بارداری نامشروع در سبک زندگی غربی
فرزند نامشروع یا به زعم روشنفکرانه با کمی پوشش متظاهرانه "فرزند خانواده تک والدینی"، فرزندی است که یا والد او مشخص نیست و یا از طریق رابطه جنسی نامشروع (خلاف موازین شرعی) موجودیت یافته است.
سقوط هیتلر و پایان جنگ جهانی دوم برابر شد با ظهور نسلی به نام "نسل فرزندان نامشروع". در حقیقت پایان جنگ جهانی از یک سو، باعث تصرف کشورهایی همچون: آلمان توسط سربازان بیگانه شد، کشورهایی که به واسطه لشکرکشی حاکمانشان میلیونها نفر از مردان جوان خود را از دست دادند، تلفاتی که ترکیب جنسیتی این کشورها را به طوری جدی به سمت سنگینی کفه به سمت خانمها بالا برد. از سوی دیگر با پایان یافتن این جنگ، افشاگریهای تکاندهنده، ذهن مردم را درگیر خود کرد، افشای فجایع انسانی مانند: قتل عام لهستانیها توسط شوروی، قتلعام چکها توسط آلمانها و کشته شدن میلیونها سرباز، باعث فروریختن تمام ارزشهای اخلاقی و مسیحی در جامعه غرب شد.
به همین جهت این دو عامل یعنی: "تغییر ترکیب جنسیتی" و "فروپاشی ارزشهای اخلاقی" مسبب پدید آمدن "نسل فرزندان نامشروع" در جامعه غرب شد.
فرزند نامشروع در عصر معاصر
فرزند نامشروع یا به زعم روشنفکرانه با کمی پوشش متظاهرانه "فرزند خانواده تک والدینی"، فرزندی است که یا والد او مشخص نیست و یا از طریق رابطه جنسی نامشروع (خلاف موازین شرعی) موجودیت یافته است.
این نسل نامشروع در دوره نخست، بنا به مقتضیات زمانه، چندان مورد توجه نگرفت، اما با تداوم آن در دورههای بعد و نسلهای آتی، غرب دچار شوکی اخلاقی شد.
با وجود اینکه این دولتها سعی در کاستن از شدت بحران اخلاقی فرزندان نامشروع داشتند اما با شدت گرفتن جنبشهای ضداخلاقی که در اروپا بیشتر در قالب "موج سوم" فمینیسم ظاهر میشد و در آمریکا با عنوان"جنبش هیپیها" نمایان گشت، تقریباً مبارزه با مسئله زاد و ولد نامشروع به حاشیه رفت و دولتها در راستای سیاست "گر خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو" نسبت به این مسئله، سکوت اختیار کردند و با بیطرفی خود موجب قوت گرفتن این پدیده شوم اخلاقی شدند.
حتی در مواردی دولتها دست به تغییرات ساختاری در سیستم اجتماعی- قانونی خود میزنند تا با این چالشها روبر شوند، تغییرات و تمهیداتی که مهمترین آنها را میتوان در لغو قانون محدودیت سنی برای خرید "قرص صبح فردا" (قرص پیشگیری از بارداری) دید، در حیقیت این مسئله نشان دهنده این است که پدیده "طغیان زاد و ولد نامشروع" در جوامع غربی، دیگر قابل مهار با گزینههای فرهنگی نیست و دولتها لاجرم به سمت تابوشکنیهای اخلاقی و تعلیم مسائل جنسی برای کودکان میروند.
اما چرایی افزایش زاد و ولد نامشروع در عصر حاضر در جوامع غرب ریشه در عوامل اجتماعی، فرهنگی و ... مختلفی دارد، عواملی که به برخی از آنان اشاره میشود:
1_ افزایش فعالیت فمینیسم
تفکر فمینیستی که یکی از اصول آن، بی قید و تعهد بودن زن است، در ذات خود، زنا و فرزند نامشروع از تبعات لاینفکّ آن است. این دسته از تفکرات با طرح کردن اهداف اخلاق ستیزانه خود در قالب مواردی همچون استقلال و آزادی زنان که به تعبیری، همان فرار از قیود خانوادگی و تعهدات زناشویی است، باعث ترویج روابط نامشروع و فرزندان نامشروع می شوند.
2_ گسترش فعالیتهای دینستیزانه
در جوامع غربی، مجموعهای از عوامل همچون: سیطرهی نگاه فیلسوفان، اندیشمندان و روشنفکران ملحد یا سکولار، توسعه گروههای شیطانپرستی، ترویج عرفانهای کاذب شرقی، ارائه تصویری خشونتآمیز از دین و ... باعث از معیار افتادن ارزشهای اخلاقی همچون: ازدواج و رابطه دو جنس مخالف بر پایه عقود شرعی و... شده است.
3_ منطبق نبودن مبانی علوم انسانی غرب با ارزشهای اخلاقی
اکثر مَکاتب علوم انسانی غربی، برداشتی مادیگرا از عالم دارند، علومی مانند روانشناسی، نیز با نگاه فرویدی (تفکری که همه چیز را ریشه در غرایز جنسی میدانست!) روابط بشری را تحلیل میکنند، از این رو بیقید و بند بودن جنسی در علوم انسانی غرب حضوری جدی دارد.
4_ بالا رفتن سن ازدواج
با توجه به تغییر سبک زندگی در غرب و قدرت گرفتن پدیده شوم "هم خانگی" در این جوامع و از سوی دیگر فشارهای اقتصادیِ رو به افزایش، بطور کلی، میل به ازدواج شرعی و رسمی در این جوامع کم شده است و روابط، بر مبانی ارضاء غرایز و آزمایشگونه شکل میگیرد. از این رو این دسته مسائلِ ناشی از بالا رفتن سن ازدواج باعث افزایش زاد و ولدهای نامشروع شده است.
5_ نبود ساختاری جهت ترویج ازدواج
با توجه به موارد ذکر شده که توأم با تضعیف جایگاه کلیسا در این جوامع و دینگریزی نسل جوان غربی است، معیارهای اخلاقی و مذهبی، نادیده نیز انگاشته میشوند، معیارهایی که همواره تعهدآور و دارای قیود مخصوص به خود هستند. در حالی که مجموع عوامل موصوف، نسل جوان غرب را تعهدگریز کرده و از این رو، این نسل، رو به افزایش رابطه نامشروع آورده است، هیچ ساختار مناسبی برای ترویج ازدواج و یا ارزش های اخلاقی در این جوامع وجود ندارد.
تبعات تداوم طغیان این بحران اخلاقی
تولد فرزندان نامشروع همچون هر عمل خلاف اخلاق دیگری، برای جامعه خود تبعات منفی به همراه دارد، از این جهت به منظور ذکر مثال به پارهای از آنها اشاره میشود:
1_ شکستن تابوی فرزند نامشروع
در برخی جوامع غربی که دارای عقبه مذهبی بوده و هنوز بخشی از جامعه، دارای نمایههای سنتی و مذهبی است و جامعه تا چندی پیش، رنگ و بوی مذهبی داشته است، ترویج زاد و ولد نامشروع و رسمیّت بخشیدن به آن، باعث جلب توجه به سمت آن و شکستن حرمت آن در اندک جمعیت اخلاقمدار باقی مانده در غرب میشود.
2_ ارائه تعریفی جدید از خانواده برای مقابله با سیاست افزایش جمعیت
مادران و فرزندان نامشروع را خانواده نامیدن و عنوان "خانواده تک والدینی"بر آنان گذاشتن، با توسل به پوشش عوام فریبانه که هدف، رسیدن به آرامش است!! ماهیت و ذات تشکیل خانواده را هدف قرار میدهد. در حقیقت با این تعریف، اصالت اخلاقی خانواده را هدف قرار می دهند.
3_ متعصب نشاندن جریانهای اخلاقی
در جراید و بخشهای هنری غربی از مادران این فرزندان به عنوان زنانی"تجربهگرا و مستقل" یاد میشود و این چنین فرزندان را "نیازمند توجه" معرفی میکنند و سعی میشود عمل شنیع بارداری نامشروع در قالب "از تعهد و الزام گریزی" توجیه شود. از سوی دیگر برای کوبیدن مخالفان این بحران اخلاقی، از آنان با عناوینی همچون "نسل پیر"، "اقلیت"، "متعصب و ناسیونالیستهای فالانژ" یاد میشود، که خود این مسئله باعث تضعیف جریانهای اخلاقگر در این جوامع شده است.
4_ پیدایش مسائل و مشکلات مختلف پس از ازدواج
برداشتن محدودیتهای سنی برای خرید وسایل پیشگیری از بارداری باعث آگاهسازی زودهنگام و بدون زمینهچینی میشود. این مسئله موجب فعالیت جنسی از سنین پائین و بدون قید و بند خواهد شد که این دسته از روابط جنسی که در اغلب موارد همراه با افسار گسیختگی جنسی است، در دراز مدت منجر میشود که فرد، سلایق جنسی نامعقول و نامعمولی پیدا کند. در نتیجه این فرد نمیتواند برآورده کردن نیازهای جنسی نامتعارف خود را از کسی که نقش همسر واقعی او را در آینده خواهد داشت، انتظار داشته باشد. این مسئله خود باعث سرکوبهای جنسی و مشکلات روانی- عاطفی پس از آن میشود.
5_ مشکلات روانی
مسلماً فرزندان نامشروع، بنا به خلاء عاطفی (ناشی از عدم وجود یکی از والدین) بیشتر از افسردگی و اضطراب رنج میبرند. در حقیقت این دسته از فرزندان در دراز مدت، حس پوچی و ناامیدی، جامعهستیزی و هنجارشکنی پیدا میکنند و در سنین بالا، حاضر به برقراری رابطه جدی و تعهدآور با ضمانتهای شرعی و اخلاقی میشوند. نتیجتاً این مجموع از عوامل، این افراد را تبدیل به انسانهایی دارای کمبود روانی و اختلالهای مربوطه میکند.
6_ بالا رفتن آمار طلاق
زنانی که قبل از ازدواج از مرد دیگری فرزند دارند، قطعاً پس از ازدواج در هماهنگیسازی بین دو گروه انسانی قدیم (خود و فرزند نامشروع) با جدید (خود و همسر جدید) به مشکل بر خواهند خورد و حتی در صورت هماهنگسازی نیز ممکن است پیوندهای خاص خلاف اخلاقی بین مرد و فرزند نامشروع (دختر) شکل بگیرد، مسلماً این چنین مواردی زمینه طلاق را به شدت افزایش میدهد.
در مجموع پدیده فرزند نامشروع ریشه در مجموعهای از عوامل تاریخی همچون: جنگها، تحولات اجتماعی (ظهور موج سوم و هیپیها)، بحرانهای اقتصادی و بالاخص موقعیت روانی یک جامعه دارد.
در جامعهیِ امیدوار و بدون هراس، اعضاء با شجاعت به سراغ ایجاد رابطه تعهدآور (ازدواج) میروند در صورتی که در جوامع مضطرب از آینده، افراد به دلیل هراس از ناکامی سعی میکند با مسائل زودگذر، خود را آرام کنند، مسائلی که از شومترین آثار آن، پدید آمدن نسلی نامشروع در این جوامع است.
از سوی دیگر، قدمت و عدم اراده دولتها باعث شده است که غرب نتواند به طور ریشهای با این بحران برخورد کند از این رو، ناچار در طول زمان این اعمال را به رسمیّت میشناسد، برای مثال میتوان به رسمیت یافتن روزافزون ازدواج همجنسگرایان، ازدواج و فرزندخواندگی آنها در جوامع غربی مختلف اشاره کرد.
در این میان، آسیب جدی را کودکان و نوجوانان غربی خواهند دید، چرا که با اعمال قوانین جدید، مانند برداشته شدنِ محدودیت قانونی برای قرصهای جلوگیری بارداری، خود به خود نوجوانان و کودکان این جوامع به سمت روابط جنسی در سنین پائین کشیده خواهند شد که این روابط، تبعات جبرانناپذیری برای جسم و روح آنها در پی خواهد داشت.
در واقع قوانینی از این دست به گونهای کودکان و نوجوانان را به سمت روابط جنسی، هل خواهد داد، نوجوانی که تا دیروز با محدودیتهایی از سوی خانواده و یا عرف مواجه بوده و یا نوجوان و کودکی که در دنیای معصومانهی خود زندگی میکرده است اکنون با تغییری بزرگ در زندگیاش روبرو میشود.
او میتواند روابط جنسی داشته باشد بدون اینکه، هیچ کس از آن اطلاع پیدا کرده و یا بازخواستش کند. در کنار اینها پخش تصاویر این روابط و شیطنتهای کسانی که با این نوجوان رابطه جنسی برقرار کردهاند، آمار خودکشی در بین نوجوانان و کودکان که هم اکنون نیز به علت وجود پدیدههایی مانند آزار سایبری بسیار بالاست، باز هم افزایش خواهد داد.
از طرف دیگر در حالی که فمینیستها دسترسی زنان و دختران به قرصهای جلوگیری از بارداری را در هر سنی از حقوق آنان میدانند به خصوص در تعطیلات، روزهای آخر هفته و زمانهایی که پزشک در دسترس آنها نیست، و بدین وسیله از برداشته شدن محدودیتهای سنی برای تهیه این قرصها در ایالات متحده امریکا ابزارخوشنودی میکنند اما همچون سایر مواردی که چشم اعور ایشان تمام جوانب پدیدهها و مسائل را ندیده است، در این باره نیز دسترسیهای بی قید و شرط برای سنین مختلف به خصوص کودکان و نوجوانان به تعبیر رسانهها: آرزوی دیرینهی کودک آزاران، قاچاقچیان جنسی و روسپیهای نوجوان را برآورده خواهد کرد.
البته همهگیر شدن استفاده از این قرصها یک مزیت را برای دنیای لیبرال به همراه خواهد داشت و آن این است که آمار سقط جنین نوجوانان پرورش یافته در دامان سبک زندگی منطبق بر آزادی مطلق انسان غربی کاهش پیدا خواهد نمود.