loading...
مجله اینترنتی فهادان
بازار فهادان
آخرین ارسال های انجمن
سر دبیر بازدید : 609 سه شنبه 1395/04/01 نظرات (0)

ماجرای مجاب شدن آخوند وهابی توسط استاد قرائتی
جلسه پنجم از سلسله سخنرانی‌های تفسیری  ماه رمضان استاد قرائتی در حوزه علمیه نواب

به گزارش مجله اینترنتی فهادان حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی، رئیس ستاد اقامه نماز کشور در جلسه پنجم از جلسات تفسیر قرآن کریم که در حوزه علمیه نواب هر روز برگزار می‌شود، گفت: در آغاز تبلیغ اوّل باید نیاز به دین را تبیین کنیم چون برخی می‌گویند اصل دین را قبول نداریم.

وی با اشاره به یکی از روش‌های اثبات نیاز انسان به دین، گفت:

انسان سه نیاز دارد: اوّل نیاز شخصی مثل خوراک و پوشاک و دوم نیاز اجتماعی مثل پلیس و قانون. نیاز سوم نیاز عالی است یعنی وقتی انسان سیر شد و قانون و رهبر داشت باید بداند که اوّل و آخر هستی چیست و برای چه آفریده شده و باید چه کاری انجام دهد، شناخت حقیقت، شناخت حق و باطل و شناخت‌های دیگر؛ دین پاسخگوی نیاز عالی است و تبیین می‌کند که اوّل و آخر جهان چیست، وظیفه چیست و حق و باطل چیست.

در راه دین ناامید نشوید!

وی افزود: در راه رسیدن به دین ممکن است افرادی تمسخر کنند، اما در این راه متلک‌هایی باید شنیده شود، چنان‌که قرآن در سوره مطففین می‌گوید: مجرمین چهار متلک به مؤمنین می‌گویند:

  • مجرمین به مؤمنین می‌خندند: «إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یضْحَکُونَ» (مطففین،۲۹)
  • از کنارشان که می‌گذرند غمزه می‌آیند و چشمک می‌زنند: «وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ یتَغامَزُونَ» (مطففین،30)
  • وقتی پیش امثال خود بر می‌گردند فکاهه و جک می‌گویند: «وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى‏ أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهینَ» (مطففین،۳۱)
  • و از دور هم که دیدند می‌گویند منحرف و امّل است: «وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ» (مطففین،۳۲)

حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی، تصریح کرد: اما روزی می‌آید که مؤمنان بر کفار می‌خندند: «فَالْیوْمَ الَّذینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یضْحَکُونَ» (مطففین، ۳۴)، در حالی که روی تخت‌ها نشسته‌اند: «عَلَى الْأَرائِکِ ینْظُرُون» (مطففین، ۳۵)‏.

چرا طلبه شده‌ایم؟

وی در بخش دیگری از سخنان خود، گفت: مردم سه دسته هستند:

  • اوّل کسانی که تولید می‌کنند؛
  • دوم کسانی که توزیع می‌کنند؛
  • و سوم کسانی که مصرف می‌کنند.

روحانی اگر استعداد داشت تولید علم می‌کند، اگر نه توزیع می‌کند و اگر بیان برای توزیع نداشت، عمل می‌کند، تاجر قالی، پشم توزیع می‌کند، تاجر لوستر، شیشه توزیع می‌کند، ولی طلبه، توزیع علم و غیر جمادات می‌کند که باارزش‌تر است.

وی با اشاره به اینکه وضع آخوندی هر روز بهتر می‌شود، گفت: هر چه هوا داغ‌تر شود قدر آب بهتر دانسته می‌شود، هر چه دنیا به فساد و گناه آلوده‌تر شود قدر معنویت بیشتر دانسته می‌شود و اینکه عرفان‌های کاذب پدید می‌آید برای این است که مردم خلأ دارند.

چطور درس بخوانیم؟

حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی، ادامه داد: عبارت «لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّه‏» سه بار در قرآن آمده است، یعنی اسلام، کُره زمین را خواهد گرفت، برای این امر سه چیز می‌خواهیم:

  • اوّل قانونی که بتواند دنیا را اراده کند، زیرا سلیقه‌ای نمی‌شود، این قانون موجود است، قرآن کتابی که تحریف نشده است؛
  • دوم رهبری که بتواند دنیا را اداره کند که خداوند آن شخص را ذخیره کرده است و در زمان مناسب ظهور خواهد کرد؛
  • سوم نیز آمادگی دنیا است که وظیفه حوزه علمیه ایجاد آن است.

 مهمانی قرآنی

وی در ادامه با اشاره به خاطره‌ای، مهمانی در قرآن را تبیین کرد که در ادامه می‌آید:

زمانی ایرانی‌ها در مسجدالحرام دور من جمع شدند، آخوندهای وهابی پرسیدند که این کیست؟ گفتند: ایشان استاد قرآن ما است. یکی از آن‌ها آمد و پرسید: شما که استاد قرآن هستید، قرآن را حفظید؟ گفتم: خیر و او آهی کشید و روی برگرداند. گفتم: من طوری با قرآن مأنوس هستم که هیچ یک از علمای شما به این شیوه مأنوس با قرآن نیست. بعد یک نمونه مهمانی قرآنی را برای او گفتم که اینگونه است:

1_ بی‌دعوت جایی نروید: «وَ لکِنْ إِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا» (احزاب، ۵۳)

2_ اگر بی‌دعوت رفتید و در را باز نکردند، برگردید: «إِنْ قیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا» (نور، ۲۸)، زیرا مسکن برای آرامش است و حق ندارید هر وقت خواستید در بزنید.

3_ اگر در را باز کردند، سلام کنید: «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیوتاً فَسَلِّمُوا عَلى‏ أَنْفُسِکُمْ» (نور، ۶۱)

4_ اگر سلام کردند با بهتر از آن جواب دهید: «وَ إِذا حُییتُمْ بِتَحِیهٍ فَحَیوا بِأَحْسَنَ مِنْها» (نساء، ۸۶)

5_ اگر گفتند در مجالس تکان بخورید و جا باز کنید، این کار را انجام دهید تا خداوند در همه امور زندگی شما گشایش ایجاد کند، «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا یفْسَحِ اللَّهُ لَکُم‏» (مجادله، ۱۱)، در اینجا جواب خداوند را مطلق آورده و نگفته است خدا هم در مجالس برایتان گشایش ایجاد می‌کند.

6_ اگر دو نفر وارد آن شدند، بلند شوید: مؤمن و عالم، زیرا خداوند ترفیع داده است به مؤمنان و عالمان: «وَ إِذا قیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات‏» (مجادله، ۱۱)

7_ وقتی نشستید و صحبت می‌کنید، داد نزنید: «إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمیر» (لقمان، ۱۹)

8_ درِ گوشی با هم صحبت نکنید: «إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّیطان‏» (مجادله، ۱۰)

9_ صاحبخانه فوری پذیرایی کند، مثل حضرت ابراهیم علیه السلام که سریع رفت پهلوی خانواده و غذا آورد: «فَراغَ إِلى‏ أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمین‏» (ذاریات، ۲۶)

10_ غذا باید خانگی باشد نه از بیرون که هم بهداشتی‌تر است و هم بیرون ریخته نمی‌شود، حضرت ابراهیم علیه‌السلام از پیش خانواده غذا آورد: «فَراغَ إِلى‏ أَهْلِهِ» (ذاریات، ۲۶)

11_ صاحبخانه نگوید می‌روم پذیرایی بیاورم بلکه سریع برود و بیاورد، زیرا ممکن است مهمان تعارف کند: «فَراغَ إِلى‏ أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمین‏» (ذاریات، ۲۶)

12_ آشپزخانه باید آفتاب و نور و هوا داشته باشد، باید گشایش داشته باشد که گوسفندی چاق در آن جا شود، حضرت ابراهیم علیه السلام در آشپزخانه گوسفند را آماده کرد: «فَراغَ إِلى‏ أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمین‏» (ذاریات، ۲۶)

13_ سفره را پهلوی مهمان بیاور، نه اینکه سفره جای دیگر باشد و مهمان برای آن بلند شود: «فَقَرَّبَهُ إِلَیهِمْ» (ذاریات، ۲۷)

14_ سفره را طوری بچینید که همه چیز در همه جای سفره باشد و مراعات شخص کنارتان را بکنید: «وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْب‏» (نساء، ۳۶)

15_ انسان به غذا نگاه کند: «فَلْینْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِه‏» (عبس، ۲۴)، این آیه معنای فراوانی دارد، اینکه چطور از چیزی که شیرین نیست، شیرینی بیرون می‌آید و چطور از خاک که سبز نیست سبزی بیرون می‌آید…

16_ وقتی غذا خوردید مجلس را ترک کنید: «فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا» (احزاب، ۵۳)

17_ وقتی خواستید بروید اجازه بگیرید: «إِذا کانُوا مَعَهُ عَلى‏ أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یذْهَبُوا حَتَّى یسْتَأْذِنُوه‏» (نور، ۶۲)

18_ صاحبخانه هم اجازه بدهد: «فَلْیسْتَأْذِنُوا» (نور، ۵۹)

وقتی حرف‌هایم تمام شد، آخوند وهابی که عصبانی بود آرام شده بود و زانوی من را به‌خاطر قرآن بوسید و گفت: می‌شود بنشینید که من طلبه‌ها را بیاورم، من ترسیدم که برود مأمور بیاورد ولی نشستم، رفت و گروهی را آورد و گفت: دوباره این مهمانی را برای این‌ها بگو.

 

منبع: سایت مدرسه علمیه نواب

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری