخوابید. پیام پنهانی این کار این است که شما برای من اهمیت دارید و من دوستتان دارم و در نقطهٔ مقابل مطمئن باشید وقتی که شما روی تخت خوابیدهاید و همسرتان از خوردن صبحانه صرفنظر میکند و یا خودش برای خودش کاری میکند و چیزی میخورد این پیام غیرمستقیم به او القاء میشود که از نظر شما دوستداشتنی و ارزشمند نیست. فاجعه آنجاست که زن، شب قبل نه تنهای بنای آماده کردن صبحانهٔ فردا را ندارد بلکه میگوید: «صبح که خواستی سرکار بروی آرام برو که من از خواب بیدار نشوم«!
قابل توجه آقایان:
در عین حال، باید شما مردان نیز مراقب باشید که این توقع در شما ایجاد نشود که همسرم هر روز صبح ملزم است و وظیفه دارد تدارک صبحانه را ببیند چرا که همین انتظار و توقع میتواند عامل تنش و ناراحتی شود. راه درست این است که شما بدون هیچ توقعی خودتان به گونهای عمل کنید که هم اهمیت این مسأله روشن شود و هم اینکه طرف مقابل را به انجام آن ترغیب و تشویق کنید.
صبح کمی زودتر بیدار شوید و نان سنگک داغی را تدارک ببینید. چیزی از خوردنیهای صبحانه که مورد علاقهٔ همسرتان است بخرید و اعلام کنید که این را مخصوص شما خریدم که میدانستم دوست داری. از او در صورت تدارک صبحانه تشکر کنید؛ بگویید که هیچ انتظاری نداشتید و چقدر از این جهت خوشحالید و احساس دلگرمی میکنید.
هرچه قدرشناسی شما جدیتر باشد او به این موضوع بیشتر تشویق میشود. مراقب باشید در صورتی که همسرتان در این جهت کوتاهی کرد غُر نزنید و گله و شکایت نکنید. مطمئن باشید چنین رفتارهایی یا او را دچار لجبازی میکند که به دل شما عمل نکند و یا اینکه حتی اگر بلند شود و برای صبحانه اقدام کند آن را با اکراه و کدورت انجام میدهد نه با عشق.
نکتهٔ آخر:
و اگر شما فرزندی دارید یادتان باشد که این رفتارتان، غیرمستقیم مهارت زندگی مشترک را برای آینده به او میآموزد. او یاد میگیرد که همین رفتارهای ظاهراً کوچک و پیش پا افتاده تا چه اندازه برای زندگی مشترک ضروری است و به دوام و گرمی زندگی کمک میکند.
نویسنده: استاد سید مجتبی حورائی