loading...
مجله اینترنتی فهادان
بازار فهادان
آخرین ارسال های انجمن
سر دبیر بازدید : 558 پنجشنبه 1393/08/15 نظرات (0)

سرانجام بد

فُضیل بن عیاض یکی از رجال طریقت است. او شاگردی داشت که از همه شاگردان دیگرش داناتر و بزرگوارتر و اعلم تر بود.

این شاگرد را مرضی دچار گردید، و ناخوش شد، تا اینکه مرگش رسید. در حال احتضار بود که فُضیل بر سر بالین او آمد. نزد سر او نشست و شروع کرد به قرآن خواندن. سوره یس را می خواند، که یک وقت شاگرد محتضر گفت: این سوره را مخوان ای استاد. پس فُضیل ساکت شد و به او گفت: بگو لااله الا الله گفت: نمی گویم آن را، به خاطر آنکه العیاذ بالله من از آن بیزارم و در همان حال از دنیا رفت. یعنی در حال کفر مرد. فضیل از مشاهده این حال خیلی درهم و ناراحت شد و از منزل او خارج گردید و به منزل خود رفت. و از منزل بیرون نیامد و همچنان در فکر او بود. تا او را در خواب دید که او را به سوی جهنم می کشند.

فُضیل از او پرسید: این چه حالتی بود از تو سرزد، تو اعلم شاگردان من بودی. چه شد که خداوند معرفت را از تو گرفت و با عاقبت بدی مُردی؟

گفت: برای سه چیز که در من بود، مرا این طور بدبخت و بیچاره نمود.

اوّل: نمّامی و سخن چینی که پشت سر برادران مؤمنم بود.

دوم: حسد می بردم ، نمی توانستم ببینم کسی از من بالاتر است، چون به او حسد می ورزیدم .

سوم: آنکه مرضی در من بود که به طبیبی رُجوع نمودم و او به من گفته بود که در هر سال یک قدح از کاسه بزرگ تر، شراب بخور و اگر نخوری این علت در تو باقی خواهد ماند. پس برحَسب امر آن طبیب، شراب خوردم و به این سه چیز که در من بود عاقبت من بد شد و به آن حال مُردم.

منبع: زبدة القصص

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری