کفر حسن بصری در کلام معصومین علیهمالسلام
حسن بصری، المتولد سنه ۲۱ هجری، المتوفی فی اول رجب سنه ۱۱۰ ق. و کان عمره تسعه و ثمانین.
سمعانی در «انساب» به شرح حال او گفته: «الشیخ ابوسعید حسن بن ابی الحسن بن یسار البصری المیسانی الاب و الاصل نسبته الی میسان بالفتح و هی بلیده به اسفل البصره و کان الحسن عرض زنده شبراً و کان من کبار مشایخ الصوفیه.
پدرش غلام زید بن ثابت انصاری و مادرش «خیره» آزاد کردهٔ امسلمه است. حضرات صوفیه خرقه و تاج خود را به او میرسانند و به وجود او مباهات مینمایند و اکثر سلسلهها را منتهی به او میدانند؛ چنانکه معصوم علی شاه در «طرائق الحقایق» که نسخهٔ آن در نظر این قاصر موجود است گفته: از حسن بصری به حبیب عجمی و از وی به شیخ داوود طایی و از او به معروف کرخی رسیده است و حسن بصری خرقه از دست امیرالمؤمنین علیهالسلام پوشیده چنانکه در شعر خود گفته:
رسید فیض، علی را ز احمد مختار *** جپس از علی، حسن آمد خزینهٔ اسرار
حبیب طایی و معروف، سری و جنید *** دو بوعلی و دگر مغربی، سر اخیار
و بعد در کتاب مذکور از برای حسن بصری، جانفشانیها مینماید که او را در سلسلهٔ اوتاد و اخیار داخل کند. چون نظر در کتب شیعه مینماید اثری از مناقب حسن بصری پیدا نمیکند ناچار ملتجِئ میشود به «نفحات الأنس» جامی ناصبی و مطالبی گفته که حسن بیچاره را رسوا کرده؛ خواسته مدح کند، مذمت کرده؛ چنانکه میگوید: حسن بصری داخل خانه أمّ سلمه شد و از کوزهٔ پیغمبر آب خورد. چون پیغمبر آب خورد، فرمود: این آب را که آشامیده؟ امسلمه عرض کرد: حسن بصری. فرمود: حسن بصری چندان که از این آب آشامیده، علم من در او سرایت کرده !است
این مطلب چندان دروغ او روشن بوده که خود صاحب «طرائق» هم به کذب آن اعتراف کرده چون که به اتفاق امت، رسول خدا صلیالله علیه و آله سنهٔ دهم از هجرت وفات کرد و حسن بصری سنهٔ بیست و یکم هجرت متولد گردید پس چگونه از کوزهٔ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آب آشامیده است؟!
بصری و عداوت او با امیرالمؤمنین علیهالسلام
حسن بصری آنچه از مجموع احوال او به دست میآید پابند هیچ مذهبی نبوده و هر صاحب مذهبی را با هوا و میل او تکلم میکرده است؛ هر گاه دچار شیعه میشد از مناقب امیرالمؤمنین علیهالسلام خودداری نمیکرد که آن شیعه چنان گمان میکرد که حسن بصری از مخلصین امیرالمؤمنین علیه السلام است و هرگاه با قَدَری، دچار میشد اظهار همان مذهب میکرد و هکذا.
علامه مامقانی در رجال خود در شرح حال حسن بصری، کلماتی از او نقل میکند که همه در مناقب امیرالمؤمنین علیه السلام است به نحو اوفی و اتم و شیخ طبرسی در «احتجاج» و علامه مجلسی در «بحار الأنوار» روایت میکنند که:
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام بعد از وقعهٔ جمل در بصره بر حسن بصری گذشت که وضو میساخت. حضرت فرمود: یا حسن! وضو را کامل بجا آور. حسن گفت: یا امیرالمؤمنین دیروز جماعتی را کُشتی که وضوی کامل میگرفتند و شهادتین میگفتند. حضرت فرمود: پس چرا به مدد آنها نیامدی؟ حسن گفت: و الله که در روز اوّل، غسل کردم و حنوط بر خود پاشیدم و سلاح پوشیدم و هیچ شک نداشتم که تخلّف از عایشه، کفر است. چون قصد خروج کردم و از خانه بیرون آمدم، در عرض راه، منادی ندا کرد که به کجا میروی؟! بر گرد که قاتل و مقتول هر دو به جهنم میروند. پس من ترسان برگشتم و در خانه نشستم. چون روز دوم شد باز خود را به مدد عایشه مهیا کردم و روانه شدم و در راه، همان ندا را شنیدم که یکی میگوید: ای حسن به کجا میروی؟! برگرد که هر که کشته میشود و هر که میکشد به جهنم میرود. پس من ترسان بر گشتم و در خانه نشستم. حضرت فرمود راست میگویی. میدانی ندا کننده کی بود؟ عرض کرد: نه. حضرت فرمود: آن برادرت شیطان بود. به تو راست گفت؛ قاتل و مقتول لشکر عایشه در آتش است.
و نیز ابن ابی الحدید در «شرح نهج البلاغه» گفته: «و ممن یبغض عَلِیاً وَ یذمّه الحسن بن ابی الحسن ابو سعید البصری روی عنه حماد بن سلمه انه قال: "لو کان علی یأکل الحشف بالمدینة لکان خیراً له مما دخل فیه".
این عبارت، به تمام صراحت، دلالت دارد که حسن بصری از نهایت بغض و عناد نسبت به شاه ولایت در حق آن حضرت گفته که اگر علی بن ابی طالب در مدینه، قناعت میکرد به خوردن خرمای پوسیده و با مردم بصره حرب نمیکرد برای او بهتر بود!
و رواه عنه أنه کان من المخذلین عن نصرته!؛ و نیز گفته حسن بصری از کسانی بود که مخذول کردند و به نصرت او نیامدند.
وَ رَوَوْا عَنْهُ أَنَّ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلَامُ رَآهُ وَ هُوَ یَتَوَضَّأُ لِلصَّلَاهِ، وَ کَانَ ذَا وَسْوَسَهٍ، فَصَبَّ عَلَی أَعْضَائِهِ مَاءً کَثِیراً، فَقَالَ لَهُ أَرَقْتَ مَاءً کَثِیراً یَا حَسَنُ. فَقَالَ لَهُ مَا أَرَاقَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ دِمَاءِ الْمُسْلِمِینَ أَکْثَرُ. قَالَ أَ وَ سَاءَکَ ذَلِکَ قَالَ نَعَمْ. قَالَ فَلَا زِلْتَ مَسُوءاً قَالَ فَمَا زَالَ عَابِساً قَاطِباً مَهْمُوماً إِلَی أَنْ مَاتَ.
و نیز حسن بصری با کمال وقاحت و بیشرمی رو به روی آن حضرت گفته که در اراقهٔ (= ریختن) دماء مسلمین اسراف کردهای و بسیاری از مسلمانان را که وضوی کامل میگرفتهاند به قتل رسانیدی، پس آن حضرت او را به دعای بد یاد کرده و از اثر دعای آن حضرت تا بود عبوساً قمطریراً و مغموم و محزون بود تا از دنیا رفت.
و در «رجال کشی» از فضل بن شاذان نیشابوری حدیث کند که فرمودند: «حسن بصری از زهّاد ثمانیه است که چهار نفر آنها با امیرالمؤمنین علیه السلام بودند که از جملهٔ آنها «اویس قرنی» است و چهار نفر آنها از دشمنان آن حضرت بودند که حسن بصری از جملهٔ آنهاست و دیگر «ابومسلم خولانی» که مردم را بر قتال آن حضرت، تحریص میکرد و دیگر «مسروق بن الاجدع» که عشّار معاویه بود و به همان عمل به جهنم واصل گردید و حسن بصری هر روز به مذهبی میل میکرد و به هوای مردم، سخن میگفت و در طلب ریاست، همی سعی میکرد و اوست رئیس قَدَریه.
و در «نهج الحق» علامه حلی ـ که نسخهٔ طبع (=چاپ) بغداد او در نظر این قاصر موجود است ـ حسن بصری را از اعداء اهل بیت علیهمالسلام شمرده .است
در «شرح تهذیب» سید نعمت الله جزایری ـ که نسخهٔ خطی او را در نجف اشرف زیارت کردم ـ مذمت بسیار از حسن بصری نموده است.
و در «روضات الجنات» در شرح حال حسن بصری گفته که حسن بصری، مقدوح و مجروح است در نزد امامیه برای کثرت اخبار وارده در طعن او و او پنج نفر از ائمهرا درک نموده و با این طول مدت، اصلاً از ایشان اخذ حدیث ننموده و از بیعت امیرالمؤمنین علیهالسلام کناری گرفته و در جمل و صفین و نهروان، نصرت آن حضرت ننموده و بعد از امام حسن مجتبی علیهالسلام منحرف بوده و بعد از آن، از حضرت سیدالشهدا علیهالسلام تخلّف کرده و بدون عذر از آن حضرت، همراهی ننموده و بعد از آن حضرت، با امام زین العابدین و امام محمد باقر علیهماالسلام همین معامله کرده تا در زمان هشام بن عبدالملک جان به عزرائیل تسلیم کرده است.
حسن بصری، سامری این امت
و نیز در «روضات الجنات» از سید حسین بن الحسن الحسینی نقل میکند که از او سؤال کردند: آیا جایز است لعن حسن بصری؟ فرمودند: شکی نیست که حسن بصری مرد پلیدی است و لعن او واجب است و او اشد اعداء امیرالمؤمنین علیهالسلام است و آن حضرت او را ملقب به لقب سامری این امت کرده و بر او لعنت نموده و ایضاً او را به لقب «کفتأ علی وزن اِرنَب» ملقّب کرده و او نام شیطانی است و چون حسن بصری اظهار حزن کرد برای مقتولین، حضرت فرمود: این حزن، هرگز از دل تو به در نرود و از اثر دعای آن حضرت تا زنده بود همیشه محزون بود.
و فرمود: حسن بصری از مخرّبین شریعت اسلام و نصرت کنندگان ظَلَمهٔ انام بوده و با سلاطین امویه رابطهٔ تمام داشته و مذهب قَدَریه را او رواج داد.
و در «بحار الانوار» روایت میکند که امیرالمؤمنین علیه السلام به حسن بصری فرمودند: هر امتی را سامری میباشد و سامری این امت تویی که میگویی جنگ نباید کرد.
رأی بصری در خلافت ابیبکر و قتل عثمان
إبن عساکر در «تاریخ شام» حکایت میکند که عمر بن عبدالعزیز، محمد بن زبیر را به نزد حسن بصری فرستاد تا از او سؤال کند که آیا رسول الله صلی الله علیه و آله خلیفه قرار داد ابوبکر را؟ چون محمد بن زبیر آمد و از حسن سؤال کرد، حسن بصری به دو زانو نشست و گفت: «مگر در این مطلب شکی هست که آمدهای از او سؤال بکنی؟! مادر به عزای تو بگرید! إی و الله الذی لا اله الا هو، استخلفه و هو کان اعلم بالله و اتقی له و اشدّ له مخافة منان یموت علیها لو لم یأمره»؛ حسن بصری با کمال جرأت و بیمبالاتی به دین، این قسمهای غلاظ و شداد را یاد میکند که رسول خدا صلی الله علیه و آله ابوبکر را خلیفه و جانشین خود قرار داد و رسول خدا صلوات الله علیه و آله ترس آن داشت که بمیرد و ابوبکر را خلیفه قرار ندهد!
و شیخ عماد الدین طبری که از اجلّای اکابر امامیه است در کتاب «کامل بهایی» ـ که نسخهٔ آن در نظر این قاصر موجود است ـ گوید: «حضرات عامّه از تعصب ایشان این است که اگر بگویی خدا لعنت کند ظلم کنندگان بر آل محمد را، خُلق ایشان تنگ میشود، میگوید چرا تسبیح نمیکنید که اوّلی از لعن است و هر گاه اسم امام حسن و امام حسین علیهما السلام را میبرند، الف و لام را از اول اسم ساقط میکنند و هر گاه نام حسن بصری را میبرند، الف و لام تعریف بر سر او در میآورند تا غایت تجلیل و تعظیم را مراعات کرده باشند با اینکه حسن بصری، مردی منافق و از دشمنان اهل بیت عصمت علیهم السلام بوده و از کلمات خبیثهٔ اوست که میگفت: «عثمان را کافران کشتهاند و منافقان او را مخذول کردند!» و اشارهاش به مهاجر و انصار بود و از منحرفین امیرالمؤمنین و حسنین علیهم السلام بود و او بعد از واقعهٔ کربلا و داستان مختار با قتیبه بن مسلم در لشکر حجاج رفت به جانب خراسان.
بصری و امام باقر و زین العابدین علیهماالسلام
در «روضات الجنات» در شرح حال او گفته که امام زین العابدین علیهالسلامروزی حسن بصری را ملاقات کرد. فرمودند: «ای حسن! کسی را که احسان به سوی تو مینماید اطاعت کن و اگر اطاعت او نمیکنی، عصیان او را مکن و اگر عصیان او را میکنی، پس رزق او را مخور و اگر رزق او را میخوری در ملک او ساکن مباش و اگر ساکن شدی، جوابی صواب برای او مهیا کن«.
و به صورت دیگر این روایت منقول است که حضرت فرمودند: «اطاعت کن خدای خود را و اگر میخواهی معصیتی بنمایی در جایی مرتکب شو که خدای تعالی تو را نبیند«.
حسن گفت: این در عقدهٔ محال است. خدای تعالی همه جا حاضر و ناظر است.
آن حضرت فرمود: «پس رزق او را مخور«
گفت: این نیز محال است هر چه هست همه رزق خداست.
فرمود: «پس از ملک خدا بیرون برو«
گفت: این هم محال است، همه جا ملک خداست.
فرمود: «پس هرگاه عزرائیل میآید تو را قبض روح بنماید او را رشوه بده تا تو را قبض روح ننماید.«
گفت: این هم محال است.
حضرت فرمود: «اکنون انصاف بده در نصب العین خدا، در ملک خدا، رزق او را بخوری و او را معصیت بنمایی؟! با این که نمیدانی اجل تو کی میرسد و عزرائیل تو را مهلت نگذارد که از آفتاب به سایه بروی و از تو رشوه قبول نکند، چگونه جرأت بر معصیت خدای تعالی مینمایی؟«!
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر علیهالسلام منقول است که فرمود: «حسن بصری خواهد به جانب راست برود، خواهد به جانب چپ برود، علم پیدا نمیشود مگر در نزد ما آل محمد«
قماربازی بصری و اقوال علما در قدح و جرح او
علامه دمیری در «حیاه الحیوان» در لغت عقرب، تجویز شطرنجبازی را از حسن بصری و جمعی دیگر نقل کرده و به نصّ احادیث مجمعٌ علیه بین شیعه و سنی، لاعب به شطرنج ملعون است و نظر کننده به سوی آن مثل آکل لحم خنزیر است و نیز از سلام کردن بر لاعبین به شطرنج بلکه از رد سلام ایشان نهی وارد شده است و حقیر، تفصیل این اخبار را در کتاب «کشف العثار در مفاسد شراب و قمار« ذکر کردم به نام «کانون بدبختی تا ساحل نجات» در تهران آن را طبع کرده منتشر نمودم.
صدوق در کتاب «توحید» به اسناد خود از عیسی بن یونس روایت میکند که ابن ابی العوجاء از شاگردان حسن بصری بود و بعد از او منحرف گردید. او را گفتهاند: چرا مذهب صاحب خود را ترک کردی و به مطلبی که اصل ندارد متمسک شدی؟! ابن ابی العوجاء گفت: حسن بصری هر روز یک رأی دارد و در مذهبی استقامت ندارد گاهی قَدَری میشود، گاهی جبری میشود.
و در «تهذیب التهذیب» ابن حجر عسقلانی که دوازده جلد آن از طبع حیدر آباد هند در نظر این قاصر موجود است در شرح حال حسن بصری گفته: دارقطنی حسن بصری را ضعیف شمرده و ابن حیان او را مدلّس گفته و ذهبی در «میزان الاعتدال» در شرح حال حسن بصری لفظ «کثیر التدلیس» بر او اضافه کرده است و این لقب را بر او اطلاق کرده است و در «تذکره الحفّاظ» مراسیل او را حکم به عدم حجیت او کرده و لقب مدلّس به او داده است.
و نیز ابن حجر عسقلانی در کتاب «شرح نخبه الفکر» او را کذّاب گفته و حسن بصری را از جملهٔ دروغگویان شمرده و ابن جوزی در کتاب «تلبیس ابلیس» گفته: و از تلبیسات ابلیسی که بر علما و محدثین دچار میشود این است که روایت میکنند حدیث موضّع را من دون این که تحقیق کنند که این موضوع است یا خیر؛ و این خیانت به شریعت است اگر مقصود آنها رواج دادن احادیث و زیاد کردن اخبار باشد و تدلیس مثل این که بگوید: «حدّثنی فلان» و حال آن که او را ندیده و چنان ارائه میدهد که او را دیده و از او حدیث استماع کرده است و این قبیح است که قرار بدهد حدیث منقطع را به جای متصل.
و حسن بصری با آن همه جلالت قدر ـ به زعم فاسد صوفیه ـ به این بلای عظیم دچار بود و از کثیری که ندیده و نشنیده میگفت: «سمعت عن فلان و فلان» و حسن بصری تنها این ناخوشی را نداشت بلکه به واسطهٔ داشتن مذهب قَدَریه به مرض یهودیت و مجوسیت هم گرفتار بود و این مرشد المراشده به واسطهٔ این مرض از اکفر کفّار و مخلّدین در نار گشته.
قَدَری بودن حسن بصری
یادآوری:
«قدریه» منسوب به «قدر» به معنی «تقدیر» و «تاء» آخر كلمه (که در فارسی هاء خوانده میشود)، نشانه انتساب به طائفهای خاص به نام «طایفه قدریه» است.[1] مقصود از قدریه گروهی است که کارهای اختیاری انسان (به ویژه گناهان او) را از قلمرو مشیت و قدرالهی خارج نموده و میگویند: همه چیز به قضاء و قدر الهی صورت میگیرد مگر گناهان انسان.
هدف آنان از طرح این نظریه دفاع از عدل الهی و منزه دانستن ساحت خداوند از ظلم و کارهای ناروا بود؛ زیرا بر این باور بودند که هر گاه کارهای انسان متعلق اراده و قدر خدا باشد، اولاً: انسان مجبور بوده و تکلیف انسان بدون اختیار، عادلانه نیست و ثانیاً: انسان مرتکب کارهای ناروا میشود و اگر کارهای او متعلق قدرالهی باشد، لازمه آن انتساب قبایح به خداست.[2]
[1] - لسان العرب، ج5، ص 74
[2] - ربانی گلپایگانی، علی؛ مجله کیهان اندیشه، بهمن و اسفند 1373، شماره 58، ص 79
ذهبی در «تذهیب التهذیب» گفته که معمر از قتاده نقل کرده که حسن بصری گفته: خیر به قَدر است و شرّ به قَدَر نیست! و سایر کتب سنیه و کتب شیعه تصریح به قَدَری بودن حسن بصری کردهاند و در سایر کتب فریقین، سِیَّما در جلد شانزدهم «بحارالانوار» اخبار بسیار در تکفیر قَدَریه وارد شده است لکن در این مقام، پارهای از اخبار کتب اهل سنّت، انسب است که چه کافر ملحدی را تجلیل میکنند.
ترمذی در «صحیح» خود گفته: عن عکرمه عن ابن عباس قال: قال النبی صلی الله علیه و آله: «صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِی لَیْسَ لَهُمَا فِی الْإِسْلَامِ نَصِیبٌ الْمُرْجِئَهُ وَ الْقَدَرِیَّهُ«
و ابوداوود در «صحیح» خود گفته: عن ابن عمر عن النبی صلی الله علیه و آله قال: «القدریة مجوس هذه الامة؛ إن مرضوا فلاتعودوهم و إن ماتوا فلا تشهدوا جنازتهم»؛ قدریها مجوس این أمتند اگر مریض شدند به عیادتشان نروید و اگر مردند بر سر جنازهشان حاضر نشوید.
و فیه باسناده عن حذیفه عن النبی صلی الله علیه و آله: «القدریه هم شیعة الدّجال و حقٌّ علی الله أن یلحقهم بالدجّال؛ قدریة پیروان دجالند و بر عهده خداست که آنها را به دجال ملحق کند.ت«
و نووی در «شرح صحیح مسلم» از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: «الْقَدَرِیَّهُ مَجُوسُ هَذِهِ الْأُمَّة» و در شرح این حدیث گفته که رسول خدا صلی الله علیه و آله قَدَریة را شبیه مجوس قرار داده به واسطهٔ اینکه قَدَریه، خیر و شر را تقسیم کردهاند در حکم اراده؛ چنانکه تقسیم کردهاند خیر را به سوی یزدان و شرّ را به سوی اهریمن.
و فی «کنز العمال» قال النبی صلی الله علیه و آله: «إنّ الله عزوجل لم یبعث نبیاً قبلی إلا کان فی امّته من بعده مرجئة و قدریة یشوّشون علیه أمر امته مِن بعده؛ ألا ان الله عزوجل لعن المرجئة و القدریة علی لسان سبعین نبیاً و لا یدخلون الجنه«.
بالجمله از این روایات پر واضح است که رسول خدا صلی الله علیه و آلهمرجئه و قدریّه را از اسلام، بینصیب دانسته و او را مجوس این امت، معرفی کرده و نهی از عیادت و تشییع جنازهٔ او نموده و آنها را شیعهٔ دجّال دانسته و ارشاد فرموده که خدای تعالی آنها را ملحق به دجّال خواهد کرد و هرگز داخل بهشت نخواهند شد و بر زبان هفتاد پیغمبر علی نبیّنا و آله و علیهم السلام، ملعون باشند یعنی هفتاد پیغمبر، آنها را لعنت فرستاده است.
اکنون حضرات صوفیه به روز سیاه خود زار زار بگریند و سر خود را به سنگ خارا بکوبند و فریاد وا ویلا به چرخ کبود رسانند که خرقه و تاج خود را به این مبغض امیرالمؤمنین علیهالسلام و این قماربازِ قَدَریِّ مُدلّسِ بیدین میرسانند و به آن، فخریه و مباهات مینمایند.
منبع: کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه
نوشته: شیخ ذبیح الله محلات
ویرایش شده توسّط: پورتال فهادان