در اوج دل بستن به خویشتنـِ خویش..
ناگهان..!
دانستم نمی دانم..
ندانستم که این نمی دانم من دانستم که هیچ نمی دانم!
تنها دانسته ام، ندانستنم و من جُزئیـ از ندانستنم!
چیزی تمام وجودم را در سؤالی متمرکز کرد:
بعد از این چه کُنم؟
10 فروردین 91 _ منزل پدربزرگ