دسترسی به متن تمامی جلسات آب و آئینه (تربیت فرزند _ همسرداری)
مباحث این جلسه:
- شمارش برخی از رقباء تربیت فرزند؛
- سیستم تربیتی نه پازل تربیتی؛
- تحلیل اجزاء قهر عاطفی با ذکر چند مثال.
در جلسه قبل به این نکته توجه داده شد که وقتی پرورش جسم جوجه نیازمند کسب تجربه، مطالعه کتاب، دقّت و تمرکز بر روی رفتار خود و صرف وقت است به طریق اولی تربیت شخصیّت فرزند آن هم در عصر امروز که عصر ارتباطات فراگسترده است به دانش و صرف وقت زیاد احتیاج دارد.
نکته دیگری که در جلسه قبل مطرح شد این بود که در کنار هر پدر و مادری که رسماً مسئولیت مستقیم تربیت فرزند به عهده آنهاست رقباء زیادی وجود دارند که برخی از آنها به صورت خیلی جدی و روشمند و گاهی در جهت عکس مبانی تربیتی خانوادهها، سد راه تربیت فرزندان ما هستند.
حفظ مشتری برای محصولاتی که فقط توسط یک شرکت تولید میشود کار سختی نیست مهم نیست به چه کیفیّت و قیمتی و با چه شرایطی محصول عرضه شود همه مجبورند برای رفع نیازشان از همان شرکت خرید کنند؛ امّا تصوّر کنید همان محصول را علاوه بر آن شرکت، کارخانجات دیگری نیز تولید کنند یا شرکتهایی آن را از خارج از کشور وارد نمایند مسلّماً در چنین شرایطی کنار زدن رقباء، نیازمند تسلّط بر فنون و مهارتها و دقّتهاست که اگر به خوبی عمل نشود ممکن است رقباء پیشی بگیرند.
تربیت فرزند دقیقاً همین گونه است؛ برخی از رقباء تربیتی عبارتند از:
- 1_ تلویزیون و رسانه از قبیل ماهواره و کتاب و حلقههای فیلم و انواع بازیهای مجازی؛
- 2_ محیط جامعه؛
- 3_ فرهنگ عمومی؛
- 4_ دوستان و رفقاء فرزند؛
- 5_ با اجازه شما باید بگویم اقوام مانند: پدربزرگ و مادربزرگ _ عمو و دائی _ خاله و عمه
- 6_ معلّم و مدرسه؛
- 7_ استفادههای مختلف از تبلت و گوشیهای هوشمند؛
- و...
تربیت فرزند یک سیستم است!
سیستم یعنی مجموعه به هم پیوستهای که هدف واحدی را دنبال میکنند مثل خودرو که از مجموعه صدها قطعه تشکیل شده و هدف آن سرعت در حرکت است؛ خودرویی را تصوّر کنید که همه اجزاء آن به خوبی کار میکند و تنها رادیات ماشین که وظیفه خنک کردن موتور را به عهده دارد از کار افتاده است چه اتفاقی خواهد افتاد؟!
بیشک ماشین پس از گذشت زمانی کوتاه میسوزد و این نتیجه کار کردن بقیه اجزاء سیستم در شزایطی که رادیات از کار افتاده بود است برای همین هم در ماشینهای مدرن وقتی رادیات از کار بیفتد یا به خوبی کار نکند ماشین خاموش میشود یعنی چه؛ یعنی دیگر اعضاء ماشین نیز از فعالیّت دست میکشند.
تربیت فرزند نیز همین گونه است؛ در موضوعات مختلف، تربیت فرزند مجموعه به هم پیوسته شرایط و توصیهها در کنار یکدیگر است که اگر یکی از آنها در نظر گرفته نشود به کارگیری توصیههای دیگر نه تنها ما را به هدف نزدیک نخواهد کرد بلکه نتیجه کاملاً عکس در پی خواهد داشت.
مثال:
شخصی به امام کاظم علیهالسلام مراجعه کرد و از فرزندش شکوه کرد: حضرت فرمودند: لَا تَضْرِبْهُ وَ اهْجُرْهُ وَ لَا تُطِل. (عدة الداعی/89)
امام کاظم علیهالسلام در پاسخ به شکوه پدری از فرزندش، فن قهر عاطفی را توصیه میکنند امّا همان طور که عرض شد توصیههای تربیتی به مثابه یک سیستم است یعنی نه تنها اگر جزئی به خوبی کار نکرد کل سیستم از کار خواهد افتاد که گاهی حتی اثر مخرّب نیز خواهد داشت.
بار دیگر به حدیث فوق باز میگردیم و اجزاء این توصیه تربیتی را جزء جزء در نظر میگیریم:
1. نخست اینکه پدر از فرزندش شکوه کرده بود نه شکایت؛ شکوه با شکایت تفاوت دارد شکوه یعنی بیان دلخوری که برآمده از غلیان عاطفه و محبّت است ولی شکایت اینگونه نیست و این قید در آن لحاظ نشده بلکه به معنای پیگیری اعتراض به رفتار شخصیست که با او علقه محبتی وجود ندارد؛ ما گاهی شکوه را با شکایت اشتباه میگیریم جالب اینکه واکنش صحیح به کسی که از دیگری شکوه میکند با کسی که شکایت میکند از زمین تا آسمان متفاوت است. وقتی پدری از فرزندش پیش ما شکوه میکند واکنش صحیح آن است که وقتی فرزند را دیدیم بگوییم: پدرت خیلی تو را دوست دارد و تو برای او خیلی مهم هستی؛ همین!! امّا واکنش به شکایت، اینگونه نیست؛ وقتی کسی نزد ما از دیگری شکایت میکند واکنش صحیح، طرح مسئله و قضاوت بر روی آن است.
حقیقت آن است که در بسیاری از موارد چون ما فرق شکوه را با شکایت به درستی نمیدانیم واکنشهای جابجا از ما سر میزند و این یعنی آشفته کردن رابطه. مثلاً مادرشوهری را تصوّر کنید که نزد شما از عروسش شکوه میکند و میگوید: این عروس ما دیروز که به بازار یا پارک یا فلان مهمانی رفته بودیم حاضر نشد ما را همراهی کند؛ دقت کنید این شکایت از عروس نیست این شکوه از عروس است و چنانچه بیان شد شکوه یعنی غلیان و جوشش محبّت؛ شکوه پیام دارد و پیام آن فریاد دوست داشتن است نه چیز دیگری و لذا هر وقت کسی چنین شکوهای نزد شما آورد واکنش شما این باشد که وقتی عروس را دیدید بگویید ما شاء الله چقدر مادرشوهرت تو را دوست دارد!! نه طرح دعوا و انداختن اختلاف.
2. دومین جزء از سیستم قهر عاطفی این است که قهر، زمانی سودمند است که بین دو طرف، وابستگی عاطفی شدید وجود داشته باشد مادری که پیش از این، فرزند خود را غرق محبّت و عاطفه کرده گاهی میتواند از امتیاز قهر عاطفی استفاده کند نه والدینی که با فرزندشان چنین علقهای ندارند.
بنابراین اگر مادری با فرزندی که پیش از این او را غرق عاطفه و محبّت نکرده قهر کند نه تنها نتیجه دلخواه نمیگیرد که گاهی نتیجه عکس در پی خواهد داشت و فرزند را برای مدّتی که با او قهر است به خود رها کرده تا آزادانه هر کاری که دلش میخواهد انجام دهد و مادر نیز نتواند جلودار او باشد زیرا با او قهر کرده است.
3. سومین نکته قهر عاطفی اینکه قهر، کاربرد دارویی داشته و دارو هم دُز مصرف دارد به این معنا که دارای نوسان و شدّت و ضعف است و از کمترین بیتوجهی شروع و تا عالیترین مرتبه جدائی را در بر میگیرد وقتی توصیه میکنند با فرزندتان قهر کنید به این معنا نیست که قطع رابطه کنید گاهی همین مقدار که از صمیمیّت گذشته قدری کاسته شود برای نتیجه گرفتن کافی خواهد بود و حالا این فرزند که خود را پیش از این در آغوش گرم و صمیمی مادر میدید تاب کمترین بیمهری را نخواهد داشت و در این حال است که تلاش میکند و به تکاپو میافتد تا با اصلاح رفتار اشتباه خود، آن صمیمیّت پیشین را باز گرداند و این یعنی تربیت.
4. نکته چهارم اینکه حضرت در ادامه فرمودند: و لا تطل؛ یعنی قهر را طولانی نکن! گاهی ما هر سه نکته پیش را به خوبی مراعات میکنیم امّا نکته چهارم فراموش میشود. یعنی قهر «پُر تکرار» و یا «طولانی» میشود هر یک از این دو میتواند اثر داروی قهر عاطفی را در آینده خنثی کرده و بیاثر نماید. قهری قهر تربیتیست که شروع و پایانش دست شما باشد قهری که از همان ابتداء، زمان پایانش را در نظر گرفته باشید کسی با پسرش چهار سال قهر بود از او پرسیدم چرا اینقدر طولانی!! گفت: قهر کردم ولی نتوانستم آن را مدیریّت کنم. یعنی شروعش دست او بود ولی پایانش دست طرف مقابل افتاده بود و بدتر اینکه گاهی پایانش از دست هر دو خارج میشود.
سیستم تربیتی نه پازل تربیتی!
چنانچه ملاحظه نمودید هر مبحث تربیتی همچو اجزاء یک سیستم عمل میکند به نحوی که خلل در هر یک از اجزاء سیستم میتواند به کل سیستم آسیب وارد سازد بنابراین اینکه برخی میگویند پازل تربیتی غلط است ما اعتقادی به پازل تربیتی نداریم بلکه آنچه وجود دارد سیستم تربیتیست. زیرا در پازل، قرار گرفتن هر قطعه در جای خودش ما را همان مقدار به هدف، نزدیکتر میکند و به این صورت نیست که نبود یکی از قطعات پازل، باعث نابودی کل مجموعه پازل شود. (مثال رادیات ماشین)
مبحث همسرداری:
در این جلسه قصد دارم شما را با چهار مدل شایع همسرداری آشنا کنم؛ زنها را میتوان با توجه به تیپ رفتاری و الگوی شخصیّتی در ارتباط با شوهرانشان به چهار گونه شایع تقسیم کرد:
- _ مادرانه؛
- _ خواهرانه؛
- _ کودکانه؛
- _ همسران عقدی یا نوعروس!
مادرانه!
همسرانی که برای شوهرانشان در حکم یک مادرند به هیچ وجه همسران موفّقی نیستند؛ برخی از ویژگیهای همسران مادر گونه به شرح زیر است:
_ مراقبت و کنترلهای زیاد: مادر که باشی وقتی فرزندت بگوید اشتها ندارم کوتاه نمیآیی؛ میخواهی به هر شکل ممکن که شده به او غذا بخورانی؛ همسران مادرگون با شوهرانشان همان میکنند که مادر با فرزندش میکند.
_ ارزیابی و غلطیابی مستمر رفتار همسر: یک مادر عادت کرده به طور مستمر تمام رفتار و گفتار فرزندش را زیر نظر بگیرد تا هر وقت کمترین رفتار زشتی از او سر زد فیالفور تذکر دهد.
_ دلسوزی زیاد: گاهی دلسوزی بیش از حد، مانع پیشرفت میشود هر چقدر دلسوزی مادرانه در دوران کودکی مفید است دلسوزیِ بیش از حد، بعد از بلوغ خصوصاً اگر از طرف همسر باشد مضر و آسیبزا خواهد بود.
و در یک کلام همسران مادرگون، دائماً در حال مدیریّت همسر خود هستند غافل از اینکه با این رفتار، مرد را از مردانگی ساقط میکنند و اگر آنها مادر شدند لاجرم شوهر برای جلوگیری از دعوا و تشنّج چارهای ندارد جز اینکه بچه شود.
کودکانه:
و امّا همسران بچهگون، همسرانی هستند که همچو کودک دائماً نیاز به مراقبت و رسیدگی دارند این را میخواهم، آن را برایم بخر، دلم گرفته من را به پارک ببر، چند وقت است مادرم را ندیدهام، بیا بریم سفر، فلانی فلان چیز را خریده پس من هم میخواهم، غرغر کردن، قهر کردن، رفتارهایی از این جنس همه از خصیصه همسران کودانه است؛ اگر خانمی برای شوهرش کودک شد شوهر، ناچار است به جای آنکه شوهری کند پدری کند.
بعد از تولّد بچه، مشکل دو چندان میشود زیرا به جای آنکه پدر و مادر، هر دو در نقش تربیت فرزند قرار بگیرند مادر بچه نیز در کنار بچه، کودک میشود و آن وقت است که پدر خانه مجبور است یک تنه نه تنها جور مادر را بکشد بلکه به جای یک کودک به تنهایی دو کودک را بزرگ کند.
همسران نوعروس!
همسرانی که بعد از ازدواج و عروسی، هنوز از عالَم نوعروسی در نیامدهاند همسرانی هستند که توقّع دارند تا آخر زندگی مشترک، شوهر در فکر بر آوردن نیازهای فانتزی آنان باشد. مشکل این نحوه برخورد، آن میشود که مرد به جای آنکه شوهری کند مجبور است تا آخر، داماد بماند.
خواهرانه!
و امّا همسرانی که در نقش خواهر، ظاهر میشوند همسرانی هستند که صفات خواهری در آنان برجسته شده است؛ خواهر، سنگ صبور برادر است؛ خواهر، مرهم رنج است خواهر، حمایتگر خوبی برای برادر است خواهر، رازدار است و باوفاست اهل گذشت است مهربان است راهنما و مشاور خوبیست و در یک کلام خواهر، مشوّق و آرامبخش برادر است.
نمیگویم زن برای شوهرش خواهر باشد میگویم همسر موفّق، همسری است که رفتار او با شوهرش همچو رفتار خواهر با برادر باشد.
اللهم ألِّف بَینِی و بَینَ أحِبّائِکَ فِی دارِ الدُّنیا وَ دارِ الأخِرَة (إلهی آمین)