loading...
مجله اینترنتی فهادان
بازار فهادان
آخرین ارسال های انجمن
سر دبیر بازدید : 499 یکشنبه 1394/09/01 نظرات (0)

بلا، تقاضانامه خدا برای اظهار بندگی

شرح حدیث: «إذا أحَبّ اللَّــهُ عَبـــداً اِبتَــلاهُ لِيَسـمَعَ تَضَــرّعَه»

مسعود رضانژاد فهادان

مقدّمه:

مثَل معروفیست که می‌گوید:

هر که در این بزم، مقرّب‌تر است

جام بلا بیشترش می‌دهند.

بلاء، پیک خدای سبحان به عبد عاشق برای نزدیکی بیشتر به اوست. نوشتار حاضر، شرح حدیثی از نبی مکرم اسلام، حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله، راجع به فلسفه‌های نزول بلاء، می‌باشد.

کلید واژه:

بلاء، تضرّع، نکات اخلاقی، محبّت، ابتلاء، شرح‌ نهج الفصاحه، نهج ‌الدرایة، شرح حدیث.

اصل مقاله:

قالَ رَسُولُ اللهُ صَلّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِه:

إذا أحَبّ اللَّــهُ عَبـــداً اِبتَــلاهُ لِيَسـمَعَ تَضَــرُّعَه(1)؛ وقتى خداوند، بنده‌ای را دوست بدارد وی را مبتلا می‌سازد تا تضرّع او را بشنود.

چنانچه إبن فارس در معجم مقائیس اللغه بیان نموده معنای ریشه‌ای لغات مشتمل بر سه حرف: (ضاء _ راء _ عین) لین و نرمی و رقّت است.(2)

بر همین اساس...

  • رَجُلٌ‏ ضَرَعٌ‏ یا رجلٌ ضارِع: به معنای مرد ضعیف و لاغر است(3).
  • همچنین به پستان حیوانات، به لحاظ نرمی پوست آن، ضرع گفته می‌شود.(4)
  • الضَّريع‏، گیاه تلخ و بدبویی است که کسی از خوردن آن قوّت نمی‌گیرد و چاق نمی‌شود.(5)
  • و در آخر اینکه کلمه تضرّع به معنای تذلل کردن همراه با طلب نمودن حاجت است.

حقیقت بلا چیست؟

گر چه مردم، بلا را به گرفتاری می‌شناسند و نکبت؛ ولی حقیقت آن است که بلا، چیزی نیست جز مقدمه برای وصال و نزدیکی به محبوب و جانان.

حضرت یعقوب علیه‌السلام زمانی از فراق حضرت یوسف علیه‌السلام در آمد که برای مدتی کوتاه به فراق بنیامین مبتلاء شد و دوباره زمانی به وصال حضرت حق، نائل شد که به فراق حضرت یوسف علیه‌السلام مبتلاء گردید.

گر چه ظاهر این دو مسئله یعنی مبتلاء شدن به فراق آن دو، چیزی جز بلا را نشان نمی‌دهد ولی در حقیقت، بلا و فراق بنیامین نبود مگر برای زمینه‌سازی وصال با یوسف علیه‌السلام و فراق از یوسف علیه‌السلام نبود مگر برای اتصال با حضرت حق.

زیرا وصال با خوبان عالَم، چنان دل پخته و نرم و خاشعی را می‌طلبد که جز با تضرّعّ بر بلا، حاصل نمی‌شود.

بلا، زمینه‌ساز پذیرش حق!

خدای متعال، صد و بیست و چهار هزار پیامبر را نفرستاد مگر برای آنکه خودش را به ما بشناساند شناختی که سرچشمه محبّت و عشق به او شود؛ انبیاء علیهم‌السلام یکی پس از دیگری آمدند تا ما را چون خودشان، عاشق خدا کنند. وصال با خوبان، دل پخته و نرم می‌خواهد و إلا هر دلی که نمی‌تواند عاشقی کند! و خدا، بلا را فرستاد تا با نرم کردن و پختن دل‌ها، زمینه پذیرش محبّت خود را در دلِ انسان‌ فراهم سازد.

خداوند متعال در آیه 94 سوره اعراف می‌فرماید:

وَ ما أَرْسَلْنا في‏ قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُون‏؛ و در هيچ شهرى، پيامبرى نفرستاديم مگر آنكه مَردمش را به سختى و رنج گرفتار نموديم تا بلکه تضرّع نمایند [و بدان سبب، قلبشان نرم گشته و زمینه پذیرش دعوت انبیاء علیهم‌السلام در آنان فراهم گردد.]

حضرت رسول صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: خداوند، مؤمن را به بلا گرفتار می‌کند تا صدای تضرّعش را بشنود از همین عبارت می‌توان استفاده کرد یکی از راه‌های آسان شدن بلا و کوتاه شدن زمان آن، تضرّع به درگاه خدای متعال است.

امام کاظم علیه‌السلام می‌فرمایند:

مَا مِنْ‏ بَلَاءٍ يَنْزِلُ‏ عَلَى‏ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ‏ فَيُمْسِكُ‏ عَنِ‏ الدُّعَاءِ إِلَّا كَانَ ذَلِكَ الْبَلَاءُ طَوِيلًا فَإِذَا نَزَلَ الْبَلَاءُ فَعَلَيْكُمْ بِالدُّعَاءِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛[6] هيچ بلائى بر بنده مؤمن نازل نشود كه از دعا كردن خوددارى كند جز اينكه بلا طولانى باشد، پس هر گاه بلا نازل شد، بر شما باد كه دعا كنيد و زارى كنيد به درگاه خدا عز و جل.

بلا یعنی انتظار معشوق برای ملاقات با عاشق!

بلا، برای عرفا و بزرگان از آن جهت که حاوی پیام معشوق است دلنشین و گواراست تا آنجا که در احوالات کَل احمد آقا نوشته‌اند: حالش به گونه‌ای بود که در هر لحظه، منتظر بلاء و پیام جدیدی از جانب حضرت دوست بود؛ کل احمد آقا، صدقه را به نیّت رفع و دفع بلا، نمی‌پرداخت(7) چرا که نگاه ایشان به بلاء، نگاه متفاوتی بود ایشان بلاء را، هم پیک معشوق می‌دانست هم پیام او و هم کارت دعوت او؛ بلا در نظر ایشان حاوی این پیام بود: "کل احمد آقا! نزدیک بیا که می‌خواهم تضرّعت را بشنوم."

او خود را در مواجهه با بلا نظیر آن سربازی می‌دانست که از میان هزاران سرباز دیگر، سِوا شده تا پس از گذراندن دوره‌های آموزشیِ سخت و طاقت‌فرسا، به عنوان نیروی مخصوص پادشاه، منصوب شود چنین کسی هرگز و با هیچ بهانه‌ای، راضی به ترک دوره نمی‌شود زیرا سختی امروز را مقدّمه وصال در آینده نزدیک می‌داند؛ آری کَل احمد آقا چنین بود.

برخی دیگر از فوائد بلاء:

علاوه بر آنچه ذکر شد بلاء برای مؤمن، فوائد بی‌شمار دیگری نیز دارد که در زیر به برخی از آن‌ها اشاره خواهیم کرد:

1. یکی کارکردهای بلاء، زدودن تکبّر از ساحت انسان عاشق و عارف و عابد است چرا که بلاء، تضرّع‌آمور است و تضرّع، ضد تکبّر. خداوند متعال اراده فرموده با بلاء، شیفته و شیدای خویش را به خاک ذلّتی که تمامش عزّت است بکشاند تا آنجا که چیزی از «منم منم» در او باقی نباشد.

2. همچنین بلاء، انسان ظلوم(9) را معتدل می‌کند. زیرا بلاء، جلوی تجاوز انسان را گرفته او را در صراط مستقیم و مسیر اعتدال قرار می‌دهد همان اعتدالی که عصاره آموزه‌های تمام انبیاء علیهم‌السلام است. خدای متعال می‌فرماید: ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدين.‏(10)

3. غفلت‌زدایی یکی دیگر از ثمرات نزول بلاء، در زندگی مؤمن است. فرمایش خدای متعال در آیه 205 سوره أعراف مُشعِر به این مطلب است: وَ اذْكُرْ رَبَّكَ في‏ نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلين‏.

همان غفلتی که یکی از اصلی‌ترین عوامل دخول در آتش جهنّم است که به تصریح خدای سبحان در آیه 92 سوره یونس، ویژگی کثیری از انسان‌هاست: إِنَّ كَثيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آياتِنا لَغافِلُون‏. این غفلت، با بلاء از میان خواهد رفت زیرا بلاء برای انسان مؤمن، مایه تذکّر و بیداریست.

تضــرّع یا تعـرّض؟!

در اغلب موارد، موضع‌گیریِ انسان در إزاء بلائی که به آن مبتلاء می‌شود از دو قِسم، خارج نیست:

1) یا اینکه به خدای سبحان، معترض می‌شود؛

2) و یا اینکه به جای اعتراض، به درگاه خدا، متضرّع می‌شود.

خدای متعال در آیه 17 سوره أنفال، بلافاصله پس از اینکه می‌فرماید: مؤمنین را به بلاء حسن، مبتلاء می‌سازیم(11) می‌فرماید: إنَّ اللهَ سَمیعٌ عَلیمٌ.

یعنی همان خدایی که بلاء را فرستاد هم سمیع است و هم علیم و لذا به جای آنکه، زبان سر یا زبان دلت را به شکایت از او بگشایی هم با زبان سر و هم با زبان دل در مقابل خدای سبحان، تضرّع نما و این همان است که از حضرت رسول صلی الله علیه و آله در این فرمایش کوتاه نقل شده است که: هرگاه خدا بنده‌ای را دوست بدارد بلایش می‌دهد تا صدای تضرّعش را خودش بشنود نه اینکه دیگران نشنوند.

جالب اینکه خدا در آیه 17 سوره أنفال، خود را هم به صفت سمیع و هم به صفت علیم معرفی نموده است و این نکته‌ای دارد و آن اینکه، تضرّع علاوه بر آنکه از صفات ظاهری انسان است در زمره صفات باطنی نیز محسوب می‌گردد. یعنی علاوه بر آنکه انسان با زبان، تضرّع می‌کند باید قلبش نیز دائماً متضرّع و خاشع باشد.

همچنین از تقدّم صفت سمیع بر علیم دانسته می‌شود تضرّع خالصانه در ظاهر، مقدّمه رسیدن به تضرّع باطنی در قلب است. 

فَإِنَّــكَ بِأَعْيُنِنا!!

و در آخر اینکه انسان بلاء دیده چگونه بیندیشد و چه کند تا قادر شود در بلاء، به جای آنکه اعتراض کند متضرّع گردد:

راه حل آن را خداوند در آیه 48 سوره طور، بیان نموده است خداوند سبحان می‌فرماید: وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ‏ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا؛ در برابر حكم پروردگارت شكيبايى كن كه تو زير نظر و تحت مراقبت «ما» هستى‏.

توجه به این نکته که إنّک بِأعیُنِنا؛ یعنی: "تو در تحت نظر و حمایت ما هستی" انسان را قادر می‌سازد بر سخت‌ترین مصائب به تأسی از امام حسین علیه‌السلام و یارانشان که خود را تحت نظر پروردگار می‌دیدند بر تحمّلِ مصائب، صبور و شکیبا گردد.

نقل معتبرتر

در برخی منابع اهل سنّت، حدیث مزبور به جای «عَبداً» به صورت: «إذا أحَبّ اللَّــهُ أحداً» ذکر شده(11)؛ به اعتقاد نگارنده، سوای بحث سندی و رجالی حدیث، از آن جهت که لغت عبداً به عبودیّت یعنی به سبب و منشأ جلب محبّت پروردگار اشاره دارد معتبر‌تر از نقلِ أحداً است.

محبّت و نفرت، ثمره معرفت!

محبّت و نفرت، ثمره معرفت است. بنابراین هر چه معرفت ما به خوبان، دقیق‌تر، محبّتمان نیز عمیق‌تر و هر چه شناخت ما از شرور، بیشتر، بر بغض و نفرت‌مان نیز افزوده خواهد شد.

چنانچه عکس آن نیز صادق است یعنی هر چه از معرفتمان به خوبان کاسته می‌شود از محبّتمان نیز به همان نسبت کاسته خواهد شد و هر چه از شرارت انسان‌های شرور کمتر بدانیم به همان نسبت از نفرتمان کاسته خواهد شد.

موازنه میان محبّت و نفرت!

جالب اینکه برای رسیدن به زلال معرفت  و محبّت به حضرت حق، باید میان معرفت به خوبان و آگاهی بر اشرار، موازنه برقرار شود و إلا دلی که بغض به اشرار ندارد کمیتِ محبّتش بر خوبان نیز خواهد لنگید. بنابراین لازم است هر چه بر معرفتمان بر خوبان عالَم افزوده می‌شود بر شناخت خود از اشرار نیز بیفزاییم.

عشق، همچو تمرکز است!

عشق و تمرکز، هیچ کدام، چیز جدیدی نیستند که از بیرون بر انسان وارد شود بلکه همچنانکه تمرکز از تجمیع و فراخوانی توجّه حاصل می‌شود عشق نیز از فراخوانی و تجمیع خورده محبّت‌های پیرامونی عائد انسان می‌گردد.

و لذا کسی که می‌خواهد عاشق خدا شود باید بداند عشق به خدا حاصل نمی‌شود مگر پس از رها کردن دل از خورده محبّت‌های دنیایی و سپردن آن به خدا. دقیقاً مثل کسی که انبوه سرمایه‌اش را در حساب‌های مختلف پراکنده است.

بعبارت دیگر، محبّت ما به املاک و دارائی بیشتر نمی‌شود مگر بعد از آنکه به همان اندازه از محبّتمان به خدا کسر شود. زیرا محبّت چیز اضافه‌تری نیست که از بیرون بر قلب انسان عارض شود بلکه از فردی به فرد دیگر، تخصیص می‌یابد.

از همین روی در روایات به ما امر کرده‌اند مؤمنین را برای خدا دوست بدارید؛ محبّت به مؤمنین به دو صورت است:

یکبار اینگونه است که من، مرتضی را دوست دارم و یکبار دیگر، مرتضی را برای خدا دوست دارم. در شقِّ نخست، محبّت من به مرتضی باعث می‌شود از محبّت من به خدا کسر شود ولی در شِقّ دوم، از محبّت من به خدا چیزی کسر نمی‌شود بلکه محبّت به مرتضی در راه خدا، عین محبّت به خداست.

نتیجه:

نتیجه اینکه تضرّع در ازاء بلاء به این معنا نیست که مثلاً اگر ماشین کسی را سرقت کردند بنشیند و زاری کند بلکه، بدین معناست که به سبب این بلاء، از غفلت در آمده و این بلاء، تلنگری باشد برای یادآوری مناجات و ارتباط بیشتر با پروردگار عالَم.

زیرا چنانچه بیان شد بلاء چیزی نیست جز، تقاضانامه‌ای از جانب خدا برای کنار زدن پرده‌های غفلت و توجه بیشتر به او. و لذا کسی که مبتلاء به بلاء می‌شود امّا نکته آن را نمی‌گیرد مثل کسی است که بلیط زیارت می‌خرد ولی به زیارت نمی‌رود.

تا اینجا معلوم شد فلسفه بلا، نرم کردن دل، برای پذیرش محبّت خداست. همچنین عرض کردیم محبّت تنها از راه معرفت، حاصل می‌شود. در ادامه به نکاتی بدیع پیرامون رابطه معرفت و محبّت و تمرکز با عشق خواهیم پرداخت.

پی‌نوشت:

1. نهج الفصاحة؛ حدیث 138

2. الضاد و الراء و العين أصل صحيح يدلُّ على لينٍ فى الشَّى‏ء. (معجم مقائیس اللغه، 3/395)

3. الضَّرَع‏: النحيف الدقيق‏. (کتاب العین، 1/269)

4. فرهنگ ابجديی، صفحه 568

5. مفردات الفاظ قرآن‏، صفحه506

6. الکافی؛ 2/471

7. رند عالم سوز، صفحه 169

8. اشاره به آیه 72 سوره أعراف: إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً.

9. آیه 55 سوره أعراف

10. لِيُبْلِيَ‏ الْمُؤْمِنينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ.

11. کشف الخفاء ومزيل الإلباس عما اشتهر من الأحاديث على ألسنة الناس، 1/77

کتابنامه:

  • قرآن کریم؛
  • إبن فارس، احمد بن فارس؛ (1404ق) معجم مقاييس اللغه‏، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات مكتب الاعلام الاسلامي، چاپ اوّل‏.
  • أزهرى، محمد بن احمد؛ (1421ق.) تهذيب اللغة، بیروت، انتشارات دار احياء التراث العربي‏، چاپ اوّل‏.
  • إسماعيل بن محمد العجلوني الجراحي؛ (1351 ه. ق) كشف الخفاء ومزيل الإلباس عما اشتهر من الأحاديث على ألسنة الناس، قاهره، انتشارات مكتبة القدسی.
  • بستانى، فواد افرام‏؛ (1375) فرهنگ ابجدي‏، تهران، انتشارات اسلامي‏، چاپ دوم.
  • راغب اصفهانى، حسين بن محمد؛ (1412ق) مفردات ألفاظ القرآن‏، بیروت، انتشارات دار القلم‏، چاپ اوّل.
  • فراهیدی، خلیل بن احمد؛ (1409ه.ق) کتاب العین، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم.
  • هوشنگی، مجید؛ (83) رند عالم سوز، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی طوبای محبّت، چاپ دوم.
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری