کریسمسی با آقا در خانواده شهید مانوکیان
در اثنای این ملاقات، مادر بزرگوار شهید مانوکیان، با حضرت آقا عرض کرد:
ما با شما از نظر فرهنگ دینی فاصله داریم، در روضههایتان شرکت میکنیم، ولی خیلی مواقع داخل نمیآییم. روز شهادت امام حسین علیه السلام، روز عاشورا و تاسوعا به دستههای سینهزنی امام حسین علیه السلام شربت میدهیم.
میآییم توی دستههایتان مینشینیم، ظرف یکبارمصرف میگیریم، که شما مشکل خوردن نداشته باشید، چون ما توی ظرف آنها آب نمیخوریم.
توی مجالس شما شرکت میکنیم و بعضی از حرفهای را میشنویم. امّا من تا الآن معنای بعضی چیزها را نمیفهمیدم.
میگفتند: در دین شما بانویی که دختر پیامبر اسلام است را بین در و دیوار گذاشتهاند، سینهاش را سوراخ کردهاند نمیفهمیدم یعنی چه.
میگفتند: مسلمانها یک رهبری داشتند به نام علی (علیه السلام) که اوّل مظلوم است چون دستش را بستند و در سه دوره ۲۵ ساله، حکومتش را غصب کردند ولی من نمیفهیمدم یعنی چه.
میگفتند مظلوم و نجیب است چون در ۲۵ سالی که حکومتش غصب شده بود، شغلش این بود، آخر شب، نان و خرما میگذاشت روی کولش میرفت خانه یتیمها؛ این را هم نمیفهمیدم.
ولی امروز فهمیدم که علی (علیه السلام) کیست!!! مظلوم است و نجیب است یعنی چه!!
امروز با ورود شما به منزلمان، با این همه گرفتاری و مشغلهای که دارید، وقت گذاشتید و به خانه منِ غیر مسلمان تشریف آوردید معنای خیلی از چیزها را فهمیدم.
اُسقُف ما، کشیش محله ما تاکنون به خانه ما نیامده است، شما رهبر مسلمین هستید. من امروز فهمیدم علی (علیه السلام) که خانه ایتام میرفت چه قدر بزرگ است.