شخصی از نزدیکان شیخ نقل میکند که روزی با تاکسی خود میرفتم.
نابینایی را دیدم که در انتظار کمک کسی کنار خیابان ایستاده است.
پیاده شدم و از مقصد او پرسیدم، گفت:
آن سوی خیابان.
با اصرار فراوان مقصد نهایی اورا پرسیدم؟
و او را با ماشین تا آنجا بردم.
صبح که به محضر شیخ رفتم، فرمود:
آن کوری که سوارش کردی، جریانش چه بود که خدای متعال از دیروز نوری در تو خلق کرده است؟
بازار فهادان