loading...
مجله اینترنتی فهادان
بازار فهادان
آخرین ارسال های انجمن
سر دبیر بازدید : 824 چهارشنبه 1394/09/04 نظرات (0)

 استخـــدام

شرح حدیث: "سَخافَةٌ بِالمَرءِ أن يَستَخدِمَ ضَيفَه"

آثار وضعی به کارگیری مهمان

مسعود رضانژاد فهادان

مقــدّمه:

در دین مبین اسلام برای ضیافت و مهمانی، آداب فراوانی ذکر شده که این خود دلالت بر اهمیّت و ارزش آن از نگاه اسلام و شارع مقدّس دارد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله طی حدیثی که در این نوشتار به شرح و تفصیل آن خواهد پرداخت به یکی از آداب ضیافت، اشاره کرده و می‌فرمایند: به کارگیری مهمان، باعث تنگی و سبکی در زندگی انسان می‌شود.

آقای ابوالقاسم پاینده در کتاب نهج الفصاحة، دامنه حدیث را تنگ‌تر گرفته و حدیث را به گونه‌ای ترجمه نموده که به کارگیری مهمان، فقط مایه‌یِ سبک‌عقلی انسان باشد.

امّا نگارنده با عنایت به قول لغویین، دامنه حدیث را توسعه داده و معتقد است می‌توان از حدیث مزبور، استفاده‌های بیشتری نمود از جمله اینکه: به کارگیری مهمان، دارای اثر وضعیِ فقر می‌باشد.

کلید واژه:

مهمان، آداب مهمانی، ضیافت، اسباب فقر، شرح‌ نهج الفصاحه، نهج ‌الدرایة، شرح حدیث، استخدام، سَخافة، بررسی لغوی.

اصل مقــاله:

قالَ رسول الله صلی الله عليه و آله:

سَخافَةٌ بِالمَرءِ أن يَستَخدِمَ ضَيفَه[1]؛ به کار گرفتن مهمان، باعث سبکی و تنگی در زندگی و شخصیّت انسان می‌شود.

بررسی ریشه‌ای لغت: «سخْف»

به گفته ابن فارس در مقائیس اللغه، سه حرف (سین _ خاء _ فاء) در اصل لغت، بر "مطلق سبکی در هر چیزی" دلالت دارد[2]. خلیل بن احمد نیز در کتابِ «العین» احتمال قوی داده است که سخْف به معنای: "سبکعقلی" ولی سَخافة به معنای: "مطلق‌سبکیِ در هر چیزی" باشد[3].

بررسی لغت ضیف:

همچنین سه حرف (ضاء _ ياء _ فاء) نیز به اعتقاد إبن فارس، دلالت بر "ميل چيزي به چيز ديگر" دارد[4]. بر همين اساس، عرب به مهمان از آن جهت که به منزل انسان، متمايل می‌شود ضيف می‌گويد. ظاهراً اين کلمه و مشتقات آن، شش بار در قرآن تکرار شده است.

اهمیّت مهمانی گرفتن و حرمت مهمان در نگاه اسلام:

در دين مبين اسلام به رفت و آمد و ارتباط با یکدیگر توجه فراواني شده تا آنجا که خداوند متعال برای آن فضيلت‌های زيادی را خصوصاً براي کسانی که آداب اسلامیِ آن را رعايت نمايند در نظر گرفته است. از جمله آداب مهمانی گرفتن بکار نگرفتن مهمان در منزل ميزبان است. بلکه صاحب‌خانه با هر رتبه و منزلت اجتماعی که دارد باید خود، عهده‌دار امور پذیرایی گردد.

  • در همین رابطه امام کاظم عليه‌السلام می‌فرمایند: به درستي که بکارگيري مهمان، جفاست[5].
  • و إبن أبي يعفور می‌گويد:
    ديدم که مهمانی بر امام صادق عليه‌السلام وارد شد تا آنکه مهمان، برای کمک از جای خود بلند شد آن حضرت او را نهی فرموده و سپس خود به انجام آن اقدام نمودند و فرمودند: پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله از استخدام و به کارگیری مهمان نهی فرموده‌اند
    [6].
  • همچنين منقول است که مهمانی بر حضرت رضا عليه‌السلام وارد شد در آن شب، حضرت کنار مهمان خویش نشسته بودند و با هم صحبت می‌کردند که ناگهان فتيله چراغ، تغيير کرد آن مرد، دستش را برای تنظيم نمودن فتيله، دراز نمود. حضرت، مانع شدند و خودشان اقدام به تنظیم فتيله نمودند. سپس فرمودند: ما مردمانی هستيم که مهمان خود را به خدمت نمي‌گيريم[7].

سَخافةٌ بالمَرء یــا سَخافَةُ المَرء؟!

چنانچه بیان شد سَخافة، دلالت بر مطلق سبکی در هر چیزی دارد و اختصاص به سبک‌مغزی و بی‌عقلی ندارد. همچنین از آنجایی که باء در بالمرءِ، باء الصاق است سَخافَةٌ بِالمَرءِ به این معناست که: این سبک‌رفتاری و بی‌عقلی، کاملاً او را احاطه نموده است. به عبارت دیگر، مثل انسانی که چیزی را محکم بغل گرفته باشد کسی که مهمان خود را به کار می‌گیرد به همین صورت، سبک‌رفتاری و بی‌فرهنگی و بی‌مغزی او را محکم در آغوش خود خواهد گرفت. از باب مثال، یک وقت کسی به ما آب می‌پاشد ولی یک وقت ما را تمام قد، در آب فرو می‌برد سَخافةٌ بِالمَرءِ یعنی همین، یعنی غرق در بی‌فرهنگی و بی‌ادبی شدن.

نکته دیگر اینکه سَخافة، انسان را بغل می‌گیرد نه اینکه انسان، سخافة را بغل بگیرد و این دلالت بر شدّت سبکی دارد.

به کارگیری مهمان، باعث تنگدستی می‌شود!

با توجه به نزدیکی دو تعبیر «سَخافَةٌ بِالمَرء» و «أسخَف الرَّجُل»، احتمال دیگری در مصداق حدیث داده می‌شود و آن اینکه لغویین تصریح کرده‌اند که أسخف‏ الرجُل: به معنای کمی مال و تنگی معیشت است[8]. همچنین إبن أثیر در النهاية في غريب الحديث و الأثر می‌گوید[9]: السَخَف اگر با فتحه خواهده شود به معنای تنگی عیش است. بنابراین یکی از مصادیق سَخافة، تنگ‌دستی و ابتلاء به فقر است و حدیث «إستخدامُ الضیف، یورث السَّخافَة» یعنی به کارگیری مهمان موجب سَخافة می‌شود که یکی از مصادیق سَخافة، فقر است مصداق دیگر آن، بی‌فرهنگی و بی‌ادبی و بی‌شخصیتی از منظر و دیدگاهِ جامعه است.

استخدام میزبان قبیح است!

نکته دیگر اينکه در اين حديث آنچه مذمّت شده استخدام مهمان است استخدام مهمان يعني تو از او بخواهي براي امر پذيرايي يا غيره کار کند يا اينکه او را منع نکني يا حتّي جوري رفتار کنی که مهمان به کار کردن، وا داشته شود. امّا اينکه مهمان با اصرار خودش در انجام کارها به ميزبان، خدمت کند ظاهراً منع و قبحی نخواهد داشت خصوصاً در مواقعی که مهمانی طولانی شود.

روایتی که از امام رضا علیه‌السلام نیز نقل گردید از همین باب است زیرا وقتی فتیله چراغ نفتی، تغییر کرد مسلّماً یکی باید آن را دوباره تنظیم کند و به حال اوّل باز گرداند حال اگر میزبان، بدون هیچ عکس‌العملی از جای خود، تکان نخورد مسلّماً مهمان است که به آن کار مجبور می‌شود. دقیقاً مثل اینکه زنگ درب خانه به صدا در آید و میزبان هیچ عکس‌العملی از خود نشان ندهد. بنابراین استخدام و به کارگیری مهمان، شامل این موارد نیز می‌گردد و نهی حضرت رضا علیه‌السلام ناظر به این مطلب است.

توجه به عنوان مهمانی و مهمان در حدیث!

و نکته آخر اینکه صِرف قدم نهادن در منزل کسی، باعث نمی‌شود عنوان مهمان بر او عارض شود چه بسا کسانی مثل: مستخدم و تعمیرکار که از ابتداء، برای کار کردن به منزل شخص، وارد می‌شوند و یا کسی که تحت عناوین دیگری، اجیر شده باشد مانند: پزشک یا آرایشگر؛ و یا اینکه مجلس، عنوان ضیافت را نداشته باشد مثل جلسات درسی؛ که در این موارد چون واردین، عنوان مهمان ندارند بلکه به عنوان خدم و اجیر وارد بر منزل شده‌اند و یا اینکه مجلس، عنوان ضیافت ندارد بلکه تحت عناوین دیگری چون کلاس درس است؛ بکار گیری آنان اشکالی نداشته و مصداق حدیث مذکور نخواهد بود.

نتیجه‌گیری:

در این نوشته، که حول حدیثی از نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، مبنی بر عدم به کارگیری مهمان بود نکات زیر استفاده شد:

  • به کارگیری مهمان نه تنها، بی‌ادبی بلکه دلالت بر اوج بی‌ادبی و بی‌فرهنگی دارد.
  • به کارگیری مهمان، باعث تنگی در زندگی و سبکی انسان می‌شود که مطابق قول لغویّون، یکی از مصادیق آن، تنگ‌دستی و فقر است.
  • در امر میزبانی باید جوری عمل شود که به هیچ وجه، نوبت عمل، به مهمان نرسد و لذا کسی که به مهمان، دستور نمی‌دهد امّا خودش هم کارها را معطّل می‌گذارد گویا به کار کردن مهمان، امر نموده است.
  • مهمان، تعریف دارد و صِرف وارد شدن کسی به منزل دیگری عنوان مهمان تحقق پیدا نمی‌کند بلکه ورود به منزل باید با قصد ضیافت همراه باشد.

 


پانوشت:

1.نهج الفصاحة؛ حديث 1738

2. السين و الخاء و الفاء أصلٌ مطَّرد يدلُّ على خفّة. (معجم مقاييس اللغه‏، 3/144)

3.لا يكادون يقولون: السُّخْفُ‏، إلا في العقل خاصة، و السَّخَافَةُ عام في كل شي‏ء. (کتاب العین، 4/202)

4.الضاد و الياء و الفاء أصلٌ واحدٌ صحيح، يدلُّ على مَيل الشى‏ء إلى الشى‏ء. (معجم مقاييس اللغه‏، 3/380)

5. قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیهماالسلام‏ إِنَّ مِنَ الْجَفَاءِ اسْتِخْدَامَ الضَّيْفِ. (الكافي، 6/284)

6. إبْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: رَأَيْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَهِ عليه‌السلام ضَيْفاً فَقَامَ يَوْماً فِي بَعْضِ الْحَوَائِجِ فَنَهَاهُ عَنْ ذَلِكَ وَ قَامَ بِنَفْسِهِ إِلَى تِلْكَ الْحَاجَةِ وَ قَالَ عليه‌السلام نَهَى رَسُولُ اللَهِ صلی الله علیه و آله عَنْ أَنْ يُسْتَخْدَمَ الضَّيْفُ. (الكافي، 6/283)

7.نَزَلَ بِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه‌السلام ضَيْفٌ وَ كَانَ جَالِساً عِنْدَهُ يُحَدِّثُهُ فِي بَعْضِ اللَّيْلِ فَتَغَيَّرَ السِّرَاجُ فَمَدَّ الرَّجُلُ يَدَهُ لِيُصْلِحَهُ فَزَبَرَهُ أَبُو الْحَسَنِ علیه‌السلام ثُمَّ بَادَرَهُ بِنَفْسِهِ فَأَصْلَحَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ إِنَّا قَوْمٌ لَا نَسْتَخْدِمُ أَضْيَافَنَا. (همان)

8.أسخف‏ الرجُل: رَق مالُه و قَل‏. (تاج العروس، 12/266 _ لسان العرب، 9/146 _ المحكم و المحيط الأعظم‏، 5/86)

9.النهاية في غريب الحديث و الأثر، 2/350

کتابنامه:

  • پاينده، ابو القاسم‏؛ (1363) نهج الفصاحة، تهران، انتشارات دنياى دانش، چاپ چهارم.
  • إبن اثير جزري، مبارك بن محمد؛ (1367) النهاية في غريب الحديث و الأثر، محقق: محمود محمد طناحى، قم، انتشارات موسسه مطبوعاتي اسماعيليان، چاپ چهارم.
  • إبن سيده، على بن اسماعيل‏؛ (1421ه.) المحكم و المحيط الأعظم، محقق: عبدالحمید هنداوى، بیروت، انتشارات دار الكتب العلمية، چاپ اوّل.
  • إبن فارس، احمد بن فارس؛ (1404ه.) معجم مقاييس اللغه‏، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات مكتب الاعلام الاسلامي، چاپ اوّل‏.
  • إبن منظور، محمد بن مكرم‏؛ (1414ه.) لسان العرب، بیروت، انتشارات دار صادر، چاپ سوم.
  • فراهیدی، خلیل بن احمد؛ (1409ه.ق) کتابُ العین، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم.
  • كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏؛ (1407ق) الكافی، محقق: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، تهران، انتشارات دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم.
  • مرتضى زبيدى، محمد بن محمد؛ (1414ه.) تاج العروس من جواهر القاموس، محق: علی شيرى، بیروت، انتشارات دار الفكر، چاپ اوّل.‏

و السلام

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری