زیبایی در عظمت است!
بررسی حدیث: "إنّ اللَّه تعالى جميل يحبّ الجمال"
همراه با بررسی جامع و ریشهای لغت جمیل.
چکیده مقاله:
زیباییِ شکوه و عظمت، مطلبی غیر قابل انکار نزد همه انسانها در همه ادوار تاریخ است کوه، زیباست زیرا عظمت دارد؛ آسمان، زیباست چون شکوه دارد؛ حتی رزمایش ارتشیان به سبب عظمتی که دارد زیبا جلوه میکند.
جمال در اصل لغت به معنای شکوه و عظمت است لذا هر کس میخواهد جمال یابد باید سبب آن را در خود ایجاد کند سبب زیبایی و جمال در عظمت[1] است.
از طرف دیگر کسب محبت دیگران چه به انگیزه دنیایی و چه با انگیزه الهی مقصود اکثر مردمان قرار گرفته است. خداوند برای هر چیزی علت و سببی قرار داده که راه رسیدن به آن، تهیِّؤ و فراهم نمودن آن اسباب، است.
سبب محبت، جمال است و سبب جمال، عظمت! بنابراین کسانی که مایلند مورد محبت دیگران واقع گردند بایستی در پی جمال باشند و راه رسیدن به جمال و زیبایی در عظمت و شکوه است. از طرف دیگر خداوند عظمت را در ابهام قرار داده است لذا کسی که در صدد کسب محبت دیگران است بایستی در خود ابهام ایجاد کند تا عظمت یابد تا زیبا گردد و دیگران او را دوست بدارند.
گزیده گویی، حجاب، نظم و امثال این موارد از آنجایی که به انسان، عظمت میبخشند باعث جمال و درک محبت دیگران نیز خواهد شد.
کلید واژه:
جمیل، جمال، حجاب، شرح احادیث، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، نهجالدرایة، رابطه حجاب و جمال و محبت.
اصل مقاله:
حضرت رسول صلوات الله علیه و آله فرمودند:
إنّ اللَّهَ تعالى جَميلٌ يُحِبُّ الجَمال | خداوند زيباست و زيبائى را دوست دارد. |
سَخِيٌّ يُحِبُّ السَّخاء | بخشنده است و بخشش را دوست دارد. |
نَظيفٌ يُحِبُّ النّظافه[2] | پاكيزه است و پاكيزگى را دوست دارد. |
بحث لُغوی:
إبن فارس در مقائیس اللغه آورده است سه حرف: «جیم و میم و لام» در اصل لغت به یکی از دو معنای بزرگی جُثّه و زیبایی، باز میگردد.[3]
اما مصطفوی در التحقیق، اصل لغت جمل را به زبان عبری منتسب نموده و مینویسد: این لغت در زبان عبری به معنای نضج و انفطام، یعنی بلوغ و رسیدن میباشد.[4] وی پس از بیان این مطلب، تلاش زیادی نموده تا لغات منشعب و مشتق از این سه حرف را مطابق با آنچه که از معنای ریشهای این کلمات بیان نموده مُوجّه سازد.
و امّا...
به نظر نگارنده (مسعود رضانژاد فهادان) نظر علامه مصطفوی، خصوصاً در تطبیق لغات مشتق از جمل با معنای نضج و بلوغ، سازگاری دیده نمیشود در عوض، نگارنده معتقد است معنای اصیل و ریشهای تمام لغات برگرفته شده از سه حرف: «جیم و میم و لام»، درشتی و هیبت و عظمت است.
بر همین اساس عرب...
- به شتر، وقتی هشت ساله میشود جَمَل میگوید[5] زیرا شتر در این سن، درشتْ هیکل و عظیم میگردد.
- همچنین جُمله به کلامی که از مفرد، بزرگتر است اطلاق میشود.
- عرب به طنابهای بزرگ نیز به همین مناسبت، «جُمَل یا جُمَّل» میگوید.
- مُجمَل به معنای مُبهم است زیرا چیزی که واضح و مشخّص نباشد در چشم دیگران بزرگ، جلوه کرده، شکوه مییابد.
توضیح اینکه: گاهی به چیزی علم داریم و گاهی جهل؛ امّا میان علم و جهل، حدّ وسطیست که از آن به «إجمال» تعبیر میشود. مثلاً میگویند: فلان مسئله را با او به طور إجمال در میان گذاشتم؛ یعنی هم گفتم و هم نگفتم! و جالب اینکه مردم به چیزهایی که نسبت به آن، علم دارند کمتر اهمیّت میدهند و معمولاً معلومات انسانها در ذهنشان شکوه ندارد کما اینکه به چیزهایی که هیچ اطلاعی از آن ندارند نیز اهمیّت نمیدهند. امّا نسبت به چیزهایی که هم میدانند و هم نمیدانند یعنی چیزهای مجمل و مبهم، حساسیّت پیدا میکنند. زیرا آن چیزها در خاطرشان شکوه پیدا کرده است.مثلاً فرزندم میداند که در جیب من، یک خودکار وجود دارد (=علم) یا اصلاً چنین اطلاعی ندارد (=جهل) در هر دو صورت دانستن و ندانستنش برای او اهمیّتی نخواهد داشت؛ امّا تصوّر کنید به فرزندم بگویم: چیزی در جیب، پنهان کردهام! این یعنی إجمال؛ این یعنی ابهام؛ زیرا هم میداند چیزی هست و هم نمیداند چیست؛ اینجاست که دانستن آن برای او شکوه و عظمت پیدا میکند. همه ما بارها دیدهایم که هدیهای که با کاغذ کادو، پیچیده شده به خاطری ابهامی که پیدا میکند نسبت به هدایای دیگر، دارای شکوه بیشتری میگردد. توجّه به لغت إجمال، آثار تربیتی و اجتماعی فراوانی دارد که إن شاء الله در مطالب بعدی به آن خواهیم پرداخت. |
- بر خلاف نظر إبنفارس ما معتقدیم: جمالِ به معنای زیبایی نیز از این اصلِ یگانه، مستثنی نبوده زیرا چیزهای زیبا در چشم انسان، عظمت نیز دارند و معمولاً چیزهایی که عظمت دارند شکوه هم دارند و بتبع آن، زیباتر و چشمنوازتر نیز هستند. مثل ساختمانهای بزرگ که از آنها به ساختمان مجلَّل و باشکوه تعبیر میشود.
کلمه «سخیّ» از سَخو اخذ شده و به معنای جود و بخشش است.
بحث محتوایی:
خداوند نظیف است یعنی از هر نقصی مُبرّا بوده و چون قدیم است از صفات و عوارض حادث نیز منزه است؛ نظافت در انسان علاوه بر معنای متعارف، طبق گفته إبناثیر در النهايه في غريب الحديث و الاثر، موارد زیر را نیز در بر میگیرد:
- نظافت عقیده به معنای نفی شرک و خلوص عقیده؛
- نظافت قلب از حقد و کینه و حسادت؛
- نظافت طعام و لباس از اختلاط به مال حرام؛
- نظافت طعام و لباس از نجاست و آلودگی؛
- نظافت اعضاء و جوارح از حرام و مکروه و حتی لغو، در حدیثی آمده است: نَظِّفوا افواهکم؛ یعنی مواظب دهانتان باشید که مبادا غیبت و تهمت و دروغ و لغوی از آن خارج شود.[6]
مُطابق آنچه بیان شد جمالِ خداوند از عظمت اوست لذا خداوند دوست دارد انسانها که خلیفه او بر روی زمین هستند نیز رنگ او گرفته و شکوه و عظمت داشته باشند تا در سایه عظمتی که کسب میکنند زیبا گردند.
حجاب، مُحبّتآفرین است!
چنانچه در توضیح کلمه: «مُجمَل» بیان شد اجمال و ابهام، عظمتآفرین است؛ به دنبالِ عظمت، زیبایی خواهد آمد و با درک آن زیباییست که جرقه محبّت، زده میشود؛ بنابراین کسانی که خود را با حجاب اسلامی پوشیده میدارند هم شکوه و عظمت بیشتری خواهند داشت و هم اینکه زیباتر، جلوه میکنند در نتیجه، بیشتر در دلها نفوذ خواهند کرد.
چنانچه ملاحظه نمودید ابهام در پوشش با حفظ حجاب اسلامی تنها به عنوان یکی از مؤلّفههای عظمتآفرین مطرح است إلّا اینکه به خاطر عدم رعایت موارد دیگر، این مؤلّفه تحتالشعاع قرار بگیرد. مثل اینکه دختر محجّبهای، ژولیده باشد یا بد زبان یا بد اخلاق یا وسواسی باشد. میخواهم بگویم در شرایط کاملاً یکسان، دختری که محجّب است چون ابهامش بیشتر است بیشتر در معرض محبّت دیگران واقع خواهد شد.
گزیدهگوئی نیز محبتآور است!
کمتر سخن گفتن نیز از آن جهت که منویّات انسان را مُجمَل و پوشیده میدارد به انسان، عظمت و زیبائی بخشیده، باعث جلب محبّت دیگران میشود.
امام رضا علیهالسلام در این باره میفرمایند: إِنَّ الصَّمْتَ يَكْسِبُ الْمَحَبَّة[7]؛ به درستی که سکوت، جلبکننده محبّت دیگران است.
و عجیب است کار افرادی که در پیِ جلب مجبّت معشوق، پیدا و پنهان زندگی گذشته و حالشان را در همان روزهای نخست آشنائی، تقدیم محبوب خویش میدارند غافل از آنکه، انسانها تا زمانی شیدایی میکنند که معمّاها حلّ نشده باشد و چون معمّا، حل گشت از آن به راحتی میگذرند.
بنابراین عرضه اسرار زندگی و جزئیّات آن به محبوب و بالاتر از آن: "بیان پیدا و پنهان زندگی"، باعث کاسته شدن عظمت عاشق و فروکش کردن مُحبّت محبوب به وی میگردد.
نظم نیز به انسان، عظمت میبخشد!
میدانیم که نظم به زندگی، عظمت میبخشد؛ انسانِ منظّم در چشم دیگران، جلوهدار است از مطالب قبل به سادگی، نتیجه میگیریم نظم نیز مانند سکوت و حجاب، باعث زیباتر شدن زندگی و جلب مُحبّت دیگران میشود.
بنابراین کسانی که منظمترند محبوبترند. البته مراد ما از نظم، افراط در انضباط نیست زیرا نتیجه افراط در انضباط، بعکس بوده و به جای آنکه موجب جلب دیگران شود باعث وازدگی آنان خواهد شد.
معنای ریشهای مُحبّت:
گر چه این حدیث از سه فراز مختلف، تشکیل شده؛ امّا محور کلی در هر سه فراز، بیان طریقه جلب مُحبّت پرورگار است. محبّت از ریشه «حاء _ باء _ باء» تشکیل شده و چنانچه إبنفارس نیز بیان میدارد حب به معنای لزوم و همراهی و چسبندگی و الصاق است.[8]
به عبارت سادهتر، محبّت در أصل لغت، به معنای قرابت و نزدیکی است و چنانچه بارها آزمودهایم دو نفری که به یکدیگر، علاقهمندند یکدیگر را چه در فکر و روان و چه در عالم واقع، جذب میکنند گویا میخواهند کاملاً خود را به همدیگر بچسبانند و این همان معنای محبّت در اصل لغت است.
جالب اینکه گاهی که میان دو رفیقِ شفیق، به هر دلیلی و لو به کدورت و دلخوری، جدائی میاُفتد و از یکدیگر دور میشوند چون جسمشان از هم، دور میشود ارواح و افکارشان بیش از قبل، با هم درگیر میشود گویا فکر، قصد دارد فاصله و فراق و دوری جسم را با تنیدن در افکار محبوب، جبران کند.
هر چه سنخیّت بیشتر، مُحبّت، مستحکمتر!
بنابراین راز این سه فراز در این نکته است که سنخیّت از آن جهت که دو چیز را به هم شبیه میکند باعث ایجاد محبّت میشود.
به عبارت دیگر هر چه میان دو چیز، شباهت بیشتری برقرار گردد آن دو به هم نزدیکتر و به تَبَعِ آن، تلازم و محبّت بیشتری میان آن دو برقرار میگردد. لذا حضرت رسول صلّی الله علیه و آله در این حدیث شریف، میفرمایند:
- چون خداوند بخشنده است اگر شما هم مثل او بخشنده شوید چون با او سنخیّت بیشتری پیدا میکنید هم جوار او گشته و او شما را دوست خواهد داشت.
- همچنین چون خدا زیباست اگر شما هم مثل او زیبا شدید چون به او شبیه میشوید و شباهت، تقرّب میآورد باعث جلب محبت پروردگار میشوید.
- و آخر اینکه خداوند، نظیف است و کسانی که با رعایت نظافت در تمام ابعاد مادی و معنوی، خود را به این صفتِ خدا، نزدیک کنند چون میان خدا و صفات او دوئیت نیست به خود خدا نزدیک شده و نزدیکی به خدا یعنی کسب محبّت او.
نتیجهگیری:
در این نوشتار که قدری فلسفوی شد دانستیم اتصاف به هر یک از صفات باریتعالی از آن جهت که هیچ صفتی جدای از صفات دیگر و غیر از خدا نیست منجر به خدایی شدن انسان در صفات میگردد و این خدایی شدن در صفات، منجر به سنخیت با الله و اتصال بهاو و درک محبت پروردگار است. إن شاء الله!
پینوشت:
1_ اینکه میگوییم زیبایی در عظمت است منافاتی با ظرافت ندارد زیرا گاهی عظمت در ظرافت است.
2_ رهنمای انسانیّت؛ حدیث 690
3_ الجيم و الميم و اللام أصلان: أحدهما تجمُّع و عِظَم الخَلْق، و الآخر حُسْن. (معجم مقاييس اللغه، 1/481)
4_ أنّ هذه المادّة في اللغة العبريّة بمعنى النضج و الانفطام ... ثمّ استعملت في العربيّة بمعنى ما اجتمع فيه النضج و التناسب و النظم. (التحقیق، 2/129)
5_ الجَمَل: يستحق هذا الاسم إذا بزل. (کتابالعین، 6/141)
6_ حُبُّهُ النّظافة من غيره كناية عن خلوص العقيدة و نفى الشّرك و مجانبة الأهواء، ثم نظافة القلب عن الغلّ و الحقد و الحسد و أمثالها، ثم نظافة المطعم و الملبس عن الحرام و الشّبه، ثم نظافة الظاهر لملابسة العبادات و منه الحديث «نَظِّفُوا أفواهكم فإنها طرق القرآن» أى صونوها عن اللّغو، و الفحش، و الغيبة، و النّميمة، و الكذب، و أمثالها، و عن أكل الحرام و القاذورات، و الحثّ على تطهيرها من النجاسات و السّواك. (النهاية في غريب الحديث و الأثر، 5/79)
7_ الكافي ،(2/113)
8_ معجم مقاييس اللغه، 2/26
کتابنامه:
- قرآن کریم
- إبن اثير جزري، مبارك بن محمد، النهاية في غريب الحديث و الأثر، محقق / مصحح: طناحى، محمود محمد، تعداد جلد: 5، ناشر: موسسه مطبوعاتي اسماعيليان، چاپ قم، 1367 ش، چاپ چهارم
- إبن فارس احمد، معجم مقاییساللغه، به کوشش عبد السلام محمد هارون، مکتبه الإعلام الإسلامی، 1404 ق.
- فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، تعداد جلد: 9، ناشر: نشر هجرت، چاپ قم، 1409 ه. ق، چاپ دوم.
- فرید تنکابنی مرتضی، رهنمای انسانیّت، چاپ و نشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1379ش، چاپ پنجم.
- كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، تعداد جلد: ، ناشر: دار الكتب الإسلامية، چاپ تهران، 1407 ق، چاپ چهارم.
- مصطفوی حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تعداد جلد: 14، ناشر: دار الكتب العلمية- مركز نشر آثار علامه مصطفوي، مكان چاپ: بيروت- قاهره- لندن، سال چاپ: 1430 ه. ق، نوبت چاپ: سوم.