اشتراکات من و یک سوسک
پدید آورنده: عاصی گرفتار
پرده اول: کثیفترین حشره عالم
سوسک از کثیفترین حشرات عالم است. از دیرباز انسانها از سوسک به دلیل ظاهر مشمئز کننده آن متنفر بودهاند و به جهت کثیفی و همین ظاهر وحشتناک!! از آن میترسیدهاند.
سوسک حشرهای است کثیف با عادات نامطلوب و همه چیزخوار. این حشره حتی گاهی اوقات (با عرض معذرت) از مدفوع، خلط سینه، و هر چیز کثیف دیگری تغذیه میکند و این چیز هرچه کثیفتر باشد! از نظر سوسک لذیذتر است!!! (باز هم با عرض معذرت)
محل زندگی سوسک نیز کثیفترین جاهاست. سوسک در مکانهای تمیز و پاکیزه نمیتواند زندگی کند. حتی بعضی از انواع سوسک لانه خود و محل زندگی خود را از مدفوع حیوانات میسازند. سوسک ناقل بسیاری از بیماری هاست و طبق بررسیهای انجام شده تعداد زیادی از باکتریها، ویروسها و انگلهای تک یاخته را با پاها و قطعات دهانی و فضولات خود منتقل میکند.
از سوسک بوی نامطبوع و تهوع آوری خارج میشود که مربوط به مایع روغنی شکلی است که از خود خارج مینماید و ظروف و مواد غذایی را آلوده میکند.
اینها بخش کوچکی از آلودگی و کثیفی سوسک بود.
پرده دوم: سرگین شفا بخش سگ!!
مولوی در مثنوی داستان دباغی را نقل کرده است که وقتی به بازار عطاران رسید تحمل بوی خوش را نداشت و بیهوش روی زمین افتاد.
آن یکی افتاد بیهوش و خمید ــــــــــ چون که بر بازار عطاران رسید
هم چو مردار اوفتاد آن بیخبر ___ نیم روز اندر میان ره گذر
مردم هرچه کردند و هر دارویی به کار بردند نتوانستند مرد دباغ را به هوش بیاورند تا اینکه خبر به برادرش رسد و او بالای سر دباغ آمد و به طوری که مردم متوجه نشوند چیزی را زیر بینی او گرفت که بر اثر آن دباغ به هوش آمد.
خلق را میراند از وی آن جوان ــــــ تا علاجش را نبینند آن کسان
سر به گوشش برد همچون رازگو ــــــ پس نهاد آن چیز بر بینی او
کو به کف سرگین سگ ساییده بود ــــــ داروی مغز پلید آن دیده بود
ساعتی شد مرد جنبیدن گرفت ــــــ خلق گفتند این فسونی بُد شگفت
پرده سوم: وقتی لوامه را رها کردم
از وقتی بد و خوب را از هم تشخیص دادم با «لوامه» (۱) آشنا شدم و همیشه همراهم بود و چه قدر همراه خوبی بود. هر وقت که میخواستم خودم را آلوده کنم یا به محض اینکه آلوده میشدم، به من نهیب میزد که مراقب خودت باش و خود را پاک کن. اما من به حرفهایش گوش نمیدادم و کم کم فاصله من و لوامه زیاد شد و با اینکه همیشه همراهم بود به اندازه چند سال نوری از هم فاصله داشتیم.
طبعم عوض شد و نه تنها از آلودگی و کثافات ناراحت نمیشدم بلکه احساس میکردم که بدون آنها زندگی بیمعناست. اصلاً آنها را کثیف نمیدیدم. تا اینکه یک شب از جایی خیلی پاک رد میشدم که صدای مناجات از آن به گوش میرسید، ولی برای من هیچ زیبایی نداشت و با اینکه آنجا واقعاً بوی بهشت میداد، من تحمل آن را نداشتم و میخواستم هرچه سریعتر از آنجا بیرون بروم.
لوامه دوباره به سراغم آمد و آنجا بود که فهمیدم:
من از بوی گندی که ملائکه را در عرش آزار میدهد، لذت میبرم. (۲)
من به راحتی گوشت گندیده مردار و برادران خودم را میخورم و مشکلی ندارم. (۳)
من چرک و خون و کثافات را به راحتی مصرف میکنم. (۴)
من ناقل انواع میکروبهایی هستم که انسانها را با لوامه دشمن میکند. (۵)
در اطراف من با کثافتهایی که خودم جمع کردهام، پردههای ضخیمی کشیده شده است که دیگر نمیتوانم زیباییها و حقایق عالم را ببینم و از روشنایی محروم ماندهام، ولی تاکنون فکر میکردم در قلب روشناییام. (۶)
و خلاصه تمام زندگی من در لذت طلبی و پر کردن شکم میگذرد.
پرده چهارم: فکر خوردن مدفوع
یک نفر از حضرت آیت الله حجت پرسید: چگونه میشود که معصومین نه تنها گناه نمیکردند، بلکه به گناه فکر هم نمیکردند.
ایشان در جواب فرمود:
«آیا شما تا الان که دستشویی رفتهاید گاهی هم فکر خوردن آن کثافات را کردهاید.»
آن شخص جواب داد: «خیر»
ایشان هم فرمود: «گناه هم نسبت به معصومین همین گونه است، یعنی آنها آن قدر به خباثت و پستی گناه یقین دارند که تو به پستی کثافات یقین داری» (۷)
پرده پنجم: ارزش شکم پرست
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودهاند:
«هر که همتش فقط مصروف آن باشد که چیزی در شکمش داخل کند قدر و قیمتش به اندازه چیزی است که از شکمش خارج میگردد.» (۸)
پرده ششم: یک سؤال؟!
به نظر شما یک سوسک چه قدر میارزد؟! آدمی چه قدر؟!
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:
«کسی که به شرف معنوی و کرامت نفس خود عقیده دارد با پلیدی گناه، خوارش نخواهد ساخت.» (۹)
پرده هفتم: ریش سلمان یا دم سگ
روزی شخصی در مدائن به سلمان فارسی که حاکم آنجا بود گفت: «ای سلمان! ریش تو با ارزشتر است یا موی دم سگ من.»
سلمان اندکی تأمل کرد و فرمود: «اگر ریش من از پل صراط رد شد، ریش من، وگرنه موی دم سگ تو!» (۱۰)
بیپرده: راه نجات
لوامه میگفت: تنها راه پاکی و عوض کردن طبعی که به کثیفی عادت کرده است و ترک این زندگی سوسکی!!! آن است که سحر به حمام «توبه نصوح» بروی. (۱۱)
پینوشتها:
۱ـ «وَ لَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَة ـ و قسم به نفس بسیار ملامت کننده» سوره قیامت آیه۲
۲ـ رسول خدا (ص) فرمود: «مؤمن هرگاه بدون عذر دروغ بگوید هفتاد هزار فرشته او را لعنت میکنند و از درونش بویی خارج میگردد که تا عرش میرسد و حاملان عرش او را لعنت مینمایند، خداوند برای آن گناه هفتاد زنا برای او مینویسد که پستترین آنها زنا با مادرش میباشد.» مستدرک الوسائل ج۹ ص۸۶
۳ـ «وَ لَا تجََسَّسُواْ وَ لَا یغْتَب بَّعْضُکم بَعْضًا أَ یحُِبُّ أَحَدُکمْ أَن یأْکلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتًا فَکرِهْتُمُوه ـ و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید.» سوره حجرات آیه۱۲
۴ـ بر اساس آیات و روایات هر گناه باطن کثیفی دارد و گنهکار در قیامت آن را درک میکند.
۵ـ انسان گنه کار باعث آلودگی دیگران میگردد. به همین دلیل در سوره ناس برای پناه بردن به خدا از شر آنچه انسان را آلوده میکند میفرماید بگو: «من الجنة و الناس»
۶ـ «خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ ـ خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده و بر چشمهایشان پردهای افکنده شده و عذاب بزرگی در انتظار آن هاست.» سوره بقره آیه۷
۷ـ آثار گناهان صفحه۴۵
۸ـ ۲۵۷۷ مَنْ کانَتْ هِمَّتُهُ مَا یدْخُلُ بَطْنَهُ کانَتْ قِیمَتُهُ مَا یخْرُجُ مِنْهُ (۳۷۷/ ۵). تصنیف غررالحکم و درر الکلم
۹ـ «من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیة» غررالحکم، صفحه ۶۷۷
۱۰ـ اندرز نامه
۱۱ـ «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسی رَبُّکمْ أَنْ یکفِّرَ عَنْکمْ سَیئاتِکمْ وَ یدْخِلَکمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ـای کسانی که ایمان آوردهاید بسوی خدا توبه کنید، توبهای خالص امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است وارد کند.» سوره تحریم آیه۸