تلخ و شیرین زندگی در خانههای مجردی
تصور کن یک خانه مجردی داشته باشی، آن وقت اختیارت دست خودت است، اینکه کجا بروی، با چه کسی نشست و برخاست کنی، کی بخوابی و کی بیدار شوی.
عجب زندگی شیرینی... اما راستش را بخواهی این فقط یک روی سکه است، روی دیگرش زیر این زرق و برقها پنهان شده است، همان بخشی که خیلی هم شیرین و خواستنی نیست.
وقتی قرار باشد خودت به تنهایی زندگی کنی یعنی باید توانایی مدیریت زندگیت را پیدا کرده باشی، برای خودت چارچوب داشته باشی، با مهارتهای زندگی آشنا باشی، بتوانی مخارجت را تامین کنی، ویژگیهای شخصیتیات برای تنها بودن مناسب باشد و خلاصه بلد باشی بدون کمک گرفتن از دریای پربرکت پول پدر، خوب زندگی کنی.
نام خانه مجردی تا همین چند سال پیش، مانند آنچه در تصویر زیر میبینید تداعیگر چند دانشجوی درسخوان بیخوابگاهی بود که در یک خانه کوچک شلوغ و پلوغ دانشجویی، دور هم زندگی میکردند امّا حالا دیگر تعریف خانه مجردی خیلی وسیعتر از این حرفهاست. آمار وزارت ورزش و جوانان در سال ۱۳۹۱ نشان میدهد که حدود ۳۰ درصد جوانان ایرانی ساکن شهرهای بزرگی چون تهران، تبریز، اصفهان، مشهد، اهواز و شیراز، زندگی مجردی را انتخاب کردهاند.
عباسپور صاحب آژانس مسکن در منطقه یک تهران میگوید:
تجربه شخصی من نشان داده که هر چه به مناطق مرفهنشین نزدیکتر میشویم حتی با وجود افزایش چشمگیر قیمتها، تمایل به خانه مجردی هم بیشتر میشود. در گذشته متقاضیان خانههای مجردی معمولاً آقایان بودند اما حالا دیگر این نسبت تقریباً برابر شده است. بسیاری از صاحبخانهها نظر مثبتی نسبت به اجاره دادن منزلشان به یک فرد مجرد ندارند اما اگر صاحبخانه خودش در محل مذکور زندگی نکند یا خارج از کشور باشد، مجرد یا متاهل بودن مستأجر برایش چندان فرقی نمیکند.
اما چه میشود که جوانان ناگهان دست به کار میشوند و زمزمه جدایی سر میدهند؟
دلایل زیادی برای این جدایی وجود دارد، برخی از این دلایل منطقی و غیرقابل پیشگیری است مثل قبول شدن دانشگاهی در شهری دیگر و عدم تعلق خوابگاه به فرد یا مأموریتهای کاری طولانی مدت یا استخدام شدن در یک شغل مناسب و پر درآمد در شهری دیگر که چارهای جز اجاره خانه نمیگذارد.
یکی دیگر از دلایل افزایش خانههای مجردی مربوط به زوجینی است که از هم طلاق گرفتهاند و پس از سالها زندگی مستقل از خانواده دیگر نمیتوانند در خانه پدری و تحت نظر و کنترل آنها زندگی کنند.
معمولاً کسانی که پس از طلاق به منزل پدری بازگشتهاند میگویند: جایگاهشان در خانه پدری، با قبل از ازدواج تفاوت معناداری پیدا کرده و حضورشان به گونهای مزاحمت برای اعضاء خانواده محسوب میشود. خانم جلالی بانویی پنجاه و شش ساله که مدتی از متارکه دخترش میگذرد، میگوید:
علاوه بر تحمل غم زندگی فرزندش، همیشه نگران تنهایی اوست، هفتهای چندبار به منزل دخترش سر میزند و با وجود تمام اعتماد قلبی که به دخترش دارد، به دلیل حرف و حدیثهای احتمالی، هنوز در فامیل این مسأله را عنوان نکرده که فرزندش خانه جدا گرفته است.
از والدین سختگیر تا والدین سهلگیر
اما از مهمترین دلایل جدایی از خانواده، روابط نابسامان در خانواده است. وقتی فرد، حمایت عاطفی کمی از خانواده دریافت میکند احتمال فاصله گرفتن از خانواده در او بیشتر میشود. والدین سختگیر و متعصب که کنترل زیادی بر فرزندانشان اعمال میکنند در نهایت روابط متشنجی را میسازند که فرزند را برای جدایی از خانواده آماده میکند. از سوی دیگر والدین سهلگیری که در جدایی فرزند مشکل چندانی نمیبینند، از این حربه برای مدیریت اهداف و زندگی فرزندشان استفاده میکنند.
مهزاد هجده ساله که آرزوی داشتن یک خانه مستقل را دارد، میگوید:
پدرم قول داده و قولش را مکتوب کرده که اگر دانشگاه سراسری داروسازی قبول شوم یک خانه شش دانگ را به نامم میکند، در صورتی که دانشگاه آزاد قبول شوم نیمی از یک خانه را به نامم میکند و اجازه میدهد مستقل شوم.
پرسیدم به داروسازی علاقه داری؟ پاسخ داد:
اصلاً! من عاشق هنر هستم، سال گذشته طراحی صنعتی قبول شدم اما اگر آن را میخواندم دیگر از مستقل شدن و خانه شخصی خبری نبود. تصمیم گرفتم امسال را پشت کنکور بمانم و درس بخوانم شاید داروسازی قبول شدم، هر چه باشد به مزایای مالیاش میارزد.
جوانی که تصمیم میگیرد از خانواده جدا شود از قدم اوّل این جدایی باید خودش را برای مشکلاتی چند آماده کند. قبل از هر چیز نگاه جامعه ایرانی به یک مجرد است که هر چند نسبت به گذشته تلطیف شده، اما خوشبختانه همچنان مردم نسبت به کسانی که مجردی زندگی میکنند نگاه مثبتی ندارند. شاید به همین دلیل، بسیاری از دخترانی که قصد گرفتن خانه دارند خود را مجرد معرفی نمیکنند و سعی میکنند به گونهای جلوه دهند که پس از اسبابکشی کسانی به آنها میپیوندند، ضمن اینکه باید مسائل امنیتی خانه را نیز در نظر داشته باشند. برای پسران هم اجاره خانه مجردی کار چندان سادهای نیست.
وقتی خانهای اجاره شد و دختر یا پسر در چهاردیواری تنهاییاش سکنی گزید باید بتواند تمام کارهایی را که نیاز به دو یا چند نفر دارد تک نفره مدیریت کند، جابه جا کردن اسباب و وسایل منزل، فائق آمدن بر ترسهایی مثل ترس از تنهایی، مواجه شدن با شرایطی مثل بیماری و محافظت کردن از خویش در مقابل خلافکارها.
آسیبهای زندگی مجردی برای اجتماع
کاهش در انگیزه ایجاد خانواده:
بررسیها نشان داده است معمولاً جوانانی که در خانههای مجردی ساکن میشوند به احتمال کمتری زیر بار تعهد و ازدواج میروند و ۷۰ درصد دخترانی که تنها زندگی میکنند به طور قطعی مجرد باقی میمانند و این آمار نشان میدهد که نگاه منفی جامعه نسبت به خانه مجردی هم میتواند یکی از دلایل همین تجردهای قطعی باشد. این مسأله از آنجایی نگرانکننده است که اگر به این صورت پیش برود بتدریج بنیان خانواده در جامعه رو به سستی میگذارد.
زندگی بدون نظارت خانواده:
با توجه به اینکه خانواده یکی از ابزار کنترلهای اجتماعی محسوب میشود، احتمال ایجاد رفتارهای پرخطر از طرف کسانی که زندگی مجردی را برگزیدهاند خود بخود بیشتر خواهد بود. جوان تنها و مجرد به جبر تنهاییاش مستعد افسردگی و اضطراب است و به احتمال بیشتری در دراز مدت درگیر مسائلی از جنس خدای ناکرده، اعتیاد به مشروبات الکلی یا مواد مخدر، بیبندوباریهای اخلاقی و روابط نامشروع خواهد شد. شاید به همین دلیل باشد که وقتی در مکانی جرمی اتفاق میافتد انگشت نشانه به سمت خانههایی است که برچسب خانه مجردی به آنها خورده است.