مرحوم شیخ عباس قمی به نقل از قطب راوندی نقل می کند که:
عبدالرحمان اصفهانی (که بر کیش اهل سنّت بود)، برای شکایت از ظلمی که به او شده بود، از اصفهان راهی پایتخت حکومت عباسی شد.
عبدالرحمان اصفهانی میگوید: من وارد بغداد شدم و در مقابل دربار متوکل عباسی ایستاده و منتظر بودم که نوبت به من برسد تا بر او وارد شوم.
در همین حال، مقربان دربار او گفتند: متوکل بسیار خشمگین و غضبناک است!
پس من بر خود ترسیدم که نکند مرا نیز به سبب خشمش عقاب کند لذا نه راه پیش داشتم و نه راه پس!!؟
علت خشم و ناراحتی او را سؤال کردم؛ گفتند: او بر امام شیعیان؛ - حضرت علی بن محمد علیهالسلام غضب کرده است.
چیزی نگذشته بود که ناگهان جوانی دلربا و بسیار دلانگیز در آنجا حاضر شد.
درباریان گفتند: او علی بن محمد النقی علیهالسلام است.
تا او را دیدم ناخداگاه محبت او در دلم جای گرفت و بدون این که سخنی بر زبان جاری کنم در دل خود، برایش دعا کردم که: خدایا! او را از شر متوکل عباسی حفظ کن!
ناباورانه تا حضرت در مقابل من قرار گرفتند فرمودند:
خدا دعایت را مستجاب کند و مال و ثروت فراوان و فرزندان صالح بسیار و عمر طولانی به تو عطا کند!
لذا تا ایشان در مقابل متوکل قرار گرفت به ناگاه و برخلاف تصوّر، متوکل شروع به لبخند زدن نمود و او را تکریم نموده و با احترام بازگرداند.
عبدالرحمان میگوید:
پس از بازگشت به اصفهان، دیری نپایید که خداوند به برکت دعای امام هادی علیه السلام به من اموال و ثروت فراوانی عطا فرمود و صاحب خانه فراخ و بزرگی شدم که در اصفهان مثل و مانندی نداشت و به برکت دعا حضرت، صاحب فرزندان صالح و نیکو شدم و اکنون که این ماجرا را نقل می کنم 70 سال عمر کردهام.
پس عبدالرحمان اصفهانی به مکتب حضرت مشرف شده و شیعه شد.
و قال مولانا صاحب الزمان عليه السلام فی توقیعه الشریفه: اَکثرُوا الدّعُاءَ بِتَعجِیلِ الفَرَجِ، فإنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم: حضرت فرمودند: برای تعجیل در امر فرج بسیار دعا کنید زیرا همین دعا موجب گشایش مشکلات [معنوی و مادی] شماست. |