ازدواج موقت فامیلی در قاجار و نقش شیخ جعفر نجفی و فتحعلی شاه در ترویج آن
مرحوم شیخ جعفر نجفی صاحب کتاب کاشِفُ الغِطاء فقیه عهد فتحعلی شاه قاجار، از مُرَوِّجین سنت ازدواج موقّت و از مُشَوِّقین مردم و جوانان به آن برای حفظ عفت و امنیّت عمومی جامعه بود؛ به حدّی که صاحِب قِصَصُ العُلماء، مرحوم میرزا محمّد تُنـُکابُنی در شرح احوالات وی در صفحات 236 و 237 از چاپ جدید قصص العلماء مینویسد:
«... در سالی که شیخ به قزوین آمد، به مسجد رفت؛ مردم خواهش مَوعِظَه نمودند. شیخ در مسجد، بالای منبر رفت و فرمود: ایّها النـّاس! مگر شما شیعه نیستید؟! چرا عقد انقطاع در میان شما متداول نیست؟! پس فرمود که: تقصیر با علماءِ بَلـَد است. و چون حاجّ ملاّ عبدالوهّاب، رَئیس علماء قزوین در آن عهد بود؛ شیخ به او خِطاب فرمود که: چرا دختر خود را به عقد انقطاع نمیدهی تا مردم رَغبَت در عقد انقطاع کنند و به تو مُتابَعَت کنند؟...».
در "نـُزهَة الأبرار" (در وقایع عهد قاجار) ادامۀ ماجرا چنین آمده است:
«... پس چون دخترِ آن مجتهد معروف شهر، بعقد موقت پسری فقیر و بیبضاعت در آمد و جارچیان به امر نمایندگان مرحوم فتحعلی شاه قاجار، در قزوین و برخی شهرهای اطراف، جار زدند و این واقعه را اِعلام عموم نمودند زشتی و قـُبح غیر منطقی ازدواج موقت –که سنتی اسلامی و ضروری برای جامعه است– شکسته شد و مردم قزوین و نواحی اطراف، براحتی، دختران و پسران نوجوان و تازه بالغ را به هم رسانده و ایشان را با یکدیگر مَحرَم ساخته و به کام میرساندند؛ و لفظ صیغه را به کار نمیبردند بلکه میگفتند: «می خواهیم فلان پسر را با فلان دختر، مَحرَم سازیم تا به گناه نیفتند».
امّا جهت جلوگیری از طغیان حسّ شهوت در پسران و دختران تازه بالغ، والدین هر یک از آن دو پسر و دختر، در خانهای که بصورت هفتگی و بیشتر در شبهای جمعه جمع میشدند، بطور خصوصی و دور از سمع و بَصَر دیگران، عهدنامه یا قولنامهای مینوشتند و در آن تأکید میکردند که اگر دخول، صورت گیرد و دختر، پردۀ بکارت خود را از دست بدهد پسر باید تعهّد کند که در این فرض، بلافاصله با آن دختر، ازدواج دائم نماید و ایشان که تا آن زمان «محرم هم بودهاند»، از این پس «زن و شوهر (دائمی) شوند.»
و این عهدنامه یا قولنامه را همگی امضاء یا مُهر میکردند و دختر و پسر را همان شب، تنها در اطاق خلوتی در آن خانه رها میکردند و خود، چند ساعت به گفت و شنود و ضیافت پرداخته و چون آن دو از هم کام میگرفتند همگی رهسپار خانۀ خود میشدند و کسی نیز از این جریان خبردار نمیشد؛ زیرا اهل محلّ، ایشان را از بستگان و آشنایان یکدیگر میدانستند و برای کسی از همسایگان نیز هیچ سؤالی پیش نمیآمد که این رفت و آمدهای هفتگی برای چیست!
این یکی از هزاران خدمت مرحوم فتحعلی شاه قاجار به ایران و جوانان بود. و خود این پادشاه نیز حَرَمسرایی خصوصی داشت که هر چه زن بیسرپرست، فقیر، بیوه و بیپناه بود در آن جمع شده بودند و شاه، شخصاً به امور ایشان رسیدگی میکرد و ایشان را پناه داده، خرجی خودشان و کودکانشان را میداد؛ حال آنکه برخی از این زنان حرمسرا، زشترو و مریضاحوال هم بودند؛ ولی هدف فتحعلی شاه و ناصرالدّین شاه و امثال ایشان، فقط حمایت و پناه دادن به آنها و جلوگیری از فساد ایشان بوده، و نه هوسرانی و شهوترانی شخصی، آنچنانکه مورّخان خائن و دروغگوی غربی و مُستشرِقین کینهتوز و مشروطهخواهان تبهکارِ سِیَهروز در تواریخِ سراپا دروغ خود نوشتهاند، تا چهرۀ پادشاهان اسلام و ایران را بد و زشت جلوه دهند! ...
و این سنت ازدواج موقت خانوادگی و فامیلی، به همان صورت محرمانه، بین خانوادهها و آشنایان، همچنان تا اواخر عهد قاجار و اوایل عهد ننگین مشروطیّت پا برجا بود؛ امّا همزمان با صدای گامهای ننگین استعمار روس و انگلیس، در قالب مشروطه، این رسم خانوادگی و فامیلی زیبا و آرامبخش نیز – توأم با پخش اشعار شاعران خود فروخته و جیرهخوار عصر مشروطه، مثل عارف قزوینی و ایرج میرزا - برچیده شد، تا زنا و فحشاء، جای آن را پر کند!! و ما بر روح ایشان، لعنت میفرستیم چنانکه بر روح آن کس که اوّل بار مُتعه را تحریم و نکوهش کرد لعنت میفرستیم!».
بیانات زیبایی به نقل از دکتر محسن شِفائی:
[شادروان دکتر محسن شِفائی (فوت:1362ش) از اساتید گرانقدر فقید دانشگاه تهران، کتابی بسیار جامع و ارزشمند، بنام «مُتعه و آثار حقوقی و اجتماعی آن»، به زبان فارسی روان، در سال 1340ش نوشته است، که متأسّفانه در این سالها دیگر تجدید چاپ نمیشود!! ولی همچنان در کتابخانۀ ملّی ایران، به شمارۀ زیرین: (48-63م؛ 197209-ش/4/189BP) موجود و در دسترس است. مرحوم دکتر محسن شفایی، پس از اثبات مشروعیّت و فضیلت اخلاقی – اجتماعیِ مُتعه، در صفحۀ 291 کتاب خود، چنین بیانات زیبایی دارد]:
- [«مِلل اسلامی... که قوانین خوب و عُقـَلائی آنها، نقشی در عمل ندارند (فقط) به زبان، مسلمانند؛ ولی در (میدان) عمل، از اسلام و مسلمانی بیخبرند! و رسم و نشانهای از اسلام در آنها نیست و به دست خویش، انحِطاط (پستی و عقبماندگی) را در عالـَم زندگی خویش، پدیدار ساختهاند! ایشان اگر به قوانین مُتقـَنۀ (محکم و استوار) خود، عمل مینمودند هیچگاه افق حیات آنها از ابرهای تیره و تار اختلاف و فـَساد، مسدود نمیگردید و در سراشیبی ذلّت و تنزّل (خواری، فروافتادگی و سقوط) قرار نمیگرفتند... در امور زناشویی (نیز) اگر مقرّرات مربوطه به احکام نِکاح را، که از جملۀ آنها نِکاح مُنقطِع (ازدواج موقت یا مُتعه) است، به کار بسته بودند هیچگاه اهریمنان فحشاء در کِسوَت (= پوشش) انحراف از مبانی ناموسی، در خِطّه و کشور آنها نفوذ نمینمود...»].
[مرحوم دکتر محسن شفایی در صفحۀ 331 کتاب «مُتعه» نیز چنین مینویسد]:
- [بِرتِراند راسِل انگلیسی، دانشمند عصر حاضر، در کتاب «امیدهای نو، در دنیای مُتغیّر»، دربارۀ بهبود وضع زناشویی، چنین اظهار نظر و پیشنهاد مینماید:
«... چه باید کرد؟! یا باید جوانان را از تحصیل محروم کنیم؛ که این امر، ممکن نیست... و یا باید به آنها اجازه دهیم که قوای غریزی خود را در فاحشهخانهها صرف نمایند؛ که این امر، مُستلزِم بُروز امراض مُقارَبَتی و شیوع:
- سیفلیس (Syphilis = کوفت، آبلۀ فرنگی؛ زخم روی آلی تناسلی که ابتدا بقدر یک دانۀ سرخرنگ است و سپس بزرگ و منتشر شده و واگیردار است)
- و سوزاک (Gonorrhea = پیدایش چرک و سوزش در مجرای ادرار)
- و شانکِر (Chancre= آتشک، زخم چرکین ورمدار دردناک روی آلت تناسلی، که بسیاری از اوقات، توأم است با خیارک (Bubo)
- ورم یا دُمَلی چرکین و دردناک، به شکل خیار، که در بیخ رانها پدیدار میشود.
- [ و نیز امروزه، بیماری واگیردار و مُهلِک ایدز، که زنان فاحشه و پسران هرزه، عامل انتقال و پرورش ویروس آن هستند. ایدز AIDS همان چهارحرف اوّل: Acquired immune deficiency syndrome به معنی «نشانگان نقص ایمنی اکتسابی» یا ضعف سیستم دفاعی بدن است، که با کوچکترین میکروبی حتی مثل سرماخوردگی، ممکن است بیمار، جان خود را از دست بدهد!]
- و (نیز، گذشته از همۀ این بیماریهای واگیردار، گسترش فحشاء، سبب شیوع) عقیمی جوانان خواهد بود؛
و یا باید به جوانان، اجازۀ ازدواج دائم بدهیم، که این امر هم با علم به اینکه آنها «بیپول» هستند، غیرممکن است! پس فقط یک فرض، باقی می ماند و آن «ازدواج موقت» برای جوانان میباشد، که از آن در «مکتب شیعه» به «مُتعَه» (بهرهمندی جنسی) تعبیر شده: Childish Marriage، یا: «ازدواج بچهگانه» (آسان و نوجوانپسند)...» (پایان گفتار «برتِراند راسل»، جامعه شناس و دانشمند انگلیسی معاصر)].
[مرحوم دکتر محسن شفایی، در صفحۀ 332 کتاب خود (مُتعه)، باز هم چنین مینویسد]:
[«در سال 1960م تعداد ولدالزّناها (یا حرامزادههای) آمریکا - که از رابطۀ «آزاد» جنسی به دنیا آمدهاند چهارصد هزار نفر میباشد، در حالی که در 1928م. این رقم، سی هزار نفر بوده است!!
خانم M.K در مجلّۀ «بانوان آمریکا» مینویسد:
«علّت این ازدیاد آمار فاحشهها دو امر است:
- «آزادی» بیش از حدّ جوانان؛
- نبودن «قانون سهل و سادهای» که رابطۀ جنسی آنان را مشروع تلقـّی نماید.
وی پیشنهاد شرائط «سهل و سادهای» را برای قانون ازدواج جوانان، مینماید، که عِبارَة ٌاُخْرٰای «مُتعَه» یا همان ازدواج موقت اسلامی است.!
پایان نقل قول از کتاب مرحوم دکتر محسن شِفائی: «مُتعَه و آثار حقوقی و اجتماعی آن»
منبع: وبگاه ازدواج موقّت/ مُتعَه (صیغه)/ تعدّد زوجات (ازدواج مجدّد) از دیدگاه دین و دانش