چگونگى تأثير توكّل در درمان حُزن از منظر قرآن و حديث
مقاله «چگونگى تأثير توكّل در درمان حُزن از منظر قرآن و حديث» كه توسط على ملكوتىنيا و زينب سادات نيكويى روزبهانى نوشته شده و در شماره 205 نشريه «معرفت» انتشار يافته بود توسط پايگاه اطلاع رساني تبيين، تلخيص و در اختيار خوانندگان قرار داده شده است، كاربران جهت دریافت اصل مقاله میتوانند اینجا کلیک کنند. |
حُزن و اندوهِ شدید و مداوم، از جمله بیماریهای روحی و اخلاقی است که آسیبهای گوناگونی را در جسم، جان و رفتار آدمی بر جای میگذارد. درمان این بیماری، از دغدغههای اندیشمندان علوم اسلامی و پژوهشگران روانشناسی بوده است. از منظر قرآن و حدیث نیز، یکی از راههای از میان بردن حُزن در زندگی، «توکل به خدا» معرفی شده است.
پرسش اساسی این است که توکل، چگونه باعث برطرف شدن حُزن و افزایش شادکامی انسان در سختیهای زندگی میشود؟
مقدّمه
امروزه رشد روزافزون شهرنشینی، زندگی صنعتی، تغییرات سریع اجتماعی، اضطرابهای شغلی و خانوادگی و دهها عامل دیگر، روح و روان انسانها را خسته و آزرده ساخته و موجبات حُزن و کسالت افراد را فراهم آورده است. به موازات آن، برخی از ناهنجاریها در جامعه همچون: نارضایتی، تشویشهای آزاردهنده، افسردگی، رنجوری بدن، اهمالکاری و [یا] خودنمایی در تکالیف دینی ظهور یافته است.
از آنجا که حُزن و افسردگی روحی میتواند یکی از موانع جدی در مسیر حرکت مادی، تلاش و سلوک اخلاقی افراد به شمار آید، مقابله معنوی با تنیدگیها (فشارهای روحی) بخصوص درمان حُزن و اندوه، همواره مورد توجه فلاسفه و اندیشمندان علوم اسلامی بوده است.
شکی نیست که توکل در پیشگیری و درمان بسیاری از مشکلات، همچون: کمصبری، غمزدگی، کسالت، پریشانی، ترس و بیتابی در مصیبتها و گرفتاریها، بداخلاقی، و مشاجرات، نقشی بیبدیل داشته و یکی از راههای ایجاد شادکامی در زندگی به شمار میآید که برخی از آیات قرآن و احادیث معصومان علیهمالسلام به این مهم اشاره میکنند.
سؤال اصلی پژوهش حاضر، این است که توکل چگونه باعث برطرف شدن غمها و افزایش شادکامی انسان در سختیهای زندگی میشود؟
1. مفهوم شناسی
1 ـ 1. مفهوم شناسی حُزن
بیتردید، موفقیت در تمام عرصههای زندگی جز با تلاش به دست نمیآید و تلاش، نیازمند نشاط و شادابی است و نقطه مقابلِ شادی، حُزن و اندوه میباشد. حُزن به معنای گرفتگی مخصوص در قلب (مصطفوی، 1360، ج 2، ص 209) و سختی در نَفس است که از غم و اندوه در جان آدمی حاصل میشود. نقطه مقابل و ضدّ آن، فَرَح و شادی است (راغب اصفهانی، 1374، ج 1، ص 478).
حزن در اصطلاح نیز عبارت است از: حالتی که بر اثر وقوع ناخوشایند و یا به خاطر از دست دادن محبوب، حاصل میشود (ابن حُمید، 1419 ـ 1420 ق، ج 10، ص 4407). در ارزیابی و ارزشگذاری، حزن را به حزن مثبت و حزن منفی تقسیم میکنند. حُزن مثبت و پسندیده، آن است که انگیزهآفرین و تحرّکبخش باشد.
به عبارت دیگر، حُزن منفی از سوی شیطان، و حُزن مثبت، عنایتِ خدای رحمان است؛ حُزن مثبت، احساسی سخت و سنگین است که در رابطه با مطلوبی اخروی به وجود میآید. این نوع از حُزن در نگاه دین کاملاً مورد پذیرش است و نه تنها از آن منع نشده، ولی حُزن منفی؛ احساسی سخت و سنگین است که موجب انقباض روح و فقدان هیجان میشود؛ به گونهای که افسردگی و پژمردگی، تمام صحنه دل انسان را فرا میگیرد و شادابی و نشاط را از دل به کناری زده و مانع از فعالیتهای فردی و اجتماعی میگردد و دیگر نمیگذارد انسان به صورت فعال، مؤثر و مفید واقع شود.
به عبارت دیگر، رسالتِ حُزن و اندوه، بازدارندگی از تلاش، مانع شدن انجام اعمال عبادی و کوتاهی در وظایف بندگی است. (صحیفه سجادیه، 1379، دعای هفتم، ص 54). به این جهت، حُزن، موجب کسالت (سستی و تنبلی) میگردد که از منظر روایات اسلامی، دشمن تلاش و کوشش انسان به شمار میآید. (کلینی، 1407 ق، ج 5، ص 85).
در نتیجه، کسی که در اندوه دائم به سر میبرد، سرگردانی و ناآرامی نصیبش میگردد و هرگز به کامیابی دست نمییابد. همانگونه که امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: مَنِ اهتَمَّ بِرِزقِ غَدٍ لَم یفلِح أبَدا (تمیمی آمدی، 1366، ص 397، ح 9208)؛ هر کس، اندوه روزی فردا را داشته باشد هرگز کامیاب نگردد.
آثار مزبور که رهاورد حُزن میباشد، نشاط و شادکامی را از میان بر میدارد و باید برای نجات از اندوه و سستی به سایه توکل پناه برد؛ چرا که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: نِعمَ الطارِد لِلهَمّ الرضا بالقضاء. (تمیمی آمدی، 1366، ص 104، ح 1843) و نِعمَ الطارِد لِلهَمّ الاتّکال علی القَدَر. (همان، ح 1850).
یعنی: رضایت به قضا و اعتماد به قَدَر، بهترین زداینده غم میباشد که این دو از لوازم توکل محسوب میشوند و مراد از قضا و قدر در اینجا، همان قوانین آفرینش مربوط به انسانها و جامعه است. چون انسان در آمد و شُد بسیاری از حوادث عالم هستی، نقشی ندارد ولی اثر وضعی و طبیعی آنها ایجاد حُزن و اندوه در وجود آدمی است. انسان با اعتقاد و علم به اینکه در برخی از وقایع، موجودی دست بسته است، میتواند با رضامندی و توکل، غم و غصه را از وجود خود دور کند.
2 ـ 1. مفهوم شناسی توکل
توکل و اعتماد به خدا، یکی از مفاهیم بنیادین و پُر دامنه در اخلاق و عرفان اسلامی است که در میان آموزههای قرآن و حدیث، جایگاه بلند و اهمیت فراوانی یافته است؛ از جمله به عنوان پایه ایمان، بهترین تکیهگاه، بهترین اعمال و بهای هر چیز گران و نردبانِ رسیدن به هر بلندائی محسوب شده است. و نیز در روایات اسلامی صفاتی همچون صبر، رضا، زهد و اخلاص از آثار توکل به شمار میآید. به نظر میرسد این جایگاه رفیع، حکایت از کارآیی توکل در تنظیم اندیشه و رفتار آدمی دارد. از این رو، فهم درستِ مفهوم توکل و کارکرد آن، نتایج زرینی را به دنبال خواهد داشت.
1 ـ 2 ـ 1. معنای لغوی توکل:
توکل در لغت، به معنای اعتماد و واگذاری امور به خداوند متعال خواهد بود.
2 ـ 2 ـ 1. معنای اصطلاحی توکل:
در معنای اصطلاحی توکل، آنچه در این نوشتار مدنظر است و از مجموع بررسیها به دست میآید، آنکه توکل دارای سه عنصر اصلی است: اعتماد، واگذاری و اقدام متوکّلانه.
به عبارت دیگر، توکل یعنی انسان در پیمودن راه حق، چه از جنبه مثبت و چه از جنبه منفی، به خود تزلزل راه ندهد و مطمئن باشد که اگر در جریان زندگی، هدف صحیح و خداپسند خود را در نظر بگیرد و فعالیت خود را متوجه انجام وظیفه کند و کار خود را به خدا واگذارد، خداوند او را تحت حمایت خود قرار میدهد.
این حقیقت در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام این گونه بازتاب یافته که فرمود: مَن تَوَکلَ علَی اللّهِ ذَلَّت لَهُ الصِّعابُ، و تَسهَّلَت علَیهِ الأسبابُ. (تمیمی آمدی، 1366، ح 9028)؛ هر که به خدا توکل کند، دشواریها برای او آسان شود و اسباب برایش فراهم گردد. در این صورت، رنج و ترسی به سراغ انسان متوکل نخواهد آمد. در نتیجه، با فراهم شدن اسباب و وسایل، نیرومندترین مردم خواهد بود. همان گونه که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: مَن أحَبَّ أن یکونَ أقوَی النّاسِ فلْیتَوکلْ علَی اللّهِ تعالی. (سبزواری، 1414 ق، ص 321، ح 904)؛ هر که دوست دارد نیرومندترین مردم باشد، باید به خدا توکل کند.
2. چگونگی تأثیرگذاری توکل
1 ـ 2. موقعیت و شرایط ظهور حُزن
پیش از تبیین کارکرد توکل در حُزنزدایی، باید به این سؤالات پاسخ دهیم که چرا و در چه شرایطی انسانها به حُزن، دچار میشوند؟
آنچه از آیات و احادیثِ توکل بر میآید آن است که موقعیت ظهور اندوه و غصه انسانها، به هنگام فقدان نعمت و ظهور نقمت است. خداوند متعال با عبارت: لِکیلا تَحْزَنُوا عَلی ما فاتَکمْ وَ لا ما أَصابَکمْ وَ اللَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ (آل عمران: 153) موضوع حُزن را، از دست دادن نعمتها و نرسیدن به خواستهها و پیش آمدن حوادث ناخوشایند، معرفی میکند که همین امر از عوامل مهم در بروز مشکلات روحی و روانی است و نتیجه آن، بر هم خوردن تعادل در فرد میباشد. این عدم تعادل، برایند دو انحراف در اندیشه است؛ یکی، توهّم پایداری دنیا و دوام لذتهای آن، و دیگری، انتظار کامیابی کامل در دنیا. (طوسی، 1373، ص 196)
در روایاتی آمده است؛ الرَّغْبَةُ فِی الدُّنْیا تُورِثُ الْغَمَّ وَ الْحَزَنَ وَ الزُّهْدُ فِی الدُّنْیا رَاحَةُ الْقَلْبِ وَ الْبَدَنِ. (مجلسی، 1403 ق، ج 75، ص 240)؛ دنیاخواهی، غم و اندوه را بر جای میگذارد.
مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْیا الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ: هَمٍّ لَایغِبُّهُ وَ حِرْصٍ لَایتْرُکهُ وَ أَمَلٍ لَایدْرِکه. (نهج البلاغه، 1382، ص 508)؛ آنکه دلش غرق در دنیادوستی شود، سه چیز از دنیا دل او را پر میکند: اندوهی که دمی از وی جدا نمیشود، حرصی که از او دست بر نمیدارد و آرزویی که به آن نمیرسد.
در روایات اسلامی رضایت به قضا و اعتماد به قَدَر، بهترین زداینده غم معرفی شده است و علاوه بر آن، برخی از مفسران قرآن، علت خوف و حُزن نداشتن اولیاء خدا را رضایت آنان از قضای الهی میدانند که این مهم در سایه توکل فراهم میشود.
2 ـ 2. سببشناسی حُزن
از مسائل بسیار مهم در پیشگیری و درمان، سببشناسی است. تا سبب حُزن شناخته نشود، پیشگیری و درمان آن امکان نخواهد داشت. به این جهت، از آیات قرآن کریم چنین به دست میآید که سبب و ریشه عمده فشارهای روانی انسان، از جمله حُزن، چند چیز است:
1. احساس مالکیّت:
که موجب واکنش منفی (فرح ـ کفران) در خوشایندهای زندگی میگردد: وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیدیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ کفُورٌ. (شوری: 48). این مشکل، با باور به مالکیت مطلق خداوند به کنار خواهد رفت.
2. احساس رها بودن و بیپشتوانگی:
که عکسالعمل منفی (فرح، فخر ـ یأس، کفران) را به دنبال دارد: وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیؤُسٌ کفُورٌ وَلَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیئاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُور. (هود: 9 ـ 10). این مشکل نیز با باور به تقدیر و اسناد امور به خداوند، درمان میگردد.
3. احساس بیمعنا بودن حوادث:
که نوعی ارزیابی منفی است و موجب میشود سختیهای زندگی، ناعادلانه، بیحاصل و اهانتآمیز تلقی گردد: فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیقُولُ رَبِّی أَکرَمَنِ وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزْقَهُ فَیقُولُ رَبِّی أَهانَن. (فجر: 15 و 16). این مشکل از طریق معناشناسی سختیها، حل خواهد شد.
4. احساس ضعف و کمصبری:
در کنار عواطف یاد شده موجبات افزایش فشار روانی را فراهم میآورد. (فجر: 16). این مسئله نیز با استعانت از خداوند متعال به افزایشِ توان، تبدیل میگردد. (پسندیده، 1391).
مجموعه احساسات فوق، همگی بر آمده از حِرص (بر کسب و نگهداری اموال)، زیادهروی در دل سپردن (به آن چیزی که به دست میآید) و حسرت (بر فقدان و دوری از آنها) است. (طوسی، 1373، ص 196). این عوامل با زایش احساسات منفی، زمینه ظهور غم، اندوه و در نهایت، حُزن را فراهم میکنند که برای درمان و رهایی از آنها نیازمند به مداخله در شناخت، عواطف و رفتار خواهیم بود که به نظر میرسد این کار از راه توکل به خداوند سبحان، حاصل خواهد شد.
3 ـ 2. حُزنزدایی توکل
در بخش مفهومشناسی، به این نتیجه دست یافتیم که عناصر اصلی توکل، عبارتاند از: اعتماد، واگذاری و اقدام متوکلانه. همچنین حُزن از احساسات منفی مالکیت انسان، بیمعنا بودن حوادث، ضعف و رهابودن انسان در موقعیت فقدان نعمت و ظهور نقمت به وجود میآید. سخن اینجاست که توکل، چگونه احساسات منفی مزبور را از میان بر میدارد؟
بیگمان، افراد در شرایط سخت زندگی، پس از تجربه احساس ناتوانی خود و دیگران در تأمین نیاز یا رفع مشکل به اعتماد و واگذاری امور به خدا میرسند و به دنبال آن، در نظام روانی آنها احساس کفایت، محبت و مصونیت شکل میگیرد؛ یعنی پس از اعتماد و واگذاری است که فرد احساسات پس از آن را تجربه میکند.
با این توصیف، انسان برای خداوند تأثیری در زندگی خود قائل میشود؛ بدین معنا که بعد از اعتقاد به اصل خالقیت، گونهای مالکیت و ربوبیت هم برای خدا قائل میشود؛ به این معنا که باور میکند: کنترل زندگی جهانیان و مدیریت و سرپرستی عالم به دست قدرت و محبت خداست. (یونس: 107؛ آل عمران: 26). از این رو، قرآن کریم در مواردی به صراحت از نصرتهای الهی به انبیاء و انسانهای موحّد یاد میکند. (آل عمران: 123؛ توبه: 25 و 26؛ احزاب: 9).
بر مبنای همین نگرش به جهان هستی، امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره نقش اراده خداوند در عالم هستی فرمود: لایجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإیمانِ حَتّی یعْلَمَ انَّ ما اصابَهُ لَمْ یکنْ لِیخْطِئَهُ، وَ انَّ ما اخْطَاهُ لَمْ یکنَ لِیصیبَهُ، وَ انَّ الضّارَّ النّافِعَ هُوَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ. (کلینی، 1407 ق، ج 2، ص 58، ح 7؛ نوری، 1407 ق، ج 15، ص 201، ب 7، ح 20276)؛ بنده مزه ایمان را نچشد تا بداند که آنچه باید به او برسد میرسد و آنچه نباید به او برسد نمیرسد و اینکه تنها زیانبخش و سودبخش فقط حضرت حق است.
زمانی که انسان، این حقیقت را ـ که خدای متعال در حیات دنیوی ما هم تأثیر دارد ـ دانست، این مسئله را مطرح میکند که تأثیر یاد شده به چه صورت است؟ در پاسخ به سؤال مزبور، باید بدانیم اساسیترین شکل مالکیت و تأثیرگذاری خداوند متعال در زندگی انسانها، سببسازی و سببسوزی است. این بدان معناست که خداوند، اسبابی در این عالم فراهم نموده و به انسانها نیز تواناییهایی همچون قدرت تفکر، قدرت انجام اعمال بدنی بخشیده است، اما همو میتواند تأثیرات این اسباب و تواناییها را بگیرد و یا زمینههای اثربخشی آنها را فراهم آورد، چنانکه گاه چنین حقیقتی را میبینیم. پس یک قدرتی هست که بتواند ما را از این نعمتها محروم کند و نقشهای را که کشیدهایم بر هم زند و یا نقشههای دیگران را نقش بر آب کرده و ناهمواریهای راه را بردارد. و این همان رفع یا دفع عوامل و موانع میباشد، که از آن به سببسازی و سببسوزی تعبیر نمودیم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: أوحَی اللّهُ إلی داوودَ: ... ما مِن عَبدٍ یعتَصِمُ بمَخلوقٍ دُونی أعرِفُ ذلک مِن نِیتِهِ إلّا قَطَعتُ أسبابَ السَّماواتِ بَینَ یدَیهِ، و أرسَختُ الهَوی مِن تَحتِ قَدَمَیهِ. (متقی هندی، 1389، ح 5690)؛ خداوند به داوود علیهالسلام وحی فرمود: ... هر بندهای، به جای من، به مخلوقی پناه برد و من این را از نیت او بدانم، دست او را از اسباب آسمان قطع میکنم و هوا را از زیر پایش فرو میکشم.
واقعیت سببسازی و سببسوزی از طریق مراحل ذیل به وقوع میپیوندد:
1. فراهم آوردن اسبابِ خارج از اختیار انسان:
برای تحقق هر یک از خواستههای انسان، اسباب و شرایط بسیاری لازم است که بسیاری از آنها در اختیار او نیست. و در میان این اسباب و شرایط، اموری هست که اصلاً به عقل آدمی نمیرسد. در این هنگام، کسی که میخواهد بر خدا توکل کند، برای رسیدن به خواستههای خود نیروها و اسبابی را که خدا در اختیارش قرار داده است به کار میگیرد، اما اسباب و شرایطی را که اصلاً در حوزه شناخت یا قدرت او نیست به خدا واگذار و به او توکل مینماید.
دلیل این ادّعا، بیان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله میباشد که فرمود: مَن تَوَکلَ علَی اللّهِ کفاهُ مُؤنَتَهُ و رَزَقَهُ مِن حَیثُ لایحتَسِبُ. (متقی هندی، 1389، ح 5693)؛ هر کس به خدا توکل کند، خداوند هزینه او را کارسازی میکند و از جایی که گمان نمیبرد به او روزی میرساند؛ یعنی عوامل و اسباب ناپیدا با قدرت و محبت خداوند، دست به دست هم داده و امور آدمی را سامان میدهند.
2. اثربخشی اسبابِ در اختیار انسان:
در جهانبینی توحیدی، اسباب و مسبّبات عالَم به صورت حلقههایی زنجیروار هستند که انتهای آن به دست خداست و او به عنوان سلسله جنبانِ اسباب و مسببات در این زنجیره مؤثر است، به گونهای که اگر خدای متعال حلقه اوّل زنجیر را به حرکت در نیاورد بقیه حرکت نمیکنند. بنابراین، باید به خدا اعتماد داشت که این سلسله را به حرکت در خواهد آورد و مؤثر قرار خواهد داد.
وقتی فردی در انجام وظیفه و در رویارویی با مشکلات زندگی به قدرت و محبت خداوند متعال تکیه میکند، میبیند که تمام ارکان نظام هستی زمینههای موفقیت و کامیابی او را به وجود میآورد. گاهی اسبابِ خارج از اختیار وی را فراهم میسازد و گاهی نیز با اثربخشی به اسباب در اختیار او وی را به خواستهها و آرزوهایش میرساند.
داستان جنگ احد نمونه خوبی برای این ادعا است. آنجا که رزمندگان مسلمان مجروح شده بودند، عِده و عُدّه آنان نیز کم بود، گروهی فرار کرده و گروهی نیز کشته شده بودند؛ اما چون بر خدا توکل کردند، بر اثر امداد غیبی زمینهای فراهم شد تا آسیب نبینند و با خوشنامی و سرفرازی بر گردند و کفار را نیز بترسانند.
همانگونه که ذکر شد، توکل بر خدا باعث میشود که همه ابزارها از کارآیی لازم برخوردار شود و کمبودها نیز به خوبی ترمیم و جبران گردد؛ لَیسَ لِمُتَوَکلٍ عَناءٌ. (تمیمی آمدی، 1366، ح 7451)؛ برای توکل کننده، رنجی نیست؛ یعنی انسانی که به خدای متعال تکیه میکند، رنج بیهوده نمیبرد؛ چون میداند که جهان هستی، جهانِ علت و معلول است. یعنی خدای عالَم، برای هر چیزی راهی را قرار داده و مطابق تلاشِ هرکسی به وی پاداش خواهد داد.
نتیجهگیری:
نتایج به دست آمده از این نوشتار را میتوان به شرح ذیل دسته بندی نمود:
1. توکل به خداوند متعال (به معنای اعتماد، واگذاری و اقدام عملی)، یکی از آموزههای کاربردی قرآن و حدیث در زندگی انسان است که در سبک زندگی ایمانی، نقشی بی بدیل و پرگستره دارد، به گونه ای که درباره ضرورت و اهمیت آن چنین آمده است: توکل، اسباب وعوامل مادی و معنوی را برای دستیابی به هدف در زندگی فراهم میکند.
2. حُزن منفی، احساس سخت و سنگینی است که پژمردگی و نامیدی بر جای میگذارد و مانع از فعالیتهای فردی و اجتماعی میگردد. حُزن، برآیندی از احساسات ما میباشد؛ احساس مالکیت، احساس رها بودن و بیپشتوانگی و احساس بیمعنا بودن حوادث در کنار احساس ضعف و کم صبری. این احساسها موجب بروز تنش و عواطف منفی میگردد که همگی برآمده از حِرص (بر کسب و نگه داری اموال)، زیاده روی در دل سپردن (به آن چیزی که به دست میآید) و حسرت (بر فقدان و دوری از آنها) است.
3. گوهر توکل در درمان حُزن و حصول رضامندی و نشاط، نقش شناختی ایفا میکند. اعتماد به تقدیر الهی، در حوزه شناختها و عواطف فرد تغییراتی ایجاد میکند که از همان رهگذر، شخص توکل کننده دارای نوعی تفسیر و ارزیابی میشود که به سبب آن، عواطف مثبتِ صبر، آرامش و نیرومندی در او شکل میگیرد.
- ویرایش مجدد توسّط تارنمای مسعود رضانژاد فهادان