آثار گناه
سید حبیب حسینی
- چرا افسردگیام زیاد شده؟
- چرا قوای عقلی و حافظهام ضعیف شده؟
- چرا رزق و روزیام با مشکل مواجه شده؟
- اصلاً چرا تلاشهایم به نتیجه نمیرسد؟
- چرا علیرغم تمنّای زیادی که دارم، در مسائل معنوی پیشرفت نمیکنم و احساس خوش معنویت و آرامش به من دست نمیدهد؟ چرا؟
وقتی این سؤالات و صدها سؤال دیگر از این قبیل را بررسی و علتیابی میکنیم، به یک پاسخ میرسیم و آن هم گناه است. آری همه این مشکلاتی که ذکر شد نتیجه و آثار گناه است.
اگر متوجه بشویم که علت همه مشکلات ما ناشی از ارتکاب گناه است تصمیم ما برای ترک گناهان دوچندان میشود. لذا این مقاله در صدد است که در چند شماره به بخشی از آثار زیانبار و مهلک گناهان بپردازد، به امید اینکه جامعه ما از لوث گناهان پاک شود.
آثار فردی گناه
۱-کاهش قوای عقلی
قوای عقلی و فکری هر انسانی ثابت و پایدار نیست، بلکه متناسب با افعالی که از او صادر میشود این قوا شدت و ضعف پیدا میکند. گناه از اموری است که باعث ضعیف شدن قوای عقلی و فکری انسان میشود. چرا که عقلانیت انسان از جنس نور است و گناه تولید کننده ظلمت و این دو با هم جمع نمیشوند.
از پیامبر خدا نقل شده که به ابن مسعود سفارش میکند: از مستی گناه بپرهیز چرا که برای گناه هم جنونی مانند جنون شراب وجود دارد، بلکه جنونش شدیدتر است. ۱
انسانی که قوای عقلی او رو به ضعف بگذارد، هر خیری از او دور میشود و آمادگی هر اشتباه و خطایی را پیدا میکند. چرا که فرمودند: فقط با عقل است که هر خیری به دست میآید. ۲
۲- از بین رفتن محفوظات
همه دیدهایم که انسانها از نظر قوه حافظه برابر نیستند، بلکه با هم اختلاف دارند. اموری هم در زیاد و کم شدن حافظه تأثیر دارند که از آن جمله معصیت الهی است. بنابر روایات اهل بیت (علیهم السلام) معصیت باعث از بین رفتن محفوظات از ذهن انسان میشود.
ابن مسعود از پیامبر «صلوات الله علیه و آله» نقل میکند: از گناهان بپرهیز چرا که گناهان از بین برنده خیرات هستند. وقتی بنده گناه میکند، به واسطه انجام آن، علمی را که یاد گرفته بود فراموش میکند. ۳
اگر بنا باشد انسان زحمت تحصیل علم را بکشد اما معلوماتش باقی نماند، پس زحمت او بینتیجه است و همیشه در جهالت باقی خواهد ماند.
3- قساوت قلب
یکی از اموری که در سعادت انسانها نقش کلیدی دارد، داشتن قلبی تأثیرپذیر و رقیق است. اگر قلب انسان را قساوت بگیرد، دیگر نسبت به امور لطیف و ظریف و نورانی تأثیرپذیر نخواهد بود. در نتیجه بسیاری از امور که باعث تنبه و رشد دیگران است در رشد و ترقی او تأثیر نخواهد داشت.
البته آدمی با دلی نرم و رقیق به دنیا میآید و خود اوست که باعث قساوت قلب خود میشود. از جمله اینکه مرتکب گناه میشود و گناه باعث قساوت قلب آدمی میشود.
چنان که در سوره مطففین میخوانیم: «کَلاَّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ ۴»؛ چنین نیست که آنان میپندارند، بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دلهایشان نشسته است!
و در روایات آمده است: هرگاه بنده گناهی انجام دهد نقطه سیاهی در دل او پیدا میشود. اگر توبه کرد پاک میشود و اگر به گناه خود ادامه داد، آن نقطه سیاه زیادتر میشود تا اینکه همه قلب را میگیرد و در این موقع است که دیگر او رستگار نمیگردد. ۵
انسانی که دچار قساوت قلب گردد نه تنها با خالق خود مشکل پیدا میکند، بلکه در ارتباطات خانوادگی و اجتماعی خود نیز دچار مشکل میشود. انسانی که دل او سخت شده، نمیتواند از احساسات لطیف و پاک برخوردار باشد و در نتیجه زندگی سرد و خشنی خواهد داشت.
در این باره در تفسیر نمونه میخوانیم:
نه تنها در آیات این سوره از تأثیر گناه، در تاریک ساختن دل سخن گفته شده، که در بسیاری دیگر از آیات قرآن مجید نیز این معنی به طور مکرر، و با صراحت مورد توجه قرار گرفته است.
در یک جا میفرماید: «کَذلِکَ یَطْبَعُ الله عَلی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ»؛ این گونه خداوند بر قلب هر متکبر طغیانگری مهر مینهد. (سوره غافر آیه ۵۳)
و در جای دیگر درباره گروهی از گنهکاران لجوج و عنود میفرماید:
«خَتَمَ اللهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ» (خداوند بر دلهای آنان مهر نهاده، و همچنین بر گوشهای آنان، و بر چشمهایشان پردهای فرو افتاده، و برای آنان عذاب بزرگی است.) (سوره بقره آیه۷)
و در آیه ۴۶ سوره حج میخوانیم: «فَإنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ» (چشمهای ظاهر نابینا نمیشود، بلکه دلهایی که در سینهها جای دارد نابینا میگردد.)
آری بدترین اثر گناه و ادامه آن، تاریک ساختن قلب، و از میان بردن نور علم و حس تشخیص است. گناهان از اعضاء و جوارح، سرازیر قلب میشوند، و قلب را به یک باتلاق متعفن و گندیده مبدل میسازند. اینجاست که انسان راه و چاه را تشخیص نمیدهد، و مرتکب اشتباهات عجیبی میشود که همه را حیران میکند و با دست خود تیشه به ریشه سعادت خویش میزند و سرمایه خوشبختی خویش را به باد فنا میدهد.
در حدیثی از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میخوانیم: کثرة الذنوب مفسدة للقلب؛ گناهان زیاد قلب انسان را فاسد میکند.
و در حدیث دیگری از همان حضرت میخوانیم: ان العبد اذا اذنب ذنبا نکتت فی قلبه نکتة سوداء، فان تاب و نزع و استغفر صقل قلبه، و ان عاد زادت حتی تعلو قلبه، فذلک الرین الذی ذکر اللَّه فی القرآن: «کَلَّا بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ.»
(هنگامی که بنده گناه کند نقطه سیاهی در قلب او پیدا میشود، اگر توبه کند و از گناه دست بردارد و استغفار نماید، قلب او صیقل مییابد و اگر باز هم به گناه برگردد سیاهی افزون میشود، تا تمام قلبش را فرا گیرد، این همان زنگاری است که در آیه (کَلَّا بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ) به آن اشاره شده.)
همین معنی از امام باقر (علیه السلام) در اصول کافی با مختصر تفاوتی نقل شده است.
و نیز در همان کتاب از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) چنین نقل شده که فرمود:
تَذَاكَرُوا وَ تَلَاقَوْا وَ تَحَدَّثُوا فَإِنَّ الْحَدِيثَ جِلَاءٌ لِلْقُلُوبِ إِنَّ الْقُلُوبَ لَتَرِينُ كَمَا يَرِينُ السَّيْفُ جِلَاؤُهَا الْحَدِيثُ؛ مذاکره کنید و یکدیگر را ملاقات نمایید و احادیث (پیشوایان دین) را نقل کنید که حدیث، مایه جلای دلها است، دلها زنگار میگیرد، همان گونه که شمشیر، زنگار میگیرد، و صیقل آن حدیث است. (الکافی، 1/41)
از نظر اصول روانشناسی نیز این معنی ثابت شده که اعمال آدمی همواره بازتابی در روح او دارد، و تدریجاً روح را به شکل خود در میآورد، حتی در تفکر و اندیشه و قضاوت او مؤثر است.
این نکته نیز قابل توجه است که انسان با ادامه گناه، لحظه به لحظه، در تاریکی روحی بیشتری فرو میرود، و به جایی میرسد که گناهانش در نظرش حسنات جلوه میکند، و گاه به گناهش افتخار میکند! در این مرحله راههای بازگشت به روی او بسته میشود، و تمام پلها پشت سرش ویران میگردد و این خطرناکترین حالتی است که ممکن است برای یک انسان پیش آید. ۶
۴- زوال نعمتها
یکی از آثار مهمی که گناهان در زندگی هر فرد یا اجتماعی میگذارد از بین رفتن نعمتهایی است که خداوند به آنان عطا فرموده است. آری پایداری بسیاری از نعمتهای الهی مشروط به انجام ندادن گناه و اطاعت او است.
چنان که در قرآن کریم میخوانیم: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (سوره اعراف آیه۹۶)
(و اگر اهل آبادیها ایمان میآوردند و پارسایی میکردند، حتماً برکاتی از آسمان و زمین بر آنان میگشودیم، اما (آنان حق را) تکذیب کردند، پس به سبب آنچه همواره کسب میکردند، گرفتارشان کردیم.)
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) میفرماید: وَ ايْمُ اللَّهِ مَا كَانَ قَوْمٌ قَطُّ فِي غَضِ نِعْمَةٍ مِنْ عَيْشٍ فَزَالَ عَنْهُمْ إِلَّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوهَا لِ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيد؛ به خدا سوگند هیچ ملتی از آغوش ناز و نعمت زندگی گرفته نشد، مگر به واسطه گناهانی که مرتکب شدند، زیرا خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمیدارد.)
سپس افزود:
وَ لَوْ أَنَ النَّاسَ حِينَ تَنْزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ وَ تَزُولُ عَنْهُمُ النِّعَمُ فَزِعُوا إِلَى رَبِّهِمْ بِصِدْقٍ مِنْ نِيَّاتِهِمْ وَ وَلَهٍ مِنْ قُلُوبِهِمْ لَرَدَّ عَلَيْهِمْ كُلَّ شَارِدٍ وَ أَصْلَحَ لَهُمْ كُلَّ فَاسِد؛ هرگاه مردم موقعی که بلاها نازل میشود، و نعمتهای الهی از آنان سلب میگردد، با صدق نیت رو به درگاه خدا آورند، و با قلبهایی آکنده از عشق و محبت به خدا از او درخواست حل مشکل کنند، خداوند آنچه را از دستشان رفته به آنان باز میگرداند، و هر گونه فسادی را برای آنان اصلاح میکند.
و از این بیان رابطه گناهان با سلب نعمتها به خوبی آشکار میشود.
۵- نزول بلاها
بدون شک هر امری که در عالم اتفاق میافتد بدون علت نیست. از آن جمله بلاها و مشکلاتی است که بر سر راه افراد یا جوامع نهاده میشود و بدانها گرفتار میشوند. اگر انسانها در مدار بندگی خداوند قدم بر میداشتند از بسیاری از بلاها و مشکلات در امان بودند و همواره در حفظ و حراست خداوند به سر میبردند. اما بر اثر انجام گناه و معصیت الهی مستحق نزول بلا میشوند.
در سوره شوری میخوانیم: وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ (سوره شوری آیه30)؛ و هر مصیبتی به شما رسد پس به سبب دستاورد شماست! و بسیاری (از خطاهای شما) را میبخشد.
در ذیل همین آیه در تفسیر المیزان میخوانیم:
مصائب و ناملایماتی که متوجه جامعه شما میشود، همه به سبب گناهانی است که مرتکب میشوید، و خدا از بسیاری از آن گناهان در میگذرد و شما را به جرم آن نمیگیرد. پس آیه شریفه در معنای این آیات است:
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» ۸ (سوره روم آیه۴۱) «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا.» ۹ (سوره اعراف آیه۹۶) «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» ۱۰ (سوره رعد آیه۱۱) و آیات دیگری که همه دلالت دارد بر اینکه بین اعمال آدمی و نظام عالم ارتباطی خاص برقرار است. به طوری که اگر جوامع بشری عقاید و اعمال خود را بر طبق آنچه فطرت اقتضا دارد وفق دهند، خیرات به سویشان سرازیر و درهای برکات به رویشان باز میشود، و اگر در این دو مرحله به فساد بگرایند، زمین و آسمان هم تباه میشود، و زندگیشان را تباه میکند.
این، آن حقیقتی است که سنت الهی اقتضای آن را دارد، مگر آنکه باز هم پای سنت دیگری به میان آید، همان سنت که گفتیم حاکم بر سنت رزق است، یعنی سنت امتحان و استدراج و املاء که در این صورت وضع، صورتی دیگر به خود میگیرد، (و به جای چشاندن نمونهای از آثار سوء اعمالشان، نعمت را به سویشان سرازیر میکند، تا به طور کلی با فساد خو بگیرند، و سراسر جهان برای نابودیشان یک جهت شده، عوامل و اسبابش برای منقرض ساختن آنان بسیج شوند)، هم چنان که فرموده: «ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّی عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ». ۱۱
از امیر المومنین (علیه السلام) نقل شده که فرمودند:
مؤمن در جسم یا مال یا فرزندان یا مرتبطین خود دچار بلا و گرفتاری میشود چرا که خداوند فرمود: و هر مصیبتی به شما رسد پس به سبب دستاورد شماست و بسیاری (از خطاهای شما) را میبخشد. ۱۲
نکته:
۱- در روایات اهل بیت (علیهم السلام) بیان شده که هر گناه بلای خاصی را در پی خواهد داشت و اثر هر گناه را بیان کردهاند. به عنوان مثال در مورد زنا فرمودهاند که هرگاه زنا در جامعه زیاد و علنی شود موجب زیاد شدن زلزله میشود. ۱۳
۲- در روایات آمده که هرچه انسانها گناهان جدیدتری را انجام دهند باعث میشود بلاهای جدیدتری بر سر آنان ببارد. ۱۴
پینوشتها:
۱. بحار، ج ۷۴، ص ۵۰۱.
۲. مستدرک وسایل، ج۱۱، ص۲۰۹.
۳. بحار، ج۷۰، ص ۷۷۳.
۴. سوره مطففین، آیه۱۴.
۵. الکافی، ج۲، ص۲۷۱؛ وسائل الشیعة، ج ۰۲، ص ۷۹۱؛ تفسیر نمونه، ج ۲۶، ص ۶۶۲.
۶. تفسیر نمونه، ج ۲۶، ص ۲۶۶.
۷. تفسیر نمونه، ج۲۰، ص ۳۱۰؛ همچنین رجوع کنید: ترجمه تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۴۷.
۸. اگر فساد در خشکی و دریا پیدا شود، به سبب گناهانی است که مردم میکنند، و پیدا شدن آن برای این است که خداوند نمونهای از آثار شوم اعمالشان را به ایشان بچشاند، شاید برگردند.
۹. و اگر مردم شهرها ایمان میآوردند و تقوی پیشه میکردند، ما برکتهایی از آسمان و زمین به رویشان میگشودیم، اما به جای ایمان و تقوی تکذیب کردند.
۰۱. خدا نعمتهای هیچ قومی را دگرگون نمیسازد، تا آنکه خودشان وضع خود را دگرگون کنند و رفتار خود را تغییر دهند.
۱۱. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۸، ص ۸۶.
۲۱. بحار، ج۷۵، ص۵۲.
۳۱. تهذیب الأحکام، ج۳، ص ۷۴۱.
۴۱. الکافی، ج ۲، ص ۵۷۲.