loading...
مجله اینترنتی فهادان
بازار فهادان
آخرین ارسال های انجمن
سر دبیر بازدید : 557 جمعه 1388/08/22 نظرات (0)

يكي از اساتيد گلم كه 5 سال پيش خدمتشون ميرسيدم و اسمشون هم بعد براتون ميگم امروز وقتي ايشون را درحالي به خونه برمي گشتم ملاقات كردم به من گفتند:

چند روز پيش وقتي داشتم به تو فكر مي كردم با خودم گفتم نكنه طلبگي را رها كردي كه من نگذاشتم حرفشون تمام بشه و گفتم خدانكنه؛خدا اون روز رو نياره!

بعد هم از هم جدا شديم وقتي داشتم مسير 13كيلومتري تا خونمون را طي مي كردم خيلي تو فكر بودم چرا كه وقتي حرف آقاي شيخ بهايي را كنار حرف ديروز حاج آقا شوشتري دام ظلّه مي گذاشتم يه چيزي توش در مي يومد كه خيلي نشانه خوبي نبود.

آقاي شوشتري مي فرمودند : حرف هايي كه از گوشه و كنار به گوشتون مي خوره در واقع نداي پروردگاره؛خداوند اينجوري داره حرف حاليمون مي كنه اينجوري داره به ما تذكر ميده ولي كو گوش شنوا و بعد چند تا مثال زدند كه من قصد دارم يكيش را بيان كنم.

قبل از اينكه داستان را بگم ازتون خواهش مي كنم وقتي لطف مي كنيد و به وبلاگ خودتون سركشي مي كنيد لطف را تمام كنيد و يه كامنتي يه نظري بگذاريد تا من هم حساب دستم بياد بتونم ايراد ها را رفعش كنم.خوب بريم سر اصل مطلب...

شخصي كه از كنار يه منزلي كه يه پنجره به بيرون داشته و اتفاقاً پنجره هم باز بوده عبور مي كرده ؛ ميشنوه كه زني به شوهرش ميگه : ببين اگه تو براي من غذا تهيه نكني ؛ پوشاكم را فراهم نكني ؛ حتي به نيازهاي غريضي من پاسخ ندي تحمل مي كنم و صدام در نمي ياد ولي اگه احساس كنم تو دلت محبت غير من باشه اونوقته كه ديگه راهي باقي نمي مونه و رهات مي كنم سخن زن كه به اينجا مي رسه اون مرد خدا كه از كوچه عبور مي كرده نعره اي مي زنه و غش مي كنه مي دوني چرا چون او سخن اون زن را ندايي از پروردگار تلقي كرده بود متوجه اين نكته شده بود كه ما با خدا چه كرديم محبت هر كس و نا كسي را به جان خريديم و......

ان الله لا يغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء ترجمه آقاي مشكيني رحمة الله عليه:«بى‏ترديد خداوند اين (گناه) را كه براى او شريك قرار داده شود نمى‏آمرزد و غير آن (يا گناهان فروتر از آن) را براى هر كس كه بخواهد (بدون توبه) مى‏آمرزد»

من به فكر رفتم كه چه شده كه امام زمان ارواحنافداه دارند از طريق آقاي شيخ بهايي دام ظله به من اخطار ميدند و به نكته هاي جالبي رسيدم.

خاطرات سه شنبه 28/2/89 - 12:16 ع

الله يارمون

سر دبیر بازدید : 481 یکشنبه 1388/06/29 نظرات (0)

مغرور آمدنت بودم گويی هميشه در كنارم خواهی ماند پسركي می‌گفت: در محضر يار به يار می‌انديشد دريغا و صد دریغا!! كه چون آمدنت را باور نكرديم رفتنت را پذيرفتيم ای زيباترين ماه‌ها! هرگاه در تو تنفس می‌كرديم يا می‌آرميديم ياد خدا بود تلاوت آيه‌ای در حكم ختم قرآن بود رحمت بودي و بس.

تعداد صفحات : 405

اطلاعات کاربری